یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

جایگاه تكریم در روابط اجتماعی


جایگاه تكریم در روابط اجتماعی

به طور كلی در برخوردها و رفتارهای اجتماعی, روابطی كه انسانها با هم برقرار می كنند تابع دو دیدگاه است بر اساس این دو نوع نگرش , روابطی كه انسانها با هم دارند یا مبتنی بر «تكریم» وگرامی داشتن است و یا مبتنی بر «استخفاف » و حقیر شمردن است در یك نگاه,انسان موجودی است با ارزش و شریف و صاحب كرامت ذاتی و «حاصل بر و بحر» و در نگاه دیگر موجودی است بی ارزش و حقیر و فاقد كرامت ذاتی و صرفاً طبیعی

● كرامت و تكریم

و ما فرزندان آدم را كرامت بخشیدیم. (اسراء /۷۰)

به طور كلی در برخوردها و رفتارهای اجتماعی، روابطی كه انسانها با هم برقرار می‏كنند تابع دو دیدگاه است . یا بر مبنای دیدگاه «كرامت» است و یا بر مبنای دیدگاه «اهانت» است . بر اساس این دو نوع نگرش ، روابطی كه انسانها با هم دارند یا مبتنی بر «تكریم» وگرامی داشتن است و یا مبتنی بر «استخفاف » و حقیر شمردن است. در یك نگاه،انسان موجودی است با ارزش و شریف و صاحب كرامت ذاتی و «حاصل بر و بحر» ۱ و در نگاه دیگر موجودی است بی ارزش و حقیر و فاقد كرامت ذاتی و صرفاً طبیعی .

هرگونه كه انسان را تلقی كنیم، همان گونه با او برخورد می كنیم . اگر انسان را موجودی صاحب كرامت بدانیم، تلاش می كنیم این كرامت را در او تقویت كنیم، و به عكس اگر دیگران را بی كرامت بدانیم، از سر تفرعن، آنان را كوچك شمرده ، مورد اهانت و حقارت واسخفاف قرار می‏دهیم . خداوند در مورد كرامت ذاتی انسانها، در آیه ۷۰ سوره اسراء فرمود: «و لقد كرمنا بنی آدم» (ما فرزندان آدم را - نوع انسان را - كرامت بخشیدیم) و همچنین فرعون را، به عنوان نمونه نگرش و برخورد تحقیر آمیز با انسان معرفی كرده است:

«فاستخف قومه فاطاعوه انهم كانوا قوماً فاسقین.» ۲

او (فرعون) قومش را استخفاف كرد، پس اطاعتش كردند كه آنها قومی فاسق بودند.

فرعون، سمبل برخورد تحقیر آمیز با انسان است كه بقای نظام فرعونی و مناسبات سلطه و استثمار و استحمار ، جز در چهار چوب تهی كردن انسانها میسر نمی‏شود.

انسان خفیف است كه مطیع فراعنه می‏شود و این نیست مگر به سبب «فسق» ۳ او. انسانی كه كرامت خود را زمین می‏گذارد؛ انسانی كه پذیرای اهانت می‏شود، ابتداً باید فاسق شده باشد، باید از محتوای الهی خود عدول كرده باشد، تا پذیرای استخفاف ستمگر و حكومت ستم شود. اصولاً راه و رسم و سیره همه جباران و حكومتهای خودكامه و فاسد بر این است كه باری ادامه تفرعن و خودكامگی خود، مردم را خفیف سازند، تهی كنند و آنها را از نظر تفكر در سطحی نگاه دارند كه خطری برایشان ایجاد نشود با تحمیق آنها و خرد كردن شخصیت حقیقی شان، آنان را به صورت ابزار وادواتی برای مقاصد خود سازند. جالب آنكه در آیه فوق علت پذیرش استخفاف و قدرت گرفتن فراعنه را در فسق مردم معرفی می‏كند: «آنها گروهی فاسق بودند»، كه اگر فاسق نبودند و از اطاعت خدا و فرمان عقل خارج نشده بودند و خود را از محتوای الهی، انسان خویش تهی نساخته بودند، تسلیم هیچ فرعونی نمی‏شدند آنها خود كرامت خویش را لگدمال كرده بودند، آن گاه تسلیم استخفاف فرعونی شدند، آنها فاسق بودند كه تن به تبعیت فاسق دادند.

▪ بنابر آنچه گذشت، به اعتباری در برخورد با انسان دو دیدگاه وجود دارد:

۱) دیدگاه «الهی» كه انسان را با كرامت می‏داند و نحوه برخورد با انسان را برخورد از سر تكریم می‏خواهد.

۲) دیدگاه «فرعونی» كه انسان را برای اینكه به زیر سلطه بكشد، استخفاف می كند او را حقیر می‏داند و دست به تحمیقش می‏زند، كه اگر انسان خرد شد، خفیف شد، سبك شد ، تن به هر خواری و پستی می‏دهد.

● منطق عملی پیامبر (ص)

سیره انبیا در برخورد با انسان، سیره الهی است . آنها «كریم» بودند و برخوردهایشان «كریمانه» ؛ «صاحب كرامت» بودند و اهل «تكریم» مردم. انسان تا كرامت نداشته باشد، نمی‏تواند تكریم كند و رسول خدا (ص) با كرامت‏ترین انسانها بود، چنانكه سیره نویسان در وصف آن حضرت نوشته‏اند: «كان اكرم الناس» ؛ و علی (ع) در توصیف این شأن رسول اكرم (ص) او را گرامی‏ترین فرد عشیره و خاندانش معرفی كرد. ۵ او گرامی‏ترین خلق خدا بود، كه خداوند در كتاب شریفش به وجود گرامی به جانت سوگند اینها در مستی خود سرگردانند.

قاضی عیاض پس از ذكر این آیه شریفه و بیان اینكه خداوند در اینجا نهایت تعظیم و تكریم را نسبت به آن وجود عزیز عنوان فرموده است ، از قول ابن عباس نقل می‏كند: «ما خلق الله تعالی، و ما ذرأ ، و ما برأنفساً اكرم علیه من محمد (ص) و ما سمعت الله تعالی أقسم بحیاهٔ أحد غیره.» x(خداوند تعالی وجودی را گرامیتر از محمد (ص) خلق نكرد و نیافرید و لباس هستی نپوشانید، و من نشنیده‏ام كه خداوند جز به وجود (گرامی) او به كس دیگری سوگند یاد كرده باشد). و از ابوالجوزاء ۸ نیز شبیه به همین سخن نقل شده است .آن حضرت «اكرم خلق» بود و بیشترین تكریم را در رفتارش نسبت به خلق خدا داشت . او كه مزین به وصف بود، در مناسبات اجتماعی خود آن قدر بی‏پیرایه وعاری از هر تكلف و افتاده بود كه گویا بشری است مثل سایر مردم بی هیچ مزیتی ، و سیره اجتماعی‏اش بر تكریم انسانها استوار بود و آن چنان آنها را مورد احترام قرار می‏داد و گرامی می‏داشت و شخصیت می‏بخشید كه تصورش نیز دشوار بود .

قاضی عیاض پس از ذكر این آیه شریفه و بیان اینكه خداوند در اینجا نهایت تعظیم و تكریم را نسبت به آن وجود عزیز عنوان فرموده است ، از قول ابن عباس نقل می‏كند: «ما خلق الله تعالی، و ما ذرأ ، و ما برأنفساً اكرم علیه من محمد (ص) و ما سمعت الله تعالی أقسم بحیاهٔ أحد غیره.» ۷(خداوند تعالی وجودی را گرامیتر از محمد (ص) خلق نكرد و نیافرید و لباس هستی نپوشانید، و من نشنیده‏ام كه خداوند جز به وجود (گرامی) او به كس دیگری سوگند یاد كرده باشد). و از ابوالجوزاء نیز شبیه به همین سخن نقل شده است .

آن حضرت «اكرم خلق» بود و بیشترین تكریم را در رفتارش نسبت به خلق خدا داشت . او كه مزین به وصف «لولاك لما خلقت الافلاك » بود، در مناسبات اجتماعی خود آن قدر بی‏پیرایه وعاری از هر تكلف و افتاده بود كه گویا بشری است مثل سایر مردم بی هیچ مزیتی ، و سیره اجتماعی‏اش بر تكریم انسانها استوار بود و آن چنان آنها را مورد احترام قرار می‏داد و گرامی می‏داشت و شخصیت می‏بخشید كه تصورش نیز دشوار بود . حضرت حسین (ع) گوید از پدرم از مجلس رسول خدا (ص) پرسش كردم ، فرمود:

«(پیامبر) در مجلسش بهره هر كس را عطا می كرد (هیچ كس بی بهره از مجلس رسول خدا نمی ماند و چنان با كرامت با افراد برخورد می كرد كه ) هیچكس گمان نمی برد از او گرامیتر هم كسی باشد... مجلس او مجلس گذشت، حیا، راستی و امانت بود؛ در آن صداها بلند نمی‏شد (و داد و قال نبود) ... انسانها در مجلس رسول خدا متواضع بودند و بزرگ را گرامی می داشتند و با كوچكترها مهربان بودند؛ حاجت انسان حاجتمند را بر خویش مقدم داشته روا می‏كردند وغریب و بی كس را نگهداری و رسیدگی می‏نمودند.

حسین (ع) گوید به پدرم گفتم : سیره آن حضرت با همنشینانش چگونه بود؟ فرمود: همیشه خوشرو و خوشخوی و نرم بود، خش و درشتخو و سبكسر و فحاش و عیبجو نبود و كسی را مدح نمی‏كرد... هرگز كسی را سرزنش نمی‏كرد و از او عیب نمی‏گرفت ، و لغزش و عیبهای مردم را جستجو نمی‏كرد... براسائه ادب شخص غریب در پرسش و گفتار شكیبا بود، تا آنجا كه اصحاب درصدد برخورد (با آن شخص مزاحم) می‏شدند، و (آن حضرت) می فرمود: وقتی حاجتمندی را دیدید یاری و كمكش كنید هرگز ثنای كسی را نمی‏پذیرفت مگر آنكه به عنوان تشكر (از آن حضرت ) باشد. و كلام احدی را قطع نمی‏كرد مگر آنكه از حد گذشته باشد كه در آن صورت با نهی و یا برخاستن كلام او را می‏برید.»

رفتار اجتماعی پیامبر مبتنی بر تكریم انسانها، چنین بود و توصیه می كرد كه برادران دینی خود را گرامی بدارید كه اگر كسی برادر مسلمان خود را تكریم كند ، خدای عز و جل را تكریم كرده است :

«من أكرم أخاه المسلم فانما یكرم الله عز و جل.»

آن حضرت به هیچ وجه اجازه تحقیر كردن نمی‏داد و مسلمانان را از اینكه یكدیگر را تخفیف كنند پرهیز می‏داد:

«لا تحقرن أحداً من المسلمین فان صغیرهم عندالله كبیر.»

مبادا فردی از مسلمانان را كوچك شمرده تحقیر كنید كه كوچك آنان نزد خدا بزرگ است .

رفتار آن حضرت گویای نگاهی از سر كرامت به انسان بود . چنانكه سیره نویسان درباره برخوردهای وی می‏نویسند:

«به هر كس می‏رسید ابتدا سلام می‏كرد و هر كس برای خواسته‏ای نزد آن حضرت می‏آمد در انجام كار وی بردباری می كرد (تا خواسته‏اش برآورده شود) و یا آن فرد خود منصرف شود. هرگز نشد كسی دست پیامبر را بگیرد و آن حضرت جلوتر از طرف، دست خود را از دست وی بكشد. و چون به مرد مسلمانی می‏رسید ابتدا با او مصافحه می كرد و چون مشغول نمازبود و كسی در كنارش می‏نشست نماز خود را تخفیف می داد و تمام می كرد ورو به او می كرد و می فرمود: آیا حاجتی داری؟ هر كس بر وی داخل می شد او راتكریم می كرد چنانكه گاهی لباس خود را زیر او پهن می‏كرد و یا او را بر تشك خود می‏نشاند.»

این موارد، نمونه‏های روشنی است از اینكه پیامبر خدا با مردم چگونه بود و به چه نحو تكریمشان می‏كرد.درحالی كه كراهت داشت جلوی پایش بلند شوند، و دوست می‏داشت با او بدون تكلف و مجامله و به راحتی برخورد كنند، اما خود ازسر تكریم انسانها چنان احترامشان می كرد كه موجب شگفتی است . صحنه زیبایی را نقل كرده‏اند كه مردی وارد مسجد شد در حالی كه پیامبر به تنهایی نشسته بود. (با وارد شدن آن مرد) حضرت بلند شد و جا باز كرد، مرد (در شگفت شد و ) گفت : ای رسول خدا جا كه بسیار است ! فرمود: «حق مسلمان بر مسلمان است كه اگر دید برادرش می خواهد بنشیند (احترامش كند و) بلند شود و برایش جا باز كند .

این ارزش گذاری به افراد، در جای جای رفتار اجتماعی پیامبر تجلی داشت، چنانكه أنس بن مالك در بیان آن می‏گوید:

« كان رسول الله (ص) یعود المریض ، و یتبع الجنازهٔ و یجیب دعوهٔ المملوك.»

(عادت پیامبر چنین بود كه ) مریض را عیادت می‏كرد و جنازه را مشایعت می‏نمود و دعوت برده را اجابت می‏كرد.

او از هر گونه رفتاری كه بوی تفرعن و خوی تكبر ازآن استشمام میشد بیزار بود و از هر حركتی كه تشبه به اشرافیت و سلطنت داشت متنفر بود و پرهیز می‏كرد، چنانكه حضرت صادق (ع) فرمود: (پیامبر ) بد می دانست كه تشبه به سلاطین داشته باشد.

او اجازه نمی داد كه كسی او را با پای پیاده همراهی كند در حالی كه خود سواره بود ، مگر اینكه حضرت آن فرد را همراه خود سوار می كرد و اگر نمی پذیرفت ، می فرمود: شما جلو برو و در فلان مكان منتظر باش و اگر كاری داری در آنجا یكدیگر را ملاقات می كنیم. چرا كه جز این را استخفاف انسانها می دانست و آن كه صاحب كرامت است ، با مناسبات خلاف تكریم رفتار نمی كند. این سلاطین وملأ و اشراف و مترفان هستند كه برای كسب اعتبار نیاز به جلوه‏های دروغین رفتاری دارند ،آنها هستند كه برای بزرگ داشتن خود حقیر خویش نیازمند خفیف ساختن دیگرانند ، نه رسولی كه«اكرم» انسانهاست ،و نه آنكه از «كرامت» ذاتی خود(به سبب «فسق» ) تهی نشده است .

پیامبر (ص) حتی در نگاه كردن به افراد هم تكریمشان می‏كرد و همیشه با لبخندی سراسر رحمت و كرامت با آنان روبه‏رو می‏شد و پذیرایشان می‏گردید، چنانكه جریربن عبدالله نقل كرده است كه نشد با آن حضرت برخورد كنم و او به من تبسم ننماید. و بدرستی گفته شده است : «كان أكثر الناس تبسما» (او بیشتر از هر كس متبسم بود.) و از سر تكریم یاران خویش، حتی در نگاه كردن به آنان هیچكس را فرو گذار نمی‏كرد و نگاهش را بین اصحابش تقسیم می‏كرد، و به مساوات به این و آن نگاه می‏كرد:

به منظور احترام كامل، اصحابش را با كنیه خطاب می‏كرد و آنها را از سر تكریم با آن اسمی كه بیشتر دوست داشتند می‏خواند و هرگز سخن كسی را قطع نمی‏كرد:

او انسانها را واجد كرامت می‏دانست و اساس اصلاح را بر رشد كرامت انسانها قرار داده بود. انسانها از زاویه نگاه مكتب او یا «مؤمن» هستند و یا صاحبت «عزّت» و یا «فرزند آدم » و واجد «كرامت» ؛ همان طور كه نمونه تامّ تربیت نبوی، علی (ع) آن هنگام كه مالك اشتر نخعی را جهت فرمانداری مصر اعزام می كرد، در عهدنامه معروف خویش ، این زاویه دید را در معرضش قرار داد و فرمود: مردمان دو دسته‏اند، دسته‏ای برادر دینی تواند ، و دسته دیگر در آفرینش با تو همانند:

آنها كه برادر دینی تواند و خویشاوند عقیدتی ات، حقوقی بر گردن تو دارند و آنها كه در خلقت مانند تواند و خویشاوند نوعی‏ات، حقوقی به تناسب خویش . امام (ع) نگاه مسلمان را به همه انسانها ، چه آنان كه همكیش او هستند و چه آنان كه همنوع او می‏باشند ، تصحیح می كند و نسبت به هر یك سفارشهایی می‏نماید؛ چرا كه بنی آدم را واجد كرامت الهی می‏داند.

حضرت صادق (ع) از پدران گرامیش نقل كرده است كه زمانی (در عصر حكومت امام علی (ع) ) امیر مؤمنان (ع) در راه با مردی از اهل كتاب برخورد كرد، مرد از او پرسید كه مقصدش كجاست . امام گفت عازم كوفه است و آن مرد نیز در همان مسیر به مكان دیگری می‏رفت . مقدار مشترك راه را با هم مصاحب شدند تا به جایی رسیدند كه مسیرها جدا می‏شد، اما امام از راه خود به سوی كوفه جدا شده و همراه آن مرد وارد مسیر او شد. مرد كتابی با شگفتی پرسید: مگر نگفتی كه عازم كوفه هستی؟ امام گفت : چرا . پرسید: پس به چه دلیل وارد این مسیر شدی و از راه خود دور گشتی؟ امام گفت : می خواهم قدری تو را همراهی كنم تا حسن رفاقت را به جا آورده باشم كه پیامبر ما (ص) به ما دستور داده است كه هرگاه دو نفر در راهی مصاحب هم شوند حق بر یكدیگر پیدا كنند ولازم است انسان رفیق راهش را در هنگام جدایی چند گامی بدرقه كند . مرد كتابی با شگفتی گفت : واقعاً چنین است ؟ حضرت پاسخ داد : آری . مرد گفت : بی گمان هر كه او را پیروی كرده به سبب همین كردارهای بزرگوارانه او بوده است و من تو را گواه می‏گیرم كه پیرو دین تو و بر كیش شما هستم. آن گاه مرد كتابی با امیرمؤمنان (ع) برگشت و چون او را شناخت (كه خلیفه مسلمانان است) مسلمان شد.

مصطفی دلشاد تهرانی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید