چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا

این فاجعه ملی ما نیست


این فاجعه ملی ما نیست

از آنجا که ظاهراً فوتبال، یکی از عناصر بسیار مهم برای نشان دادن تمامی ویژگی های فرهنگی ماست، فراز و نشیب های موجود در آن نیز، همچون موجی سراسر جامعه را می پیماید و آن را یک شبه …

از آنجا که ظاهراً فوتبال، یکی از عناصر بسیار مهم برای نشان دادن تمامی ویژگی های فرهنگی ماست، فراز و نشیب های موجود در آن نیز، همچون موجی سراسر جامعه را می پیماید و آن را یک شبه به اوج سرور یا به حضیض اندوه می کشاند. این پدیده نه آن چیزی است که افراط گرایان می گویند و اعتراض می کنند که: «یعنی چه؟ این چه بازی و هیاهویی است که هر چند وقت یک بار راه می اندازند؟ تعطیلش کنید آقا!» و نه آن چیزی که تفریط گرایان فریاد می زنند که: «آهای! حیثیت بین المللی مان به باد رفت، تیم ملی از دست رفت و...»

واقعیت این است که ورزش ما، همچون بسیاری از عرصه های فرهنگی مان، بشدت از اعمال سلیقه و کمبود آگاهی های علمی منصفانه رنج می برد، همچنان که موسیقی و همچنان که نقاشی و سینما و مجسمه سازی و... هنوز پس از ۳۰ سال تکلیف ما معلوم نیست که آیا حقیقتاً مردم باید ورزش کنند یا نه؟ سخنرانی های فراوانی درباره ضرورت تحرک و نشاط ایراد می شوند، اما در مقام عمل، اقدام مؤثری برای ترویج و تقویت این امر صورت نمی گیرد.

فوتبال به دلیل ماهیت دراماتیک خود، پیوسته از جذابیت بالایی برخوردار است، ولی به جای آنکه در خدمت تعالی جامعه و بالا بردن روحیه تحرک و نشاط قرار گیرد، به دعواهای نه چندان شادمانه آبی و قرمز و سبز و زرد تبدیل می شوند تا عده ای جوان امیدوار و بانشاط به میدان بیایند و زمین بخورند و زخمی بشوند و از این زمین خوردن ها و زخمی شدن ها، توشه ای برای بلوغ عاطفی خویش بر نگیرند و فقط در خدمت پر کردن جیب مادی یا تبلیغاتی دیگران باشند.

از همین روست که انتخاب سرمربی تیم ملی، نه یک راهکار علمی و عالمانه و در جهت منافع و نشاط و تحرک جوانان که وسیله ای برای تسویه حساب های شخصی و سیاسی می شود و آنچه «البته به جایی نرسد فریاد است.» کسانی که به ضرس قاطع، الگوی تاثیرگذار برای جوانان هستند و تک تک گفتار و اعمال آنها، توسط نوجوانان و جوانان و حتی کودکان خردسال، رصد می شوند، به اتکای محبوبیتی کاذب که به هیچ وجه شایسته آن نیستند، گاه تماشاچی و خبرنگار را کتک می زنند و گاه با صدور بیانیه هایی سرشار! ! از تعابیر لمپنی، سخیف ترین الگوها را در منظر نگاه مشتاق هزاران جوان و نوجوانی می نشانند که متاسفانه به دلیل هیجان متناسب با سن و تجربه خود، این نوع برخوردها را اگر نگوییم درست، دست کم قابل قبول و توجیه پذیر می پندارند و دردناک تر اینکه برخی از اینها، کلام زشت و مهوع خود را در کنار نام مطهر خداوند و ائمه اطهار می نشانند.

فاجعه ملی، ورود یا عدم ورود تیم ملی به بازی های جهانی نیست، بلکه با این ادبیات غیرمؤدبانه و ضد دینی، اگر جام جهانی را هم تصاحب می کردیم، راه به جایی نمی بردیم و در بهترین شکلش تبدیل به قیصرها و گلادیاتورهایی می شدیم که هیاکل!! و شمایل!! ظاهراً باشکوه دارند، اما در مقابل زیبایی و شکوه حقیقی انسان های مؤمن، به آنی

فرو می ریزند. در چنین فضای آلوده ای، نه فرهنگ معنا دارد، نه ورزش، نه رقابت انتخاباتی و نه هیچ موضوع ارزشمند دیگری و تنها داس دادن و تیشه گرفتن به شیوه قبایل بدوی معنا پیدا می کند و تنها کسانی امکان جولان می یابند که قداره بلندتر و صدای کلفت تری داشته باشند و بدیهی است کسانی که از آبرویشان می ترسند، یا سکوت اختیار می کنند یا به فرض ماندن در میدان، سکته را!

تهمینه مهربانی