جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
شاعر آفتابی در هوای چتری
وقتی صحبت از شعر و شاعران جنوب و خاصه استان بوشهر به میان میآید به ندرت ذهن مخاطبان و علاقهمندان به ادبیات و شعر معاصر به سمت قالبهای کلاسیک از جمله غزل کشیده میشود، چراکه شاعران جنوب و بویژه شهر بوشهر همواره در چند دهه اخیر از آوانگاردترین شاعران بودهاند و آثار آنها هم به طور طبیعی در گروه شعر پیشرو و متفاوت قرار میگرفته است.
به بیان دیگر بوشهر اگرچه از نظر جغرافیایی، شهر و استان چندان بزرگی نیست، اما در حوزه ادبیات مدرن مانند یک پایتخت میماند اگرچه این شهر به پایتخت انرژی هم شهرت دارد.
بوشهر تقریبا از دهه ۳۰ تا امروز تجربههای متنوع و وسیعی در شعر و داستان از خود بروز داده است که این تجربهها به گواه منتقدان و نامداران ادبی در موارد بسیاری در تاریخ معاصر ادبیات ماندگار شده است؛ تجربههایی متفاوت و گاه بسیار متفاوت با هم، از شعر مدرن آتشی تا شعر پسانیمایی و پسامدرن باباچاهی، از داستانهای ناتورالیستی چوبک تا روایت آوانگارد صفدری در داستان.
وقتی نام بوشهر به میان میآید نامهای متعددی کنار هم ردیف میشوند روانشاد منوچهر آتشی، محمدرضا نعمتیزاده (نیمای جنوب)، علی باباچاهی، محمد بیابانی، تیمور ترنج، خلیل عمرانی، علی هوشمند، غلامحسین دریانورد، روجا چمنکار، فراز بهزادی، لیلی گلهداران، آیدا عمیدی و... که فارغ از نگاه ایدئولوژیک هریک در حوزه شعر مدرن برای خود وزنه و نامی محسوب میشوند.
برای شاعران بالا جنوب همواره تکهای جدانشدنی از وجودشان بوده است و هرکدام از پنجرهای متفاوت به ساحل و دریا نگریستهاند.
اما امروز و در این صفحه به شعرهای شاعری جوان و بوشهری میخواهیم بپردازیم که ۲ مولفه بالا بندرت در آثارش وجود دارد؛ صالح دروند شاعری است که بر خلاف اکثر شاعران بوشهری دغدغه غزل و تغزل و قالبهای کلاسیک دارد و از نظر درونمایه هم کمتر به سراغ دریا و شرجی و نخلهای سرزمین رئیسعلی دلواری رفته است.
صالح دروند در همین روزهای نخست سال جدید اولین مجموعه شعر خود را با نام «هوای چتری» به همت نشر شانی روانه بازار کتاب کرده است.
همیشه کتابهای اول شاعران مانند فیلمهای اول کارگردانان جوان در سینما محلی برای عرضه تجربههای گوناگون است. همانطور که در سینما میتوانید از همان ابتدا و تیتراژ فیلم، وسواس و البته تجربهگرایی فیلمساز را حدس بزنید در کتاب شعر اول هم نکات جالب بسیاری وجود دارد.
کتاب اول نشان میدهد شاعر جوان از کدام سمت و سوی ادبیات حرکت خود را آغاز کرده و با چه سرعت و جهتگیری در حال حرکت است یا حتی میتوان سلیقه شاعر در چینش شعرها را مورد ارزیابی قرار داد مثلا صالح دروند در کتاب هوای چتری اول سراغ بهترین شعرهایش رفته است و به باور من همین موضوع باعث شده تا بعد از خواندن تقریبا یک سوم ابتدایی کتاب، دیگر مخاطب تمایل چندانی برای ادامه خوانش کتاب نداشته باشد.
به عبارت دیگر صالح دروند از میان ۳۱ شعری که برای این مجموعه انتخاب کرده است ۱۰ غزل خوب و عالی خود را به ترتیب ابتدای کتاب آورده است و بعد از خواندن این غزلها هرچه صفحات را پشت سر میگذاریم آثار در مقایسه با صفحات ابتدایی ضعیفتر میشود.
یک شاعر حرفهای معمولا برای انتخاب شعر اول، دوم و صفحه آخر کتابش چنین حساسیتی را نشان میدهد و بقیه کارهای درخشان را سعی میکند در لابهلای صفحات کتاب به گونهای متناسب پخش کند تا مخاطب هرگز از خواندن بخشهایی از کتاب احساس خستگی نکند.
از این نکته که بگذریم باید بگوییم دروند ذاتا یک عاشقانهسراست؛ آن هم عاشقانههایی که سرشار از حس و حال و پر از تصویراند و غالبا از طنزی دلنشین هم سود میبرند:
از این مسیر دو فرسنگ مانده تا مویت/ هزار و چند قدم بیشتر به ابرویت
کجاست ماه هلالی که سرنوشت مرا/ نظاره میکند از چشمهای ترسویت
همانطور که پیش از این هم اشاره کردم آنچه غزلهای دروند را با دیگر عاشقانه سراهای جوان متمایز میکند بهکارگیری نوعی طنز در شعرهایش است طنزی که بیشتر به واسطه تغییر فضا و زبان از شیوه رسمی و فاخر به برخی اصطلاحات محاورهای نمایان میشود:
با اخم به تشخیص پزشکان ـ سرطانزاست/ خندیدن او عامل بیماری قند است
شاید به صنوبر نرسد قامتش اما/ نسبت به میانگین همین دوره بلند است
یا:
برای یافتن آن پری دریاییست/ که تن به حادثه میزنند جاشوها
و بعد به یکباره میگوید:
دل تمامی راننده کامیونها را/ ربوده طرحی از آن جفت چشم و ابروها
نکته: همیشه کتابهای اول شاعران مانند فیلمهای اول کارگردانان جوان در سینما محلی برای عرضه تجربههای گوناگون است. همانطور که در سینما میتوانید از همان ابتدا و تیتراژ فیلم، وسواس و البته تجربهگرایی فیلمساز را حدس بزنید در کتاب شعر اول هم نکات جالب بسیاری وجود دارد
در واقع استفاده شاعر از زبان معیار و همراهیاش با تکیهکلامهای عامیانه به صمیمیت کارش میافزاید و طنز دلخواهش را پررنگ میکند؛ البته گاهی این رفت و آمدهای دروند بین زبان رسمی و کوچه و بازار نهتنها موقعیتی طنز برای غزل او ایجاد نمیکند، بلکه شعر او را در آستانه نوعی شلختگی زبانی و عدم انسجام قرار میدهد و به قول معروف توی ذوق خواننده میزند مثلا اصطلاح «حوالهکردن» را ببینید چگونه شاعر با کمسلیقگی در این شعر استفاده میکند:
کسی که عاجز ماند از تنت، نمیبایست/ به من حواله کند حل این معما را
در همین غزل باز هم بیتی وجود دارد که شاعر در کنار قافیههای الفبارا، معمارا و دنیارا، به «بیمارا» میرسد که این نوع قافیه بیشتر به ضعف تالیف نزدیک است تا خلاقیت و نوآوری!
البته دروند در مواردی توانسته از ظرفیت قافیه هم بهرهبرداریهای خوبی داشته باشد و در همین شعر «اطبارا» بسیار خوش نشانده است.
اما در مجموع نمیتوان از لغزشهای شاعر بخصوص در انتخاب قافیهها براحتی چشم پوشید بویژه اگر در مطلع یک غزل هم باشد:
... و از اتاق مجاور، صدای پات میآمد/ صدای پای تو از اکثر جهات میآمد
بر هر اهل قلمی پوشیده نیست که جهات هم از نظر دستوری و هم از نظر فرمیانتخاب مناسبی برای قافیه آن هم در طلیعه یک غزل نیست.
از نظر فرم هم ما با مجموعهای روبهرو هستیم که شاعرش دغدغه غزل و غزلپردازی دارد و در انتخاب وزنها هم به وزنهای کوتاه بیشتر از وزنهای دوری و بحرهای مطول علاقهمند است.
دروند همچنین در اکثر غزلها به موسیقی و طنین مطنطن آن توجه خاصی دارد تا آنجا که شعر او مرا به یاد این تعریف پل والری از شعر انداخت که میگوید شعر به رقصیدن میماند و نثر به راه رفتن !
غزلهای دروند انصافا مانند حرکات موزون میماند و شورانگیز است و به دلیل ارجاعهای کاملا عینی و نگاه جزیینگر شاعرش کاملا برای مخاطب ملموس مینماید.
دروند در کتاب اولش همچنین نشان میدهد که شاعر باهوشی است. او حتی خیلی رندانه به وجود برخی خط قرمزها میپردازد:
در این سروده که موهات در ممیزیاند / به طرح روسریات پر کن این وسطها را
در پایان باید این نکته را یادآوری کنم که صالح دروند در هوای چتری شاعری آفتابی و افقی روشن را به ما نشان میدهد که نویدبخش ظهور شاعری نئوکلاسیک، اما خلاق در عرصه شعر جوان کشورمان است:
این روسری آشفته یک موی بلند است
آشفتگی موی تو دیوانهکننده است
بالقوه سپید است زن اما زن این شعر
موزون و مخیل شده و قافیهمند است
در فوج مدلهای مدرنیته هنوز او
ابروش کمان دارد و گیسوش کمند است
پرواز تماشایی موهای رهایش
تصویرِ رهاکردن یک دسته پرنده است
دل غرق نگاهی ست که مابین دو پلکش
یک قهوهای سوخته خیرهکننده است
با اخم به تشخیص پزشکان سرطانزاست
خندیدن او عامل بیماری قند است
تصویر دلش با کمک چشم مسلّح
انگار که سنگی ته شیئی شکننده است
شاید به صنوبر نرسد قامتش اما
نسبت به میانگین همین دوره بلند است
ماه است و بعید است که خورشید نداند
میزان حضور و حذرش چند به چند است
سینا علیمحمدی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست