جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

جذبه حضرت دوست


جذبه حضرت دوست

در اندوه درگذشت محمود شاهرخی«جذبه»

دیگر رمقی برای فغان، ناله و مجالی برای دریغ و حسرت نیست. ما مسافران قطار روزگار، غافل از تصاویر متفاوت بحران و درد و بهت مناظری هستیم که به سرعت از برابر چشمانمان می گذرد و یکی یکی از ادیبان و هنرمندان از دیدگان پنهان می شوند و تسلیم این حقیقت روشن هستیم:

«بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین» و چه بی تفاوت می گذریم و اگر هم یاد می کنیم ای کاش صادقانه باشد و قصد افاضه و افاده کلام نداشته باشیم و نخواهیم از باب خالی نبودن عریضه، صفحه ای از روزنامه یا سایت خبری را پرکنیم.

بگذارید این هذیان ها را بگویم. هوای دلم بارانی است و نمی توانم تحمل کنم. من این روزها مفهوم خیلی چیزها را نمی گیرم. نمی دانم چرا برای یک شاعر رده چندم خبرها بوق و کرنا می شود و بعضی دیگر در سکوت می میرند. مگر شخصیت و شعر آنان در یک مرکز ادبی داوری شده است؟! همچنان که نمی فهمم هدفمند کردن یارانه ها با ماهی ۸۰/۰۰۰ تومان به پنج طیف پایین جامعه برای هر خانوار پنج نفره چه التزام سودمندی برای آنان دارد! چه اینکه افزایش قیمت برق و آب را کفاف نمی دهد. تا برسد به سایر مایحتاج روزمره. من نمی خواهم دیگر شاعران را نفی کنم. هر کدام زبانی دارند. برخی روان و ساده و نزدیک به حرف زدن و دیگری از زبان فاخر و یا بهره یافته از عرفان سخن می گوید. به عنوان مثال این بیت حافظ ممکن است برای عوام قابل پسند نباشد:

در میخانه ببستند خدایا مپسند / که در خانه تزویر و ریا بگشایند

حافظ این خرقه که داری تو ببینی فردا / که چه زنار زریرش به دغا بگشایند

اما این وضعیتی که در دسته بندی شاعران وجود دارد، در بین هنرمندان تئاتر و سینما نیست و این جای تعزیت دارد و نه درد غربت رفتن!

من پرواز این شاعر شیفته را به همراهان شفیق او استاد مشفق کاشانی، استاد علی معلم دامغانی، استاد حمید سبزواری، آقایان عباس براتی پور و یاور همدانی و خانواده و فرزندان آن عزیز رحیل تسلیت می گویم و در این مقال نمی خواهم از مشخصات شناسنامه ای و تعداد آثار و سن و سال او بگویم که پیش از این، هنگامی که خبر به کما رفتن او بیان شد، رسانه ها پیشاپیش مقدمات رسم معمول را درج کردند. مثل مسابقه فوتبال که قبل از بازی گزارشگر سوابق بازی های هر دو تیم و تعداد گل های زده و خورده و رکورد جهانی اش را ذکر می کنند. این است داستان ما. به قولی: «اول داستان ما عشق است / آخرش هم جز این مقدمه نیست» یا از کلیم کاشانی بشنویم که اینگونه زندگی را وصف می کند:

بدنامی حیات دو روزی نبود بیش / آن هم کلیم با تو بگویم چه سان گذشت

یک روز صرف بستن دل شد به این و آن / روز دگر به کندن دل زین و آن گذشت

و خود استاد شاهرخی در غزلی چنین سروده است:

بگذشت عمر و غیر غم از آن نشان نماند / بر من دمی قرار زجور زمان نماند

احساس می کنم که دگرگاه رفتن است / زیرا دگر به کالبد خسته جان نماند

هر چند بر فرار فلک چشم دوختم/ دیدم که یک ستاره در این آسمان نماند

گاه رحیل آمده، جای درنگ نیست / بار سفر ببند که دیگر زمان نماند

یاران به سان برق گذشتند از این کویر / گردی به جای، دیگر از این کاروان نماند

بردار بار عمر ز دوش من ای خدا / زیرا دگر به پیکر زارم توان نماند

من می خواهم خارج از این یادمان ها و رسم معمول ها، از ظرافت انتخاب تخلص «جذبه» توسط زنده یاد شرحی بگویم. هر چند می گویند هنگامی که در جوانی در مدرسه دینی بم مشغول تحصیل بوده با انسانی وارسته و عارف مسلک یزدی الاصل به نام «سید محمد مجذوب» آشنا و شیفته اخلاق و صفای باطن او می شود و بعد به همراه او به یزد می رود و در منزلش ساکن می شود و در مدرسه خان یزد به ادامه تحصیل می پردازد.

داماد خانواده مجذوب می شود و تخلص خود را از عنوان مجذوب دریافت می کند، اما صرف نظر از حکایتی که نقل شد، «جذبه» در ادب و عرفان یکی از زیباترین حالا ت شاعرانه است که در یک شرایط روحی خاص، نوعی شیفتگی و کشش جانانه ای به شاعر دست می دهد و زندگی او تحت تاثیر آن قرار می گیرد.

به قول شاعر: حالی که بود مرا زعشقت دانستنی است، گفتنی نیست مثل خواب دیدن ناصر خسرو که وقتی بر می خیزد می گوید: از خواب چهل ساله بیدار شدم مثل «آن» در غزل که از آلا ت مبهم است و به همان لحظه و حال تعبیر می شود و درموقعیت ناب و رقیق قلب به دست می آید، به قول مولا نا«... آنم آرزوست» «هر چه خواهی کن و لیکن آن مکن» و در جای دیگر به «وقت» تعبیر کرده و می گوید: «صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق» این همان مفهوم جذبه است که استاد محمود شاهرخی از میان این همه مضامین ادبی، عنوان «جذبه» را برای نام شعری خود انتخاب کرده است.

یادش برای همیشه درخاطره شعر پارسی ماندگار باد.

نویسنده : جعفر سید



همچنین مشاهده کنید