یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

داشتن و نداشتن


داشتن و نداشتن

کوتاه درباره «روزگارقریب»

تورق برگه‌های کتاب تاریخ و مرور رخدادهای ثبت شده در آن، شاید در چند مجلس مطالعاتی ختم بخیر شود؛ امّا مصور کردن گوشه‌ای از همین ورقه‌های کتاب تاریخ در قالب درام بیش از ۵ سال انرژی از مولف سریال «روزگارقریب» گرفته است.

نزدیک به یکصد سال از تاریخ معاصر ایران همراه با فراز و نشیب‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به بهانه نقب زدن به زندگی پزشکی متعهد و مردمی چنان درتاروپود داستان تنیده شده که تفکیک تاریخ از زندگی کاراکترهای اصلی داستان و زیر ذره‌بین بردن رخدادهای تلخ آن، امری ناممکن است ؛ این مهم تشخص و منزلت ویژه‌ای به روزگار قریب داده است.

در این مجموعه درام و رخدادهای تاریخی به موازات هم پیش می‌آیند و یکی بر دیگری ارجحیت ندارند، معضلی که برخی سازندگان فیلم‌ها و سریال‌های تاریخی با یک خط‌کش، درام و تاریخ را از هم جدا ساخته و به گونه‌ای سازمان روایی و ساختارکار خود را چند پاره می‌کنند.

شاید قیاس منظرگاه کیانوش عیاری به تاریخ و رخدادهای آن با زاویه دید زنده یاد حاتمی به تاریخ طبیعی به نظر نرسد؛ اما این دو منظرگاه به تاریخ و زندگی از دو نگرش و شرایط جغرافیایی نشات می‌گیرد که این مولف‌ها با ویژگی‌های فردی خود ازجامعه کسب کرده‌اند.

عیاری ازجنوب و سرزمین طلای سیاه می‌آید، دیاری با مناسبات خاص جغرافیایی و اجتماعی. به همین دلیل آدم‌های او در گود معضلات حاد اجتماعی یکه و تنها به‌دست و پنجه نرم کردن با مشکلات می‌پردازند. منازعه و بده بستان فرد با اجتماع و تلاش برای کسب مطالبات حداقلی از زندگی در تمام قهرمان‌های آثار عیاری دیده می‌شود.

یعنی همان آدم‌های رنج کشیده و زخم‌خورده طبقه متوسط و گاه فرودست جامعه که جای شعار دادن و پرسه‌زدن، درکنج عزلت دست به عمل می‌زنند. این قهرمان‌ها هیچ‌گاه منفعل نیستند، در مسیرحیات خود برای تغییر وضعیت موجود گاه جان خود را برای دستیابی به هدف به مناقصه می‌گذارند.

به همین مناسبت تمام جزئیات وریزه کاری‌هایی که درزندگی محمد قریب ازکودکی تافرجام حیاتش، توسط مولف در‌ اثرش لحاظ شده، بر دل و جان بیننده می‌نشیند. نگاه عیاری به جزئیات با دیدگاه آکسسواری حاتمی به اشیا و آدم‌ها از اینجاست که جدا می‌شود.

کافی است بخش‌هایی از سریال را مرور کنیم: سکانس حضور محمد و پدرش در اداره معارف و بحث درباره آناناس و تحصیل در فرنگ پر از ظرایف گفتاری و دیداری است؛ کل سکانس‌های روستای گرکان بخصوص بخش‌هایی که فیلمساز طبابت قدیم را زیر ذره‌بین می‌برد با هنرنمایی درخشان زنده یاد حسین پناهی در نقش شاگرد جوگیر شده حکیم روستا؛ دزدیدن جسد از قبرستان برای درس تشریح؛ داستان گیله مرد و آن کلبه روستایی با آدم‌هایی که به آنجا می‌آیند و شبی را با التهاب و نگرانی سر می‌کنند و...

از این جزئیات و نکته سنجی‌ها فراوان در سریال لحاظ شده است؛ مضاف بر این‌که ترفند حساب شده بازخوانی خاطرات با ضبط صوت در ۱۰ روزپایانی حیات کاراکتر اصلی که در بیمارستان زمین‌گیر شده، رفت و برگشت‌های داستانی را برای بیننده به یک نشانه و شرط پیش برنده مبدل کرده است.

توفیق و تشخص «روزگار قریب» به ۲ شاخصه دیگر نیز وابسته است؛ نخست شمایل جغرافیایی و تصویری است که برای سریال تدارک دیده شده است.

این ویژگی از نقاط قوت سریال محسوب می‌شود. شاخصه دوم مربوط به بازی‌های مقبول بازیگران است که با هنرمندی توسط مولف اثر، هدایت شده‌اند. برخی از این بازیگران که درفیلم‌ها و سریال‌های دیگر هیچ خلاقیتی از آنها نمی‌دیدیم با کنترل و هدایت سنجیده سازنده سریال ظرافت و نوآوری‌هایی بروز داده‌اند که جای تحسین دارد.

حتی برخی از کودکان دراین سریال درخشان ظاهر شده‌اند، کافی است هنر نمایی عقیل، دخترکی که سرطان گرفته و محمد قریب در۷ سالگی را دوباره مرور کنیم.

درآسیب شناسی بخش‌هایی از سریال به نکاتی می‌توان اشاره کرد. نخست این که صدا دراین اثر کیفیتی همپای سایر عناصر فنی سریال ندارد.

در برخی قسمت‌ها صدا‌ها سینک نیستند و گاه آمبیانس محیط شنیده نمی‌شود. کابوس آغازین سریال همراه آن تصادف و خزیدن مار به‌سوی دوربین نابسامان، با رویه عادی و رئال داستان پردازی مولف سریال همسویی ندرد و بسان وصله ناجوری است.

در صحنه‌های مربوط به سفر کربلا، گاه‌به‌گاه برخی شخصیت‌ها غیبت می‌کنند که مهم‌ترین آن، کاراکتر ملیحه (صبا کمالی) است که در این سفر طولانی و در حالی که همه شخصیت‌ها در دلیجان میرزا حضور دارند، نبودن او توجه مخاطب را به خود معطوف می‌کند.

توفیق و اعتبار «روزگار قریب» حاصل صبر، دقت‌نظر و سختکوشی هنرمندی است که برای شعور و درایت مخاطبش ارزش فراوان قائل است.

علی احسانی



همچنین مشاهده کنید