یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

کلک هنر شعری از سعدی


کلک هنر شعری از سعدی

ای که از کلک هنر نقش دل انگیز خدایی
حیف باشد مه من کاین همه از مهر جدایی
گفته بودم جگرم جگرم خون نکنی باز کجایی ؟
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
□□□
عهد نابستن از آن به که …

ای که از کلک هنر نقش دل انگیز خدایی

حیف باشد مه من کاین همه از مهر جدایی

گفته بودم جگرم جگرم خون نکنی باز کجایی ؟

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی

□□□

عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی

مدعی طعنه زند در غم عشق تو زیدم

وین نداند که من از بهر غم عشق تو زادم

نغمه ی بلبل شیراز نرفته است ز یادم

□□□

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم

باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

□□□

تیر را قوت پرهیز نباشد ز نشانه

مرغ مسکین چه کند گر نرود در پی دانه

پای عاشق نتوان بست به افسون و فسانه

ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه

ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی ؟

□□□

تا فکندم به سر کوی وفا رخت اقامت

عمر بی دوست ندامت شد و با دوست غرامت

سر و جان و زر و جا هم همه گو : رو به سلامت

عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت

همه سهل است تحمل نکنم بار جدایی

□□□

درد بیمار نپرسند به شهر تو طبیبان

کس در این شهر نداند سر تیمار غریبان

نتوان گفت غم از بیم رغیبان به حبیبان

حلقه بر در نتوانم زدن از بیم رقیبان

این توانم که بیایم سر کویت به گدایی

هر شب هجر بر آنم که اگر وصل بجویم