جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
یک نگاه بریتانیایی به ایران
در غرب نخستین برنامههای شناخت از شرق که در قالب سیاحتنامهها و بهرهمندی از کتابهای مورخان یونانی و رومی شکل گرفت، سرآغاز جنبش فکری اروپاییان برای شناخت از جامعة خویش بود که شرقشناسی نام گرفت. این واقعیت که شما ملتهای دیگر را میشناسید تا شناخت تازهای نسبت به اجتماع خویش پیدا کنید یکی از انگیزههای پژوهشگرانی شد که به نگارش آثار تاریخی و جامعهشناختی از دیگر ملتها پرداختند. کتاب «ایران: تاریخ و میراث» را باید از این منظر نگاه کرد. این کتاب نگاه محققان دانشگاهی بریتانیایی به تاریخ است، برای اصلاح نگاه به رابطة بین این دو جامعه و درک بهتری از جامعة ایران در بین مردم بریتانیا که بخشی از هدف و انگیزة آنان از نگارش این کتاب است.
به قول سر راجر استیونز، سفیر بریتانیا در ایران ۱۹۵۴-۱۹۵۸ و نویسندة «سرزمین صوفی بزرگ»، در دیباچة کتاب: «ایران و بریتانیا مدت مدیدی است که به یکدیگر نگریستهاند، ولی بیشتر مواقع در آینههای کج و معوج؛ و هیچیک تصویر کامل و منظمی از دیگری نداشته است.» (ص ۷) با اینکه نسخة ترجمه شده از کتاب در سال ۲۰۱۱ توسط انتشارات معتبر راتلج تجدید چاپ شده است اما از تاریخ دیباچة استیونز پیداست که نگارش آن به سال ۱۹۷۸، یعنی پیش از انقلاب ۱۹۸۰ ایران برمیگردد و از نگاه و محتوای ارزشی کتاب به روشنی میتوان فهمید که نگاه نویسندگان به ایران به دورة خوشبینی ستایشگونة ایرانشناسان غربی از ایران برمیگردد. یعنی پیش از آن که با انقلاب ایران و ظهور اسلام سیاسی، نگاه به این نقطه از خاورمیانه دستخوش مسائل سیاسی چالشبرانگیز شود و دچار تحول گردد. در واقع این کتاب متعلق به دورهای است که روابط ایران و بریتانیا چالشهای ملی شدن صنعت نفت و تیرگی روابط سیاسی و دیپلماتیک این دو دولت را پشت سر گذاشته و وارد تعاملات نزدیک شده بود.
این نگاه خوشبینانه و ستایشگونه، ویژگی مشترک اغلب آثار غربی دربارة تاریخ و میراث گذشتة ایران در این دورة خاص است که با حمایتهای مالی و تشویق دولت وقت ایران از محققان و موسسات دانشگاهی ایرانشناسی غربی همراه بود. با اینحال سوابق علمی و تحقیقاتی نویسندگان این کتاب نشان از ارزش پژوهشی و تاریخنگارانة آن دارد.
دغدغة اصلی نویسندگان کتاب فهم بریتانیایی از ایران است. حتی بیشتر از این، مسألة آنان صحه گذاشتن بر این واقعیت است که دو کشور ایران و بریتانیا هیچگاه یکدیگر را از منظر درستی نگاه نکردهاند! استیونز برای واقعیت مورد نظر چنین استدلال میکند: «نیکبختیهای پر افت و خیز دو کشور مورد نظر ما، با افت و خیزهایی معمولاً دچار وقفه، بعضاً در این امر دخیل بوده است. پیشینة آنها را در نظر بگیرید. هنگامی که کوروش امپراتوری پارس را میساخت یا در واقع امر زمانی که اسکندر داشت از بین میبرد، ما سلتیهای باستانی بودیم که هنوز خودمان را با وسمه رنگ میکردیم. ایرانیان پس از شکست خوردن از اسکندر در برابر هجوم رومیها تاب آوردند؛ ولی سلتیها نتوانستند. هنگامی که هجوم اعراب به ایران و پذیرش اسلام در جریان بود، بریتانیا بهتدریج به مسیحیت میگروید. هنگامی که ما در حال تأسیس کلیساهای جامع گوتیک بودیم و اشرافمان قدرت پادشاهی را در کنترل داشتند، چنگیز و تیمور در ایران تاخت و تاز میکردند. هنگامی که انگلیسیها نخست از طریق تجارت در زمان ملکه الیزابت به ایران آمدند، شدیداً تحت تأثیر شکوه اصفهان و دربار صفوی قرار گرفتند. ایران در زمانی که انگلستان درگیر جنگ داخلی بود همچنان رو به ترقی مینهاد. زمانی که، یک قرن بعد،
در پی هجوم افغانها ایران دچار هرج و مرج درازمدت شد، بریتانیای امن و باثبات در گیر و دار انقلاب صنعتی و پیریزی امپراتوریاش، از جمله هندوستان در همسایگی ایران بود. در قرن نوزدهم بریتانیا در اوج قدرت خود بود و ایران در دورة افول نیکبختیهای متأخرش به سر میبرد ... آیا جای تعجب دارد که، مقابلِ این پسزمینة رنگارنگ دو کشور مورد نظر ما همیشه یکدیگر را از منظر درستی ننگریسته باشند؟» (ص ۷و۸) در واقع باید گفت این کتاب فهم بریتانیایی از ایران و تاریخ آن است. فهمی که استیونز در دیباچة خویش بر کتاب به تناقضات آن، اینگونه اشاره میکند: «تا آنجا که به فهم بریتانیا از ایران مربوط میشود، عوامل مشکلساز دیگری وجود داشتهاند. آیا این کشور باید پارس نامیده شود یا ایران؟ به نظر میرسد این دو نام دلالتهای مختلفی پیدا کردهاند. پارس به راحتی با دستهبندی انسان مدرن که میل به سادهسازی همهچیز دارد، جور درنمیآید. پارس آسیایی است، ولی مردمانش آریایی هستند که نژاد اصیل اروپاست. این کشور در خاورمیانه قرار دارد، ولی کشوری غربی نیست. زبان آن مرتبط با سانسکریت است، ولی با حروف عربی نگاشته میشود. ایران یک کشور اسلامی است، ولی سنت درازمدت پادشاهی در دورة ماقبل اسلام دارد. برخلاف بسیاری از کشورهای تولیدکنندة نفت خاورمیانه جمعیت زیاد و منابع اقتصادی چشمگیر غیرنفتی دارد. با وجود آنکه پیوسته مورد تجاوز قرار گرفته و از نظر سیاسی ضعیف است، زبان و دستاوردهای هنری آن به شدت کشورهای همسایه، بهخصوص هند را تحت تأثیر قرار داده است. آثار تاریخی آن، هم در دورة باستان و هم در دورة پس از اسلام، گواه تمدن متمایز و ماندگار آن است.» (ص ۸)
تناقضات در جهان فهم بریتانیایی از ایران و تاریخ آن تنها به این ختم نمیشود. استیونز به نکتهای اشاره میکند که ما ایرانیها توجه چندانی به آن نداشتیم. این مسأله که فهم بریتانیایی در درک و برداشت از ایران و تاریخ آن دچار یک دوگانگی متناقض بین تصویر گذشتة باشکوه ایران در نگاه مورخان یونانی و رومی و ایران بعد از قرن هفدهم است که بریتانیاییها از طریق تجربه در مستعمرة خویش هندوستان با آن روبرو میشوند که آیندهای ناامید کننده داشته: «مردم بریتانیا نخست از طریق نوشتههای مطابقِ انتظار انتقادی مورخان یونانی و رومی به گذشتة باشکوه ایران پی بردند؛ برای بریتانیاییها نخست دشوار بود که این روایت را با شناخت مستقیم خود از آن کشور مطابقت دهند، که فقط از قرن هفدهم برای دنبال کردن اهداف عملی آغاز شد. تجربة متأخر آنها دربارة این کشور و مردم آن عمدتاً از هندِ مستعمرة بریتانیا نشأت میگرفت؛ پس تصور شد که گذشتة ایران جالب توجه بوده است، ولی آیندة ناامیدکنندهای دارد. گذشته سر جای خودش است، ولی آینده همواره تغییر میکند و ما، در این کشور، بیشتر درگیر گذشته میشویم، بیش از آنچه در گذشته درگیرش بودهایم یا حتی رویای آن را در سر میپروردهایم.» (ص ۸) نقطة آغاز شکلگیری و نگارش این کتاب، در حقیقت پاسخی به این تناقضات است که جهان فهم بریتانیایی از فرهنگ و تاریخ این دیگری، یعنی ایران، دارد. با اینکه کتاب برای بریتانیاییهایی که با ایران سروکار دارند نوشته شده، اما برای جامعة ایرانی هم میتواند مفید باشد، از این نظر که میتوان تصویری از خویش را در آینة دیگری دید. تصویری که از دریچة سنجش محققانه و رویکردی تاریخنگارانه به خواننده عرضه میشود.
«ایران در قرون متمادی» فصل نخست کتاب است که به قلم لاکهارت، بویل و براون به رشتة تحریر درآمده است. لاکهارت از جمله ایرانشناسان بهنام بریتانیایی است که شصت سال از عمر خویش را صرف مطالعات ایرانی کرد و کتابهایی چون انقراض سلسلة صفویه و نادرشاه از او به فارسی ترجمه شده است. بویل رئیس دپارتمان مطالعات ایران در دانشگاه منچستر و عضو هیأت ویراستاری مجموعة تاریخ کمبریج ایران است که به فارسی هم ترجمه شده است. براون نیز از اساتید تاریخ دانشگاه آکسفورد است. در این فصل نویسندگان از نخستین تمدنهای باستانی ایران شروع میکنند و به شکلگیری امپراتوری هخامنشیان میپردازند. در ادامه اشکانیان و ساسانیان به عنوان مهمترین امپراتوریهای ایران در عصر باستان مورد توجه نویسندگان قرار گرفته و شکلگیری و خصوصیات کلی این دوران برای خواننده بازگو میشود. پیروزی اعراب بر ساسانیان تا دورة قاجار، دوران پر تب و تابی از تاریخ ایران است که با ظهور و افول سلسلههای متعدد، هجوم مغولان و قبایل بیابانگرد همراه شد و ایران عصر پادشاهان مقتدر صفوی، افول آنان و حملة محمود افغان، ظهور نادرشاه و برآمدن آغامحمدخان قاجار را از سرگذراند تا به دوران جدید پا گذاشت و شاهد جنگهای مدرن ایران و روس، و ایران و انگلیس و نفوذ دولتهای غربی در ایران بود. در اینجا نویسندگان فصل اول را با انقراض سلسلة قاجار و برآمدن رضاشاه پهلوی به پایان رسانده و جلوتر نیامدهاند.
فصل دوم با عنوان «ادبیات فارسی» به قلم پیتر آوری مورخ و ایرانشناس دانشکدة مطالعات شرقی و کالج کینگ کمبریج است. مهمترین اثر آوری تاریخ سه جلدی ایران معاصر است که به فارسی ترجمه شده و در آن به تاریخنگاری عصر قاجار، رضا شاه و بخشی از دورة محمدرضا شاه پرداخته است. آوری در این فصل سعی دارد تا سیر اجمالی بر ادبیات فارسی باستانی تا ادبیات مدرن فارسی داشته باشد تا خواننده بتواند در پایان یک نمای کلی از این میراث فرهنگی ایران در نزد خود ترسیم کند. تمرکز نویسنده بر نقاط عطف ادبیات فارسی است که تحولات، گسستها و ترکیبات جدید در این ادبیات رخ داده است. سبک کار آوری عاری از پیچیدگیهای زبانشناسانه است و جنبة تاریخنگارانة آن غلبه دارد و مناسب خوانندة علاقهمند به آشنایی با تحولات و دگرگونیهای ادبیات فارسی از باستان تا ایران مدرن است.
نقاشی در ایران به قلم بزیل ویلیام رابینسون، سومین مقاله از کتاب «ایران: تاریخ و میراث» است. رابینسون دانشآموختة آکسفورد است که به دلیل علاقة خاص خود به نقاشی ایرانی، کتابها، مقالات و نقد و بررسیهای متعددی دربارة نقاشی ایرانی نوشته است. پیش از این نیز از رابینسون کتابهای هنر نگارگری ایران و ترجمة جلد هشتم Collection of Islamic art که کار مشترک دانشگاه آکسفورد، نشر آزیموت و بنیاد نور دربارة تاریخ هنرهای اسلامی است، به فارسی منتشر شده است. نویسنده در این مقاله معتقد است که نقاشی ایرانی به معنای واقعی کلمه تا پایان قرن سیزدهم میلادی به چشم نمیخورد. یعنی زمانی که دیگر قبایل مغول مسلمان شده بودند و تمدن ایرانی را پذیرا شدند. برای همین نویسنده از تاریخنگاری نقاشی ایرانی را از قرن چهاردهم شروع میکند و از دورههای پیشین سرسری رد میشود. نویسندة این فصل نیز قصد ندارد خواننده را با پیچیدگی بحثهای تخصصی دربارة سبکهای نقاشی روبرو کند و چون دیگر نویسندگان از این امر برحذر مانده و سبکهای اصلی نقاشی ایرانی را تا پایان قاجار با زبانی تاریخنگارانه بررسی میکند.
در فصل چهارم با عنوان «معماری در ایران»، دونالد نیوتن ویلبر تاریخ معماری ایرانی را موضوع قلم خویش قرار میدهد. ویلبر دکترای معماری از دانشگاه پرینستون دارد و در چندین هیأت حفاری باستانشناسی در خاورمیانه عضویت داشته و خود در جنگ جهانی دوم در ایران اقامت داشته است. از ویلبر کتابهای باغهای ایران و کوشکهای آن، پرسپولیس تختگاه شاهان پارسی، معماری اسلامی ایران: در دوره ایلخانان، سیر تحول کاشیکاری در معماری ایران (دوره اسلامی)، و معماری تیموری در ایران و توران به فارسی ترجمه شده است. او در این مقاله، تاریخ معماری پیش از اسلام و بعد از اسلام ایران را به زبانی ساده برای خواننده عرضه میکند و در تشریح معماری دوران هخامنشی و ساسانیان از دانش و مشاهدات باستانشناسی برای ترسیم معماری باستانی ایرانی استفاده میکند. همچنین نویسنده دورة بعد از اسلام را نیز تا عصر پهلوی بررسی و از طریق برجسته کردن ویژگیهای معماری مساجد، مقبرهها، مدارس علمیه، زیارتگاهها و بناهای تاریخی، میراث معماری ایرانی را تا شکلگیری «سبک بینالمللی»، اصطلاحی که خود استفاده کرده، در دورة پهلوی دنبال کرده است.
بعد از معماری، هنر سفالگری به منزلة یکی دیگر از میراثهای فرهنگی و هنری ایران موضوع فصل پنجم کتاب قرار دارد که با عنوان «سفال و سفالگری در ایران» به قلم پیندر ویلسون است. ویلسون دانشآموختة آکسفورد و مسئول آثار باستانی دورة اسلامی موزة بریتانیا بوده و در زمان نگارش این مقاله مدیریت مؤسسة بریتانیایی مطالعات افغانستان در کابل را بر عهده داشته است. هنر سفالگری تقریباً از شش هزار سال پیش از میلاد در ایران قدمت دارد و نویسند سعی دارد به شکلی موجز از نخستین سفالینههای کشف شده در کرمانشاه حدود شش هزار سال پیش از میلاد به اوج هنر سفالگری در دورههای میانی تاریخ ایران برسد. کاشیکاری را باید مهمترین دستاورد هنر سفالگری در ایران دانست که در دورههایی از تاریخ ایران، از جمله در دورة صفویه به بناهای حکومتی و مذهبی آن شکوه و جلوة زیباییشناختی خاص میبخشید که در اقتدار آنان تاثیر بسزایی داشت. قالی و قالیبافی در ایران موضوع آخرین فصل از کتاب «ایران: تاریخ و میراث» و به قلم جی. ویلفرید سیگر است. سیگر خود مدتی به عنوان کارمند یکی از شرکتهای بریتانیایی که بر تولید و توزیع قالی و قالیچه دستباف شرقی در سطح جهان نظارت داشت، به شهر کرمان اعزام میشود و این حضور و تجربه را میتوان در محتوای این فصل از کتاب لمس کرد. در واقع این فصل تلفیقی از یافتههای تاریخی و باستانشناسی و دانش تجربی نویسنده است. مقاله با کشف قالی ایرانی در دهکدة پازیریک در جنوب سیبری شروع میشود که نشانگر هنر بافندگی قالی کرکدار در ایران عصر هخامنشیان است. این فصل نیز، از زبانی ساده و جذابیتهای تاریخی و باستانشناسی بهره برده است.
بررسی و نقد: مجید ادیبزاده
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست