جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

در دنیای یك بازیگر


در دنیای یك بازیگر

كریمی تازه می تواند بازیگر نباشد اما هست نمی شود كاراكتر بازیگری اش را فراموش كرد اما خودش بیشتر فیلمسازی را دوست دارد تا قصه هایی را كه در ذهن دارد به تصویر بكشد و حالا آمده است به جشنواره تا داستان یك شب را به روایت بكشد گفت گوی ما اما درباره همه چیز است بازیگری, كارگردانی, كتاب و با كریمی بازیگر, با كریمی فیلمساز

كریمی تازه می تواند بازیگر نباشد اما هست. نمی شود كاراكتر بازیگری اش را فراموش كرد اما خودش بیشتر فیلمسازی را دوست دارد تا قصه هایی را كه در ذهن دارد به تصویر بكشد و حالا آمده است به جشنواره تا داستان یك شب را به روایت بكشد. گفت گوی ما اما درباره همه چیز است: بازیگری، كارگردانی، كتاب و ... با كریمی بازیگر، با كریمی فیلمساز.

مثل اینكه باید از یك شب شروع كنیم. با وجود آنكه ممكن است به هر حال هنوز عده زیادی این فیلم را ندیده باشند، اما فكر كنم بد نیست برویم سراغ این فیلم.

●چه بگویم؟

اینكه حال و هوای كار چگونه بود و چیزهای دیگر. شما خودتان بیشتر ترجیح می دهید با نیكی كریمی كارگردان گفت وگو كنیم یا كریمی بازیگر؟

شما بگویید.

بگذارید اینطوری بپرسم؛ با توجه به اینكه یك شب فیلم اولتان بود، فیلمسازی اصولا كار سختی است چه اینكه یك خانم بخواهد فیلم بسازد و چه برسد به اینكه آن خانم یك هنر پیشه مشهور باشد. فیلم یك شب هم همه اش صحنه های خیابانی است و همه اش هم شب بود. چی شد كه سراغ این موضوع رفتید كه فی نفسه سخت است؟

شانسی كه دارم این است كه در زندگی هیچ وقت به مشكلات فكر نمی كنم. باید از قبل به خودت هی هشدار بدهی كه تو زنی، می خواهی در خیابان فیلم بسازی، مشكلات، پروانه ساخت و اینجور چیزها. من معمولا به این جور چیزها فكر نمی كنم. به این فكر می كنم كه این كار را می خواهم انجام بدهم و می روم سراغ اینكه انجامش بدهم. آن چیزی كه برایم مهم بود این بود كه سال ها بود می خواستم فیلم بسازم و دوست داشتم این فیلم را بسازم. روی داستان این فیلم هم یك سال بود كه كار می كردم.تحقیقی كردیم روی موضوع و فیلمنامه را نوشتیم. قصه كه درآمد دیگر می دانستم كه باید تا زمستان این فیلم ساخته شود... درست است كه پروانه ساخت نداشتیم و مشكلات دیگری هم داشتیم،اما آقای كوثری كمك كرد تا فیلم ساخته شود. گاهی اوقات می دانی كه یك سری كارها را باید انجام بدهی. من همیشه این حس را در زندگی داشته ام. از این قضیه هم مطمئن بودم كه تا بهمن امسال این فیلم باید ساخته شود.

●با در نظر گرفتن اینكه ممكن است پروانه نگیری؟

بله.

خیلی هم عجیب بود كه كانون كارگردانان هم به شما مجوز نمی داد.

ماجرا این است كه آنها درست می گفتند. ببینید، من مهر كه تقاضا دادم آنها گفتند كه ما لیست امسالمان را بسته ایم. من هم گفتم به هر حال قاعدتا تبصره هایی باید باشد. من كه یك آدم تازه كار نیستم. یك مستند ساخته‌ام و ۲۰ تا فیلم بازی كرده ام. سابقه دارم. آنها گفتند كه باشد ما مجوز می دهیم،اما الان از فصلش گذشته. اما آن زمان كه اقدام كردم می دانستم بالاخره مجوز را در مدت دو، سه ماه می دهند. ما البته نمی توانستیم یك سال صبر كنیم. زمستان بود. اگر من می خواستم صبر كنم باید تا زمستان سال بعد صبر می كردیم.مجبور شدیم كار را شروع كنیم، با این امید كه می دانستیم مجوز را هم می دهند و كار ما هم غیرقانونی نبود و تمام شرایط دریافت پروانه ساخت را داشتیم. خودم هم مایل نبودم كار غیرقانونی انجام بدهم و عاقبت هم چنین شد؛ هم كانون كارگردانان به من مجوز كارگردانی داد و هم وزارت ارشاد پروانه ساخت.

●پارسال چطور شد كه جشنواره، فیلم را نگرفت؟

فیلم را دادیم جشنواره اما نپذیرفتند.

●امسال دوباره فرستادید؟

امسال دیگر خودشان خواستند. در جشنواره فجر اولین نمایش هر فیلم باید باشد و بنابراین در بخش مسابقه قرار نگرفت و رفت در بخش جشنواره جشنواره ها.

●این مربوط است به آخرین باری كه در جشنواره شركت می كنید. اولین باری كه در جشنواره شركت كردید یادتان می آید؟

بله. برای فیلم عروس بود.

●ببخشید. فیلم وسوسه در جشنواره نبود؟

نه. اگر هم بود خیلی محدود.

داشتید حس تان را از جشنواره اولی كه در آن شركت كردید می گفتید...

... خیلی برای من هیجان انگیز و جالب بود اولین بار بود كه در جشنواره شركت كرده بودم. یادم هم هست كه كنار خانم فرجامی نشسته بودم. خانم فرجامی هم به من گفت كه امیدوارم جایزه را بگیری. حالا دقیقا این جمله را نه ولی یك چیزی در همین حدود. مثل؛ با امید موفقیت . من هم گفتم با امید موفقیت و همانطور كه می دانید،خانم فرجامی آن جایزه را به خاطر فیلم پرده آخر گرفت. آن برخورد تاثیر خیلی خوبی روی من داشت؛ اولین بار بود كه می دیدمش و بعد یك دفعه كاندیدا هم شده بودم. این خاطره خوب من از جشنواره. شاید ده بار... باشد.

●بالاخره برای چه فیلمی جایزه را گرفتید؟

برای دیوانه از قفس پرید و واكنش پنجم .

بعضی ها گفتند كه به نیكی كریمی ظلم شده چون در كارنامه اش فیلم ها و بازی های بهتری هم داشت، البته این دو فیلم هم فیلم های خوبی هستند اما بازیگری در این فیلم ها جزو بازی های برجسته تان نیست. بازی های بهتری هم داشتید. نظر خود شما چیست؟

نمی دانم.

شاید این جایزه حالت مجموعه آثار داشت. یك موقع هم خواستند برای شما بزرگداشت برگزار كنند و این برای اولین بار بود كه می خواستند برای هنرپیشه ها و آنهایی كه هنوز هستند و كار می كنند، بزرگداشت برگزاركنند. برای چه مخالفت كردید؟

نمی دانم.من همیشه در زندگی وقتی بخواهم تصمیم بگیرم حسی عمل می كنم.معمولا هم تصمیم هایم درست از آب درآمده. به هر حال آن موقع فكر می كردم كه دلیلی هم ندارد، این همه بازیگر در سینما هست كه اگر اولین بار قرار است بزرگداشتی برگزار شود، باید برای آنها برگزار شود. من آن موقع شاید فقط ۲۹-۲۸ سالم بود.

اگر فیلم وسوسه را به حساب نیاوریم، شما برای اولین بار با فیلم عروس و با سر و صدا وارد سینما شدید كه فیلمی بود كه همه چیزش خوب بود.معمولا هم فیلم های بازیگران خوش چهره زنی كه وارد سینما می شوند سرنوشت خوبی ندارد و معمولا به سمت تجاری شدن می رود مگر آنكه خلافش ثابت شود و شما خلافش ثابت شود هستید؟ آیا دورخیز كرده بودید برای این كه گزیده كار كنید و كم كار كنید یا اینكه آمده بودید به هر قیمتی وارد سینما شوید؟

من همان زمان هم دورخیز كرده بودم كه دیگر بازی نكنم. وقتی عروس تمام شد، چیزی كه می دانستم این بود كه از این فیلم خوشم آمده، اما همان زمان هم فیلم های دیگر را می دیدم و می دیدم كه بازیگران دیگری هم هستند كه مجبور شده اند چهره فیلم های تجاری شوند مگر اینكه خودشان را در مقام بازیگر تثبیت كنند؛ این دو راه وجود داشت.من كه نمی توانستم یكدفعه بیایم تبدیل به بازیگری بشوم كه نقش های خاص بازی می كند. مجبور بودم صبر كنم. بنابراین صبر كردم و حدود دو سال بازی نكردم.تمام فیلم های تجاری را رد كردم و به جز نقش كوتاهی كه در فیلم كیمیایی داشتم، اولین فیلم بعدی من سارا بود. دیدم آنجاست كه می توانم تصویر دیگری را كار كنم. در سارا من چیزی حدود دو ساعت گریم دفورمه و ...می شدم. شاید خیلی از بازیگرها حاضر به این مساله نشوند.

جالب است كه سارا سرنوشت چند نفر را تغییر داد و مشخص كرد؛ یكی كه شما هستید، یكی خود مهرجویی كه بعد آمد فیلم های نوع دیگری را كار كرد.

البته من خودم هم همین حس را نسبت به سارا دارم.من خیلی شانس آوردم كه آن فیلم را كار كردم. آن موقع ما در موقعیت خاصی بودیم؛ من، محمود كلاری كه ۳۷ سالش بود و دیگران آنقدر هم با انگیزه و با انرژی كار می كردیم كه آدم سر صحنه هیچ فیلم دیگری نمی بیند.خود آقای مهرجویی چقدر با انرژی كار می كرد.

من خودم هامون باز هستم ولی...

من هم هامون را خیلی دوست دارم.

می خواستم بگویم كه اعتقاد دارم سارا بهترین فیلم مهرجویی است و یكی از بهترین اقتباس های ادبی سینمای ما هم هست.

بله. همینطور است.

●اینكه آدم در آن سن با همه جذبه های وحشتناكی كه بازیگری در آن سطح و چهره شدن در سینما و مسایل جلوی پرده و پشت پرده دارد می تواند اینطوری خودش را نگه دارد. خیلی جالب و عجیب است. نه؟

نمی دانم. برای من جذابیتی نداشت.

●مغرور بودید؟

(می خندد) نه.

آخر آن موقع طوری بود كه آدم ها هر چه كمتر دیده می شدند برایشان بهتر بود.

فكر می كنم این یك مساله شخصی است. من اگر می خواستم بیشتر دیده شوم، می رفتم فیلم های دیگری بازی می كردم؛ این یك چیز درونی است. اینكه آدم آنقدر به توانایی های خودش ایمان داشته باشد كه بداند اگر در سال بازی نكند هم فراموش نمی شود، خیلی مساله مهمی است.

●آدم یا باید خیلی به كارش مطمئن باشد یا خیلی مغرور باشد و یا اینكه جاهای دیگری را دیده باشد و شناخت كافی از اجتماع داشته باشد و خیلی چیزهای دیگر. اگر امكان دارد یك كمی بكاوید این ماجرا را؟

(خنده) از شما تشكر می كنم. بعد از فیلم عروس هم كه آن زمان برای خودش فیلم خاصی بود...

... هنوز هم خوب است...

یعنی آن زمان كه فیلم های خاصی ساخته می شد،این فیلم جریان خوبی ایجاد كرد. دیگر چه به شما بگویم؟ كمی هم دقت داشتم راجع به سینما و جامعه فكر می كردم به این جریان ها.

آرش نصیری


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.