شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

سیستم تک حزبی و مواجهه آزادی بیان با نظر مخالف


سیستم تک حزبی و مواجهه آزادی بیان با نظر مخالف

این روزها بحث انتخابات ریاست جمهوری امریکا و جدال میان مک کین و اوباما توجه صاحب نظران و اصحاب رسانه را به خود جلب کرده است

● مقدمه

این روزها بحث انتخابات ریاست جمهوری امریکا و جدال میان مک کین و اوباما توجه صاحب نظران و اصحاب رسانه را به خود جلب کرده است. در این میان برخی رسانه های داخلی نیز در صدد تحلیل انتخابات امریکا برآمده اند و به اظهارنظر و قضاوت درخصوص کاندیداهای انتخابات پیش رو پرداخته اند.

به نظر آنچه در این اظهارنظر ها و تحلیل ها مورد غفلت قرار گرفته است، این واقعیت است که رئیس جمهور در امریکا هر کسی باشد، بر اساس اصولی مشخص باید عمل کند، در غیر این صورت اساساً فرصتی برای مطرح شدن پیدا نخواهد کرد. هر کاندیدا ناچار است آنچه خطوط قرمز صهیونیسم و نظام سرمایه داری برایش مشخص می کند، در اظهارنظرها و تصمیمات خویش لحاظ کند. این لابی های قدرتمند، محافل پشت پرده، سرمایه داران و صاحبان رسانه ها هستند که تصمیمات کلان را رقم می زنند.

علاوه بر اینکه جدای از احزاب دوگانه جمهوری خواه و دموکرات، احزاب دیگری هم در امریکا هستند که البته فرصت جدی برای عرض اندام پیدا نمی کنند. چرا که تبلیغات عظیم رسانه ای این اجازه را به آنها نمی دهد و متأسفانه ما نیز نامی از آنها نمی بریم. در این خصوص بیشتر سخن خواهیم گفت. حاصل سخن آنکه ما نیز به نظر در تحلیل ها و قضاوت ها خواه، ناخواه اسیر سناریوی طرح ریزان ایالات متحده شده ایم و نسبت به آنچه در پشت پرده و جهان واقع می گذرد، غافل مانده ایم.

اما اساساً چرا همواره سخن از دو حزب است؟ چرا حزب سومی به میدان نمی آید و اگر می آید قدرت عرض اندام پیدا نمی کند؟ آیا نگاهی غیر از نگاه مرسوم سردمداران امریکایی نیز در این کشور وجود دارد؟ حرف هایی وجود دارد که شنیده نشوند؟ ساختار دو حزبی از چه زمانی و با چه زمینه ای شکل گرفته است؟ تفاوت واقعی این دو حزب چیست؟ آیا واقعاً این دو حزب، دیدگاههای متفاوتی دارند یا نه، ایالات متحده در واقع از سیستم بسته تک حزبی با دو جناح مشابه هم تشکیل شده است؟! ساختار کشوری که داعیه دموکراسی را دارد، چه میزان به نظرات متفاوت با دو حزب رایج میدان می دهد؟ کشور داعیه دار آزادی بیان و حقوق بشر با نگاه های متفاوت چگونه برخورد کرده است؟ مواضع دو حزب با هم چه تفاوت هایی دارد؟ چه لابی هایی از این احزاب حمایت می کنند و میزان نفوذ لابی ها در تصمیم گیری های احزاب چه میزان است؟ نشریات یا روزنامه های شاخص دو حزب کدام هستند؟ احزاب از چه کمک هایی بهره مندند؟ پایگاه مردمی دو حزب در چه اقشاری از جامعه بیشتر است؟ در این نوشتار می کوشیم تا پاسخی برای این سؤالات بیابیم.

● تاریخچه دو حزب رایج امریکا

شکل گیری دو حزب جمهوری خواه و دموکرات به آغاز شکل گیری ایالات متحده با ۱۳ ایالت باز می گردد. آن روز، ذیل حکومت واشنگتن و حتی قبل از آن، دو دیدگاه در مورد حکومت وجود داشت. دیدگاههایی که معرفشان دو عضو دولت بودند. جان هامیلتون و توماس جفرسون.

جان هامیلتون نماینده نجبای ایالت های شمالی طرفدار فدرالیسم بود یا به عبارت بهتر برخورداری از یک حکومت مرکزی و ایالت هایی مستقل با اختیاراتی مشخص که توسط دولت مرکزی به هم مرتبط می شوند. نوع نگاه او (سانترالیسم یا مرکز گرایی) بعدها به شکل مشخص تر مبنای شکل گیری حزبی شد که امروزه با نام جمهوری خواه می شناسیم. تاریخ شکل گیری حزب به شکل رسمی سال ۱۸۵۴ دانسته شده است.

در مقابل، جفرسون آنتی فدرالیسم بود و از دسانترالیسم یا تمرکز زدایی سخن می گفت. نوع نگاه او مبنای شکل گیری حزب لیبرال دموکرات در سال ۱۸۴۸ گردید.

● سیستم تک حزبی و مواجهه آزادی بیان با نظر مخالف!

گور وایدال: «...ما سیستم تک حزبی داریم. حزبی که از دو جناح راست گرا و چپ گرا تشکیل شده است. جناحی خود را جمهوری خواه می نامد و جناح دیگر دموکرات!»(۱)

واقعیت آن است که دو حزب حاکم، احزابی راست گرا و معتقد به نظام سرمایه داری و لیبرالیستی هستند. هیچ گونه تفاوت ایدئولوژیک جدی میان دو حزب وجود ندارد، یک مبنای ارزشی حاکم است و وجه تمایز مرسوم که همان اختلافات ایدئولوژیکی است، جای خود را به وجه تشابه داده است. تنها چیزی که تمایزی میان دو حزب ایجاد می کند، نوع اولویت بندی آنان نسبت به دفاع از گروههای اجتماعی خاص یا اولویت بندی نسبت به تقدم سیاست های داخلی یا خارجی است. از این منظر، دو حزب موجود، دو روی یک سکه هستند و آنچه رخ می دهد، ایجاد جابجایی ظاهری برای تأمین سلایق عامه مردم است. در واقع مفاهیمی چون حمایت از صهیونیسم و منافع یهود یا بسط دموکراسی اصولی لایتغیر تلقی می شوند.

مریکا بارها و بارها با ترویج دیدگاههای مخالف دو حزب حاکم برخورد کرده است. شاخص ترین این برخوردها به فردای جنگ جهانی اول مربوط می شود. تمام افراد مظنون به داشتن گرایشات چپی مورد تهاجم قرار گرفتند و حتی ۶ نماینده سوسیالیست که با آرای مردم هم انتخاب شده بودند، اخراج شدند. "واوژن دبز" از رهبران سوسیالیست و کاندیدای ریاست جمهوری نیز به ۱۰ سال حبس محکوم شد. از این دوره با عنوان "Red Scare" یاد می شود. این محدودیت ها بار دیگر پس از جنگ جهانی دوم، دوره ای موسوم به "مک کارتین" را رقم زد. در این دوره، فردی به نام مک کارتی دشمن قسم خورده کمونیسم، شکار چپ گرایان را آغاز کرد. اینها تنها پشت پرده هایی از برخوردهای مدعیان دروغین امروز است. کسانی که آزادی بیان و حقوق بشر را فریاد می کنند و به سرتاسر جهان به بهانه دفاع از دموکراسی لشگر می کشند اما خود حتی تاب حضور ۶ نماینده مخالف را ندارند. نمایندگانی که با رأی مردم به مجلس راه یافته اند. مواضع کنونی امریکا در خصوص هولوکاست نمونه دیگری از این سعه صدر بی نظیر است!

● احزاب سوم در امریکا

در کنار ۲ حزب جمهوری خواه و دموکرات، احزاب دیگری نیز در امریکا شکل گرفته اند. اما نحوه سیاست گذاری در امریکا به گونه ای است که کاندیداهای احزاب دیگر ولو با کسب آرای اکثریت مردم، امکان رسیدن به قدرت را نخواهند داشت! در ایالات متحده، آنچه که حرف آخر را در رسیدن به قدرت می زند، آرای مستقیم مردم نیست بلکه آرای هیأت های انتخاباتی است که با اعمال نظر لابی های قدرتمند نفتی و یهودی تعیین کننده است.

۲ حزب دموکرات و جمهوری خواه، متناسب با تعداد ایالت ها هریک از ۵۰ بخش تشکیل شده اند. در هر ایالت، انتخاباتی جداگانه مطابق با قانون آن ایالت انجام می شود و مطابق مقررات، باید نظرات دو حزب بزرگ در قانون گذاری انتخابات به طور جدی لحاظ شود. هر حزب باید با برگزاری انتخاباتی درونی یک کاندیدا ارائه کند. لابی های قدرتمند چه در این مرحله و چه در مرحله انتخابات نهایی، بر روند انتخابات تأثیر می گذارند. "آندره کاسپی" یکی از برجسته ترین امریکاشناسان اروپایی در این خصوص می گوید: «...داخل سالن دربسته ای که از بخار الکل و دود سیگار انباشته شده، رؤسای حزب وظیفه حرفه ای خود را انجام می دهند. توافقات و سازش های پنهانی به عمل آمده و در فضاحت و رسوایی غوطه می خورند؛ و سرانجام به مانند اربابان حاکم، به قضیه (انتخاب نامزد ریاست جمهوری) فیصله می دهند؛ حکمرانی کنوانسیون ها، فرمانروایی آنهاست!»(۲)

سرانجام مردم به پای صندوق های رأی می روند و ضمن رأی به رئیس جمهور و معاون او، افرادی را با عنوان هیأت انتخاباتی انتخاب می کنند. تعداد اعضای این هیأت، برابر مجموع تعداد اعضای مجلس نمایندگان، مجلس سنا و ۳ رأی مربوط به واشنگتن است؛ ۵۳۸ عضو. هر کاندیدا برای رسیدن به مقام ریاست جمهوری باید نصف بعلاوه یک آرای هیأت انتخاباتی یعنی ۲۷۰ رأی را کسب کند. گاه آرای هیأت های انتخاباتی با آرای مردم تفاوت پیدا می کند و این مسئله چندان مهم نیست. تا کنون ۴ بار در سالهای ۱۸۷۶، ۱۸۸۸، ۱۹۶۰ و ۲۰۰۰ این اتفاق افتاده است و به ترتیب هایس، هاریسون، کندی و بوش علی رغم برخورداری از آرای مردمی کمتر، از آرای بیشتر هیأت های انتخاباتی بهره مند شده اند. مراحل پیچیده انتخابات و اصولی چون "همه از آن برنده" که مجالی برای شرحشان نیست، در سیر نزولی میزان مشارکت مردم در انتخابات ها بی تأثیر نبوده است.

به این ترتیب با درنظر گرفتن قدرت رسانه ای ۲ حزب حاکم، امیدی برای پیروزی احزاب سوم باقی نخواهد ماند. تنها دلیلی که حضور این احزاب را منطقی می سازد، تأثیرگذاریشان بر افکار عمومی و بیان انتقادات است. "رالف نادر" یکی از چهره های برجسته احزاب سوم است که برای ریاست جمهوری نیز در سال ۲۰۰۴ کاندیدا شد. او در مواضع خویش به چند نکته اشاره کرد:

«۱) کاخ سفید و کنگره امریکا عروسک های دست سیاست جنگ طلبانه اسرائیل هستند.

۲) مردم خاورمیانه از سیاست های دولت های مختلف امریکا در حمایت از دیکتاتوری، جنگ طلبی و سرمایه داری قبیح شرکت های تجاری به تنگ آمده اند.

۳) لیبرال های مستقل باید علیه دموکرات های در اختیار کمپانی های بزرگ و محافظه کاران نیز علیه کمپانی بزرگی به نام کاخ سفید که در قالب فردی به نام جرج بوش تظاهر به وجود می نماید، قیام کنند.»

نادر در آخرین کتاب خود تحت عنوان "شکستن -از هم پاشیدن خشن- حزب" از فقدان دموکراسی در ایالات متحده سخن به میان آورده است.

در خصوص احزاب سوم "لیسا دیش" استاد علوم سیاسی دانشگاه مینه سوتا و کارشناس امور احزاب سوم تصریح دارد که قوانین و فرآیندهای موجود طوری طراحی شده اند که احزاب سوم به خودی خود غیرمجاز و غیر قانونی گردند.(۳)

احزاب سوم مثل حزب سبزها یا حزب اصلاح از استقبال مردمی متوسطی نیز برخوردارند. آمارها از برابری این میزان استقبال با احزاب بزرگ در برخی برهه ها حکایت دارند. اما طبیعی است که شرایط ایجاد شده و قوانین دست و پا گیر موجود در ساختار سیاسی امریکا مجالی برای آنها باقی نگذارد. پس غیر از صدای ۲ حزب حاکم، صداهای دیگری نیز در امریکا هست که ساختار سیاسی مجالی به آنها نمی دهد. در واقع اگر امروز رئیس جمهوری اسلامی ایران برای مردم امریکا نامه می نویسد، این نامه ضمن تأثیرات جهانی، تأثیر بر نگاه عامه مردم امریکا، مخاطبینی خاص حتی در دل ایالت متحده نیز دارد.

لابی های حمایت کننده، روزنامه ها و منابع مالی

لابی ها نقش بسیار مؤثری در امریکا ایفا می کنند. بزرگترین آنها لابی های نفتی و یهودی هستند. لابی نفتی، کارخانه داران و سرمایه داران معمولاً از جمهوری خواهان و لابی یهود معمولاً از دموکراتها حمایت می کنند. البته این بدین معنا نیست که مثلاً جمهوری خواهان از کمک های لابی یهود بی بهره بوده باشند. به عنوان نمونه، گروههای طرفدار اسرائیل از سال ۱۹۸۹ تا حدود سال ۲۰۰۴ بیش از ۴۱ میلیون دلار به کاندیداهای مختلف کمک کرده اند که تنها دو سوم این مبلغ به دموکراتها اختصاص داشته است. در واقع چه جمهوری خواهان و چه دموکراتها برای تفوق نیازمند حمایت همه جانبه از منافع صهیونیسم هستند چنان که امروز در مورد سیاست های بوش نیز مشاهده می کنیم. در واقع منافع امریکا و اسرائیل به نوعی به هم گره خورده اند.(۴)

مؤسسه بروکینگز و سازمان بین المللی شفافیت در همایشی موضوع فساد سیاسی در امریکا را مورد بررسی قرار داده اند. "چارلز کولب" ریاست کمیته توسعه اقتصادی می گوید: «برای بزرگترین دموکراسی در امریکا خجالت آور است که برای دسترسی بیشتر به رهبران سیاسی باید هزینه مالی پرداخت.»(۵)

در واقع پول و حمایت لابی های بزرگ، عامل مهمی برای پیروزی احزاب است. حدود ۲ درصد از جمعیت کل امریکا را یهودی ها تشکیل می دهند، این در حالی است که نیمی از ثروتمندان امریکا یهودی هستند، مدیران ۳ شبکه تلویزیونی امریکا، ۴ استودیوی فیلم برداری، یکی از بزرگترین نشریات امریکا، ۲۵ درصد از ناشران و خبرنگاران سرشناس امریکا نیز یهودی هستند و... "آدمیرال مورر" رئیس سابق ستاد مشترک ارتش امریکا می گوید: «من هرگز رئیس جمهوری در امریکا ندیده ام که در مقابل آنان بایستد. یهودیان هرچه بخواهند به دست می آورند و مردم واقعاً از این موضوع اطلاع ندارند.»(۶)

در میان روزنامه ها نیز نیویورک تایمز نزدیک به جمهوری خواهان و واشنگتن پست نزدیک به دموکرات ها است.

● پایگاه مردمی

پایگاه مردمی ۲ حزب طی سال های گذشته کاملاً ثابت نبوده است. اما در اغلب موارد، پایگاه جمهوری خواهان وابسته به سرمایه داران، کارخانه داران، مرفهان و ایالت های شمالی امریکا بوده است. در مقابل، دموکرات ها آرای مردم کم بضاعت، زنان، کارگران، سرخپوستان و... را در اختیار داشته اند. در حالت کلی، توجه دموکرات ها بیشتر به مسائل داخلی بوده و در نگاه آنان سیاست داخلی ارجحیت بیشتری نسبت به سیاست خارجی دارد. اما در مقابل جمهوری خواهان معمولاً سیاست خارجی را مقدم می دانند. دموکرات ها با وجود حمایت از حملات نظامی به برخی کشورها، پایبندی بیشتری به نهادهای بین المللی و پیمان های جهانی دارند اما در مقابل جمهوری خواهان مواضع ماجراجویانه بوش را مورد نظر قرار می دهند.

با این حال، اگرچه مواضع اوباما نشان از ماجراجویی کمتر او نسبت به مک کین دارد و تاریخ احزاب جمهوری خواه و دموکرات امریکا نیز این نوع نگرش را تأیید می کند، اما باید توجه داشت که در واقع تفوق هر کدام از ۲ حزب، سیاست های خصمانه گذشته در مخالفت با ایران را تغییر چندانی نخواهد داد. چنانکه روابط ایران و امریکا اساساً در زمان کارتر که دموکرات بود، قطع شد. همچنین اوباما که نامزد حزب دموکرات امریکا به شمار می آید، طبعاً تعلق خاطر بیشتری به رژیم صهیونیستی خواهد داشت. از این رو است که باید به جای توجه به جدال سیاسی ۲ حزب حاکم ایالات متحده درجستجوی احزاب سوم امریکا برآییم و سیستم تک حزبی موجود را در فضای رسانه ای بشکنیم و به چالش بکشیم.

محمد مهدی تهرانی

پی نوشت ها:

۱- نشریه فرانکفورتر آلگمانیه ۱۴ اکتبر ۲۰۰۱

۲- کتاب امریکا – چاپ موسسه ابرار معاصر – جلد پنجم – ص ۸۶

۳- همان – ص ۱۵۴

۴- همان – ص ۹۴

۵- همان – صفحه ۹۶

۶- همان-صفحه۱۰۴



همچنین مشاهده کنید