جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

استقرار سلطه در فاصله عرفان با شریعت


استقرار سلطه در فاصله عرفان با شریعت

بی تردید, اصالت دادن به روح انسان و جدی گرفتن نیازهای معنوی و درونی او, ضرورت قوانین خاصی را در زندگی اثبات می كند كه با رعایت آن می توان مسیر مناسبی را برای ارضای این نیازها انتخاب نمود

تمدن غرب برای برطرف كردن بحران معنویت در دهه‏های اخیر، به نوعی عرفان برساخته از هندویسم و بودیسم روی آورده كه به علت هماهنگی در برخی از مبانی، امكان جاگرفتن در بافت فرهنگی و اجتماعی تمدن غرب را دارد.

بررسی شاخصهای این عرفان، نشان می‏دهد كه چگونه این عرفان در تحمل‏پذیر كردن فشارها و سلطه‏گری در حیات طبیعی معاصر به كار می‏آید.

امروزه با همه شعارهای زیبا و دلربایی كه در جهان به گوش می‏رسد، سلطه گری همچنان در زندگی بشر باقی است. نیروی استكباری حیات طبیعی معاصر، با هوشمندی تمام، نقاط ضعف خود را شناسایی كرده و برای ترمیم و تقویت آن اقدام می‏كند.

در چند دهه اخیر، مهمترین جریانی كه در بر ابر نظام سرمایه‏داری جلوه كرده و نشانگر كاستیهایی بنیادین در نظام كاپیتالیستی ـ لیبرالیستی بوده، جریان معنویت گرایی و بازگشت به دین است.

در این میان، معنویت عرفانی پدید آمد، تا بحران معنویت را در زندگی مادی گرایانه اهالی تمدن غرب، برطرف سازد و اصلیترین كاركرد آن، تداوم وضعیت سلطه‏گرانه و سلطه‏پذیرانه در حیات طبیعی معاصر است.

بی تردید، اصالت دادن به روح انسان و جدی گرفتن نیازهای معنوی و درونی او، ضرورت قوانین خاصی را در زندگی اثبات می‏كند كه با رعایت آن می‏توان مسیر مناسبی را برای ارضای این نیازها انتخاب نمود. از این رو، عرفان و شریعت، دست در دست هم دارند و جدایی آنها تنها با حذف خداوند امكان‏پذیر است: یعنی قرارد دادن عرفان، انسان و قانون، در اختیار سلطه گرانی كه همه چیز را از منظر منافع خود می‏نگرند.

عرفان به معانی متعددی به كار می‏رود؛ اما اگر بخواهیم تعریفی جامع از آن ارائه دهیم، باید بگوییم: عرفان تكاپویی است برای پاسخ به نیازهای‏معنوی انسان.

اما سؤال اصلی این است كه سكولار به معنای این جهانی، چگونه ممكن است با عرفان جمع شود؟

در واقع عبارت عرفان سكولار، یك پارادوكس واضح است. این تركیب با دو وجه قابل توجیه است: نخست این كه برای نیازهای معنوی انسان، هیچ عالمی غیر این جهان پذیرفته نشود و هیچ موجودی برتر از جهان مادی (خدا ـ خدایان)، مورد توجه قرار نگیرد. در این شرایط، انسان در همین دنیای مادی می‏كوشد به نوعی نیازهای معنوی خود را برآورده سازد.

افزون بر موارد گفته شده، این عرفان اگر باهر مبنا و اساسی در نظر گرفته شود، در نهایت، كاركردهایی به نفع نیروی سلطه گر حیات طبیعی داشته و در تمدنی سكولار مورد استفاده قرار می‏گیرد.

البته عرفان سكولار، نه تنها تناقض نماست؛ بلكه در اصل تهی و بی‏مایه است؛ اما چه می‏توان كرد. چرا كه زندگی پندار زده انسان معاصر، در همه ابعاد به بند اوهام و هوسها اسیر شده و حتی نیازهای معنوی را نیز همچون نیازهای مادی، به صورتی كاذب پرورده و با آن خود را ارضا می‏كند.

در این مقاله می‏كوشیم تا از منظری نقادانه، به مبانی و شاخصهای عرفان سكولار بپردازیم. عرفانی كه در غرب شكل گرفته و معمولا در مكاتب عرفانی شرق دور، ریشه دارد و در جامعه ما نیز به تدریج در حال گسترش است.

● بخش اول: نقد مبانی عرفان سكولار

عرفان سكولار، در مواردی چون اصول اعتقادی و روشهای معنوی از عرفان بودیسم و هندویسم بهره‏های زیادی برده است. به همین جهت ناگزیریم مبانی اعتقادی آنها را، از ریشه مورد توجه قرار داده و به نقد كشیم. به نظر می‏رسد سه اصل اساسی در مبانی عرفان بودیسم و هندویسم، با عرفانهای سكولار امروزی مشترك است:

▪ نخست این كه این مكاتب یا اصلا موجودی به نام خداوند را مطرح نمی‏كنند و به آن باور ندارند و یا اگر هم توجه داشته باشند، اهمیت خدایانشان بیش از انسان نیست. این مبنا موجب شده است كه برخی از عرفانهای شرق دور، به راحتی در تمدن غربی كه بر پایه اومانیسم استوار است جایگاه مناسبی پیدا كنند.

▪ دوم آن كه، اندیشه معاد و حیات اخروی در جهانی دیگر، به صورت اعتقاد به تناسخ: یعنی بازگشتهای متوالی به این جهان، در مكاتب بودیسم و هندویسم پذیرفته شده است؛ به این معنی كه ایشان برای زندگی این جهانی قائل به تكرار هستند. خصوصا این كه راههایی برای رهایی از رنج زندگی كه همواره تكرار می شود و ادامه دارد، پیشنهاد می‏كند. این اصل با مبنای سكولاریسم و دنیاگرایی در تمدن غرب هماهنگی دارد.

▪ اصل سوم، نداشتن پیامبر و شریعت است؛ كه این امر، خود موجب شده كه عرفان در این مذاهب بسیار شخصی شود و هر كس ارتباط درونی و راه خود را، خودش پیدا كند. این اصل عرفانهای شرق دور نیز با اصالت فرد و اندیویدالیسم در تمدن غرب كاملا منطبق است.

در مجموع، این اصول و مبانی در عرفانهای شرق دور و تمدن غرب، به قدری مشابه و نزدیك است كه از مقارنت آنها عرفانی مسخ شده و سكولار متولد می‏شود. عرفانی كه در عین پاسخ به نیازهای معنوی، می‏خواهد آمادگی انسان برای زیستن در تمدن غرب را افزایش دهد.

۱) انسان مهمتر از خدا

در بودیسم اعتقادی به خداوند وجود ندارد؛ ولی فرقه ماهایانا، بعدها بودا را به مقام خدایی رسانده و مورد پرستش قرار دادند.(۲)

اساس بودیسم بر این عقیده است كه جهان، جز رنج (دوكه) نیست و انسان باید در جستجوی رهایی باشد.(۳) جهل انسان سبب می‏شود كه پوچی دنیا را نادیده گرفته و به آرزوهای دراز گرفتار شود؛ هركس باید بفهمد كه هیچ چیز حقیقتی ندارد كه خدای خالق آن، حقیقت داشته باشد.

به رقم این اعتقاد در بودیسم، كتاب مقدس هندوها (اوپانیشادها)، برهمن را خدای واحد و نادیده معرفی می‏كند. او خالقی است كه در آغاز جهان وجود داشته و در مركز همه موجودات و خدایانی است كه كل جهان هستی را به وجود می‏آورند:(۴) یعنی خدایان دیگر مثل خدای‏آتش (آگنی ) و خدای باد (وایو) فرمانبردار او هستند.(۵)

به گفته پل دوسن:

«برهمن علت ما قبل زمان است و جهان به منزله معلولی است كه از آن ظاهر شده است. اتصال باطنی عالم به برهمن و یگانگی آن با ذات برهمن، موجب شده است كه آفرینشی توسط او و از ذات خود او به وقوع پیوندد.»(۶)

بنابراین، برهمن ذات مطلق و واحد الهی‏است كه همه جهان در او و او در همه جهان است و در این هویت است كه توحید كامل را در سطح وحدت وجود مشخص می‏سازد.(۷)

در اوپانیشاد از حقیقت دیگری نیز بسیار سخن به میان آمده است و آن آتمن (Atman) به معنای روح یا نفس است. آتمن حقیقت درونی انسان است كه بر اساس اوپانیشاد، همان برهمن است:

«آتمن نور درونی انسان است كه در دل جای دارد و همان پوروشه است كه از دانایی تشكیل شده است... آتمن، واقعا برهمن است كه از درك... تشكیل شده است.»(۸)

در كتاب مقدس هندوها، اوصاف و ستایشهایی كه برای برهمن ذكر شده برای آتمن یعنی حقیقت انسان نیز آمده است:

«آنكه او در زمین جای دارد... در آبها... در آتش.. در جو... در نسیم... در آسمان... در آفتاب... در چهارسوی افلاك... در ماه و ستارگان... در ظلمات... در نور...، آن كه در همه چیز سریان دارد و با این همه غیر از همه چیز است. آن كه ناشناخته همه را انجام می‏دهد، آن كه در پیكر همه چیزهاست، آن كه از درون، همه چیز را درید اختیار دارد، او روان توست، مراقب درونی و جاودانه. اوست بینای نادیده و شنوای ناشنیده و اندیشمندی كه اندیشه را به كنه او راهی نیست و فهمیده‏ای كه فهم را بر او دستی نه و با این همه غیر از نادیده... ناشنیده... ادراك ناشونده است... او روان توست، مراقب درونی و جاودانی.»(۹)

دو جمله در این مكتب عرفانی معروف است: «تو آن هستی»(۱۰) و «من برهمن هستم».(۱۱) اوپانیشاد اساتید و مفسرین بزرگی داشته است. یكی از برجسته ترین و تاثیر گذارترین آنها شانكار است. او مقام آتمن را حتی از آناندا (Ananda) مبرا می‏داند.(۱۲) آناندا وجد و شادی در مقام سرمدیت و ولایتغیر و بلاتعین هستی است. اصل واقعی عالم و ذات نامتناهی برهمن است.(۱۳) شانكارا، آتمن را از آناندا كه وجه توصیف شده و تجلی یافته برهمن است برتر می‏داند؛ زیرا برای برهمن وجهی مستور قائل است و آتمن را در آن مرحله نیز با برهمن یگانه می‏داند. اصل همسانی و یگانگی آتمن ـ برهمن، یكی از آموزه‏های بنیادین عرفان هندویی و اوپانیشادهاست كه همه هندوشناسان و مفسران اوپانیشاد بر آن تكیه دارند. كشف این حقیقت كه آتمن همان برهمن است با رسیدن به نیروانا (Nirvana) به معنای فنا، كه اوج سلوك عرفان هندویی است میسر می‏شود. شانكارا می‏نویسد:

«من واقعا برهمنم. یكی بدون دومی، بدون لكه، حقیقت بدون آغاز، ورای تصوراتی چون تو یا من، این یا آن، جوهر لذت و سرور ابدی، حقیقت اعلا.»(۱۴)

بنابراین در هندویسم، به ویژه فرقه سمارتو برهمن (Smartava brahman) كه شانكارا پایه گذار آن بود، حقیقت همانا برهمن ـ آتمن است و هر چه غیر از آن توهم است. با درنگی در اندیشه‏های شانكارا، به خوبی روشن می‏شود كه او تحت تاثیر بودیسم، این فرقه جدید را در هندویسم پدید آورده و بسیاری از مفاهیم و مبانی بودایی را در مكتب خود گنجانده است. تاكید و توجه ما به شانكارا كه در قرن هشتم میلادی می‏زیسته و فرقه او، برا ی این است كه ماهارشی ماهش، مروج مشهور روشهای معنوی در غرب، از پیروان سبك و سلوك اوست.(۱۵)

ماهارشی، اولین هدف خود را «توسعه نیروی نهفته كامل هر فرد» معرفی می‏كند.(۱۶) او «نه ایدئولوژی خاصی پیشنهاد می‏كند و نه سیستم اخلاقی ویژه‏ای را تجویز می‏نماید؛ بلكه فقط روی این مساله تكیه دارد كه افراد بشر... هوشیاری كامل آفریننده را تجربه كنند.»(۱۷) همان طور كه ملاحظه می‏شود، اساس این معنویت جدید، فرد انسانی است و نه چیزی غیر از آن. هر فرد در زندگی مادی امروز، با تنهایی، غربت و گسستگی از موجودی برتر به نام خداوند، كه می‏تواند تكیه گاه و حامی او باشد، به سر می‏برد و در معنویت جدید هم تنهاست و كوشش می‏كند كه خود او به عنوان موجودی كه فقط از مخزن درونی و نامحدود، انرژی، هوشیاری و رضامندی كسب می‏كند معرفی كند.(۱۸)

دو گلاس هیث (duglas heath) از دانشكده هاورفورد، كه به این نوع عرفان علاقه‏مند است می‏گوید:

«دریافت من از انسان به من می‏گوید كه عمقی‏ترین منبع یگانه آفریننده زیبایی، در دنیای درونی ابتدایی‏تر ما جای دارد كه از خودآگاهی كمتری بهره ور است، ... تا زمانی كه نیاموزیم چگونه به آن دسترسی یابیم و لمس كنیم و سپس آن را به جریان بیندازیم و گواه نداهای درونی شویم. به واقع آموزش پذیر نیستیم.»(۱۹)

در عرفان جدید، اومانیسم به عنوان شالوده تمدن غرب تثبیت می‏شود و خدا همچنان مرده است و باید در انتظار ظهور ابرمرد نیچه نشست. این عرفان در مقابل مذهب و اخلاق بی‏تفاوت است. فقط می‏گوید: انسان! تو می‏توانی آرام و توانمند به زندگی خود ادامه دهی؛ و در برابر ارزشهای زندگی هیچ موضعی ندارد.

نویسنده: حمید رضا - مظاهری سیف

پی نوشت:

۱ـ محقق و نویسنده.

۲ـ برولی هوكینز، آیین بودا، ترجمه محمدرضا بدیعی، انتشارات امیركبیر، چاپ اول، ۱۳۸۰، صص ۷۵ـ۷۴.

۳ـ عبدالعظیم رضایی، تاریخ ادیان در جهان ـ ۲، انتشارات علمی، چاپ دوم، ۱۳۸۰، ص ۲۸۱.

۴ـ مرضیه شنكایی، بررسی تطبیقی اسمای الاهی، انتشارات سروش، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص ۳۱۹.

۵ـ عبدالعظیم رضایی، همان، ص ۲۴۰.

۶ـ همان، ص ۲۴۹.

۷ـ جلال‏الدین آشتیانی، عرفان بخش چهارم و دانتا، شركت سهامی انتشار، چاپ اول، ۱۳۷۵، ص ۷۹.

۸ـ بریهد آر نیكه، اوپانیشادها.

۹ـ همان.

۱۰- Tat tvamasi.

۱۱- Aham brahmansi.

۱۲ـ عبدالعظیم رضایی، همان، ص ۲۵۰.

۱۳ـ همان، ص ۲۵۰.

۱۴ـ جلال‏الدین آشتیانی، همان، ص ۱۷۳.

۱۵ـ هارولد اچ بلوفیلد، تی ام، دانش هوشیاری خلاق، ترجمه فرخ سیف بهزاد، نشر خاتون، چاپ اول، ۱۳۷۶، صص۷۷ـ۷۶.

۱۶ـ همان، ص ۳۷۸.

۱۷ـ همان، ص ۳۷۹.

۱۸ـ همان.

۱۹ـ همان، ص ۳۵۲.

۲۰ـ سرو پالی رادا كریشنان، تاریخ فلسفه شرق و غرب، ترجمه خسرو جهانداری، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۸۲، ج ۱، ص ۱۶۱.

۲۱ـ جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حكمت، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هشتم، ۱۳۷۵، صص۱۵۶ـ۱۵۵.

۲۲ـ كدارناث تیواری، دین شناسی تطبیقی، ترجمه مرضیه شنكایی، انتشارات سمت، چاپ اول، ۱۳۸۱، ص ۵۸.

۲۳ـ هارولد اچ بلوفیلد، تی ام، همان، ص ۳۸.

۲۴ـ ب. ل. سوزوكی، راه بودا، ترجمه ع. پاشایی چاپ اول ویرایش دوم ۱۳۸۰ نشر نگاه معاصر ص ۶۶.

۲۵ـ عبدالعظیم رضایی، همان، ج ۲، ص ۲۳۵.

۲۶ـ همان ص ۲۳۵ و ۲۳۶.

۲۷ـ كدارنات تیواری، همان، ص ۴۴.

۲۸- Transcendental meditation .

۲۹ـ هارولد اچ بلوفیلد، همان، ص ۴۸.

۳۰ـ نك، جیمز هویت، ریلاكسیشن و مدیتیشن، ترجمه رضا جمالیان، نشر دكلمه‏گران، ۱۳۷۶.

۳۱ـ همان، صص ۱۳۸۱ـ۱۳۸۰.

۳۲ـ همان، ص ۱۷۹.

۳۳ـ لوئیس پروتو، طریقت آلفا رسیدن به آرامش در پنج گام، ترجمه رضا جمالیان و نرگس اسكندرلو، انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۵، ج ۷۸، ص ۷۵.

۳۴ـ جیمز هویت، همان، ص ۱۸۳.

۳۵ـ همان، ص ۱۸۴.

۳۶ـ همان.

۳۷ـ همان، ص ۱۸۵.

۳۸ـ من اتی الصلاهٔ عارفا بحقها غفر له، یعنی: هر كس نماز را با معرفت به آن بخواند، پاك می‏شود. امام علی علیه‏السلام ، محمد محمدی ری‏شهری، میزان الحكم، باب صلاهٔ، حدیث ۱۰۵۵۷.

۳۹ـ الصلاهٔ تستنزل الرحمهٔ، یعنی: نماز رحمت الهی را فرود می‏آورد. از رسول الله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، همان، حدیث ۱۰۵۳۲.

۴۰ـ من صلی ركعتین یعلم مایقول و فیهما انصرف و لیس بینه و بین الله عزو جل ذنب الا غفر له، یعنی: كسی كه دو ركعت نماز برپا كند و بداند كه چه می‏گوید هیچ حجاب و گناهی میان او و خمداوند باقی نمی‏ماند. همان، حدیث ۱۰۵۶۶.

۴۱ـ لوئیس پروتو، همان، ص ۱۰۷.

۴۲ـ جیمز هویت، همان، ص ۴۲.

۴۳ـ ویكتور فرانكل، خدا در ناخودآگاه، ترجمه ابراهیم یزدی، موسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۵، ص ۳۳۳.

۴۴ـ هم از این رو در آمریكا ۳ درصد بودجه ملی برای مساله فشار روانی هزینه می‏شود. نك: استورا، تنیدگی یا استرس، ترجمه پریرخ دادستان، انتشارات رشد، ۱۳۷۷، ص ۶۹.

۴۵ـ علت حساسیت و مبارزه ابرقدرتهای جهان با انقلاب اسلامی همین است.

۴۶ـ جان كولمن، كمیته ۳۰۰ كانون توطئه‏های جهانی، ترجمه یحیی شمس، نشر علم، چاپ چهارم، ۱۳۷۷، ج ۱۱۳، ص ۹۶.

۴۷ـ جیمز هویت، همان، ص ۶۰.

۴۸ـ هارولد اچ بلوفیلد، همان، ص ۳۴.

۴۹ـ مهدی محی الدین بناب، روانشناسی احساس و ادراك، صص ۱۲۹ـ۱۲۸.

۵۰ـ امام خمینی، آداب نماز، موسسه تنظیم و نشر آثار، چاپ چهارم، ۱۳۷۳، ص ۱۴۶.

۵۱ـ محمد محمدی ری‏شهری، همان، حدیث ۱۰۶۶۶.

۵۲ـ جیمز هویت، همان، ص ۴۹.

۵۳ـ هارولد اچ بلوفیلد، همان، ج ۳۶۷، ص ۳۶۵.

۵۴ـ شاكتی گواین، راه تحول، ترجمه گیتی خوشدل، انتشارات گیل، ۱۳۷۴، ص ۲۳.

۵۵ـ همان، زندگی در روشنایی، ترجمه مژگان بانو مومنی، انتشارات روزبهان، ۱۳۷۳، ص ۵.

۵۶ـ همان، تجسم خلاق، ترجمه گیتی خوشدل، نشر روشنگران، ۱۳۷۱، ص ۱۹؛ همان، زندگی در روشنایی، صص۸۴ـ۷۴.

۵۷ـ همان، صص ۳۵ـ۳۴.

۵۸ـ همان، بازتابه‏های نور، ترجمه گیتی خوشدل نشر كفتار، چاپ سوم، ۱۳۷۹، صص ۲۰ـ۱۹.

۵۹ـ همان، زندگی در روشنایی، ص ۷۶.

۶۰ـ ادوارد برمن، كنترل فرهنگ، ترجمه حمید الیاسی، نشر نی، چاپ چهارم، ۱۳۷۵.

۶۱ـ نك: حمیدرضا مظاهری سیف، عرفان مخلصانه و جهاد مصلحانه در سلوك حسینی، مجله معرفت، ش ۷۳، ۱۳۸۲.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.