چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

ضرورت دیدن


ضرورت دیدن

درباره یرژی اسکولیمووسکی

باور کردنش زیاد هم سخت نیست که دیگر پیدا کردن فیلم‌های بزرگ میسر نیست، اما اگر هنوز «پایان عمیق» (۱۹۷۰) را ندیده‌اید حتما یکی از آن فیلم‌های بزرگ را از دست داده‌اید، که در کنار ۱۰ فیلم دیگر از یرژی اسکولیمووسکی در موزه تصویر متحرک در حال نمایش است.

فیلم در حومه لندن اتفاق می‌افتد، جین آشر و جان مولدر در نقش سوزان و مایک بازی می‌کنند.صحنه اصلی فیلم یک صحنه بلند است که در حوالی نبش یکی از خیابان‌های سوهو اتفاق می‌افتد. وقتی که مایک جاسوسانه سوزان و دوست پسر جلفش را تعقیب می‌کند و آنها در یک کلوب خصوصی غیب می‌شوند. وقتی که مایک در حال انتظار آهسته قدم می‌زند، پوستر تبلیغاتی یک دختر زیبا را از جلوی یک کتاب‌فروشی کثیف پیدا می‌کند و در حال بلعیدن هات‌داگی است که از فروشنده‌یی دوره‌گرد خریده خود را پنهان می‌کند. تاثیر متقابل موسیقی و تصویر و همین‌طور لایه‌های پیشین صحنه و جزییات بک‌گراند، دوربین کاشف و برداشت‌های داخلی و جزییات بامزه ولی دردناک، این هنر یرژی اسکولیمووسکی است.

داستان «پایان عمیق» از خود اسکولیمووسکی است که با جزییات زندگی کاری لندن، به نظر می‌آید چیزی است که فقط یک انگلیسی باید مبادرت به ساختش بورزد ولی خیلی از نماهای داخلی در مونیخ فیلمبرداری شده و او خودش یک کارگردان پس از جنگ لهستانی است. پدر عضو جنبش مقاومت لهستان بود که توسط نازی‌ها اعدام شد و پسر یک شاعر ۲۰ ساله که کتاب چاپ کرده بود و در مدرسه لودز درس می‌خواند. سپس برای آندری واژدا نقش یک بوکسور را بازی کرد و دیالوگ‌های فیلم چاقو در آب (۱۹۶۲) رومن پولانسکی را نوشت و در همین مسیر تبدیل به یک فیلمساز شد.

نخستین ساخته او در سال ۱۹۴۶ ریسوپیز و به دنبال آن رفتن (۱۹۶۵) دومین فیلم از سه فیلمی بود که اسکولیمووسکی خودش به عنوان آندری لسژیزیک - جوانی بی‌ریشه - کارگردانی کرد. در این فیلم یک استعداد درخشان را مشاهده می‌کنید که کاملا از دست می‌رود. فیلم یک زنجیره از نماهای بلند پویا و پرانرژی است که باعث می‌شود نفس‌تان بند بیاید. او در هر دو سوی دوربین یک اجرای پر انرژی و فراهوشیارانه نسبت به محیط انجام می‌دهد؛ حرکت با سرعت، دویدن، پریدن از یک قطار در حال حرکت و مشت‌زنی باورپذیر در سه راند در یک رینگ. او یک فیلمساز پارکور (ورزش پارکور) است. درست مانند اینکه ذهن خلاق و سریع ژان لوک گدار و فیزیک پایا و استوار ژان پل بلموندو در یک انسان جمع شده باشند.

نخستین تجربه خارجی او ساختن رخت بربسته با ژان پیر لیود در ۱۹۶۷ بود. پس از ساختن فیلم دست‌ها بالا! که همان سال به دلیل تصویر زشتی که از استالین داده بود توقیف شد، از طرف مقامات لهستانی به او یک پاسپورت و یک دعوتنامه داده شد تا کشورش را ترک اجباری کند. استعداد او در وفق پیدا کردن با شرایط و بداهه‌پردازی در صحنه‌هایش ثابت شده بود، به عنوان یک تبعیدی و مهاجر او تکنیکش را با نگاه منظوردارش به شخصیت پیوند زد و کارهای بزرگی مانند پایان عمیق و فریاد (۱۹۸۷) را به وجود آورد که در آن سوزانا یورک با جان هرت تنظیم‌کننده موسیقی الکترونیکی در ساحل خالی دوون زندگی می‌کنند و زندگی آنها توسط آلن بیتز یک صوفی مرموز مورد هجوم قرار می‌گیرد. (ساند تراک دالبی تازه به وجود آمده، فیلم فریاد نشان می‌دهد که اسکولیمووسکی یک فیلمساز غیرعادی شنیداری نیز هست.)

شخصیت حرفه‌یی اسکولیمووسکی توسط دریافت ضعیف فردیدورک در سال ۱۹۹۱ که اقتباسی بود از رمان معروفی توسط نویسنده تبعیدی لهستانی ویتولد گومبروویچ تغییر پیدا کرد. او سال‌های پس از آن را در مالیبو به نقاشی و بازی کردن در فیلم‌های دیگران گذراند که مهم‌ترین آنها عموی مندرس نائومی واتس در فیلم قول‌های شرقی ۲۰۰۷ دیوید کراننبرگ بود و سپس در سال ۲۰۰۸ یک فیلم دیگر از اسکولیمووسکی، که در زمان بازگشتش به لهستان ساخته شد پر از نکات انحرافی، بامزه و بسیار پرتحرک، «چهار شب با آنا» با یک بازیگر پیشکسوت دیوانه دوپهلو به قلمرو «پایان عمیق» نزدیک می‌شد. یک دهاتی احمق جاسوسی همسایه‌اش را می‌کند که منجر به دزدکی وارد شدن به خانه او می‌شود تا ببیند که خوابیده است. اسکولیمووسکی این سوال برای بیننده که «اینجا چه خبر است؟» را همچنان در فیلمش ایجاد کرده هرچند کمی ناپایدار، و این در حالی ‌است که توازن و تعادل فیلم او هیچ‌گاه بهتر از این نبوده است. بازگشت اسکولیمووسکی با افسانه ناجی «کشتن ضروری» ادامه پیدا کرد که در آن بذله‌گویی کارگردان در بازی پرفورمنس آرتیست، وینسنت گالو که به صورت یک زندانی فراری طالبان سرگردان در زمستان لهستان است، نمود پیدا می‌کند و بدنه کارش به عنوان یک برتری آشکار از اسکولیمووسکی ۷۳ ساله کاملا مشخص و قابل تشخیص است و این تضمین خوبی برای دوره آرام بازنشستگی اوست.

نیک پینکرتون

ترجمه: حمید حسین‌نژاد