یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

زنده به گور کردن دختران


زنده به گور کردن دختران

برخی بر این باورند که قرآن هر چند کتابی وحیانی و جاودانه است و آموزه های آن فراتاریخی است و می تواند در هر زمان و مکانی به کار آید, ولی برخی از مطالب همان قرآن به جهت آن که در زمان و مکان خاصی برای فرهنگ و اشخاص خاصی نازل شده, گرفتار لحظه ومقتضیات آن است

● توهم برخی محققان نوگرا

برخی بر این باورند که قرآن هر چند کتابی وحیانی و جاودانه است و آموزه های آن فراتاریخی است و می تواند در هر زمان و مکانی به کار آید، ولی برخی از مطالب همان قرآن به جهت آن که در زمان و مکان خاصی برای فرهنگ واشخاص خاصی نازل شده، گرفتار لحظه ومقتضیات آن است. از این رو به مسئله ای به نام تأثیرپذیری قرآن از فرهنگ زمانه اشاره می کنند و مواردی را نیز به عنوان مصادیق آن بیان می کنند. از نمونه هائی که ذکر می کنند می توان به مسئله جن و سحر و جادو و شیطان اشاره کرد که می گویند اینها اموری موهوم و خاص فرهنگ سامی و یا عربی است و قرآن برای بیان آموزه های خویش ناچار شده که از همان فرهنگ و آداب بهره برد. همان طور که از ادبیات عربی متأثر شده و خدا و فرشتگان را که نه مذکر است و نه مؤنث به صورت مذکر یاد کرده که این تنها محدودیت هائی است که فرهنگ و ادبیات عربی ایجاد می کند.

از نظر این عده محدودیت های فرهنگی موجب شده که قرآن در فضا و تنگنای آن گرفتار آید و خود را با آن هماهنگ سازد و لذا آموزه های قرآنی ناخواسته گرفتار محدودیت های فرهنگی می شود و نمی تواند جز در آن فرهنگ و ادبیات، سخن خود را بیان کند. بنابراین برای پیراسته کردن آیات از مضامین فرهنگی و ادبی تلاش جدی ای ضروری است که همه اندیشمندان بدان همت کرده و نیروی خود را در این راه هزینه کنند. آنان شواهدی را نیز نقل می کنند که پیش از این صورت گرفته است. از آن جمله درباره «و جاء ربک و الملک صفاصفا» بیان کرده اند تا جسمیت خداوند را که در این آیات و مانند آن چون در تعبیر یدالله به کار رفته تصحیح کنند. به عقیده این افراد پیام قرآن هر چند جاودانه است ولی فرهنگ و ادبیات عربی ناخواسته اموری را بر قرآن و شرایط نزولی آن تحمیل کرده که می بایست از آن رهایی جست. آنان حتی به مسایلی چون برده داری و دخترکشی اشاره می کنند وبیان می دارند که این امور و مصادیق آن کهنه شده و نمی توان بدان ها پرداخت. بنابراین می بایست قرآن را از شرایط لحظه و مقتضیات زمان و مکان و لحظه جدا کرد و به گونه ای دیگر به آیات آن نگریست. همگی این محققان نوگرا به این مسئله اعتقاد دارند و مصادیقی بسیار برای آن ذکر می کنند؛ هر چند که در میان خود این افراد اختلاف است ولی در کلیت و نه مصادیق با هم مشترک هستند.

● زنده به گور کردن دختران در قرن بیستم

به نظر می رسد که نوعی خلط در این جا صورت گرفته است. قرآن کتابی از خداوند حکیم و دانایی است که می تواند و این توانایی را دارد که شرایط و مقتضیات را چنان که خواهد به گونه ای فراهم آورد که هر چه را بخواهد انجام دهد. بنابراین می توانست (چنان که انجام داد) شرایط فرهنگی وزبانی ادبیات عربی را به آن حد از کمال مطلوب رساند تا آموزه های معرفتی و دستوری پایدار و جاودانه خود را در قالب همان ادبیات و فرهنگ ارایه دهد بی آن که لازم باشد تا تحت تأثیر فرهنگ و ادبیات امری ناخواسته را بر قرآن تحمیل کند. اگر ادبیات عربی اقتضای آن را دارد که خداوند و یا فرشتگان به صورت مذکر و یا مونث ذکر شود، در حالی که آنان به گونه ای نیستند که ذکوریت و یا انوثیت در آنان معنا و مفهوم یابد، همان خداوند این توانایی و امکان را نیز بیان داشته است که تغییراتی را در ادبیات و یا فرهنگ ایجاد کند تا مقاصدش را از طریق آن انتقال دهد و ارتباطی کامل و درست با انسان برقرار نماید.

بسیاری از مصادیقی که درباره تأثیرگذاری فرهنگ زمانه بر قرآن بیان می شود، مصادیقی هستند که به جهت ناتوانی از درک درست و فقدان ابزارهای شناختی به عنوان فرهنگ عربی و سامی مردود شمرده شده و یا آن که با واقعیت های علمی ناهماهنگ و نادرست تشخیص داده شده است.

در گذشته که ابزارهای پیشرفته کنونی وجود نداشت آتش گرفتن دریاو آب ها دور از تصور بود و یا این که انگشتان چگونه بازسازی می شود که خطوط آن نیز مشخص می دارد که از آن کیست و هزاران معما و چیستان علمی دیگر لاینحل بود، اما اکنون با ابزارهای دقیق علمی برخی کشف شده است. آیا تأثیر چشم و انرژی های ساطع از شخص و یا هاله انسانی و یا وجود موجوداتی که از انرژی ساخته شده و همانند انسان جان دار است امروز به اثبات نرسیده است. از سوی دیگر تا کجا می توان به نظریه های علمی پای بند بود؟

درباره این ادعا که بردگی و زنده به گور کردن دختران مسئله دیروز بود، اگر به خوبی نگاه شود معلوم می شود هم بردگی و هم زنده به گور کردن دختران، مسئله دیروز و امروز و فردای ماست. در گزارش های مختلف که در پایگاه های اینترنتی آمده سخن از کشتار دختران در هنگام شناسایی در زمان جنینی آنان است.

در سال هزاران و بلکه صدها هزار دختر در رحم مادران شناسایی و کشته می شوند. آیااین زنده به گور کردن مدرن دختران نیست؟ آیا هزاران دختر برای بردگی فروخته نمی شوند و هزاران کودک ربوده شده و به بردگی کشیده نمی شوند؟

قرآن در آیات خود هم به این مسئله پرداخته و هم حقوق کودکان و بردگان را برشمرده است. در این دنیای فعلی آیا بردگان جدید نمی بایست حقوقی داشته باشند؟ چه قوانینی حقوق آنان را تضمین می کند و مردم را وامی دارد که آن را رعایت کنند. در خبرها می خوانیم که ۷۰میلیون مرد چینی قادر به ازدواج نیستند؛ زیرا سیاست های تک فرزندی دولت موجب شده است که زنان هنگام بارداری تنها فرزندان پسر را زنده نگه داشته و دختران را بکشند. این زنده به گور کردن دختران در رحم اتفاق می افتد و این بی گناهان پیش از تولد کشته می شوند. آیا نمی توان اکنون هم همانند دیروز پرسید: بای ذنب قتلت؛ این دختر به کدامین گناه ناکرده کشته شد؟

حامد رضایی