شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
نقد ادبی هنر ارزشیابی آثار ادبی
نقد در لغت به معنی شناخت و تشخیص زر خالص از ناخالص است ودر اصطلاح ادب عبارت است از بررسی و تعیین ارزش آثار ادبی.
درفرهنگها نقد چنین تعریف شده است: سره کردن درم و دینار و جز آن (منتهی الارب - غیاث اللغات ).
نظر کردن در درمها و جز آنها و خوب و بد آنها را از هم جدا کردن.( فرهنگ نفیسی.)
نظر کردن در شعر و سخن و تمیز دادن خوب آن از بدش.(متن اللغه). خرده گیری ، نکته گیری، سخن سنجی، به گزینی ( یادداشتهای علی اکبر دهخدا)
هنگام مدح او، دل مدحت کنان او از بیم نقد او بهراسد زشاعری( فرخی) نقد، تنها شامل امور ادبی نیست ومی تواند شامل همه گونه آثار علمی ، فنی، هنری ، فلسفی ، تاریخی و غیر اینها بشود، اما آنچه معمولا از نقد بیشتر به ذهن میرسد، نقد آثار ادبی است از نظم و نثر زیرا اغلب مردم با کتاب وادبیات بیش از سایر علوم وفنون مانوسند و از امور ادبی بیشتر ازسایر اقسام ادبی و هنر سر در میآورند وهرگونه نقدی را که درباره کتاب، بویژه اشعار و داستانها صورت میگیرد درک میکنند اما درهمان حال با توجه به مشکلات امر و شرایط لازم، خود را برای نقد صالح نمیبینند.
کلمه نقد خاصه وقتی از انتقاد سخن به میان میآید در نظر گروهی ازمردم نا آشنا ، به معنی عیبجویی توجیه شده است ،در صورتی که هدف از نقد به هیچ وجه تنها ، یافتن ومعرفی کردن نقاط ضعف یک اثر ادبی نیست، بلکه مقصود از نقد بررسی و ارزشیابی آن ومهمتر از این شناساندن آن اثر به مردم است تا اگر درک مفاهیم وتعیین بهای معنوی یک کتاب برای همه افراد ممکن نشود با کوششها و زحمات نقادان، تمام جوانب آن اثر مورد رسیدگی قرار بگیرد و سپس نتایج بررسی و حاصل کار، برای استفاده عموم نشر گردد.بسیار دیده شده وقتی میگویند که از فلان کتاب انتقاد شده است، بی درنگ این معنی به خاطر میرسد که کسی عیوب آن کتاب را یافته و اعلام کرده است و بدبختانه در جامعه ما وضع به همین منوال هم هست وگویی کسی از نقد و ناقد جز این انتظاری ندارد!
برخی از منتقدان براثر نداشتن تجربه کافی یا احتمالا بر اثر اغراض خاص، کتابهایی را برمیگزینند و پس از کوشش فراوان، نارسایی یا نقایصی در آنها مییابند و آنها را به سختی مورد نکوهش قرار میدهند و بدیهی است که عمل آنان نه تنها سودمند و سازنده نیست، بلکه از این جهت که نقد را از مسیر اصلی دور میسازند، زیان بخش هم هست و از سوی دیگر این گونه منتقدان شهرت طلب معمولا آثارناپخته طبقه جوان راکه طبعا مشتمل بر اشتباههایی هم هست برای انتقاد اختیار میکنند و با آشکار ساختن نارساییهای آنها میخواهند نامی برای خود فراهم آورند که در هر حال اهل دانش به این قبیل کارها ارجی نمینهند، زیرا از یک سو موجبات دلسردی و وازدگی طبقه جوان را برقرار میسازند و از سوی دیگر نشان میدهند که نقدی که میکنند عاری از ریا و به منظور اصلاح و پیشبرد کار نیست و به همین سبب است که وقتی خبر میرسد که کتابی در روزنامه یا مجلهای مورد انتقاد قرار گرفته، نویسنده آن اثر پی میبرد که باید مدتی دشنامها و سرزنشهای بسیاری را تحمل کند، از آن رو که منتقد در آن مقاله کوشیده تا به هرطریق که هست اشتباههایی به چنگ آورد و آنها را با آب و تاب اعلام کند و به مقصودی که دارد برسد.
این گونه رفتارها با روح نقد که باید متوجه هدفی عالی و بنیادی باشد سازگار نیست زیرا این عیبجویی نه برای خواننده سودمند است نه نویسنده اثر و نه منتقد و بنابراین عملی بیهوده ، غرض آلود و ناصواب است و چنین کسی صلاحیت نقد یک اثر ادبی را ندارد. نقد آثار ادبی از روزگاران کهن مرسوم بوده واز طرف فلاسفه و متفکران و ادیبان، قواعد وموازینی برای آن وضع شده است که پارهای از آنها هنوز معتبرند و پارهای دیگر فاقد ارزش بسیار. بنابراین از دیرباز مباشران کتاب و آثار ادبی با فواید نقد آشنایی داشته و آن را یکی ازعوامل پیشرفت امور ادبی میدانستهاند.
● فواید نقد
فواید نقد متوجه سه جهت میشود: خوانندگان کتابها - نویسندگان ومولفان علم و هنر و در نتیجه دانش و ادبیات آن کشور.
۱) خوانندگان کتابها
بیشتر مردم به سبب عدم آشنایی به فنون نقد، یا شتاب در مطالعه کتاب نمیتوانند درباره کتابی که میخوانند به درستی قضاوت کنند. کتابی بویژه کتاب داستانی را میخوانند و در پایان به طورکلی میگویند که : کتاب خوبی بود، یا کتاب بدی بود و آن گاه که دلایل این حکم پرسیده شود، از بیان علل قضاوت خود چنانکه باید بر نمیآیند و تازه این حال ویژه موردی است که مضمون کتاب را خوب فهمیده باشند، در غیر این صورت ممکن است بدون تحقیق کافی به قضاوتهای نادرست بپردازند و همان قضاوت سطحی که: "کتاب خوبی بود- یا کتاب بدی بود " نیز بیاساس باشد. گاه به افرادی بر میخوریم که از عدم درک مطالب یک کتاب اظهار ملال میکنند وتشنه راهنمایی اهل فن هستند تا بدانند مقصود نویسنده از نگارش آن کتاب چیست و چه نتایجی برای آن مترتب است.
غالبا دانشجویان میپرسند که کتاب بوف کور از صادق هدایت ، یاداستانهای طاعون و بیگانه اثر"آلبرکامو"ی فرانسوی چه میخواهند بگویند و نویسندگان اینها را از نوشتن چنان کتابهایی چه منظور بوده است؟
همچنین گروهی ازمردم حتی پس ازمطالعه شاهکارهای ادبی جهان اظهار خرسندی نمیکنند ، گویی از آن همه مطالب زیبا ودل انگیز که در آن کتابها خواندهاند لذتی نبردهاند و حتی از تحسین دیگران نسبت به آن آثار ابراز شگفتی میکنند.
سبب این امر دوچیز است: یکی عدم دقت کافی در مطالعه و دیگر نداشتن تربیت ذهنی لازم برای درک لذایذ معنوی و ارزشهای هنری و سپس داوری و ارزیابی.
بسیاری از دانشجویان از باب اینکه موفق به درک مفاهیم متون ادبیات فارسی نمیشوند، از آنها روی برمیگردانند ، اما آن گاه که راهنمایی شوند ومشکلات مطالب را برای آنان برطرف سازند، بسیار مشتاق مطالعه میشوند وسخت به آثار کلاسیک فارسی دلبستگی مییابند، عقاید پیشین خود را به یک سو نهاده اعتراف میکنند که تا آن زمان فرصتهای گرانبهایی را به خودداری از مطالعه آن همه کتابهای پر ارزش از کف دادهاند. وضع در رشتههای علمی نیز به همین سان است . وقتی چند حکایت دلنشین از بوستان وگلستان سعدی، چند غزل از حافظ وسعدی ، نکته هایی از مثنوی مولوی ومنطق الطیر عطار، داستانهای شور انگیزی از آثار نظامی گنجوی یا شاهنامه فردوسی را با حوصله همراه با شرح لغات وتفسیر ابیات خواندهام ، دانشجویان دانشکده پزشکی اظهار شوق بسیار کردهاند که خواندن آن آثار نغزادامه یابد تا به گنجینه ادب فارسی آشنایی فزونتری حاصل کنند.
سبب این غفلت و زیانهای حاصل از آن مولود چند نکته است:
۱) بیاعتقادی بیشتر جوانان به ارزش آثار مهم ادبی ایران.
۲) کاهلی و سستی وگریز از صرف وقت و تحمل رنج برای مطالعه و تحقیق.
۳) عدم دقت در مطالعه ودر نتیجه عدم درک مفاهیم کتب فارسی.
۴) نبودن کتابهای مناسب با شرح وتفسیر شاهکارهای ادب ایران.
۵) عدم آشنایی به شیوه گزینش کتاب و مطالعه آن و فنون کسب لذت معنوی.
حال اگر آثار مهم و پر ارزش ادبی( از ایرانی و غیر ایرانی) به صورت انتقادی تشریح وتفسیر ونقد و بررسی شوند ودر اختیار مردم قرار بگیرند، افراد بسیاری موفق به درک مفاهیم کتابها و بهره مندی از آنها خواهند شد و سطح دانش آنان افزایش خواهد یافت.
نقدآثار ادبی، البته تنها برای معرفی ، توجیه وتفسیر آنها نیست بلکه مسائل واغراض دیگری هم هست که بعدا مورد قرار خواهند گرفت، اما در هر حال یکی از فواید نقد آشنا ساختن خواننده است به درک یک اثر ادبی و بهرهمند شدن از نکات آشکار و پنهان و محسنات یا عیوب آن اثر.
۲) نویسندگان ومولفان
طرف دیگر در امر نقد،نویسنده و محقق ومولف است که اگر به نتایج نقد ، بی آنکه به خشم آید نیک بنگرد، بیبهره نخواهد ماند،البته مشروط بدان که نقد از سوی منتقدی صالح و آگاه صورت گرفته باشد تا موجبات رضای خاطر و اعتماد نویسنده ومولف اثر فراهم آید.
درست است که انتقاد بیجا وناوارد دل آزار و یاس آور است، اما نقد به مورد ومنطقی نه تنها ناصواب نیست بلکه سازنده وسودمند است وموجب تهذیب مطالب وایضاح جوانب سخن و در نتیجه پیشرفت امور ادبی وعلمی میشود.
شاعران و نویسندگان عاشق آثار خویشند و به ندرت حاضر به قبول آن میشوند که در نوشته آنان نارسایی یا نقصی وجود داشته باشد، چنانکه سعدی میفرماید:
" هرکس را عقل خویش به کمال نماید و فرزند خویش به جمال."
بسیار اتفاق افتاده است که حتی نویسندگان یا شاعران بزرگ مدتی پس از خلق آثار خود ، قسمتهایی از مطالب آنها را حذف یا اصلاح کرده یا چیزهایی به آنها افزودهاند، به همین سبب اگر آثار ادبا را دیگران ازنظرگاههای تازه و بی طرف بنگرند و تمام دقایق آنها را مورد بررسی قرار دهند، ممکن است با نکاتی روبرو شوند که نویسنده یا شاعر در وهله نخست به آنها برخورد نکرده و متوجه آن نقص یا کاستی نشده باشد.
میگویند مولیر نمایشنامه نویس مشهور کلاسیک در فرانسه ، همواره نمایشنامههای کمدی- انتقادی خود را به خدمتکار کهنسالش میداد که بخواند ونظر خود را درباره آنها بیپروا ابراز کند.
وقتی هنرمند بزرگی همچون مولیر مشورت را حتی با افراد عادی،این همه سودمند میشمارد چگونه است که نویسندگان و مولفان جوان باید از رای زنی با اهل نظر پرهیز کنند و از سخنان آگاهان آزرده خاطر شوند؟
از سوی دیگر همه میدانند که بررسی و اظهار نظر درباره آثاری که منتشر میشود امری است طبیعی ومولفان چه بخواهند وچه نخواهند ، این کار از طرف اهل فن انجام خواهد گرفت . یکی از آموزشهای بسیار مهم که باید از خانواده آغاز شود و در دبستان و دبیرستان و سایر مقاطع تحصیلی دنبال گردد، عادت دادن جوانان است به پذیرش انتقاد ، بدون خشم وغضب و حتی ابراز سپاسگزاری از منتقدان . چرا باید به منتقدان بویژه اگر کارشان مبتنی بر اصلاح و از روی دلسوزی وراهنمایی انجام بگیرد، به دیده دشمنی و حقارت بنگریم؟ چرا باید به دیگران اجازه ندهیم که درباره طرز فکر و روش وگفتار و آثار ما اظهار نظر کنند؟
امروز کمتر ادیبی را میتوان یافت که از نقد بیطرفانه اثرش خشمگین نشود، زیرا اغلب اوقات نقد دیگران را مغرضانه میشمارد ومعتقد است که دیگران چنانکه باید به ارج سخن و عظمت مفاهیم کتاب او نمیتوانند پی برند و همه آنها حسود و کوته بینند! بیشتر ادیبان، متتقدان کتب را مردمی بیکار، بیسواد و بدبین میدانند که به جای پرداختن به کارهای سودمند، به عیب جویی و خوارکردن دیگران میپردازند و موجبات دلسردی خادمان ادبیات را فراهم میآورند!!
۳) علم وهنر و ادب
طرف سوم در نقد، ادبیات وآثار ادبی ، علمی ، هنری و غیر اینهاست، زیرا یکی از فواید مهم نقد متوجه علم ودانش وادب یک جامعه میشود ، آن را اصلاح میکند و به ترقی و کمال میرساند.
نقد یکی از عوامل مهم واصلی در پیشرفت ادبیات است. با قضاوت و تعیین ارزش آثار ادبی است که خوب از بد تشخیص داده میشود ودرجه وطبقه و سطح هر کتاب و رساله تعیین میگردد و تا قضاوت و سنجش در میان نباشد، کوشش نویسندگان و شاعران اوج نمی گیرد وامور ادبی به ترقی وتعالی نمیرسد. وقتی محققان ، نویسندگان، شاعران ومولفان دریابند که تجلی اندیشه و رنج آنان در بوته آزمایش و محک سنجش صاحب نظران و گوهر شناسان قرار خواهد گرفت برای اعتلای ادب وهنر ونیز تهذیب آثار خود تا مرز فداکاری پیش خواهند رفت که بدین ترتیب هم دین خود را نسبت به ادبیات ادا میکنند وهم پاداش معنوی خوبی برای خود به چنگ میآورند.
در قدیم هر صنف از انواع عالمان و هنرمندان دارای مجامعی بودند که با گردهمایی منظم، درباره بیشتر آثار مهم علمی وادبی و فلسفی به تحقیق ومشورت میپرداختند. همچنین آثار خود را در این محافل در معرض قضاوت سخن سنجان قرار میدادند تا اهل نظر برداشت خود را بیپرده بگویند و پیش از نشر آنها در میان مردم،عیوب کارشان ظاهر شود.
این شیوه پسندیده مدتهاست که فراموش شده و با اینکه بیشتر ادبا معتقد به بحث و شرکت در مجامع ادبی هستند ،اما به دلایلی چنین مجامعی به ندرت تشکیل میگردد و اگر هم تشکیل شود رسم کارنه بدان اسلوب است که پیشینیان دنبال میکردند و از بحث و همکاری و گرد همایی نتایج نیکو میگرفتند!
چند سال پیش دیوان اشعار یکی از شاعران قدیم ایران به چاپ رسید. مصحح در مقدمه کتاب نوشته بودکه به سبب مخدوش بودن چند مصراع وافتادگی کلمات در نسخه خطی نتوانسته آن ابیات را به صورت درست در چاپ بیاورد. چندی بعد یکی از محققان به یک نسخه خطی دیگر از آن دیوان اشاره کرد که حدود صد سال پیش از نسخه خطی که در اختیارمصحح آن دیوان قرار داشت نوشته شده بود و هیچ یک از آن نارساییها که در نسخه مصحح وجود داشت در نسخه قدیمیتردیده نمیشد. با دسترسی به این نسخه، در چاپ بعدی از آن دیوان نه تنها آن افتادگیها اصلاح شد بلکه بسیاری نکات دیگر مورد ملاحظه واقع گردید و چاپ دوم آن کتابی به صورت منقح ومرغوب در اختیار علاقه مندان قرار گرفت. تمام اینها نتیجه وجود نقد وهمکاری میان اهل دانش است.
● آنچه باید مورد نقد قرار بگیرد
در زمان قدیم نقد آثار ادبی بیشتر متوجه صورت آنها یعنی الفاظ وکلمات و شیوه بیان بود واز توجه به مضمون ومعنی سخن وتعیین ارزش مفاهیم از آن سبب که موضوع آثارادبی باید در اختیار نویسنده باشد غفلت میشد. استحکام جمله ها، رسایی وزیبایی لفظ و بیان، دقت در انتخاب و استعمال کلمات مناسب نشانه اهمیت اثر بود. همچنین روزگاری مهمترین نکته در نقد توجه به جهات اخلاقی وگاه دینی یا هردو به شمار میآمد. اگر مبانی اخلاقی وترویج صفات پسندیده در یک کتاب بیشتر رعایت میشد، آن اثر بهای ادبی بیشتری مییافت. نویسندگان و شاعران مکتب کلاسیک دراروپای قرن هفدهم واوایل قرن هجدهم میلادی نیز اصل اخلاق را مهمترین شرط عظمت برای آثار خوب ادبی قلمداد میکردند و آنچه را که از عقل و اخلاق ومنطق و آراستگی به دور بود مردود میدانستند. در نظر آنان بهترین اثر ادبی آن بود که حاوی تعلیمات اخلاقی بیشتری باشد، عفت قلم وکلام رعایت شود، از پرده دری پرهیز گردد وسخن از سطح زندگانی مردم عوام بالاتر گرفته شود.
در آن روزگاران ازانتشار کتابهایی که به نحوی از احکام دینی و اصول اخلاقی پیروی نمیکردند، جلوگیری میشد،حتی برای پدید آورندگان آنگونه کتب مشکلاتی پیش میآوردند وگاه مجازاتهایی معین میساختند.
اما رفته رفته معیار سنجش آثارادبی دگرگون گردید و اهل دانش ومعرفت بر آن شدند که غیر از توجه به کیفیت بیان و چگونگی الفاظ و همچنین به جز مسائل اخلاقی بایدعوامل دیگری هم در قضاوت و ارزیابی مورد ملاحظه و سنجش قرار بگیرد. شک نیست که در نقد یک اثر ادبی به مناسبت موضوع ، نباید جنبههای اخلاقی فراموش شود وبی بند وباری ونادرستی و بی عفتی موردنکوهش قرار نگیرد، اما اولا در یک کتاب ، نکات متعدد دیگری هم هست که باید به آنها نیز توجه شود، زیرا در غیر این صورت ملاک خوب یا بد بودن یک کتاب، تنها مسائل اخلاقی و دینی خواهد بود و سایر جنبههای معنوی، لفظی، بیانی و هنری که دارای ارزش و اهمیت فراوانند از یاد خواهند رفت یا کنار گذاشته خواهند شد.
از سوی دیگر در بسیاری موارد ، مسائل اخلاقی ودینی و معنوی در یک کتاب مطرح نشده تا درباره آنها بررسی شود ، زیرا موضوع کتاب چیزهای دیگری است. مثلا نکته ای است در علم عروض و قافیه، یا سبکهای ادبی، یا تحول نظم و نثر حتی اگر داستان است، موضوع آن نه چنان است که تنها از جنبه اخلاق بتواند مورد سنجش و بررسی قرار گیرد.
بنابراین تنها ملاک قرار گرفتن مبانی اخلاقی این اشکال را پیش میآورد که جنبههای دیگر یک نوشته مهمل گذاشته میشود ودیگر اینکه در مورد آن دسته از آثار که موضوعشان ربطی به اخلاق واینگونه مسائل ندارد معیاری در دست منتقد نخواهد گذاشت تا به سنجش بپردازد.
باید در نقد کلیه نکات وجوانب ارزیابی شوند زیرا التفات به یک نکته و غفلت از سایر مطالب نتیجه درست به بار نمیآورد. در یک اثر ممکن است مضامین عالی ابتکاری نکات تازه و بدیع و جنبههای هنری شایسته وجود داشته باشد که نمیتوان آنها را حقیر و بیبها شمرد.
البته اگر معیارنقد و سنجش فقط یک نکته باشد، مثلا اخلاق، قضاوت بسیار آسانتر میشود اما آنچه در عرف ادب از دیرباز مرسوم بوده معیار نقد یک چیز نیست بویژه که اگر چنین باشد نتیجه قضاوت عادلانه نخواهد بود زیرا تمام جنبههای دیگر نادیده گرفته خواهد شد و از طرفی ضرورت خواهد داشت که برای هر موضوع معیار جداگانه تعیین گردد و در ضمن نقدفقط متوجه معنی شود نه سایر جنبههای هنری. بنابراین نکتههای مورد سنجش در نقد یک اثرادبی شامل این جنبهها میشود:
الف) مضمون کتاب ( جنبههای معنوی).
ب) شیوه بیان ونگارش(جنبههای لفظی).
الف) مضمون اثر
۱) موضوع کتاب یا مقاله درچه مرتبهای است، آیا نکتهای است با عظمت و با ارزش یا پست و بیمقدار؟
۲) ابتکاری است یا تقلیدی یاتکراری وعادی؟
۳) اگر داستان است، تنها به شرح وقایع پرداخته یا تحلیلی و تحقیقی است؟
۴) تنها سرگرم کننده و دلفریب است یا حاوی پیامی عالی و نکتهای با ارزش؟
۵) تا چه حد از واقعیت اثر پذیرفته و عمق اندیشه در آن تا چه پایه است؟
۶) وبالاخره آیا در جهت خیر و صلاح وسعادت جامعه گام برداشته یا مروج بد آموزی وتباهی و بیتفاوتی بوده است؟
ب) شیوه بیان و نگارش
۱) آیا سبک انشا و طرز بیان مطالب ، ممتاز و زیباست یا متوسط یا عادی و پست؟
۲) آیا در جمله پردازی نشانههایی از هنر و جمال وجود دارد یا الفاظ وعبارتها در سطحی نازل قرار گرفته و تنها برای ادای مفاهیم و رساندن مقصود نویسنده به کار رفتهاند؟
۳) آیا رعایت ایجاز( ایجاز معقول ) شده و دراستعمال کلمات صرفه جویی ودقت کافی به عمل آمده یا کلام ، آمیخته به طول وتفصیل است ورنگ ابتذال و اطناب و دراز نویسی به خودگرفته است؟
۴) تا چه حد با موازین درست نویسی و قواعد زبان وهنر بلاغت تطبیق میکند؟
۵) آیا شیوه بیان ونگارش مطالب یکدست و یکنواخت است یا گرفتار پستی و بلندی است؟ گاه میدرخشد اما زمانی دیگر از جمال بیان بیبهرهاست؟
اگر اثری که نقد می شود تصحیح یک کتاب خطی قدیمی یا یک دیوان شعر و همانند اینهاست، این نکات به هنگام نقدمورد بررسی و ارزیابی قرار می گیرد:
۱) میزان اعتبار مآخذ و اسناد و مدارک ونسخه یا نسخههایی که مورد عمل و استناد محقق مصحح بوده است.
۲) با چند نسخه خطی، معتبر( یا خطی و چاپی) مقابله شده است؟
۳) صحت استنباط مولف یا مصحح تا چه اندازه است؟
بدین قرار نقدی که با در نظر گرفتن تمام جهات انجام بگیرد، تا حد زیادی کامل ومورد اعتماد خواهد بود، مشروط بدان که منتقد هم واجد شرایط لازم باشد که بعدا به آنها اشاره خواهد شد.
دکتر نادروزین پور
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست