سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

داستان سه جنگ


داستان سه جنگ

در این مقاله نویسنده از گرفتاریهای آمریکا و متحدانش در عراق و افغانستان می گوید وی در پایان مقاله نسبت به تبعات ایجاد جنگی جدید علیه ایران نیز هشدار می دهد

در ایالات متحده ، ارزیابی رایج درباره آینده جنگ افغانستان با تغییرات مهمی روبروست . اساس این تغییر به وسیله تضاد موجود در فضای مبارزات انتخاباتی سال ۲۰۰۸ ایجاد شد . در آن زمان ، شکاف واضحی میان دو نامزد انتخابات ، مک کین و باراک اوباما بر سر رویکردها در جنگهای عراق و افغانستان وجود داشت.

از نظر جان مک کین ، نامزد جمهوریخواهان ، جنگ عراق ( با وجود ادامه خشونتها ) به لطف افزایش شمار سربازان آمریکایی از سال ۲۰۰۷ ، به پیروزی منجر شده است . وی معتقد بود اتخاذ رهیافتی مشابه در افغانستان هم منتهی به شکست کامل طالبان خواهد شد . معنای ضمنی این سخن آن بود که در صورت برنده شدن مک کین در انتخابات ، پیروزی آمریکا در این دو جنگی که جورج بوش آغاز کرده بود ، تکمیل شده و سرعت لازم برای ساخت « قرن جدید آمریکایی » فراهم می شد . اما دیدگاه اوباما نامزد دموکراتها مبتنی بر تفاوت گذاری میان دو جنگ بوده است . از نظر وی جنگ عراق « جنگی بد » بر اساس فکری اشتباه و عملکردی فاجعه بار بوده است که تنها یک انتخاب آبرومند برای آمریکا بجا گذاشت که آن خروج از عراق در طول دوره اول زمامداری جدید است . اما در مقابل ، جنگ افغانستان « جنگی خوب » با مبنایی درست بوده است که نیاز به تعهد برای به پایان رسیدن دارد زیرا طالبان در حملات ۱۱/۹ سپتامبر نقش حمایت کننده را داشتند .

● زمان خروج

در هر صورت این باراک اوباما بود که باید پس از پیروزی سیاسی ، مسوولیت امور نظامی را هم بر عهده گیرد . پس از چند ماه از حضور اوباما در دفتر ریاست جمهوری ، حکومت وی با بدتر شدن اوضاع در افغانستان و پاکستان روبرو شد که پس از مشورت های طولانی تصمیم گرفت جنگ را به دو صورت گسترش دهد .

در ابتدا کمک های اضافی مهمی به ارتش پاکستان و نیروهای مرزی آن نمود که لازمه اش چشم پوشی از شبهات رابطه نزدیک میان سرویس اطلاعات داخلی پاکستان (ISI) و شبهه نظامیان اسلام گرا بود که علیه ائتلاف به رهبری آمریکا در افغانستان می جنگیدند . علاوه بر آن کابینه اوباما تصمیم به افزایش چشمگیر استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین در مناطق قبیله ای گرفت که بصورت خود مختار اداره می شوند و در دو طرف مرز پاکستان و افغانستان قرار دارند .

عامل دوم در گسترش جنگ ، اعزام نیروی بیشتر از سوی آمریکا به افغانستان بوده است . این همان سیاستی بود که مک کین از آن پشتیبانی می کرد اما اوباما تغییر ماهرانه ای در آن داد و گفت که : هدف از اعزام نیروی بیشتر رسیدن به پیروزی نهایی نیست ، بلکه وادار کردن طالبان به مذاکره است .

چیزی که برای دستگاه اجرایی اوباما و محاسبات آن مهم است ، زمان بندی پیروزی ، مذاکره و یا عقب نشینی است . در سال ۲۰۰۷ ارزیابی ها در واشنگتن و لندن حاکی از این بود که ائتلاف نظامی غرب نیاز دارد تا حدود سالهای ۲۲-۲۰۱۷ حضور عمده نظامی خود را در افغانستان حفظ کند . تازه اگر قرار باشد تا قبل از برپایی ثبات ، با شورش های پراکنده مقابله شود ، زمان بیشتری نیاز خواهد بود . اما از آن زمان تاکنون تغییرات چشمگیری رخ داده است .

سه سال پس از آن ، به نظر می رسد زمان بندی ها برای خروج نیروهای خارجی خیلی کوتاهتر شده باشد . نیروهای هلندی و کانادایی ، پس از تصمیم دولتهای متبوعشان در سال ۱۱-۲۰۱۰ از افغانستان خارج خواهند شد . علاوه بر آن دیوید کامرون نخست وزیر جدید بریتانیا بطور مکرر از خروج نیروهایش سخن می گوید . وی در ابتدا از سال ۲۰۱۵ و سپس ۲۰۱۴ به عنوان سال خروج نام برده و در این اواخر از شروع روند خروج در سال ۲۰۱۱ سخن گفته است . به همین ترتیب موسیقی ملایم برای کاستن از حجم بسیار زیاد نیروهای آمریکایی نیز در حال شنیده شدن است .

روند تشدید عقب نشینی نیروهای نظامی در بیانیه نشست بین المللی کابل در روز ۲۰ جولای ۲۰۱۰ منعکس شد و اعلام شد که نیروهای ائتلاف قصد دارند تا سال ۲۰۱۴ تمام مسوولیت های امنیتی و مالی را به حکومت افغانستان واگذار نمایند .

ارتش آمریکا همچنان می تواند سه پایگاه نظامی بزرگش را در افغانستان ( در بگرام ، قندهار و هرات ) و دیگر جاها در آسیای مرکزی نگه دارد . البته این امکان وجود دارد که برای آماده سازی بستر لازم برای خروج نیروها در سه سال آینده مذاکراتی با طالبان صورت گیرد . ( اگر چه بعید است که طالبان به حفظ همین پایگاههای موجود قدرت قانع شود ، به احتمال زیاد آنها خواهان تسلط بر قندهار ، هلمند و دیگر استانهای جنوبی خواهند بود و سپس تصمیم می گیرند که آیا دست به ائتلافی ضعیف با دولت انتقالی بزنند و یا در جستجوی بدست آوری قدرت بیشتر در سراسر کشور باشند ) در هر صورت ، معنی ضمنی ملاحظات مربوط به « جدول زمانی » جدید ائتلاف آن است که جنگ افغانستان در حال پایان یافتن است . حالا نتیجه هر چه شد ، شد .

● مناقشه فراموش شده

تغییر مواضع ایالات متحده و متحدانش در افغانستان در تحولات عراق هم بازتاب داشته است . در ۳۰ ژوئن ۲۰۰۹ ، نیروهای آمریکایی از شهرهای عراق عقب نشینی کردند و امنیت آنها را به مقامات عراقی واگذار نمودند بطوری که تعداد این نیروها در کل کشور از رقم تقریبی ۲۰۰ هزار نفر در سال ۲۰۰۷ به ۱۰۰ هزار نفر کاهش یافته است .

در مقایسه با قبل ، امروزه به غیر از حوادث مهم ، شرایط عراق انعکاس بسیار کمی در مطبوعات غربی پیدا می کند . در حالی که کشور ، شاهد هر چیزی هست غیر از امنیت . در عراق ( برغم وجود ۱۵۰۰ نقطه ایست و بازرسی در اطراف بغداد که رفت و آمد در کل شهر را محدود می کند ) هر هفته بیش از صد نفر می میرند و صدها تن دیگر شدیدا زخمی می شوند . تعداد بسیار کمی از ۴ میلیون عراقی که در اثر جنگ آواره شده اند ( به اضافه یک میلیون پناهنده ) قادرند دوباره به خانه هایشان برگردند . ضمن این که پس از انتخابات مارس ۲۰۱۰ ، دولت جدید هنوز تشکیل نشده است .

واقعیت های اخیر ، تردیدی باقی نمی گذارد که حمله به عراق و اشغال آن از ابتدا یک فاجعه بوده است . روند حاکم بر جنگ افغانستان به این معناست که نیروهای ائتلاف بسیار شبیه سلفشان ، ارتش سرخ در سال ۱۹۸۸ ، شده اند . شبیه زمانی که حکومت میخاییل گورباچف در مسکو برنامه خروج از افغانستان را شروع کرده بود .

● جنگ سوم

آسیب هایی که جنگ های افغانستان و عراق در مجموع و یا به تنهایی به دستگاه اجرایی باراک اوباما وارد کرده اند ، همچنان در شرایط دشوار سیاسی کنونی می تواند قابل مهار باشد . اما آن چه که می تواند شرایط را بحرانی کند ، ورود به صحنه جدید جنگ علیه ایران و بلند پروازیهای احتمالی اتمی آن است . شاید خود اوباما مایل نباشد که ایالات متحده وارد چنین مناقشه ای بشود اما رییس جمهور با نزدیک شدن انتخابات میان دوره ای کنگره در نوامبر ۲۰۱۰ به شدت در داخل تحت فشار قرار دارد . محافل جمهوری خواه به طور فزاینده ای این فکر را دنبال می کنند که آمریکا باید برای حل مشکل ایران به راه حل نظامی رو آورد و یا لااقل اسراییل را تشویق به انجام چنین کاری کند .

این تصور که حمله به ایران می تواند انتخاب مطلوبی باشد به طور گسترده ای در حلقه نو محافظه کاران وجود دارد اما همانطور که آدم مطلعی چون جو کلین نشان داده این بحثها در تفکرات نظامی و دیپلماتیک مرکز گراها هم دیده می شود . این در حالی است که دَن کرزِر سفیر سابق و با تجربه آمریکا در اسراییل اعتقاد دارد که اسراییل بیشتر مایل است که جنگی علیه حزب الله آغاز کند تا ایران .

انتظارات در اینجا دارد به سمت جنگ با ایران کشیده می شود که می تواند دستگاه مدیریتی اوباما را هم درگیر کند . جنگ گریز ناپذیر نیست اما افزایش تنشها به این معناست که جنگ می تواند صرفا در اثر یک حادثه ، برداشت غلط یا بی مبالاتی ، مثلا پس از وقوع حادثه ای در خلیج فارس یا مرز اسراییل- لبنان آغاز شود .

اگر سومین جنگ عمده دهه اخیر در سال ۱۱-۲۰۱۰ علیه ایران شروع شود ، پیروزی دیگری برای « الگوی تسلط » رقم خواهد خورد که از ۱۱/۹ سپتامبر تاکنون رنج ، اضطراب و کشمکش زیادی را بوجود آورده است . اثرات چنین جنگی آنقدر فاجعه بار خواهد بود که فراروی از آن به سوی دیدگاهی روشن بینانه تر متاثر از اندیشه «امنیت پایدار» تنها می تواند در اواخر دهه ۲۰۱۰ قابل دستیابی باشد . اگر در هجده ماه آینده از جنگ علیه ایران اجتناب شود و اگر باراک اوباما در نوامبر ۲۰۱۲ دوباره انتخاب شود ، امکان دارد که این استراتژی مترقی آمریکا همچنان در صحنه باقی بماند . هر چند که خطرات می تواند بسیار بیش از اینها باشد .

پل راجرز

برگردان : حسن توان