چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
حال و آینده اقتصاد محیط زیست
روبرت کوستانتزا از کارشناسان فعال و شناخته شده در حوزه اقتصاد محیط زیست است. او بنیاد زیست محیطی گوند را در دانشگاه ورمونت تاسیس کرده که تلاشی است برای پیوند دادن اقتصاددانان و کارشناسان محیط زیست؛ که تا پیش از این به طور سنتی از هم دور بودهاند.
علاقه مطالعاتی خود او هم بررسی روابط متقابل سیستمهای اقتصادی و زیست محیطی است، برای آنکه به تعبیر خودش بتوان به تعادلی سازنده میان خواستههای هریک از آنها رسید.
پایگاه زیست محیطی ایتالیا (Green Report)مصاحبهای با او انجام داده که در ادامه میخوانید.
▪ م: آقای کوستانتزا، اقتصاد محیط زیست را درختی میدانید که در حال ریشه دواندن است، یا مقصدی که روزی جامعه باید خودش به آن برسد؟
ـ ک: اینکه به آن برسد را نمی دانم، هرچند که امیدوارم. اما بدون شک اقتصاد محیطزیست فرآیندی بلند مدت است که رسیدن به آن زمان میبرد. در این میان دو نکته از اهمیت ویژه برخوردار است: رسیدن به توافقی برای ارتقای بلندمدت کیفیت زندگی و دوم، شناسایی عواملی که در سیستم کنونی باید اصلاح شوند. اولین موضوعی که باید به آن رسیدگی شود مساله روش رشد اقتصادی است که به تعبیری مشکل اصلی است و در کنار آن توزیع منابع اقتصادی و سپس فقر نیز از مسائل مهم هستند. همچنین مساله میزان مداخله (دولتی، محلی، یا ملی) نیز مطرح است و البته کنترل جمعیت کره زمین را نیز نباید فراموش کرد.
▪ م: بحث کنترل جمعیت نکته خیلی ظریفی است و همان طور که میدانید در آمریکا و اروپا به یک اندازه درباره آن مناظرات داغ و پرشمار در جریان است.
ـ ک: بحث کنترل جمعیت به راستی داغ و حساس است، اما باید بگویم که شخصا اعتقادی به روشهای سختگیرانه (یا به تعبیر دقیقتر روش چینی) ندارم، بلکه روشهای مداخله کارآتری هستند که چه در سطح ملی و چه در سطح محلی میتوانند کیفیت زندگی را بهبود ببخشند و از منابع اقتصادی بهره مناسب تری هم عاید کنند. در مجموع در حال حاضر نباید در این زمینه زیاد عجله به خرج داد.
کنترل جمعیت فرآیندی است که در کشورهای توسعه یافته، ازجمله ایتالیا، خود به خود در حال پیشرفت است؛ اما مسائلی نظیر ضعفهای قانونی حقوق زنان یا به طور کلی مدیریت سرمایه اجتماعی هنوز در این کشورها دارای مشکل است.
▪ م: در کنفرانس کپنهاگ وقت زیادی صرف بحث درباره لزوم تعریف شاخصهای جدید توسعه شد (در همه حوزههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و بهداشتی). سوال این است که پس از ذکر اهمیت شاخصهای جدید، چه گامهای عملی باید برداشت؟ چه چیز کم است؟
ـ ک: به فاکتورهای مختلفی احتیاج هست و بحث مقیاس عمل هم مطرح است. در این رابطه فکر میکنم شرکتهای دولتی، جوامع علمی، ملاحظات سیاسی و حتی عموم مردم درگیر و مسوول هستند. فکر میکنم که مردم به اندازه کافی موضوع را جدی نگرفتهاند.
نتیجه این میشود که همان مردمی که باید مفهوم کیفیت زندگی و اهمیت آن را بدانند، به دلایل متعدد انگیزه این کار را ندارند.
در این زمینه سیاست ساده و موثرتری برای اطلاع رسانی به مردم باید در پیش گرفته شود. باید از عوامل روانشناختی هم برای فهماندن اهمیت موضوع به مردم بهره گرفت.
در این رابطه فکر میکنم که رشد اقتصادی همه کشورها با مشکل روبهرو شود؛ مگر آنکه در کشورهای ثروتمند و همچنین سایر کشورهایی که به زندگی افراد اهمیت میدهند و فکر میکنند که یافتن راه دیگری برای توسعه ضروری باشد، تدابیری برای شاخصهای جدید توسعه اندیشیده شود.
▪ م: در همین رابطه نظرتان راجع به مطالعاتی که برای اولین بار به مساله شاخصهای جدید توسعه پرداختهاند چیست؟ مثلا شاخص توسعه پاک که عواملی نظیر گردش مواد و انرژی و به طور کلی تمام عواملی را که با محیط زیست تقابل دارند، در نظر میگیرد و بیشتر بر عوامل اجتماعی که روشنتر قابل اندازهگیری باشند (مثل هزینه جرم و جنایت) - یا به تعبیری کاربردیتر باشند تکیه دارد تا عوامل ذهنی مثل «خوشبختی و شادی» که در شاخصهای پیشین میدیدیم.
ـ ک: فکر میکنم که شاخصهای جدید برای جوامع ما قدمی رو به جلو باشند و به برداشتن گامهای بعدی برای سنجش کیفیت زندگی کمک میکنند. بیشک مشکل ذهنی بودن همچنان وجود دارد؛ اما فکر میکنم با تکامل روش شناختی میتوان به سطح واقعگرایی خوبی از تمام مسائل مهم رسید.
در همین زمینه فکر میکنم که اقدامات آژانس زیست محیطی اروپا در مسیر درستی است: اصلاح، یا به عبارتی، ایجاد ارتباط با عموم مردم که پیش از این مشکل عمدهای بود. شاید بتوانیم روزی از شاخصهای مختلط هم استفاده کنیم که دادههای ذهنی و عینی را هردو با هم به کار بگیرند. پرسش اصلی ذهنی یا عینی بودن نیست، مساله ارائه شاخصی است که به طور مناسب هردو جنبه واقعیت را در خود منعکس کند.
▪ م: در مقاله آخر خود بر ضرورت «بازتعریف مفهوم مالکیت» و همچنین انجام یک سری «اصلاحات مالی زیستمحیطی» تاکید کردهاید. میتوانید منظورتان را بهتر توضیح بدهید؟ و همچنین در کل، شما برای آنکه هزینههای اجتماعی و زیست محیطی را وارد مکانیزم بازار کنیم، چه پیشنهادی دارید؟
ـ ک: الینور اولستروم که نوبل اقتصاد ۲۰۰۹ را هم برد درباره مفهوم حقوق مالکیت بحث جامعی دارد. گروه تحقیقی اولستروم هم تایید میکنند که باید درباره حقوق مالکیت منابع طبیعی پایان پذیر اصلاحاتی صورت بگیرد.
یک نمونه همین موضوع «صندوق اتمسفر زمین» است که در سطوح مختلف بیشک میتواند اساس مالکیت جمعی هوا را تشکیل دهد و به ازای خسارتهایی که به سرمایههای طبیعی و اجتماعی وارد میشود تعرفههای مختلف وضع و جمعآوری کند و سپس عواید حاصل را صرف نگهداری یا خلق همین منابع نماید. اگر منابع انباشت شده موجود مالکی نداشته باشند، نمی توان کسانی را که با استفاده نادرست از آنها بهشان صدمه میزنند، جریمه کرد.
در کل، «بازار کربن» هم به همین شکل اجرایی میشود که میتواند ادامه راه مدیریت منابع باشد. این بنیاد میتواند مثل شرکتهای سهامی به سهامدارانش سود بدهد؛ سودی که از بازتوزیع منابع اقتصادی به نفع کسانی که کمتر آلودگی ایجاد کردهاند بهدست میآید. البته باید اضافه کنم بدیهی است که اجرایی شدن چنین طرحی نیازمند همکاری کشورهای بزرگی چون چین و هند است.
مترجم: مجید روئین پرویزی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست