چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
جایگاه تكریم در روابط اجتماعی
![جایگاه تكریم در روابط اجتماعی](/web/imgs/16/152/0ptel1.jpeg)
● كرامت و تكریم
و ما فرزندان آدم را كرامت بخشیدیم. (اسراء /۷۰)
به طور كلی در برخوردها و رفتارهای اجتماعی، روابطی كه انسانها با هم برقرار میكنند تابع دو دیدگاه است . یا بر مبنای دیدگاه «كرامت» است و یا بر مبنای دیدگاه «اهانت» است . بر اساس این دو نوع نگرش ، روابطی كه انسانها با هم دارند یا مبتنی بر «تكریم» وگرامی داشتن است و یا مبتنی بر «استخفاف » و حقیر شمردن است. در یك نگاه،انسان موجودی است با ارزش و شریف و صاحب كرامت ذاتی و «حاصل بر و بحر» ۱ و در نگاه دیگر موجودی است بی ارزش و حقیر و فاقد كرامت ذاتی و صرفاً طبیعی .
هرگونه كه انسان را تلقی كنیم، همان گونه با او برخورد می كنیم . اگر انسان را موجودی صاحب كرامت بدانیم، تلاش می كنیم این كرامت را در او تقویت كنیم، و به عكس اگر دیگران را بی كرامت بدانیم، از سر تفرعن، آنان را كوچك شمرده ، مورد اهانت و حقارت واسخفاف قرار میدهیم . خداوند در مورد كرامت ذاتی انسانها، در آیه ۷۰ سوره اسراء فرمود: «و لقد كرمنا بنی آدم» (ما فرزندان آدم را - نوع انسان را - كرامت بخشیدیم) و همچنین فرعون را، به عنوان نمونه نگرش و برخورد تحقیر آمیز با انسان معرفی كرده است:
«فاستخف قومه فاطاعوه انهم كانوا قوماً فاسقین.» ۲
او (فرعون) قومش را استخفاف كرد، پس اطاعتش كردند كه آنها قومی فاسق بودند.
فرعون، سمبل برخورد تحقیر آمیز با انسان است كه بقای نظام فرعونی و مناسبات سلطه و استثمار و استحمار ، جز در چهار چوب تهی كردن انسانها میسر نمیشود.
انسان خفیف است كه مطیع فراعنه میشود و این نیست مگر به سبب «فسق» ۳ او. انسانی كه كرامت خود را زمین میگذارد؛ انسانی كه پذیرای اهانت میشود، ابتداً باید فاسق شده باشد، باید از محتوای الهی خود عدول كرده باشد، تا پذیرای استخفاف ستمگر و حكومت ستم شود. اصولاً راه و رسم و سیره همه جباران و حكومتهای خودكامه و فاسد بر این است كه باری ادامه تفرعن و خودكامگی خود، مردم را خفیف سازند، تهی كنند و آنها را از نظر تفكر در سطحی نگاه دارند كه خطری برایشان ایجاد نشود با تحمیق آنها و خرد كردن شخصیت حقیقی شان، آنان را به صورت ابزار وادواتی برای مقاصد خود سازند. جالب آنكه در آیه فوق علت پذیرش استخفاف و قدرت گرفتن فراعنه را در فسق مردم معرفی میكند: «آنها گروهی فاسق بودند»، كه اگر فاسق نبودند و از اطاعت خدا و فرمان عقل خارج نشده بودند و خود را از محتوای الهی، انسان خویش تهی نساخته بودند، تسلیم هیچ فرعونی نمیشدند آنها خود كرامت خویش را لگدمال كرده بودند، آن گاه تسلیم استخفاف فرعونی شدند، آنها فاسق بودند كه تن به تبعیت فاسق دادند.
▪ بنابر آنچه گذشت، به اعتباری در برخورد با انسان دو دیدگاه وجود دارد:
۱) دیدگاه «الهی» كه انسان را با كرامت میداند و نحوه برخورد با انسان را برخورد از سر تكریم میخواهد.
۲) دیدگاه «فرعونی» كه انسان را برای اینكه به زیر سلطه بكشد، استخفاف می كند او را حقیر میداند و دست به تحمیقش میزند، كه اگر انسان خرد شد، خفیف شد، سبك شد ، تن به هر خواری و پستی میدهد.
● منطق عملی پیامبر (ص)
سیره انبیا در برخورد با انسان، سیره الهی است . آنها «كریم» بودند و برخوردهایشان «كریمانه» ؛ «صاحب كرامت» بودند و اهل «تكریم» مردم. انسان تا كرامت نداشته باشد، نمیتواند تكریم كند و رسول خدا (ص) با كرامتترین انسانها بود، چنانكه سیره نویسان در وصف آن حضرت نوشتهاند: «كان اكرم الناس» ؛ و علی (ع) در توصیف این شأن رسول اكرم (ص) او را گرامیترین فرد عشیره و خاندانش معرفی كرد. ۵ او گرامیترین خلق خدا بود، كه خداوند در كتاب شریفش به وجود گرامی به جانت سوگند اینها در مستی خود سرگردانند.
قاضی عیاض پس از ذكر این آیه شریفه و بیان اینكه خداوند در اینجا نهایت تعظیم و تكریم را نسبت به آن وجود عزیز عنوان فرموده است ، از قول ابن عباس نقل میكند: «ما خلق الله تعالی، و ما ذرأ ، و ما برأنفساً اكرم علیه من محمد (ص) و ما سمعت الله تعالی أقسم بحیاهٔ أحد غیره.» x(خداوند تعالی وجودی را گرامیتر از محمد (ص) خلق نكرد و نیافرید و لباس هستی نپوشانید، و من نشنیدهام كه خداوند جز به وجود (گرامی) او به كس دیگری سوگند یاد كرده باشد). و از ابوالجوزاء ۸ نیز شبیه به همین سخن نقل شده است .آن حضرت «اكرم خلق» بود و بیشترین تكریم را در رفتارش نسبت به خلق خدا داشت . او كه مزین به وصف بود، در مناسبات اجتماعی خود آن قدر بیپیرایه وعاری از هر تكلف و افتاده بود كه گویا بشری است مثل سایر مردم بی هیچ مزیتی ، و سیره اجتماعیاش بر تكریم انسانها استوار بود و آن چنان آنها را مورد احترام قرار میداد و گرامی میداشت و شخصیت میبخشید كه تصورش نیز دشوار بود .
قاضی عیاض پس از ذكر این آیه شریفه و بیان اینكه خداوند در اینجا نهایت تعظیم و تكریم را نسبت به آن وجود عزیز عنوان فرموده است ، از قول ابن عباس نقل میكند: «ما خلق الله تعالی، و ما ذرأ ، و ما برأنفساً اكرم علیه من محمد (ص) و ما سمعت الله تعالی أقسم بحیاهٔ أحد غیره.» ۷(خداوند تعالی وجودی را گرامیتر از محمد (ص) خلق نكرد و نیافرید و لباس هستی نپوشانید، و من نشنیدهام كه خداوند جز به وجود (گرامی) او به كس دیگری سوگند یاد كرده باشد). و از ابوالجوزاء نیز شبیه به همین سخن نقل شده است .
آن حضرت «اكرم خلق» بود و بیشترین تكریم را در رفتارش نسبت به خلق خدا داشت . او كه مزین به وصف «لولاك لما خلقت الافلاك » بود، در مناسبات اجتماعی خود آن قدر بیپیرایه وعاری از هر تكلف و افتاده بود كه گویا بشری است مثل سایر مردم بی هیچ مزیتی ، و سیره اجتماعیاش بر تكریم انسانها استوار بود و آن چنان آنها را مورد احترام قرار میداد و گرامی میداشت و شخصیت میبخشید كه تصورش نیز دشوار بود . حضرت حسین (ع) گوید از پدرم از مجلس رسول خدا (ص) پرسش كردم ، فرمود:
«(پیامبر) در مجلسش بهره هر كس را عطا می كرد (هیچ كس بی بهره از مجلس رسول خدا نمی ماند و چنان با كرامت با افراد برخورد می كرد كه ) هیچكس گمان نمی برد از او گرامیتر هم كسی باشد... مجلس او مجلس گذشت، حیا، راستی و امانت بود؛ در آن صداها بلند نمیشد (و داد و قال نبود) ... انسانها در مجلس رسول خدا متواضع بودند و بزرگ را گرامی می داشتند و با كوچكترها مهربان بودند؛ حاجت انسان حاجتمند را بر خویش مقدم داشته روا میكردند وغریب و بی كس را نگهداری و رسیدگی مینمودند.
حسین (ع) گوید به پدرم گفتم : سیره آن حضرت با همنشینانش چگونه بود؟ فرمود: همیشه خوشرو و خوشخوی و نرم بود، خش و درشتخو و سبكسر و فحاش و عیبجو نبود و كسی را مدح نمیكرد... هرگز كسی را سرزنش نمیكرد و از او عیب نمیگرفت ، و لغزش و عیبهای مردم را جستجو نمیكرد... براسائه ادب شخص غریب در پرسش و گفتار شكیبا بود، تا آنجا كه اصحاب درصدد برخورد (با آن شخص مزاحم) میشدند، و (آن حضرت) می فرمود: وقتی حاجتمندی را دیدید یاری و كمكش كنید هرگز ثنای كسی را نمیپذیرفت مگر آنكه به عنوان تشكر (از آن حضرت ) باشد. و كلام احدی را قطع نمیكرد مگر آنكه از حد گذشته باشد كه در آن صورت با نهی و یا برخاستن كلام او را میبرید.»
رفتار اجتماعی پیامبر مبتنی بر تكریم انسانها، چنین بود و توصیه می كرد كه برادران دینی خود را گرامی بدارید كه اگر كسی برادر مسلمان خود را تكریم كند ، خدای عز و جل را تكریم كرده است :
«من أكرم أخاه المسلم فانما یكرم الله عز و جل.»
آن حضرت به هیچ وجه اجازه تحقیر كردن نمیداد و مسلمانان را از اینكه یكدیگر را تخفیف كنند پرهیز میداد:
«لا تحقرن أحداً من المسلمین فان صغیرهم عندالله كبیر.»
مبادا فردی از مسلمانان را كوچك شمرده تحقیر كنید كه كوچك آنان نزد خدا بزرگ است .
رفتار آن حضرت گویای نگاهی از سر كرامت به انسان بود . چنانكه سیره نویسان درباره برخوردهای وی مینویسند:
«به هر كس میرسید ابتدا سلام میكرد و هر كس برای خواستهای نزد آن حضرت میآمد در انجام كار وی بردباری می كرد (تا خواستهاش برآورده شود) و یا آن فرد خود منصرف شود. هرگز نشد كسی دست پیامبر را بگیرد و آن حضرت جلوتر از طرف، دست خود را از دست وی بكشد. و چون به مرد مسلمانی میرسید ابتدا با او مصافحه می كرد و چون مشغول نمازبود و كسی در كنارش مینشست نماز خود را تخفیف می داد و تمام می كرد ورو به او می كرد و می فرمود: آیا حاجتی داری؟ هر كس بر وی داخل می شد او راتكریم می كرد چنانكه گاهی لباس خود را زیر او پهن میكرد و یا او را بر تشك خود مینشاند.»
این موارد، نمونههای روشنی است از اینكه پیامبر خدا با مردم چگونه بود و به چه نحو تكریمشان میكرد.درحالی كه كراهت داشت جلوی پایش بلند شوند، و دوست میداشت با او بدون تكلف و مجامله و به راحتی برخورد كنند، اما خود ازسر تكریم انسانها چنان احترامشان می كرد كه موجب شگفتی است . صحنه زیبایی را نقل كردهاند كه مردی وارد مسجد شد در حالی كه پیامبر به تنهایی نشسته بود. (با وارد شدن آن مرد) حضرت بلند شد و جا باز كرد، مرد (در شگفت شد و ) گفت : ای رسول خدا جا كه بسیار است ! فرمود: «حق مسلمان بر مسلمان است كه اگر دید برادرش می خواهد بنشیند (احترامش كند و) بلند شود و برایش جا باز كند .
این ارزش گذاری به افراد، در جای جای رفتار اجتماعی پیامبر تجلی داشت، چنانكه أنس بن مالك در بیان آن میگوید:
« كان رسول الله (ص) یعود المریض ، و یتبع الجنازهٔ و یجیب دعوهٔ المملوك.»
(عادت پیامبر چنین بود كه ) مریض را عیادت میكرد و جنازه را مشایعت مینمود و دعوت برده را اجابت میكرد.
او از هر گونه رفتاری كه بوی تفرعن و خوی تكبر ازآن استشمام میشد بیزار بود و از هر حركتی كه تشبه به اشرافیت و سلطنت داشت متنفر بود و پرهیز میكرد، چنانكه حضرت صادق (ع) فرمود: (پیامبر ) بد می دانست كه تشبه به سلاطین داشته باشد.
او اجازه نمی داد كه كسی او را با پای پیاده همراهی كند در حالی كه خود سواره بود ، مگر اینكه حضرت آن فرد را همراه خود سوار می كرد و اگر نمی پذیرفت ، می فرمود: شما جلو برو و در فلان مكان منتظر باش و اگر كاری داری در آنجا یكدیگر را ملاقات می كنیم. چرا كه جز این را استخفاف انسانها می دانست و آن كه صاحب كرامت است ، با مناسبات خلاف تكریم رفتار نمی كند. این سلاطین وملأ و اشراف و مترفان هستند كه برای كسب اعتبار نیاز به جلوههای دروغین رفتاری دارند ،آنها هستند كه برای بزرگ داشتن خود حقیر خویش نیازمند خفیف ساختن دیگرانند ، نه رسولی كه«اكرم» انسانهاست ،و نه آنكه از «كرامت» ذاتی خود(به سبب «فسق» ) تهی نشده است .
پیامبر (ص) حتی در نگاه كردن به افراد هم تكریمشان میكرد و همیشه با لبخندی سراسر رحمت و كرامت با آنان روبهرو میشد و پذیرایشان میگردید، چنانكه جریربن عبدالله نقل كرده است كه نشد با آن حضرت برخورد كنم و او به من تبسم ننماید. و بدرستی گفته شده است : «كان أكثر الناس تبسما» (او بیشتر از هر كس متبسم بود.) و از سر تكریم یاران خویش، حتی در نگاه كردن به آنان هیچكس را فرو گذار نمیكرد و نگاهش را بین اصحابش تقسیم میكرد، و به مساوات به این و آن نگاه میكرد:
به منظور احترام كامل، اصحابش را با كنیه خطاب میكرد و آنها را از سر تكریم با آن اسمی كه بیشتر دوست داشتند میخواند و هرگز سخن كسی را قطع نمیكرد:
او انسانها را واجد كرامت میدانست و اساس اصلاح را بر رشد كرامت انسانها قرار داده بود. انسانها از زاویه نگاه مكتب او یا «مؤمن» هستند و یا صاحبت «عزّت» و یا «فرزند آدم » و واجد «كرامت» ؛ همان طور كه نمونه تامّ تربیت نبوی، علی (ع) آن هنگام كه مالك اشتر نخعی را جهت فرمانداری مصر اعزام می كرد، در عهدنامه معروف خویش ، این زاویه دید را در معرضش قرار داد و فرمود: مردمان دو دستهاند، دستهای برادر دینی تواند ، و دسته دیگر در آفرینش با تو همانند:
آنها كه برادر دینی تواند و خویشاوند عقیدتی ات، حقوقی بر گردن تو دارند و آنها كه در خلقت مانند تواند و خویشاوند نوعیات، حقوقی به تناسب خویش . امام (ع) نگاه مسلمان را به همه انسانها ، چه آنان كه همكیش او هستند و چه آنان كه همنوع او میباشند ، تصحیح می كند و نسبت به هر یك سفارشهایی مینماید؛ چرا كه بنی آدم را واجد كرامت الهی میداند.
حضرت صادق (ع) از پدران گرامیش نقل كرده است كه زمانی (در عصر حكومت امام علی (ع) ) امیر مؤمنان (ع) در راه با مردی از اهل كتاب برخورد كرد، مرد از او پرسید كه مقصدش كجاست . امام گفت عازم كوفه است و آن مرد نیز در همان مسیر به مكان دیگری میرفت . مقدار مشترك راه را با هم مصاحب شدند تا به جایی رسیدند كه مسیرها جدا میشد، اما امام از راه خود به سوی كوفه جدا شده و همراه آن مرد وارد مسیر او شد. مرد كتابی با شگفتی پرسید: مگر نگفتی كه عازم كوفه هستی؟ امام گفت : چرا . پرسید: پس به چه دلیل وارد این مسیر شدی و از راه خود دور گشتی؟ امام گفت : می خواهم قدری تو را همراهی كنم تا حسن رفاقت را به جا آورده باشم كه پیامبر ما (ص) به ما دستور داده است كه هرگاه دو نفر در راهی مصاحب هم شوند حق بر یكدیگر پیدا كنند ولازم است انسان رفیق راهش را در هنگام جدایی چند گامی بدرقه كند . مرد كتابی با شگفتی گفت : واقعاً چنین است ؟ حضرت پاسخ داد : آری . مرد گفت : بی گمان هر كه او را پیروی كرده به سبب همین كردارهای بزرگوارانه او بوده است و من تو را گواه میگیرم كه پیرو دین تو و بر كیش شما هستم. آن گاه مرد كتابی با امیرمؤمنان (ع) برگشت و چون او را شناخت (كه خلیفه مسلمانان است) مسلمان شد.
مصطفی دلشاد تهرانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست