چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

انجام وظایف روزمره


انجام وظایف روزمره

هیچ منظره ای دلگرم کننده تر از این نیست,که شاهد تلاش و جنب و جوش فرزندان مان,برای انجام کارهای خانه و وظایف روزمره شان باشیم

هیچ منظره ای دلگرم کننده تر از این نیست،که شاهد تلاش و جنب و جوش فرزندان مان،برای انجام کارهای خانه و وظایف روزمره شان باشیم.ما از این که می بینیم،بچّه ها سرشار از حس مسئولیت و تعلق خاطرند،به خود می بالیم و احساس غرور می کنیم.ضمن آن که،شاهد انجام کار و پیشرفت امور هستیم،مشاهده می کنیم که از اسباب و وسایل خانه نیز به خوبی مراقبت و نگهداری می شود.به راستی،این چنین وضعیتی در خانه چقدر خوب و شادی بخش است.

توجّه داشته باشید،که مسائل گفته شده در بالا،به هیچ عنوان خیالی و غیرعملی نیستند.اغلب اوقات،والدین و فرزندان از انجام وظایف و کارهای روزمره،به یک میزان ترس و واهمه دارند.حقیقت این است،که ما با کمی ترس و نگرانی می پرسیم:«چه کسی می خواهد ظرف ها را بشوید؟»ولی هیچ دستی با اشتیاق و هیجان بالا نمی رود،و داوطلب نمی شود.و یا زمانی که می گوییم:«خب،امروز،چه کسی می خواهد گاراژ را تمیز کند؟باز هم هیچ پایی با خوشحالی و رغبت به طرف جارو و شلنگ آب نمی رود.

اما اگر کنترل و رسیدگی ما به امور درست باشد،درآن صورت می توانیم،سختی و زحمت را،ازانجام امور و وظایف روزمره حذف نماییم، و این کار باید از زمانی آغاز شود که فرزندان ما هنوز کوچک و خردسال هستند.زیرا زمانی که آنها کوچک هستند،انجام هرکاری با والدین، برایشان لذّت بخش است.

ما به آنها می گوییم:«این کار را بکن»؛به جای آن که بگوییم:«کمک کن.»زیرا باید توجّه داشت،آن چه که آنها انجام می دهند،به معنای واقعی کمک نیست.بچّه ها تنها دوست دارند که به هرشکلی از ما الگوبرداری کنند.آنها می خواهند،همان طور که مادر ظرف ها را می شوید،کنار او بایستند،و آب را به اطراف بپاشند و همه جا را خیس کنند،و یا هم چنین دوست دارند وقتی که پدر چمن ها را کوتاه می کند،چمن چین کوچک خود را بردارند و روی چمن ها بکشند.

زمانی که برف می آید،نزد خود احساس می کنند،می توانند در پارو کردن پیاده رو به«ما کمک کنند»،بنابراین اگر برای آنها پارو پلاستیکی نخریم،مثل ابر بهاری گریه می کنند.(البتّه باید گفت،وقتی به دوازده سالگی می رسند، دیگر نمی خواهند و دوست ندارند،این کار را بکنند،و این بسیار بد است.)

● راز القاء اندک اندک

توجّه نمایید،شاید به نظر خبرخوبی نباشد،امّا راز القاء اندک اندک، این است که به فرزندان خود،طرز تلقی خوب و درستی درباره ی وظایف و امور روزمره را ارائه دهیم،به این معنا که،هنگام انجام وظایف روزمره،تفریح و سرگرمی را نیز چاشنی کارکنیم.اگر از نظر شخص ما،انجام این امور،کاری سخت و طاقت فرسا باشد،بنابراین فرزندان کوچک ما نیز با خود فکر خواهند کرد:«اگر انجام امور و وظایف روزانه،این قدر سخت است،پس اصلاً روی من حساب نکنید.»آنها را وادار کنید،که هر کاری را در خانه و اطرف آن انجام دهند،تا برای دوازده تا چهارده سال آینده،افرادی فعّال و کارآمد شوند.

بنابراین،در طی دوران خردسالی و کودکی،باید به طور مداوم و پیوسته،این نظریه را به آنها القاء نماییم،که کار،نوعی تفریح و سرگرمی است.والدین هوشیار و آینده نگر،چنین جملاتی را به فرزندشان می گویند:

ـ «می دانی،من همیشه دوست دارم،که کارهای خانه را انجام بدهم.آخر کار،برای من نوعی تفریح و سرگرمی است.»

ـ «خدای من،همیشه از کار کردن با تو لذّت می برم.»

ـ «مطمئنم،هر دوی ما از انجام این کار لذّت می بریم.»

هنگامی که کودکان به سنی می رسند که،توانایی پذیرش مسئولیت دارند-در مقطع پیش دبستانی یا کلاس اوّل ابتدایی-باید انجام بعضی از امور ابتدایی و ساده ی منزل را به آنها محوّل کنیم،مانند مرتب کردن به هم ریختگی هایی که خود انجام داده اند،کمک در تمیز نمودن اتاق شان،و مرتب کردن تخت خواب شان.(البتّه،نه به مرتبی استانداردهای تخت های بیمارستانی.)

زمانی که آنها به کلاس سوّم دبستان می روند،و هم چنین در طی تعطیلات تابستانی مدارس،باید به طور دوره ای برای شستن ظرف ها،گردگیری اتاق ها،جارو کردن گاراژ،بردن زباله،و پاک کردن یخچال آمادگی پیدا کنند.درضمن در پاک کردن شیشه های کثیف خودرو چه از بیرون و از داخل کمک کنند.

اگرچه،همواره در این میان،یک دوره تعلیق و سکون وجود دارد،زیرا بچّه ها ذهنی بسیار هوشیار دارند،و به دنبال عذر و بهانه ای می گردند تا از زیر بار انجام وظایف خود،شانه خالی نمایند،و یا بر سر این که چه کسی،چه کاری را باید انجام دهد،بحث می کنند،و یا از زمان و وقت انجام کارخود شکایت می کنند.

والدین پیرو فلسفه ی عشق و منطق،همیشه درباره ی وظایف روزمره یا کودکان خود صحبت می کنند.

برای این کار،آنها فهرستی از وظایف و امور روزمره را تهیّه می کنند،بعد در آشپزخانه در محلّی مشخص می چسبانند،سپس از فرزندان شان می خواهند،ابتدا فهرست را با دقّت بخوانند و بعد تصمیم بگیرند،که مایلند کدام وظیفه را تقبل نمایند. بعد از یکی دو روز،تمام اعضای خانواده دور هم جمع می شوند،و کارها را بین خود تقسیم می کنند.به جای تصمیم گیری والدین،مبنی بر این که چه کسی چه کاری را انجام دهد،آنها این اجازه را به بچّه ها می دهند تا خود،کار مورد علاقه شان را به دلخواه انتخاب و انجام دهند.حال اگر به هردلیلی این تقسیم کار،عادلانه صورت نگیرد،کودکی که حق و حقوق او رعایت نشده است،مخالفت خود را از این بی عدالتی ابراز و درخواست مذاکره و گفتگوی دوباره با والدین را می کند.

بچّه های من (فاستر)برای گفتگو درباره ی امور و وظایف روزمره دور هم جمع شدند.به نظر می رسید قرار و نحوه ی انجام کار بین جری پانزده ساله و ملیندای یازده ساله،بسیار غیرعادلانه بود.وظایف محوله ی جری و ملیندا به این شرح بودند:غذا دادن به پرندگان و شستن ظرف ها.چون غذای پرندگان در زیرزمین بود،و ملیندا نیز از تاریکی می ترسید،بنابراین شستن هر روزه ی ظرف ها و وحشت زیرزمین ترجیح داد.شستن ظرف ها وقت زیادی نمی گرفت،امّا برای ملیندای یازده ساله،کار هر روزه ی سختی بود،بنابراین از نظر او،تقسیم کارعادلانه نبود.با وجود این،مدّت زمان زیادی طول کشید تا او بر ترسش از تاریکی فائق آمد،و بعد درخواست مذاکره و گفتگویی دوباره را داد.مشاهده می کنید،زمانی که به بچّه ها آزادی عمل و کنترل می دهیم،آنها می توانند مشکلات انجام کارها و وظایف را بین خود،حلّ و فصل کنند.

مسئله ی دیگر،این است که طبق برنامه ی زمانی خود،کارها و وظایف را ارائه دهید.والدین هوشیار، با عبارات و جملاتی نظیر :«تا دفعه ی بعد که بخوری.»یا«تا دفعه ی بعدی که تو را به مسابقات و تفریحات،مورد علاقه ات ببرم.(مثل شنا)»یک چارچوب زمانی را بر پایه ی مسائل و امور مربوط به کودک،قرار می دهند.این بهترین روش ،برای درک کودک از قوانین مهمّ و اساسی است.

اگر با مقاومت بچّه ها،در مقابل انجام کار و وظایف مواجه شدید،شاید گفتگویی از این دست برای شما چاره ساز باشد:

ـ پدر:«به نظر تو عاقلانه است که من قبول کنم،تو تا پایان روز،بالاخره ظرف ها را می شویی؟»

ـ کودک:«بله.فکر می کنم تا آن موقع می توانم تمام ظرف ها را بشویم.»

ـ پدر:«بسیارخب،این خیلی عالیه،حالا بگذار یک سؤالی از تو بپرسم:برای تو پایان روز چه وقتی است؟»

ـ کودک:«وقتی که می خواهم بخوابم.ساعت ۹:۳۰»

ـ پدر:«نکته ی جالبی است.امّا بگو ببینم،پایان روز دقیقاً چه وقتی است»

ـ کودک:«خب،نیمه شب؟»

ـ پدر:«درست است.موضوع این است که اگر تو نتوانی کارت را امروز انجام بدهی،به این معنا است که فردا باید انجام بدهی.خب،حالا بگو فردا از کی شروع می شود؟»

ـ کودک:«از ساعت ۱۲:۰۱ شب.»

ـ پدر:«بفرما،حالا متوجّه شدی.پس ساعت ۱۲:۰۱،دیگر امروز نیست،و من هم دوست دارم کار امروز همین امروز انجام شود.پس حالا نتیجه می گیریم،که تو چه وقت باید کارت را انجام بدهی؟»

ـ کودک:«منظور شما این است که اگر من کارم را انجام ندهم،شما

می خواهید ساعت ۱۲:۰۱مرا از خواب بیدارکنید، تا کار کنم؟»

ـپدر:«آهان حالا فهمیدی عزیزم.»

ـ کودک:«ولی شما این کار را نمی کنید!»

ـ پدر:«خب،خیلی جالب و هیجان انگیز است.ما هر طوری هست،بالاخره یک راه حلّی پیدا می کنیم، درست است؟»

یک دسته از والدین،در انجام کارها با مقاومت سرسختانه ی بچّه ها روبه رو می شوند،و زمانی که کاری از فرزندشان درخواست می کنند،تنها این عبارات را بکار می برند:«اِه،راستی!»این دسته از والدین،به همین عبارت«اِه،راستی» معروف اند و نامیده می شوند.این منظره ی ساده را در ذهن خود تصوّر کنید،که کودکی با خیال راحت،پشت میز تحریرش نشسته است،و والدین«اِه،راستی»خود را نگاه می کند که سخت درگیر یادآوری امور و کارهای روزمره هستند.این والدین باید همه ی کارها و امور خانه را که انجام نشده اند،با یاد بیاورند و انجام دهند.

-کارها و اموری که حتّی انجام شان به شخص خاصّی نیز محوّل نشده اند.به این معنی که هیچ کدام از افراد خانواده،وظیفه ی تعیین شده ای ندارند،و این والدین هستند که درنهایت،باید خود تمامی کارها و وظایف را به عهده گیرند و انجام دهند.

والدین«اِه،راستی»عباراتی این چنینی را می گویند:«اِه،راستی،می توانی آشغال های تو حیاط را جمع کنی؟»یا«اِه راستی،می توانی بخاری ماشین را تمیز کنی؟»و چون بچّه ها هیچ گاه وظیفه ای ندارند،والدین نیز برای انجام امور تنها به طور ضمنی به عبارت «اِه راستی»اکتفا می کنند،و بعد نیز خود کار را انجام می دهند.

وقتی من(فاستر)جوان بودم،مادرم نیز با من همین گونه برخورد می کرد،و من هم با خیال راحت،در اتاق گرم و نرم خودم می نشستم،و کتاب می خواندم و مطالعه می کردم.

نویسنده : فاستر دبلیو کلاین و جیم فی

مترجم: میترا خطیبی

منبع: کتاب تربیت با عشق و منطق