جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

معرفت شناختی عرفا


معرفت شناختی عرفا

مباحث معرفت شناختی عرفا اگر چه نه با همین عنوان در متون عرفانی مطرح شده اند در این سلسله مقالات, این مسائل استخراج و طبقه بندی شده و البته در محدودهٔ عرفان اسلامی معرفی خواهد شد

مباحث‌ معرفت‌شناختی‌ عرفا (اگر چه‌ نه‌ با همین‌ عنوان) در متون‌ عرفانی‌ مطرح‌ شده‌اند. در این‌ سلسله‌ مقالات، این‌ مسائل‌ استخراج‌ و طبقه‌بندی‌ شده‌ و البته‌ در محدودهٔ‌ عرفان‌ اسلامی‌ معرفی‌ خواهد شد.

در راستای‌ این‌ هدف، نگارنده‌ نخست‌ به‌ نقل‌ مطالبی‌ از متون‌ معتبر عرفانی‌ پرداخته‌ و سپس‌ مقاله‌ را با درج‌ اظهارات‌ عین‌القضاهٔ‌ همدانی، عارف‌ قرن‌ ششم‌ پی‌ می‌گیرد.

همچنین‌ در آغاز، مختصری‌ درباره‌ شیوه‌ بحث‌ توضیح‌ داده‌ شده‌ و تا اندازه‌ای‌ به‌ حدود و امكانات‌ و مشكلات‌ كار اشاره‌ گردیده‌ است.

از آنجا كه‌ بحث‌ معرفت‌شناسی، به‌ صورت‌ یك‌ بحث‌ مستقل‌ و جدی‌ و گسترده، محصول‌ تلاش‌ متفكران‌ عصر جدید غرب‌ است‌ و از آنجا كه‌ این‌ مباحث، خواه‌ و ناخواه، به‌ ما منتقل‌ شده‌ و اذهان‌ و افكار ما را به‌ نتایج‌ و آثار خود متوجه‌ ساخته‌ است، ما نیز نمی‌توانیم‌ به‌ این‌ گونه‌ مباحث، بی‌توجه‌ باشیم.

اما از آنجا كه‌ در ورود به‌ هر نوع‌ از علوم‌ و فنون، باید نقطهٔ‌ آغاز حركت‌ خود را، موجودی‌ خویش‌ در زمینه‌ آن‌ علم‌ و فن‌ قرار دهیم، لازم‌ است‌ كه‌ به‌ محصول‌ تلاش‌ پیشینیان‌ در زمینه‌ معرفت‌شناسی‌ توجه‌ كنیم‌ و از جایی‌ كه‌ آنان‌ بازمانده‌اند، كار خود را آغاز كنیم.

گذشتگان‌ ما، اگرچه‌ عنوانی‌ خاص‌ به‌ مباحث‌ معرفت‌شناسی‌ نداده‌اند اما درباره‌ بسیاری‌ از مسائل‌ آن، اندیشیده‌ و نظر داده‌اند. مثلاً‌ دقتهای‌ ابن‌سینا و دیگران‌ در مباحث‌ مربوط‌ به‌ حد‌ و برهان، نكات‌ برجسته‌ای‌ از مباحث‌ معرفت‌شناسی‌ را دربردارد، همچنین‌ است‌ مباحث‌ اهل‌ كلام‌ در موضوع‌ «نظر»، یا اظهارات‌ عرفا در مورد معارف‌ شهودی.

آنچه‌ در این‌ مقاله‌ و مقالات‌ بعدی، تحت‌ عنوان‌ «معرفت‌شناسی‌ عرفا»، خواهد آمد، تأمل‌ و بررسی‌ «معرفت‌ شهودی» است؛ معرفتی‌ كه‌ عرفان‌ اسلامی، آن‌ را مقصد و مقصود نهایی‌ خود می‌داند.

در این‌ مقاله‌ها، اصول، مبانی، خاستگاه‌ و خصوصیت‌ معرفت‌ عرفانی‌ را، در حد‌ امكان، براساس‌ اظهارات‌ عرفا، مورد بحث‌ و بررسی‌ قرار خواهیم‌ داد و به‌ دلیل‌ رعایت‌ گنجایش‌ مقاله‌ و ضرورت‌ پرهیز از تكرار مكررات، از مباحث‌ جنبی‌ خودداری‌ خواهیم‌ كرد.

● شیوهٔ‌ بحث‌

معرفت‌ شهودی، به‌ دلیل‌ خارج‌ بودنش‌ از حوزهٔ‌ آگاهی‌ و خودآگاهی‌ انسان، به‌ دشواری‌ تسلیم‌ بحث‌ و بررسی‌ می‌شود. منظور از شیوهٔ‌ بحث، نه‌ آن‌ است‌ كه‌ برای‌ امكان‌ بررسی‌ این‌ موضوع، راه‌ و رسم‌ ویژه‌ای‌ وجود دارد و در این‌ مقال‌ قصد معرفی‌ آن‌ است، بلكه‌ منظور این‌ است‌ كه‌ ابتدا باید روش‌ و خطمشی‌ خود را در این‌ مباحث، تعیین‌ كرده‌ و در حد‌ امكان، نحوه‌ ورود به‌ بحث‌ و خروج‌ و نتیجه‌گیری، مشخص‌ شود.

برای‌ توضیح‌ مطلب، ابتدا باید به‌ دو نكته‌ توجه‌ كنیم:

نخست‌ آن‌ كه‌ همه‌ علوم‌ و فنون، مراحلی‌ را پیموده‌ و به‌ وضع‌ كنونی‌ رسیده‌اند. قطعاً‌ این‌ علوم‌ و فنون، در این‌ مرحله‌ نیز متوقف‌ نمانده‌ و وارد مراحل‌ بعدی‌ خواهند شد.

این‌ تحول‌ تكاملی‌ را حتی‌ اگر در اصول‌ و حقایق‌ نپذیریم، اما در نحوهٔ‌ ارتباط‌ با آنها و درك‌ و دریافت‌ و بهره‌برداری‌ از آنها، جای‌ تردید وجود ندارد. بنابراین، نه‌ تنها علوم‌ و فنون‌ بلكه‌ معارف‌ فلسفی‌ و عرفانی‌ هم، از لحاظ‌ دریافت‌ و تنظیم، در معرض‌ تحول‌ قرار می‌گیرند.

مسلماً‌ عرفان‌ و تصوف‌ هم، از آغاز پیدایش‌ خود در میان‌ مسلمانان، مراحل‌ مختلفی‌ را پشت‌ سر گذاشته‌ تا به‌ حالت‌ كنونی‌ رسیده‌اند. بی‌ تردید، عرفان‌ ابراهیم‌ ادهم‌ (فوت‌ ۱۶۱ ه۰۳۹; )، رابعه‌ (فوت‌ ۱۳۵ ه۰۳۹;) و امثال‌ آنان، با عرفان‌ سر‌اج‌ طوسی‌ (فوت‌ ۳۷۸ ه۰۳۹;) و كلابادی‌ (فوت‌ ۳۸۰ ه۰۳۹; ) و امثال‌ آنان، فرق‌ داشته‌ و عرفان‌ اینان‌ نیز با عرفان‌ ابن‌ عربی‌ (فوت‌ ۶۳۸ ه۰۳۹;) و مولوی‌ (فوت‌ ۶۷۲ ه۰۳۹;)، از جهات‌ مختلف، متفاوت‌ بوده‌ است.

و اما نكته‌ دوم‌ آن‌ كه‌ این‌ تحول‌ كه‌ باعث‌ پیدایش‌ مراحل‌ و درجات‌ مختلف‌ می‌گردد از جهتی‌ تابع‌ زمان‌ و تاریخمند است‌ و از جهتی‌ چنین‌ نیست. از آن‌ جهت‌ تابع‌ زمان‌ است‌ كه‌ به‌ هر حال‌ این‌ سیر تكاملی‌ در طول‌ زمان‌ تحقق‌ پذیرفته‌ است. اما از جهت‌ دیگر، درجات‌ و كمالات‌ عرفانی‌ نیز مانند مراتب‌ علوم‌ دیگر در هر دوره‌ای‌ نسبت‌ به‌ افراد مختلف‌ وجود دارند. مثلاً‌ در قرن‌ هفتم‌ یا دهم‌ نیز افرادی‌ بودند كه‌ در ردیف‌ ابن‌ ادهم، قرار می‌گیرند. چنانكه‌ افرادی‌ هم‌ بودند كه‌ همطراز ابن‌عربی‌ و مولوی‌ به‌ شمار می‌آیند. بعلاوه، هر فردی‌ از سالكان، در طول‌ عمر خود در مراحل‌ مختلفی‌ از كمالات‌ عرفانی‌ قرار می‌گیرد.

با توجه‌ به‌ نكته‌های‌ یاد شده، شیوهٔ‌ بحث‌ چنین‌ خواهد بود:

الف‌ ) در جهت‌ تنظیم‌ مبانی‌ نظام‌ معرفتی‌ عرفا (شهود)، اظهارات‌ همهٔ‌ عارفان‌ را مورد بهره‌برداری‌ قرار خواهیم‌ داد؛ بدون‌ توجه‌ به‌ اینكه‌ نظام‌ معرفتی‌ عرفا، در اظهارات‌ فلان‌ عارف‌ بطور جامع‌ مطرح‌ شده‌ یا نشده‌ باشد. زیرا بنا به‌ دلایلی‌ انتظار جامعیت‌ از اظهارات‌ عرفا یك‌ انتظار بی‌جا است. دلایل‌ بی‌جا بودن‌ این‌ انتظار برای‌ كسانی‌ كه‌ با شیوهٔ‌ بیانی‌ عرفا آشنا باشند پوشیده‌ نیست. مواردی‌ از آن‌ دلایل‌ به‌ اختصار عبارتند از:

۱) عدم‌ نیل‌ همهٔ‌ عارفان‌ به‌ همهٔ‌ مقامات.

۲) بیان‌ ناپذیری‌ تجارب‌ و حالات‌ عرفانی.

۳) راز بودن‌ نهادی‌ معرفت‌ شهودی.

۴) رازداری‌ عارفان.

۵) اشاره‌ای‌ بودن‌ زبان‌ عارفان.

۶) نسبیت‌ حاكم‌ بر اظهارات‌ عرفا از جهت:

▪ حال‌ و مقام‌ گوینده‌ از نظر درجات‌ كمال‌ و موقعیت‌ روحی.

▪ حال‌ و مقام‌ شنونده‌ از نظر درجات‌ كمال‌ و موقعیت‌ روحی.

▪ قدرت‌ بیان‌ و میزان‌ تسلط‌ بر تعابیر و گزینش‌ اصطلاحات، عبارات‌ و مناسبات.

ب‌) طرح‌ و تنظیم‌ این‌ مبانی‌ و اصول، مبتنی‌ است‌ بر امكان‌ چنین‌ طرح‌ و تنظیمی‌ نه‌ سابقهٔ‌ آن. لذا در بسیاری‌ موارد از نوعی‌ ابداع‌ و نظریه‌پردازی‌ ناگزیریم‌ و در عین‌ قبول‌ مسئولیت‌ نقایص‌ و اشتباهات، از صاحبنظران‌ انتظار همدلی‌ و راهنمایی‌ داریم.

ج‌) چارچوب‌ بحثها، مسائل‌ زیر خواهند بود:

۱)معرفت‌ شهودی، شامل: تعریف‌ و تحدید معرفت‌ شهودی‌ و بیان‌ مبانی‌ مستندات‌ و تعیین‌ قلمرو آن.

۲) ویژگیهای‌ معرفت‌ شهودی، شامل: وضوح‌ و تردیدناپذیری، بیان‌ناپذیری‌ و غیره.

۳)رابطه‌ معرفت‌ شهودی‌ و علوم‌ نظری، شامل: نسبت‌ شهود به‌ علم‌ و بالعك

‌سازگاریها و ناسازگاریها، امكان‌ نقد متقابل، مبانی‌ نقد متقابل.

۴) مبادی‌ دستیابی‌ به‌ معرفت‌ شهودی، شامل: قوس‌ صعودی‌ و نزولی‌ و منشأیت‌ آث ‌وجود، كون‌ جامع‌ و غیره.

۵) روش‌ وصول‌ به‌ این‌ گونه‌ معرفت، شامل: سلوك، مبادی‌ حركت، ریاضت‌ و مرا

‌سلوك‌ و نشانه‌های‌ توفیق‌ و تجرد.

د) ذكر نصوص‌ و بیانات‌ عرفا:

در این‌ زمینه‌ پیش‌ از هر چیز لازم‌ است‌ گزیده‌ای‌ از بیانات‌ عرفا را مورد توجه‌ قرار دهیم. این‌ كار دو نتیجه‌ در بر دارد: یكی‌ اینكه‌ با بیان‌ عرفا وارد حوزهٔ‌ بحث‌ و بررسی‌ می‌شویم‌ و دیگر اینكه‌ طی‌ بحثهای‌ بعدی، به‌ این‌ متون‌ و نصوص‌ ارجاع‌ می‌دهیم.

● عین‌ القضاهٔ‌ و مباحث‌ معرفت‌شناختی‌

ابوالمعالی‌ عبدالله‌ بن‌ ابی‌بكر، ملقب‌ به‌ عین‌ القضاهٔ، در همدان‌ متولد شد و به‌ دلیل‌ استعداد و كوشش‌ بی‌وقفه، بر علوم‌ متداول‌ زمان‌ خود از ریاضیات، طبیعیات، الهیات، فقه‌ و حدیث‌ تسلط‌ یافت‌ و در حالی‌ كه‌ در دوران‌ جوانی‌ عمرش‌ بود، اما سرانجام، این‌ همه‌ را در راه‌ تصوف‌ نهاد. زبدهٔ‌الحقایق‌ و تمهیدات‌ دو اثر ارجمند او در باب‌ مسائل‌ تصوف‌ است. زبدهٔ‌الحقایق‌ با حجم‌ كوچكش، مطالب‌ گرانقدری‌ در معرفت‌شناسی‌ عرفا دارد و به‌ همین‌ دلیل، نخست‌ گزیده‌ای‌ از آن‌ را، نقل‌ می‌كنیم.

اما اینكه‌ پیش‌ از همه‌ به‌ آثار عین‌القضاهٔ‌ توجه‌ كردیم، به‌ دلیل‌ سبقت‌ زمانی‌ او در مطرح‌ كردن‌ روشن‌ و تفصیلی‌ این‌ مباحث‌ است.

عین‌ القضاهٔ، در اوایل‌ قرن‌ ششم، نكاتی‌ را مطرح‌ كرده‌ است‌ كه‌ حدود یك‌ قرن‌ و نیم‌ پس‌ از وی، برخی‌ از بزرگان‌ و شارحان‌ تصوف‌ اسلامی‌ مانند صدرالدین‌ قونوی، بطور جدی‌ وارد آن‌ مباحث‌ شده‌اند. عین‌القضاهٔ‌ حدود سی‌ و سه‌ سال‌ عمر كرد. او نیز مانند همه‌ كسانی‌ كه‌ می‌خواستند از حدود مقبول‌ جامعه، فراتر روند، با اتهامهای‌ واهی‌ (از جمله‌ ادعای‌ الوهیت)، به‌ اعدام‌ محكوم‌ شد و در سال‌ ۵۳۳ هجری‌ پوستش‌ را كنده، بر دارش‌ كردند و سپس‌ سوزاندند.

او در مقدمهٔ‌ زبدهٔ‌الحقایق‌ می‌گوید كه‌ نوشته‌هایش‌ پیش‌ از زبدهٔ‌الحقایق، با اصرار دوستان، در توضیح‌ اصول‌ اعتقادی، بر مبنای‌ قواعد عقلی‌ بوده‌ است‌ اما زبدهٔ‌الحقایق‌ را پس‌ از دست‌ یافتن‌ به‌ معارف‌ ذوقی‌ و شهودی‌ نوشته‌ است. او در این‌ كتاب‌ بر آن‌ است‌ كه‌ اصول‌ اعتقادی، مخصوصاً‌ مسئله‌ «نبوت» را براساس‌ معارف‌ ذوقی‌ توضیح‌ دهد و با اقرار اكید به‌ اینكه‌ این‌ معارف‌ ذوقی‌ و شهودی‌ در بیان‌ و در قالب‌ الفاظ‌ نمی‌گنجند، وعده‌ می‌دهد كه‌ نهایت‌ تلاش‌ خود را در تعبیر از این‌ معارف‌ بكار گیرد. اما اگر چنانكه‌ باید نتواند این‌ كار را بكند، به‌ دو دلیل‌ عذر تقصیر می‌خواهد:

۱) یكی‌ اینكه‌ در ادای‌ این‌ معانی‌ چندان‌ فرصتی‌ برای‌ گزینش‌ الفاظ‌ و ویرایش‌ عبارات‌ نبود، اگرچه‌ هرگونه‌ تلاش‌ و دقتی‌ هم‌ به‌ كار می‌رفت، باز هم‌ ادای‌ آن‌ معانی‌ در قالب‌ الفاظ‌ امكان‌ نداشت.

۲) و دیگر اینكه‌ این‌ متن‌ برای‌ كسانی‌ نوشته‌ شده‌ است‌ كه‌ در اثر ممارست‌ در حقایق‌ عقلی، آمادگی‌ درك‌ حقایق‌ ذوقی‌ را از این‌ گونه‌ عبارات‌ به‌ دست‌ آورده‌اند.

در نهایت‌ این‌ نوشته، محصول‌ دو انگیزه‌ است:

۱) پاسخ‌ به‌ اصرار دوستان.

۲) نشان‌ دادن‌ راه‌ ذوق‌ و كشف‌ بر طالبان‌ معرفت، تا بر علوم‌ عقلی‌ بسنده‌ نكرده، دانش‌ را بینش‌ نپندارند۱۶۱.

اینك‌ گزیده‌ نصوص‌ و بیانات‌ عین‌القضاهٔ:

۱) روشنایی‌ درون‌

«تا بر آنی‌ كه‌ حقیقت‌ علم‌ ازلی‌ خداوند را، با تلاشهای‌ عقلی‌ دریابی، هنوز برآهن‌ سرد می‌كوبی! زیرا كه‌ درك‌ واقعی‌ آن، در گرو پیدایش‌ یك‌ روشنایی‌ درونی‌ است‌ ... این‌ روشنایی‌ كه‌ گفتیم، زمانی‌ در درون‌ انسان‌ پدید می‌آید كه‌ وارد حوزه‌ای، در آن‌ سوی‌ عقل‌ و اندیشه‌ (فراخرد) شده‌ باشد. تو این‌ موضوع‌ را بعید و غیرممكن‌ مشمار، زیرا كه‌ در آن‌ سوی‌ عقل‌ و اندیشه، قلمروهای‌ بی‌شماری‌ هست‌ كه‌ جز خداوند كسی‌ از شمار آنها آگاه‌ نیست.

چیزهایی‌ كه‌ در این‌ قلمرو درك‌ شوند، كمتر نیازمند استدلال‌ و مقدماتند، زیرا آنكه‌ چیزی‌ را می‌بیند، نیازی‌ به‌ استدلال‌ ندارد. این‌ نابینایانند كه‌ باید از راه‌ استدلال‌ آن، را دریابند، چنانكه‌ با لمس‌ می‌توان‌ به‌ وجود چیزی‌ پی‌ برد. اما جز وجود آن، چیز دیگری‌ را با استدلال‌ نمی‌توان‌ فهمید. مثلاً‌ نمی‌توان‌ به‌ رنگ‌ آن‌ پی‌ برد كه‌ راه‌ استدلال‌ در چنین‌ مواردی‌ بسته‌ است.»۱۶۲

۲) حدود كارآیی‌ اندیشه‌ و روشنایی‌ درون‌

«خرد، در اصل‌ برای‌ آن‌ آفریده‌ شده‌ است‌ كه‌ «اولیات» را دریابد كه‌ نیازمند مقدمات‌ و استدلال‌ نیستند. و اما دریافت‌ مسائل‌ نظری‌ پیچیده، به‌ كمك‌ استدلال‌ و مقدمات، انگار كه‌ كار او نیست؛ یعنی‌ ظاهراً‌ در نهادش‌ چنین‌ توانی‌ نیست. كه‌ به‌ كمك‌ استدلال‌ و مقدمات‌ به‌ دریافت‌ مسائل‌ نظری‌ پیچیده‌ توفیق‌ یابد، چنانكه‌ حس‌ لمس، برای‌ دریافت‌ ملموسات‌ آفریده‌ شده‌ است‌ و اگر شخص‌ نابینایی‌ آن‌ را برای‌ دریافت‌ چیزی‌ كه‌ با بینایی‌ درك‌ می‌شود به‌ كار گیرد، این‌ كار، از حدود توانایی‌ نهاد قوهٔ‌ لمس‌ بیرون‌ خواهد بود... از اینجا می‌توان‌ فهمید كه‌ دریافت‌ مسائل‌ پیچیده‌ نظری، نیازمند توانی‌ دیگر از قلمروی‌ فراخرد است‌ كه‌ بی‌نیاز از اندیشه‌ و استدلال‌ بوده‌ و نسبتش‌ با این‌ مسائل‌ پیچیده، همانند نسبت‌ عقل‌ با اولیات‌ باشد.»۱۶۳

۳) بصیرت، نیرویی‌ است‌ مانند بینایی‌ یا ذوق‌ شعر

«... نسبت‌ این‌ نیرو (بصیرت) به‌ چیزهایی‌ كه‌ درك‌ می‌كند همانند نسبت‌ ذوق‌ شعر است‌ به‌ تشخیص‌ موزون‌ از ناموزون. چنانكه‌ این‌ ذوق‌ در تشخیص‌ وزن‌ نیازمند مقدمات‌ نیست، همینطور نیروی‌ فراخرد در تشخیص‌ حق‌ و باطل‌ مسائل‌ پیچیده، نیازمند مقدمات‌ نیست، برخلاف‌ عقل‌ و اندیشه‌ و برخلاف‌ نابینا نسبت‌ به‌ وجود دیدنیها... .»۱۶۴

۴) فرق‌ عالم‌ و عارف‌ در ادراك‌ وجود حق‌

«از ویژگیهای‌ دریافت‌ فراخرد آن‌ است‌ كه‌ درك‌ و دریافت‌ آن‌ از حق‌ تعالی‌ همراه‌ با شوق‌ و درد بزرگیست‌ كه‌ بیان‌ از تصویر آن‌ ناتوان‌ است.

خرد نیز با ادراك‌ وجود حق‌ لذت‌ می‌برد، اما این‌ لذت‌ به‌ دریافت‌ جمال‌ حق‌ مربوط‌ نیست، بلكه‌ لذت‌ دانایی‌ به‌ جمال‌ حق‌ است، چنانكه‌ خرد از دانشهای‌ دیگر نیز مانند حساب‌ و ریاضیات‌ و پزشكی‌ لذت‌ می‌برد.

‌معرفت‌شناسی‌ عرفا

دكترسیدیحیی‌ یثربی‌

پی‌نوشتها:

۱) زبدهٔ‌الحقایق، تصحیح‌ عفیف‌ عسیران، چاپ‌ ‌ ‌دانشگاه‌ تهران، ص‌ ۴-۷.

۲) همان، فصل‌ ۱۶.

۳) همان، فصل‌ ۱۷.

۴) همان، فصل‌ ۱۸.

۵) همان، فصل‌ ۲۰.

۶) همان، فصل‌ ۲۱.

۷) همان، فصل‌ ۲۲.

۸) همان، فصل‌ ۲۳.

۹) همان، فصل‌ ۲۴.

۱۰) همان، فصل‌ ۲۵.

۱۱) همان، فصل‌ ۲۶.

۱۲) همان، فصل‌ ۲۸.

۱۳) همان، فصل‌ ۴۵.

۱۴) همان، فصل‌ ۵۹.

۱۵) همان، فصل‌ ۶۱.

۱۶) همان، فصل‌ ۶۲.

۱۷) همان، فصل‌ ۶۳.

۱۸) همان، فصل‌ ۶۵.

۱۹) همان، فصل‌ ۸۲-۸۵.

۲۰) همان، فصل‌ ۸۶.

۲۱) همان، فصل‌ ۸۸.

۲۲) همان، فصل‌ ۹۱.

۲۳) همان، فصل‌ ۹۲.

۲۴) همان، فصل‌ ۹۴.

۲۵) همان، فصل‌ ۹۵.

۲۶) همان، فصل‌ ۹۶.

۲۷) همان، فصل‌ ۹۷.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید