پنجشنبه, ۱۴ تیر, ۱۴۰۳ / 4 July, 2024
دو حکایت از سیرالملوک
اندر ترتیب بار دادن خاص و عام
بار دادن ]اجازه حضور دادن[ را ترتیبی باید. اول خویشاوندان درآیند، پس از آن معروفان حشم، پس از آن دیگر اجناس مردمان. چون همه به یکجا درآیند میان وضیع ]دون پایه[ و شریف ]بلندپایه[ فرقی نباشد. و نشان بار آن باشد که پرده بردارند و نشان آنکه بار نبود جز کسی را که خوانند علامتش آن بود که پرده فرو گذارند تا بزرگان و سران سپاه چون کس به درگاه فرستند بدین علامت بدانند که بار هست یا نه.
اگر به خدمت باید آمدن بیایند و اگر نباید آمدن نیایند که بر بزرگان و سران هیچ سخت تر از آن نباشد که به درگاه آیند و پادشاه را نادیده بازگردند. و چون بارها بیایند و پادشاه را نبینند بر پادشاه بدگمان شوند و بدسگالیدن ]بداندیشی[ آغازند و از تنگ باری ]کم باردادن[ پادشاه کارهای مردم فروبسته شود و مفسدان دلیر شوند و احوال ها پوشیده بماند و لشکر آزرده شود و رعیت در رنج افتد. و هیچ ترتیبی پادشاه را بهتر از فراخ باری ]بسیار بار دادن[ نیست.
و چون بار بدهد صاحب طرفان ]مرزداران[ و امرا و سادات و ائمه که در آیند خدمت کنند، از بیرونیان ]کسانی که از خارج از کشور آمده اند[ شرط آن است که چون پادشاه را بدیدند ایشان و کسان ایشان جمله بازگردند و خاصگیان ]نزدیکان[ چون آنجا بمانند غلامانی که با ایشان به خدمت آیند نیز بازگردند تا آنجا خواص بمانند و غلامان کاردار ]ماموران کار معین و مشخص[ چون سلاح دار و آب دار و چاشنی گیر ]سرآشپز[ و مانند این که لابد ایشان را حاضر باید بود.
چون چند کرت ]بار[ بر این جمله فرموده شود عادت گردد و هم بر این قاعده بماند و آن زحمت برخیزد و به پرده انداختن و در بستن حاجت نیفتد و اگر جز این کنند، رضا ندهند.
اندر تربیت غلامان سرای
هنوز در روزگار سامانیان این ترتیب برجای بود و به تدریج بر اندازه خدمت، هنر و شایستگی، غلامان را درجه می افزودند چنان که غلامی را بخریدندی یک سال او را پیاده در رکاب ]پیاده در کنار اسب[ خدمت فرمودندی با قبایی زندنیجی ]منسوب به نام قریه ای[ و موزه و این غلام را فرمان نبودی ]دستور نداشت[ که پنهان و آشکارا در این یک سال بر اسب نشستی و اگر معلوم شدی او را مالش دادندی ]تنبیه کردند[ و چون یک سال خدمت کردی وثاق باشی ]سرپرست گروهی از غلامان که در یک وثاق (اتاق) بودند[ با حاجب بگفتی و حاجب را معلوم کردی، آنگاه او را اسبکی ترکی فرمودندی با زینی در خام ]چرم دباغی شده[ گرفته و لگام و دوال ]تسمه اسب[ ساده و چون یک سال با اسب و تازیانه خدمت کردی سیم سال او را قراجوری ]کمربندی[ دادند تا بر میان بستی و سال چهارم کیش ]تیردان[ و قربان ]کمان دان[ فرمودندی تا به وقت برنشستن بربستی و سال پنجم زینی بهتر و لگامی مکوکب ]ستاره نشان[ و قبایی روداری ]مناسب صاحب منصب[ و دبوسی ]گرز آهنی[ که در دبوس حلقه آویختی و سال ششم ساقیی ]ساقی گری[ فرمودندی و قدحی به وی دادنی تا در میان آویختی و سال هفتم جامه داری و سال هشتم خیمه ای یک سری و شانزده میخی بدادندی و سه غلام نو خریده در خیل ]گروه سوار[ او کردندی و او را وثاق باشی لقب دادندی و کلاهی نمدین سیاه سیم کشیده و قبایی گنجه ای در پوشانیدندی. چون شایستگی و هنرها و شجاعت او همه کس را معلوم شدی و کارهای بزرگ از دست او برآمدی و مردم دار و خداوند دوست بودی آنگاه او را تا سی وپنج ساله نشدی امیری ندادندی و به ولایت نامزد نکردندی.
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
ویزای تضمینی ایتالیا کانادا
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
انتخابات ریاست جمهوری سعید جلیلی مسعود پزشکیان انتخابات انتخابات ریاست جمهوری 1403 ایران انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم جلیلی مناظره مناظره انتخاباتی دولت ریاست جمهوری
تهران سلامت پلیس اصفهان قتل سازمان هواشناسی وزارت بهداشت قوه قضاییه حوادث خانواده آموزش و پرورش شهرداری تهران
تورم مسکن خودرو قیمت طلا قیمت دلار بازار خودرو قیمت خودرو قیمت سکه دلار دولت سیزدهم بازار سرمایه بورس
تلویزیون محرم سینما تئاتر بازیگر علیرضا قربانی سینمای ایران تخت جمشید سارا بهرامی رسانه ملی کنسرت دفاع مقدس
ماهواره کنکور ۱۴۰۳
رژیم صهیونیستی روسیه فلسطین جو بایدن ترکیه دونالد ترامپ غزه جنگ غزه آمریکا اسرائیل فرانسه چین
پرسپولیس فوتبال یورو 2024 استقلال سپاهان باشگاه پرسپولیس کریستیانو رونالدو باشگاه استقلال علیرضا بیرانوند جام ملت های اروپا لیگ برتر لیگ برتر ایران
گوگل همستر کامبت هوش مصنوعی نمایشگاه الکامپ سامسونگ اینستاگرام اپل عیسی زارع پور ایرانسل فیبرنوری ربات
تب دنگی کاهش وزن برنج خواب قهوه سرطان مغز دیابت مو فشار خون