پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا

حقوق متقابل مردم و مسئولان در جامعه


حقوق متقابل مردم و مسئولان در جامعه

گرچه بدنه حاکمیت و مسئولان, بخش تفکیک ناپذیری از جامعه هستند, اما انگار عادت کرده ایم وقتی می گوییم مردم, مسئولان را از این مردم مستثنا کنیم

گرچه بدنه حاکمیت و مسئولان، بخش تفکیک‌ناپذیری از جامعه هستند، اما انگار عادت کرده‌ایم وقتی می‌گوییم مردم، مسئولان را از این مردم مستثنا ‌کنیم.

مثلا وقتی درباره لزوم رعایت حقوق متقابل افراد در جامعه صحبت می‌کنیم، همه ذهن‌ها ناخودآگاه به سمت حفظ حقوق متقابل دو شهروند عادی یا دو همکار و همکلاس متمرکز می‌شود، در صورتی که اگر از بعد کلان و راهبردی به موضوع نگاه کنیم، اتفاقا نوع و کیفیت رابطه بین مردم و مسئولان می‌تواند به عنوان الگوی بسیار درستی از رعایت حقوق متقابل افراد در جامعه باشد.

یعنی مردم وقتی ببینند مسئولان و مردم به حقوق یکدیگر احترام می‌گذارند و هیچ‌کدام هم قصد تخریب یا تضییع حقوق دیگری را ندارد، شهروندان نیز به طور خودکار یاد می‌گیرند در رابطه‌های بین خود نیز الگوی مردم و مسئولان را رعایت کنند.

درواقع چه بخواهیم و چه نخواهیم و چه تکذیب کنیم یا تائید، همواره کنش‌های مسئولان و بخصوص کیفیت رابطه آنها با مردم به عنوان الگویی برای سایر اعضای جامعه مطرح خواهد شد.

شاید تا حالا توجه کرده باشید در جوامعی که مسئولان به دغدغه‌های مردم گوش فرامی‌دهند و در راستای احقاق حقوق آنها می‌جنگند، برخورد بین مردمان عادی نیز با هاله‌ای از احترام و رعایت حقوق متقابل توامان می‌شود، اما در جوامعی که اعتماد عمومی بین مردم و مسئولان خدشه‌دار شده است، احتمال تضییع حقوق شهروندان نیز بالاتر می‌رود، زیرا خواسته یا ناخواسته، بسیاری از طبقات اجتماعی، رفتار حاکمیت را الگوی هنجارهای اجتماعی خود قرار می‌دهند. البته این سخن به این معنا نیست که تنها مسئولان، وظیفه پاسداشت حقوق مردم را به عهده دارند، بلکه آحاد جامعه نیز نسبت به حاکمیت وظیفه‌ای متقابل دارند. یعنی همان‌طور که مسئولان موظفند حق معیشت، امنیت و آرامش روانی مردم را رعایت کنند، مردم هم وظیفه دارند به قوانین جامعه پایبند و عنصری مفید و مولد در کشور باشند تا فرآیند توسعه در کشور با همکاری همه اعضای جامعه، رشدی پایدار را تجربه کند.

اما در صورتی که مردم و مسئولان، حقوق متقابل یکدیگر را رعایت نکنند، نه‌تنها نظم عمومی به هم می‌خورد، بلکه در آن شرایط دیگر قوانین مصوب حاکمیت، مشروعیت عمومی نخواهد داشت.

درواقع، اگر شهروندان گمان کنند مسئولان فقط در راستای منافع خود حرکت می‌کنند یا برعکس مسئولان به این برداشت برسند که مردم حقوق متقابل بین مسئول و شهروند را رعایت نمی‌کنند، گسست عمومی در جامعه اجتناب‌ناپذیر خواهد بود و در این شرایط، مردم و مسئولان به عنوان دو جزیره جدا از هم خواهند بود که هیچ‌کدامشان الزامی نمی‌بینند حقوق همدیگر را رعایت کنند.

از سوی دیگر، همان‌طور که مردم برای ارتباط‌های اجتماعی بین خود و رعایت حقوق متقابل، نیم‌نگاهی به مدل حاکمیت دارند، نحوه برخورد مسئولان با مردم نیز برآیندی از روابط اجتماعی بین شهروندان است.

یعنی نباید انتظار داشته باشیم اگر خودمان به حقوق یکدیگر احترام نگذاشتیم، در آن صورت مسئولانی که برای اداره امور منصوب می‌شوند نیز برای حقوق مردم احترام قائل شوند.

زیرا مسئولانی که برای اصلاح امور در هر کشوری گمارده می‌شوند از دل جامعه خود متولد شده‌اند و بنابراین نمی‌توان از مسئولان انتظار خروجی بالاتر از میانگین جامعه داشت.

در هر حال، جنس رابطه مردم و مسئولان، نماد بارز و ویترینی از رعایت حقوق متقابل شهروندان در هر جامعه‌ای است که در حقیقت با اصلاح کاستی‌های سه‌ضلع، رابطه مردم با مردم، مسئولان با مسئولان و مردم با مسئولان می‌توان به آینده‌ای بهتر و توام با رعایت حقوق متقابل افراد در جامعه امیدوار بود.