پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

حضرت آدم علیه السلام


حضرت آدم علیه السلام

نام آدم علیه السلام در قرآن ۲۵ بار آمده و سرگذشت او به صورت گسترده, در سوره های بقره, اعراف, حجر, اسرا, كهف و طه, بیان شده است

● حضرت آدم(علیه السلام) در قرآن چگونه توصیف شده است؟

نام آدم(علیه السلام) در قرآن ۲۵ بار آمده و سرگذشت او به صورت گسترده، در سوره های بقره، اعراف، حجر، اسرا، كهف و طه، بیان شده است.

در قرآن، پس از خلقت آدم، مسأله ی خلافت و جانشینی او از سوی خداوند، در روی زمین مطرح است كه خداوند این مطلب را به فرشتگان ابلاغ فرمود. فرشتگان با آگاهی هایی كه از محدودیّت طبیعت و غرایز انسان داشتند، به خداوند عرض كردند: چگونه كسی را كه در روی زمین فساد می كند و خونریزی به راه می اندازد، جانشین خود قرار می دهی در حالی كه اگر هدف از خلقت، عبادت و بندگی است، ما این وظیفه را به خوبی انجام می دهیم؟

خداوند در پاسخ آنان فرمود: «آنچه را من می دانم، شما نمی دانید»[۱] و به دنبال این مسأله و برای اثبات برتری انسان بر فرشتگان، به تعبیر قرآن، «علم اسماء»; یعنی اسرار هستی را به آدم آموزش داد و آدم با قابلیت هایی كه داشت، به خوبی فرا گرفت و سپس به فرشتگان عرضه كرد و فرمود: اگر راست می گویید، «اسما» را برایم بیان كنید! فرشته ها اظهار عجز كرده، گفتند: خدایا! تو منزهی! ما جز آنچه به ما تعلیم داده ای، چیزی نمی دانیم; آن گاه خدای متعال دستور داد تا فرشتگان بر آدم(علیه السلام)سجده كنند; همگی سجده كردند به جز ابلیس كه نافرمانی كرد و گفت: آدم را از گل آفریده ای و مرا از آتش! و با این نافرمانی تكبّر خود را ظاهر كرد و كافر شد.[۲]

ابلیس، پس از نافرمانی، با واكنش شدیدی رو به رو شد و فرمان اخراج وی از درگاه رحمت الهی صادر گردید; او نیز از خدای متعال خواست تا روز قیامت به او مهلت داده شود.

درخواست او با قید «الی یوم الوقت المعلوم» پذیرفته شد; سپس ابلیس به عزت خداوند سوگند یاد كرد كه تا روز قیامت برای گمراه كردن فرزندان آدم، كوشش كند.

خداوند به آدم و همسرش فرمود: در بهشت ساكن شوید و از همه ی نعمت های آن استفاده كنید، جز آن درخت ممنوعه كه نباید به آن نزدیك شوید.

پس از سكونت آدم و همسرش در بهشت، شیطان كه آدم را باعث بدبختی خود می پنداشت، در كمین آدم و همسرش نشست و دشمنی خود را از راه تشویق آن ها به استفاده از درخت ممنوعه، آشكار ساخت. ابلیس نزد آدم و حوا آمد و گفت: بهره گیری از آن درخت، مایه ی جاودانگی خواهد شد و سوگند یاد كرد كه من ناصح و خیرخواه شما هستم. آدم و همسرش فریب خورده و از آن درخت استفاده كردند و در نتیجه پوشش بهشتی آن ها فرو ریخت و سرانجام از بهشت اخراج شدند و به زمین فعلی هبوط كردند.[۳] آدم با آگاهی از این سقوط، ابراز ندامت نمود و راه توبه را در پیش گرفت و با دریافت كلماتی از پروردگارش توبه كرد و خداوند مهربان نیز توبه ی او را پذیرفت.[۴]

هبوط آدم به زمین موجب تناسل و متولد شدن فرزندان آدم شد و نسل بشر از این جا آغاز شد و ادامه یافت.

از آیات مختلف قرآن استفاده می شود كه آفرینش او سه مرحله داشته است:

۱) مرحله ی خاك متحوّل; یعنی ماده ی اصلی برای خلقت آدم، خاك بوده است و آن هم مراحل مختلفی را پشت سرگذاشته، به صورت های گوناگونی متحول گردیده و تغییرات كیفی پیدا كرده است، تا قابلیّت لازم برای خلقت آدم را به دست آورد;[۵]

۲) مرحله ی تصویر; یعنی مرحله ی صورت گری و تصویرپردازی ظاهر انسان، پیش از دمیده شدن روح;[۶]

۳) مرحله ی نفخ روح; یعنی دمیدن روح و روان و حیات در كالبد او; امتیاز بشر از سایر موجودات در همین مرحله است.[۷]

نكته ی مهمی كه از آیات قرآن فهمیده می شود، این است كه گرچه آفرینش انسان سه مرحله را پشت سر گذاشته، ولی دارای طرحی مستقل بوده است; یعنی از ابتدای خلقت به همین صورت انسان فعلی بوده است و تغییرات جزیی در رنگ پوست و قد و... به سبب شرایط اقلیمی است; اما تفاوت های ماهوی و تغییرات ریشه ای وجود ندارد و این سخن برخلاف تئوری تكامل انسان از موجودات دیگر، مثل میمون، است.

نكته ی دیگر: آفریدن همسری برای آدم، از جنس او و باقیمانده ی همان گلی است كه آدم آفریده شد تا موجب بقای نسل شود.[۸]

● نكته های آموزنده

۱) اصل آدم از خاك است و با توجه به اصل خویش، باید از تكبّر و خودخواهی پرهیز كند;

۲) برتری و فضیلت انسان به علم او است;

۳) كبر و خودخواهی، سرچشمه ی گناهان و موجب سقوط است;

۴) شیطان دشمن قسم خورده ی انسان است و هرگز نباید از خصومت او غفلت كرد;

۵) همیشه و در هر شرایطی باید امیدوار بود و راه توبه و بازگشت به فطرت نخستین، باز است;

۶) آز و طمع، باعث محرومیّت انسان از سایر نعمت ها می گردد.

● آیا حضرت آدم(علیه السلام) با نزدیك شدن به درخت ممنوعه، گناه كرد؟

امر یا نهی، به دو گونه است:

الف) گاهی مولوی است; یعنی امر كننده یا نهی كننده، از مقام ولایت، امر یا نهی می كند، كه مخالفت با آن معصیت است و كسی كه مخالفت كند، كیفر می بیند.

ب) امر كننده یا نهی كننده، از مقام پند و نصیحت سخن می گوید و كوشش می كند تا از این راه، آثار طبیعی و نتیجه ی اعمال را بیان كند; در چنین شرایطی، امر و نهی مولوی نیست و به آن امر یا نهی ارشادی می گویند. مخالفت با این امر و نهی، تنها نتیجه ی طبیعی آن را در پی دارد و مجازات دیگری به دنبال ندارد.

با توجه به این نكته كه حضرت آدم(علیه السلام) در بهشت بوده و آن جا محل تكلیف و امر و نهی نمی باشد و با قراینی كه در آیات قرآن یافت می شود، خطاب به حضرت آدم از نوع دوم بوده، مخالفت، نتیجه ی طبیعی خود، یعنی اخراج از بهشت را به دنبال داشته است و جزع و فزع حضرت آدم(علیه السلام) نیز به جهت عدم توجه به نصایح پروردگار و محرومیّت از بهشت و مبتلا شدن به رنج و زحمت دنیا بوده است.

این گونه رفتار در اصطلاح دانشمندان، «ترك اَوْلی» نامیده می شود; بنابراین، حضرت آدم(علیه السلام) گناه نكرده و معصوم است.

زمان تقریبی خروج حضرت آدم(علیه السلام) از بهشت، چند هزار سال پیش بوده است؟

چون این گونه مسائل، مربوط به ما قبل تاریخ است، اظهار نظر ممكن نیست; به ویژه كه در قرآن و روایات، در این باره سخنی به صراحت نیامده است; لذا در این باره بین مورّخان اختلاف است. برخی از مورّخان، زمان هبوط[۹] حضرت آدم(علیه السلام) را پنج هزار و پانصد و هشتاد سال قبل از میلاد حضرت مسیح(علیه السلام) نوشته اند[۱۰] كه بر اساس آن، هبوط آدم(علیه السلام)حدود هفت هزار و پانصد و هشتاد سال قبل بوده است.

● بهشت حضرت آدم(علیه السلام) كجا بوده است؟

بهشتی كه آدم و همسرش مدتی از آن برخوردار بودند، بهشت موعود نبوده است; چرا كه بهشت موعود، جاودان و دایمی است و بیرون رفتن از آن ممكن نیست;[۱۱] و آن جا شیطان و شیطنت راه ندارد. افزون بر آن، روایات نیز تأكید دارند كه بهشت دنیوی بوده است. از سوی دیگر با توجه به خطاب «اهبطوا [۱۲] = فرود آیید»، روشن می شود كه زمین هم نبوده است; پس می توان نتیجه گرفت كه آن بهشت دنیوی بوده، لیكن نقطه ای غیر از زمین، پس از مخالفت با نصایح پروردگار، از آن جا به زمین فرود آمدند.

شاهد دیگر این كه بهشت اخروی پایان سیر انسان است و آن جا ابتدای سیر حضرت آدم(علیه السلام) بود; دلیل دیگر بر این كه آن جا بهشت جاویدان نبوده، این است كه شیطان به آدم(علیه السلام) گفت:

«آیا می خواهی تو را به درخت جاودانگی راهنمایی كنم؟» پس معلوم می شود آن جا محل جاودانی نبوده است. در روایتی از امام صادق(علیه السلام)سؤال كردند: واقعیت آن بهشت چیست؟ حضرت در پاسخ فرمودند: از باغ های دنیا بود و آفتاب و ماه بر آن می تابید و اگر بهشت آخرت بود، از آن خارج نمی شد.[۱۳]

● آیا پیش از حضرت آدم(علیه السلام) انسان هایی در روی زمین زندگی می كردند؟

قرآن در این باره سخنی نگفته است، جز این كه[۱۴] به ملائكه فرمود: «آدم را جانشین و خلیفه روی زمین قرار دادیم» مفسران درباره ی مراد از این جانشین، آرای گوناگونی دارند; یكی از نظریات این است كه حضرت آدم جانشین انسان های پیش از خود شود.[۱۵]

نظریه ی قابل قبول این است كه; انسان با خصوصیات و دامنه ی اختیار و تكلیف موجود، از نسل حضرت آدم علیه السّلام است. و قبل از او وجود نداشته است. در زیارت حضرت آدم علیه السّلام می خوانیم:

«السّلام علیك یا خلیفهٔ الله فی ارضه، السّلام علیك یا ابا البشر...;

سلام بر تو، ای خلیفه ی خداوند در روی زمین، سلام بر تو، ای پدر انسان ها.»

● مراد از «اسماء» كه به آدم (علیه السلام) آموخته شد چیست؟

مفسران در این باره نظریات گوناگونی دارند; از جمله:

۱) آموزش نام همه ی موجودات; یعنی در جهان موجودی باقی نماند مگر این كه حضرت آدم(علیه السلام) نام او را فرا گرفت و به نسل خویش منتقل كرد;

۲) آموزش اسرار هستی و آثار موجودات;[۱۶]

۳) مقصود از این اسماء، حقایق است نه الفاظ و مفاهیم،[۱۷] و آموزش اصطلاحی و تعلیم اسم ها نبوده، بلكه توان فكری بوده است; یعنی نهاد قوّه فكری و ماهیت آن به گونه ای بوده كه می توانسته با تأمل و تفكر به ماهیّت اشیا پی ببرد. این نظریّه بر دو نظریه پیشین برتری دارد; زیرا بنابر دو نظریه گذشته، ملائكه می توانستند بگویند كه اگر به آن ها نیز اسما را تعلیم می دادند، می آموختند، ولی طبق این نظریه، دیگر چنین مجالی برای آن ها نیست.

سوال : درخت ممنوعه، چه درختی بود؟

جواب : قرآن چون اهداف تربیتی را دنبال می كند، از نوع درخت و مواردی كه در این جهت تأثیری ندارند، نام نبرده است; اما مفسران نظریات متفاوتی دارند كه عبارتند از:

۱) سنبله;

۲) انگور;

۳) انجیر;

۴) كافور;

۵) درخت علم خیر و شرّ;

۶) درخت خُلد كه ملائكه از آن استفاده كرده اند;[۱۸] .

گندم و به هر تقدیر، تعیین نام درخت اهمیّت چندانی ندارد.

● خلقت حضرت حوّا چگونه بود; آیا شیطان نخست حوّا را فریب داد؟

در سه آیه، به خلقت حوّا اشاره شده است:

۱) آیه ی ۱ سوره ی نساء;

۲) آیه ی ۱۸۹ سوره ی اعراف;

۳) آیه ی ۶ سوره ی زمر. در این سه آیه می فرماید «خلق منها زوجها»; یعنی همسر حضرت آدم(علیه السلام) را از او خلق كردیم.

بعضی از مفسران چنین استفاده كرده اند كه، حوا از همان جنس آفریده شده كه حضرت آدم(علیه السلام) آفریده شده است.[۱۹]

حضرت امام باقر(علیه السلام) فرمود: «ان الله تعالی خلق حواء من فضل الطینهٔ التی خلق منها آدم»;[۲۰] خداوند متعال حوّا را از بقیه ی خاكی كه آدم را آفرید، خلق كرد.»

این مطلب كه «ابلیس نمی توانست در حضرت آدم(علیه السلام) نفوذ كند; لذا ابتدا حوا را فریب داد و حوّا آدم را تحریك كرد» چنان كه در تاریخ همیشه این چنین ثبت شده است كه شیطان زن را فریب می دهد و زن مرد را وسوسه می كند از طریق مسیحیّت وارد تاریخ آدم و حوّا شده است; ولی قرآن برخلاف این نظریّه می فرماید: «ما به آدم گفتیم: تو و همسرت ساكن بهشت شوید و به آن درخت نزدیك نشوید. شیطان آن دو را وسوسه كرد.»[۲۱]

پس این طور نیست كه شیطان همیشه اول زن را وسوسه كند و زن مرد را فریب دهد. شاهد این مطلب این است كه در قرآن عنایت دارد و در كنار مردان قدسی، از قدسیان بزرگ زن یاد می كند كه در مواردی بر مردان برتری داشتند; مانند ماجرای حضرت مریم كه با ملائكه در ارتباط بود.[۲۲]

● ازدواج فرزندان حضرت آدم(علیه السلام)

ابو حمزه ی ثمالی می گوید: شنیدم كه حضرت امام سجاد(علیه السلام) به مردی از قریش، فرمود: آدم، پس از توبه، همراه حوّا از حرم[۲۳] خارج شد; زیرا برای بیت احترامی خاص قائل بود، و پس از نزدیكی غسل كردند و به حرم بازگشتند. حوّا در یك وضع حمل هابیل و خواهرش اقلیما و در وضع حمل دیگر، قابیل و خواهرش لوزا را به دنیا آورد. البته بعدها فرزندان دیگری هم به دنیا آورد. لوزا زیباترین دختر حضرت آدم بود. آدم(علیه السلام)گفت: می خواهم هابیل با لوزا و قابیل با اقلیما ازدواج كند. قابیل گفت: من راضی نیستم كه خواهر زیبای من با هابیل ازدواج كند و من با خواهر زشت هابیل ازدواج كنم.

آدم گفت: قرعه می اندازیم: هابیل و قابیل هر دو به قرعه راضی شدند، نتیجه ی قرعه كشی نیز ازدواج هابیل با لوزا و قابیل با اقلیما بود.

امام سجاد(علیه السلام) فرمود: پس از آن، خداوند ازدواج خواهر با برادر را حرام كرد.

مرد قریشی عرض كرد: در آیین مجوس، هنوز هم خواهر با برادر ازواج می كنند.

امام(علیه السلام) فرمود: مجوس بعد از این كه خداوند حرام كرد، ازدواج می كنند; سپس در ادامه فرمود: این مطلب را انكار مكن! زیرا خداوند حوا را از آدم آفرید; سپس با هم ازدواج كردند; آن گاه حرمت تشریع شد.[۲۴]

آدم(علیه السلام) به امر خداوند میراث نبوّت را به هابیل داد، قابیل از این عمل ناراحت شد و نزد آدم شكوه كرد، آدم(علیه السلام) فرمود: این كار به امر خداوند بوده است، اگر تو قبول نداری، برای آزمایش هركدام از شما (هابیل و قابیل) یك قربانی بیاورید، قربانی هر كس پذیرفته شد او برتر است. قربانی را در آتش می انداختند. قابیل از گندم نامرغوب برای قربانی آورد و هابیل یكی از بهترین گوسفندانش را قربانی كرد، قربانی هابیل پذیرفته شد، ولی قربانی قابیل قبول نشد. شیطان نزد قابیل آمد و گفت: نسل هابیل بر نسل تو افتخار خواهند كرد، اگر تو او را بكشی بهتر است; قابیل حمله كرد و هابیل را كشت.

امام رضا(علیه السلام) در جواب بزنطی، درباره ی كیفیت تناسل حضرت آدم(علیه السلام)فرمود:

«حوا در یك وضع حمل، به هابیل و خواهرش حامله شد و بار دوم به قابیل و خواهرش; سپس هابیل با خواهر دوقلوی قابیل و قابیل با خواهر دو قلوی هابیل، ازدواج كردند; و پس از آن، ازدواج خواهر با برادر حرام شد.»[۲۵]

پس از این كه قابیل، هابیل را كشت، حضرت آدم(علیه السلام) بسیار غمگین گشت و مدت ها ناراحت بود، خداوند دو فرزند به آدم داد به نام های شیث و یافث كه این دو، دوقلو نداشتند. خداوند پس از تحریم ازدواج خواهر با برادر، از بهشت دو حوری به صورت انسان نازل كرد; یكی به ازدواج شیث در آمد و دیگری با یافث ازدواج كرد. از شیث پسری به دنیا آمد و از یافث دختری متولد شد و آن ها با هم ازدواج كردند.[۲۶] از شیث دختری به دنیا آمد كه با پسر هابیل ازدواج كرد. وقتی كه هابیل كشته شد همسرش حامله بود، و پسری بدنیا آورد كه آدم(علیه السلام) او را نیز هابیل نامید.[۲۷]

● جانشین حضرت آدم(علیه السلام)

زمانی كه پایان عمر حضرت آدم(علیه السلام) نزدیك شد خداوند وحی كرد كه میراث نبوّت را به شیث بسپارد و امر كرد كه از برادرش كتمان كند، تا او هم مانند هابیل كشته نشود.

حضرت آدم(علیه السلام) به شیث فرمود: فرزندم! جبرئیل یا هر فرشته ای را كه دیدی، از حال من با خبر كن و از او بخواه كه پیش از مردن، میوه ای از بهشت برایم بیاورد. شیث خارج شد و به گروهی از فرشته ها رسید و حال آدم(علیه السلام) را برای آنان بازگفت. جبرئیل فرمود: ما را نزد پدرت ببر تا بر او نماز بخوانیم.[۲۸] وقتی نزد آدم آمدند او وفات كرده بود. شیث با كمك جبرئیل حضرت آدم(علیه السلام) را غسل داد; سپس جبرئیل به شیث گفت: جلو بایست و بر پدرت نماز بخوان! شیث جلو ایستاد و فرشته ها پشت سر او بر حضرت آدم نماز خواندند.

حضرت آدم به شیث خبر داده بود كه از نسل او پیامبری به نام نوح مبعوث می شود و مردم را به خداپرستی دعوت می كند، ولی مردم نمی پذیرند و همه غرق می شوند.

بین آدم و نوح ۱۰ نسل فاصله بوده است.

● نكات آموزنده

۱) انسان از آغاز خلقت با خطر مكرو فریب مواجه بوده است، و در این مورد بین زن و مرد فرقی وجود ندارد.

۲) غالباً افراد مكار به صورت زیبا و جالب، جلوه می كنند.

۳) حسد یكی از رفتارهای ناپسند است، و در گناهان دیگر نقش اساسی دارد.

۴) پس از هر گناه، بهترین عمل، توبه است. در غیر این صورت اشتباهات یكی پس از دیگری ظهور می كنند.

سید مرتضی قافله باشی

پاورقیها

[۱]. بقره، ۳۰.

[۲]. بقره، ۳۳.

[۳]. هبوط: فرود آمدن، نازل شدن.

[۴]. بقره، ۲۸ ـ ۳۷.

[۵]. حجر، ۲۶و۲۸و۳۳; الرحمن، ۱۴; آل عمران، ۵۹; سجده، ۷; صافات ، ۱۱; مؤمنون، ۱۲.

[۶]. اعراف، ۱۱; حجر، ۲۸ و ۲۹.

[۷]. ص، ۷۵; بحارالانوار، ج۱۱، ص۹۷.

[۸]. نساء، ۱; سجده، ۷ و ۸.

[۹]. در قرآن از اخراج آدم از بهشت، به هبوط تعبیر شده است. بقره، ۳۶ و ۳۸.

[۱۰]. ناسخ التواریخ، جزء اول، ص۲.

[۱۱]. حجر، ۴۸.

[۱۲]. بقره، ۳۷.

[۱۳]. مجمع البیان، ج۱، ص۱۹۴، تفسیر برهان، ج۱، ص۸۰، حدیث ۲و۳، تفسیر المیزان، ج۱، تفسیر نمونه، ج۱، ص۱۸۷، منشور جاوید، ج۱، ص۷۹، تفسیر تسنیم، ج ۳، ص ۳۲۹.

[۱۴]. بقره،۳۰.

[۱۵]. منشور جاوید، ج۱۱، ص۱۱۱، تفسیر نمونه، ج۱، ص۱۷۴.

[۱۶]. منشور جاوید، ج۱۱، ص۵۰ ـ ۵۲ ; تفسیر نمونه، ج۱، ص۱۷۶.

[۱۷]. تسنیم، ج ۳، ص ۲۱۵.

[۱۸]. مجمع البیان، ج۱، ص۱۹۵.

[۱۹]. مجمع البیان، ج۳، ص۵ و ج۴، ص۷۸۲; تفسیر نمونه، ج۳، ص۲۴۵.

[۲۰]. بحارالانوار، ج۱۱، ص۹۹.

[۲۱]. اعراف، ۱۹ ـ ۲۲.

[۲۲]. ر.ك: مجموعه آثار شهید مطهری، ج۱۷، ص۴۰۲.

[۲۳]. حرم به محدوده ی اطراف بیت الله الحرام می گویند كه شامل قسمت هایی از شهر مكه و زمین های اطراف می شود.

[۲۴]. احتجاج طبرسی، ج۲، ص۴۳و۴۴; بحارالانوار، ج۱۱، ص۲۲۵و۲۲۶.

[۲۵]. قرب الاسناد، ص۳۶۶،حدیث ۱۳۱۱; بحارالانوار،ج۱۱، ص۲۲۶.

[۲۶]. بحارالانوار، ج۱۱، ص۲۲۴.

[۲۷]. همان، ص۲۲۶.

[۲۸]. همان، ص۲۲۸.

منبع: كتاب سرگذشت ها و عبرت ها در آیینه ی وحی