شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

احاطه علمی


احاطه علمی

عبدالله بن عطاء مکی گوید: در مکه بودم که مشتاق زیارت امام باقر(ع) شدم، سپس به اشتیاق زیارت و دیدار آن حضرت به سوی مدینه به راه افتادم، حرکت کردم. آن شب بسیار سرد و بارانی بود و سرمایی …

عبدالله بن عطاء مکی گوید: در مکه بودم که مشتاق زیارت امام باقر(ع) شدم، سپس به اشتیاق زیارت و دیدار آن حضرت به سوی مدینه به راه افتادم، حرکت کردم. آن شب بسیار سرد و بارانی بود و سرمایی شدید تمام وجودم را فراگرفت. نیمه شب به در خانه امام(ع) رسیدم.

با خود گفتم: دیر وقت است، صحیح نیست در این وقت شب درب خانه را بزنم. پس صبر می کنم تا صبح شود، آن گاه به ملاقات حضرت می روم. درهمین اندیشه بودم که ناگهان صدای امام(ع) را از داخل خانه شنیدم که به خدمتکار خود فرمود: درب را برای عبدالله بن عطا باز کن که در این شب از سرمای شدید بسیار اذیت شده است. خدمتکار درب را باز کرد و من برامام(ع) وارد شدم. (۱)

۱. بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۲۳۵