جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دشواری دیدار با معلم در آینه غزل


دشواری دیدار با معلم در آینه غزل

نقدی بر قالب غزل در شعر علی معلم دامغانی

شرار عشق ما افسردنی نیست

گل زخم نظر پژمردنی نیست

نداریم آفت اهل تعلق

که اسباب تجرد بردنی نیست

من بشکسته را مگذار و مگذر

هنوز این صید لاغر مردنی نیست

به آزار حضورت کی پریشم

که طبع نازکت آزردنی نیست

سیه بهر شهیدانت چه پوشم؟

دریغ کشتگانت خوردنی نیست

بگو آزار ما کن هر چه خواهی

«معلم» شور ما افسردنی نیست

غزل‌ترین غزل استاد معلم را مطلع این نوشتار قراردادم تا هم با حسن مطلعی آغاز کرده باشم و هم در همین آغاز نوشتار مراتب کامل ارادت خود را خدمت ایشان یک بار دیگر عرض کرده و هم نمونه درخشانی آورده باشم که توانمندی استاد را در غزلسرایی به تماشا نشسته باشیم و نیز تمهیدی که اگر در ادامه، سخنی به میان می‌آید حمل بر جسارت نشود که ما تا بوده و بوده و تا هست و هست ریزه‌خوار خوان گسترده و سرشار از کرامت ایشان بوده‌ایم، هستیم و خواهیم بود.

جریان اصیل شعر فارسی از حجت خالی نمانده است و کماکان چه در قالب‌های نو و چه کلاسیک به سیر طبیعی خویش ادامه می‌دهد. یکی از پیچیده‌ترین این جریان‌های به دنبال بدعت و متفاوت بودن اصیل، جریانی است که علی معلم دامغانی به تنهایی راهبر و رهرو آن است. معلم با پشتوانه‌ای عظیم از فلسفه، فرهنگ، ادب، اساطیر و..... و از طرفی ذوق سرشار و هوشمندی ادبی شگرف، گام در این راه نهاده است و تلاش می‌کند درخت شعر و شعورش که ریشه در پیشینه‌ها و پشتوانه‌های اصیل دارد، برگ و باری تازه به عرصه شعر شکوهمند فارسی عرضه کند و دریافت این لطیفه در شعر معلم هوشمندی از همان نوع را می‌طلبد که خود او در سرودن از آن بهره می‌گیرد و اختلاف برسر شعر و جایگاه او در گستره شعر امروز بین اهل نقد از همین‌جا آغاز می‌شود.

البته به نظر حقیر هنگامی که می‌خواهیم پیرامون شعر و شان شاعری استاد و جایگاه ایشان در گستره شعر این روزگار صحبت کنیم قطعا باید مثنوی‌های استاد را مدنظر داشته باشیم و بس، چون شعر استاد و هویت شعری ایشان تنها براساس مثنوی‌ها تعریف‌پذیر است و در نهایت معلم، شاعری مثنوی سراست و لاغیر.

استاد معلم به همان میزان که در قالب مثنوی جایگاه منحصربه‌فرد و سبکی ویژه، نه تنها در شعر معاصر که در تاریخ شعر فارسی دارد، در سایر قالب‌ها بخت چندانی نداشته و خود نیز بر این واقف است و به همین خاطر هم گویا پس از انتشار کتاب «رجعت سرخ ستاره» اوایل دهه ۶۰ که در کنار مثنوی‌های جاودانه‌اش چند غزل را در کتاب می‌گنجاند، دیگر کسی از استاد تا به امروز غزل نشنیده و نخوانده است و جز همین غزلی که حسن مطلع این نوشتار قرار گرفته، چیز دیگری از غزل‌های ایشان به حافظه‌ها ننشسته است. استاد به اعتراف خودش در غزل تحت تاثیر است تا خالق اثر:

برسخن غالب نشد چون ما معلم تا کسی

ریزه خوار خوان «عبدالقادر بیدل» نشد

تاثیرپذیری از بیدل در غزل‌ها بسیار آشکار است و البته باید اذعان داشت که سال ۶۰ تحت تاثیر بیدل و همگام با او ترکیب ساختن و شعر گفتن،هنر کمی نبوده است، وجود ترکیب‌های فراوان از جمله: مصر قیمت، برق همت، قیامت طاعت، شیون زنجیر، جگر آزرده، تدبیرآفت، خانه زنجیر، گلشن تصویر، خس فروش و... گوشه‌ای از متاثر بودن معلم از بیدل را می‌نمایاند.

در جایی دیگر استاد تصریح می‌کند به تاثیرپذیری و بالاتر از آن تقلید از عباس معارف:

از نشاطم بوی هجر دوستداران می‌رسد

کام تا شیرین شد از دیدار هجران می‌رسد

هر متاعی را ز هر مجموعه جستن کاهلی است

بوی داغ از اجتماع لاله‌کاران می‌رسد

از معارف طرز نو دارد معلم این غزل

حصه تقلید ما از شهسواران می‌رسد

گاه به شیوه بیان سعدی نزدیک می‌شود:

شکوه پیش دل از دوست کردم و خطا کردم

راز دوستان عیب است پیش دشمنان گفتن

و گاه در چنبره تاثیر از صائب و پیروانش قرار می‌گیرد، با همان ساختار بیان و اسلوب معادله‌ها و ارسال مثل‌های خاص آنها:

تازه می‌شود جانم از هوای کوی دوست

همچو دیده یعقوب از نشاط پیراهن

***

مقتضای شیدایی ست غفلت شباب اما

لعب با دم شیر است سیل را به ره خفتن

والبته از حافظ و شیوه کلام او و خصوصا از ستیزش با زاهد جماعت هم غافل نمی‌ماند:

یا هنر ببین زاهد یا ملال ما مپسند

عین خویشتن بینی است، عیب دیگران دیدن

محدثی: استاد معلم به همان میزان که در قالب مثنوی جایگاه منحصربه‌فرد و سبکی ویژه، نه تنها در شعر معاصر که در تاریخ شعر فارسی دارد، در سایر قالب‌ها بخت چندانی نداشته و خود نیز بر این واقف است

فراز و فرود‌های کلامی و تفاوت‌های فاحش در سطح زبان و حتی اندیشه‌های مطرح شده در غزل‌ها هر چه بیشتر مخاطب را مجاب می‌کند که غزل، قالب تجلی شاعرانگی‌های معلم و ظرف بیان اندیشه‌های ژرف و بدیع او نیست.

کلام و اندیشه گاه آنقدر روان و زلال است که قابلیت آن را دارد که تبدیل به ضرب‌المثل شود:

هنوز بر سر کویت گرفت و گیری هست

***

میسر ارکه حصاری نشد، حصیری هست

***

که دست چیدنی ار نیست، چشم سیری هست

***

اسیر خویشتن است آن‌که از تو آزاد است

***

رهین برق شود خرمنی که بر باد است

***

از گنج، رنج قسمت قارون است

***

پیمان خصم و عهد منافق شکستنی است

***

رنگ بهار و توبه عاشق شکستنی است

***

کنج قناعت کم گلستان نیست

و در کنار اینها به ابیات پیچیده‌ای از این دست برمی‌خوریم که نیازمند شرح و تفسیر و کلی ارجاع و پی‌نوشت هستند:

ای چاه ویل مثل من در شهر کنعان مثل

منصوب صاحب جاهی مصرمثالی دیگرم

***

تا عیش کهنه حامله طفل محنت است

شکی که جزم حوصله گردد حقیقت است

***

دل در کفم صراحی پر خون است

تا خم حریف، بزم فلاطون است

یا به غزل‌هایی از این‌گونه برمی‌خوریم با این ردیف‌های پیوند نخوردنی وخالی از لطف:

گرفته خون شقایق رکاب باغچه‌ها

فتاده آتش گل در کتاب باغچه‌ها

زسرد مهری شب‌های شهر بی‌آواز

به بوی صبح برآشفته خواب باغچه‌ها

زتنگ چشمی دهقان خشم در رگ گل

به جوش آمده خون مذاب باغچه‌ها

شکفت بررخ گل چشم تنگ باغچه‌ها

شکست در قدح لاله رنگ باغچه‌ها

هم از کمانگری دختر بهار نشست

به چله چله گلبن خدنگ باغچه‌ها

***

شکوفه غزل از مهر یار بشکوفد

به یمن باد صبا گل ز خار بشکوفد

صفای مقدم آن نرگس خمارآلود

که چون به باغ درآید بهار بشکوفد

در پایان باز هم قابل تاکید است که استاد علی معلم دامغانی یکی از یگانه‌ها و شاعران کم نظیر تاریخ ادبیات فارسی است که مثنوی‌هایش در زمان و زمانه، جاری خواهد بود.

مصطفی محدثی‌خراسانی

شاعر و منتقد