دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

یک داستان کاملا تکراری


یک داستان کاملا تکراری

نگاهی گذرا به برخی از مشکلات کتاب و کتابخوانی در کشور

چه با عینک خوشبینی به بازار کتاب و کتابخوانی در ایران بنگریم و چه عینک بدبینی روی چشممان باشد، باز هم چیزی فرق نمی‌کند. مهم این است که هنوز کتاب به عنوان یک کالای فرهنگی جایی در سبد خانواده‌های ایرانی ندارد و دلیل این مساله هرچه که باشد، چشم‌اندازی نا امیدکننده را برای این حوزه رقم زده است. هرسال با برپایی نمایشگاه کتاب تهران یا فرارسیدن هفته کتاب اگرچه کتاب‌ها از حاشیه به متن می‌آیند و بیش از گذشته مورد توجه قرار می‌گیرند، اما با پایان این رویداد‌ها اوضاع به همان روال گذشته بازمی‌گردد. نگاهی گذرا به مشکلات موجود در بازار کتاب و کتابخوانی ایران نشان می‌دهد سال‌های سال است وضعیت به همین شکل مانده و تغییر عمده‌ای که بتواند به تحولی بنیادین در این حوزه بینجامد، رخ نداده است.

کتاب یک کالای فرهنگی است که شکوفایی صنعت آن و رونق بازار مصرفش هم نقش قابل توجهی در توسعه فرهنگی یک جامعه دارد و هم می‌تواند باعث استحکام زیرساخت‌های فرهنگی شود. با این حال حدود چند دهه است که شمارگان کتاب‌های منتشر شده در کشور ما به نسبت افراد جامعه بشدت پایین است. کتاب‌ها با شمارگان ۲ تا ۳ هزار جلد منتشر می‌شوند و گاهی همین شمارگان اندک هم تا سال‌های سال به فروش نمی‌رسد. این وضعیت، معلول چه عواملی است؟

● دقایق سرگردان

آمار سرانه مطالعه مردم ایران سال‌هاست دچار بحثی حاشیه‌ای شده است. در ایران آمار دقیقی از میزان مطالعه مردم وجود ندارد و هر نهادی با روشی به تعیین سرانه مطالعه در کشور دست می‌زند.

یک نهاد با تحقیق میدانی می‌خواهد سرانه مطالعه در ایران را مشخص کند و نهادی دیگر از روی شمارگان کتاب‌های منتشر شده به دنبال یافتن میزان کتابخوانی مردم کشورمان است و همین باعث شده تا فضایی غیرشفاف در این حوزه شکل بگیرد، فضایی که در آن هر عدد و رقمی که بخواهید وجود دارد؛ از سرانه ۲ دقیقه‌ای تا سرانه ۹۰ دقیقه‌ای. اعلام این آمار‌ها هم معمولا مناقشه برانگیز است و گاه باعث می‌شود بحثی فرسایشی برای اثبات درست بودن هر کدام از این آمار‌ها شکل بگیرد.

با این حال، هر کدام از این اعداد را که به عنوان معیار در نظر بگیریم، چشم‌اندازی متفاوت پیش روی ما شکل می‌گیرد.

اگر بپذیریم ایرانی‌ها بیشتر از ۶۰ دقیقه سرانه مطالعه دارند خود به خود همه چیز حل است و جای نگرانی نیست، اما اگر این سرانه به ۲ یا ۱۸ دقیقه تقلیل پیدا کند، آن وقت فضا امیدوارکننده نیست. شاید برای سیاستگذاری در این حوزه پیش از هر اقدامی نیاز باشد که یک‌بار برای همیشه تکلیف این قضیه روشن شود تا دریابیم در کجا ایستاده‌ایم.

برای این منظور بیش از هر چیز به یک بازنگری در ساز و کار تعیین سرانه مطالعه در کشور نیاز است. یک نهاد به عنوان مرجع باید عهده‌دار انجام این کار شود و مکانیسمی را با کمک کارشناسان این حوزه برای تعیین میزان مطالعه مردم ایران مشخص کند.

اگر مردم ایران روی کاغذ‌ها اهل مطالعه باشند و در واقعیت، شمارگان کتاب‌ها همچنان در حد ۲ یا ۳هزار جلد باشد، خود به خود تغییری در چشم‌انداز پیش روی ما به وجود نمی‌آید.

● روایت خاموش شمارگان

شمارگان پایین کتاب‌ها در ایران داستان‌های زیادی برای گفتن دارند. این شمارگان پایین نشان می‌دهند که یا کتاب‌های موجود در بازار نشر ایران خواندنی نیستند یا مردم ما اصولا علاقه‌ای به مطالعه ندارند. از سوی دیگر شاید این شمارگان کم، ‌حاصل اطلاع‌رسانی ضعیف در حوزه کتاب یا حتی سیستم پخش نامناسب کتاب در کشورمان باشد.

هر کدام از این گزینه‌ها خود به خود می‌توانند بر بازار کتاب و کتابخوانی ما تاثیر بگذارند و وضعیت کنونی را رقم بزنند.

واقعیت این است که وضعیت موجود حاصل همه این احتمالات است. هم مردم ما آن طور که باید اهل مطالعه نیستند، هم اطلاع‌رسانی درستی در این زمینه شکل نمی‌گیرد و هم سیستم پخش کتاب‌ها در کشور ما سیستمی قدیمی و غیرکارآمد است.

● غیبت کتاب در رسانه‌ها

کتاب به عنوان یک کالای فرهنگی در رسانه‌های ما تا حدودی غایب است. اطلاع‌رسانی در این حوزه محدود به چاپ و انتشار کتاب‌های ادبی شده و در سایر حوزه‌ها آن گونه که باید کاری در این زمینه صورت نمی‌گیرد. هرچند طی سال‌های اخیر و با تغییر رویکرد برخی از نشریات سهم کتاب‌ها در رسانه‌های ما بیشتر شده، اما هنوز تا رسیدن به وضعیت مطلوب فاصله زیادی داریم.

در رسانه‌های ما کتاب ذیل سرویس‌های فرهنگ و هنر تعریف می‌شود و همین تعریف خودبه‌خود راه بسیاری از کتاب‌ها را برای حضور در رسانه‌ها می‌بندد. با این تعریف کتاب‌های ادبی مجالی برای دیده شدن می‌یابند و سایر آثار از چرخه اطلاع رسانی باز می‌مانند.

شاید وقت آن رسیده تا در رسانه‌های ما به جای تعریف کتاب به عنوان بخشی از سرویس فرهنگ و هنر، سرویسی مستقل برای کتاب راه بیفتد تا بتواند به شکل تخصصی این حوزه را با تمامی تولیداتش پوشش دهد.

از طرف دیگر سهم کتاب در رسانه ملی ما هم مثل سایر رسانه‌هاست. تعداد برنامه‌هایی که به صورت مستقل به کتاب و کتابخوانی می‌پردازند، اگرچه طی سال‌های گذشته بیشتر شده اما به نسبت سایر برنامه‌هایی که در حوزه‌های دیگر تولید می‌شوند، کم است. جای خالی تبلیغ مستقیم کتاب و کتابخوانی هم در سریال‌ها و فیلم‌ها خالی است. شخصیت‌های سریال‌های تلویزیونی و فیلم‌های ما کمتر کتاب دستشان می‌گیرند و کمتر از کتاب حرف می‌زنند. در طراحی‌های صحنه این سریال‌ها هم کتاب جایی در زندگی شخصیت‌ها ندارد.

● نیازی که ترویج نمی‌شود

بی‌علاقگی مردم ایران به مطالعه امری است که نمی‌شود روی آن سرپوش گذاشت. برنامه‌های آموزشی در کشور ما از مدارس آغاز می‌شوند و در مدارس ما آن‌گونه که باید دانش‌آموزان به سمت مطالعه خارج از برنامه‌های درسی سوق داده نمی‌شوند.

در مدارس کار دانش‌آموز خواندن کتاب‌های درسی است و در این نگاه جایی برای پرداختن به سایر کتاب‌ها باقی نمی‌ماند.

این مساله‌ای است که چندی پیش علی‌‌اکبر اشعری، رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی کشور هم به آن اشاره کرد و گفت که باید کار ترویج کتابخوانی از مدارس و سنین پایین آغاز شود.

کتاب خواندن به عنوان یک نیاز در فضا‌های آموزشی ما مطرح نمی‌شود. همین باعث شده تا بسیاری از دانش‌آموزان ما مطالعه و کتابخوانی‌شان محدود به کتاب‌های درسی باشد.

● شهرهایی که بی‌کتاب می‌مانند

جدا از شهر‌های بزرگ کشورمان در بسیاری از شهر‌های دیگر کتابفروشی به شکلی که باید باشد وجود ندارد؛ به جرات می‌توان گفت تازه‌های بازار نشر ایران اصولا به خیلی از مناطق کشورمان نمی‌رسد.

کمبود فضا‌های عرضه کتاب در ایران مساله‌ای است که خود به خود بر پایین ماندن شمارگان کتاب در ایران تاثیر دارد. از طرف دیگر سیستم پخش کتاب در کشورمان هم طی چند دهه گذشته تغییر نکرده و عملا بسیاری از ناشران به سبب این که پخش‌کننده‌های خوبی ندارند، نمی‌توانند آن‌گونه که باید کتاب‌هایشان را به کتابفروشی‌ها برسانند.

● حکایت همچنان باقی است

مسوولان دولتی طی همه این سال‌هایی که گذشت، از توسعه کتابخوانی به عنوان یکی از ضرورت‌ها نام برده‌اند؛ اما واقعیت این است که این مهم با سیاست‌هایی که تاکنون در پیش گرفته شده تحقق‌نیافته است. سیاستگذاری در این حوزه مستلزم پرداختن به همه مواردی است که در فضای نشر کشورمان وجود دارد.

اعمال سلیقه‌های شخصی در حوزه‌های مختلف بازار نشر نه‌تنها دردی را دوا نمی‌کند، بلکه باعث کند شدن حرکت چرخ‌های این صنعت می‌شود.

مواردی که گفته شد تنها برخی از معضلات حوزه نشر در کشور ماست. معضلاتی که بسیاری از آنها با همکاری نهاد‌های مختلف می‌توانند در یک بازه زمانی حل شوند تا کتاب به عنوان یک کالای فرهنگی بتواند جایی درخور در سبد مصرف خانواده‌های ایرانی بیابد.

● فقر تیراژ

احمد تهوری، مسوول تولید و نشر کتاب ققنوس: ما سال‌هاست با فقر تیراژ مواجه‌ایم و این مشکل امروز نیست. اگر برگردیم به گذشته‌های دور، از حدود سال ۱۳۲۰ تیراژ ما همانی بوده که الان هست و این با توجه به افزایش قشر کتابخوان و فرهنگی، یک فاجعه است. فرهنگ کتابخوانی در جامعه ما نهادینه نشده است، انجام این مهم به‌عهده برخی وزارتخانه ها، موسسات، مراکز فرهنگی و نهادهای اجتماعی مثل آموزش و پرورش، وزارت علوم و حتی خود دانشگاه‌ها و مدارس است. متاسفانه این فرهنگ هنوز در چنین مراکزی به صورتی که باید، جا نیفتاده است. از سوی دیگر، اگر نگاهی به نمایشگاه‌های کتاب که هر سال در اردیبهشت ماه برگزار می‌شود بیندازید، می‌بینید جمعیت مشتاقی هجوم می‌آورند به نمایشگاه، ولی تنها خرید کتاب برابر با خواندن آن نیست. یعنی اگر آمار فروش یک کتاب بالا رفت به این معنی نیست که تمام خریداران، آن کتاب را خوانده‌اند.

با همه این حرف‌ها فقر تیراژ در نشر ما یک واقعیت است. در مقایسه با کشورهای همسایه مثل ترکیه یا کشورهای حاشیه‌ای خلیج فارس ما تیراژ بالایی نداریم. تیراژ پایین است، چون ناشر نمی‌تواند کتاب‌هایش را در هر نوبت خوب بفروشد، بنابراین دست به عصا کتاب را چاپ می‌کند. پررونق برگزار نکردن جوایز بخش خصوصی ادبی مثل سال‌های گذشته ناشران را بخصوص در حوزه ادبیات داستانی به این نتیجه رسانده که تیراژ این کتاب‌ها را پایین‌تر بیاورند که بتوانند حداقل آنها را بفروشند.

● برخورد سلیقه‌ای

محمدعلی جعفریه، مدیر نشر ثالث: دلیل پایین بودن تیراژ کتاب در ایران خیلی ساده است. خواننده ندارد! البته یکی از دلایل اصلی پایین بودن تیراژ کتاب هم می‌تواند خود وزارت ارشاد باشد؛ مثلا قرار شد وزارت ارشاد با یارانه کتاب (یارانه‌ای که در خدمت نشر بود و در اختیار این وزارت نیز قرار گرفت) از ناشرها کتاب بخرد و کتابخانه‌های عمومی را گسترش بدهد، اما در این کار وزارت ارشاد کاملا سلیقه‌ای برخورد کرد تا بسیاری از ناشر‌ها لاغر و حتی حذف شدند و ناشرانی که تحت حمایت این وزارت بودند، پروار و بزرگ شدند. کتابخانه‌های ما هم متاسفانه ضعیف و ضعیف‌تر شدند. مساله دیگری که در ایران خیلی اهمیت دارد این است که شما اگر به مطالعه ۵ صفحه از کتابی احتیاج داشته باشید باید آن را بخرید چون در کتابخانه‌ها نیست. کتابخانه‌های عمومی و شهرداری‌ها خیلی عقب‌تر از کتاب‌های روز در بازار هستند، درست برخلاف دنیا که کتابخانه‌هایشان پربارند. کتابخانه‌های ما به روز نیستند و مردم ما مجبورند کتاب بخرند، ولی استطاعت خرید ندارند. همین یکی از دلایل مهم پایین بودن تیراژ کتاب در ایران است.

سلیقه‌ای رفتار کردن وزارت ارشاد در مورد ناشران هم تیراژ کتاب را پایین آورده و هم قیمت کتاب را بالا برده است؛ مثلا کتابی که چاپ اولش ۴ سال پیش است چاپ امسالش دست کم ۳ برابر شده است. در سال‌های پیش، کتاب‌ها صفحه‌ای ۱۰ تومان قیمت می‌خورده است و حالا حتی به صفحه‌ای ۲۵ تومان هم می‌رسد.

رضا رستمی