چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
سینمای بعد از انقلاب, بودن یا نبودن
انقلاب اسلامی در عرصه فرهنگی با حداقل داشتههایی از هنرمندان طرازمتوسط گام در راه اصلاح فرهنگی گذاشت. در مقابل به یکباره تنها به مدت چند هفته بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مدعیان هنرمندی در دهه پنجاه و شصت با گرایش هایی متفاوت اما متحد در براندازی انقلاب بودند، قد علم کردند.
● تحول فرهنگی
از آنجایی که انسان با انجام دادن تعهدهای اجتماعی آن چه هست میشود، یک هنرمند نیز تنها با رخنه کردن به روابط میان انسانها میتواند هنرمند شود. در این بده بستان (تولید کننده هنر - مصرف کننده) رابطهها باز تعریف و تأثیرپذیریها روی میدهد. هدف هنربرانگیختن است: بیدار کردن و برانگیزاندن کنش موافق یا مخالف در بیننده، شنونده یا خواننده. اما برانگیختن کنش آدمی به چیزی بیش از بیان صرف احساسها، تقلید تکان دهندهای از واقعیت، یا ساختمان زیبا و خوشایندی از واژهها، آهنگ و یا سطرها نیاز دارد: این کار مستلزم بودن نیروهایی در پس آن احساس و شکلی است که همزمان و هماهنگ با فنهای هنری شکلی و تقلیدی و عاطفی هنرمند سربرداشته و اظهار وجود میکنند. اما با این همه به گونه بنیادی با تمامی اینها (که برشمردیم) تفاوت دارند.
هنرمند این نیروها را در خدمت یک حکمران، طبقه اجتماعی، حزب یا مؤسسهای به کار میگیرد. یا در مقام نماینده یا سخنران شکلی از حکومت، نظامی از میثاقها و هنجارها، و خلاصه در مقام نماینده یا سخنران سازمانی جامع که کم و بیش به سختی کنترل میشود عمل میکند. هنرمند میتواند وظیفه هایی را به این گونه که بر عهدهاش نهاده میشود. به شیوهای گوناگون انجام دهد. میتواند از طریق تعهدی آشکار، برنامه یی آشکار یا بازگویی ساده و مستقیم، مقصود و منظورش، آشکارا به بیان اندیشهها،ارزشها و سیاستها بپردازد.
یا این که میتواند با دادن مضمون ایدئولوژیکی ضمنی و پنهانی - که در اوضاع و احوال مسلم ناآگاهانه است - به فعالیتی که در ظاهر بیطرف به دیده میآید، به گونهای صرفاً مضمر و ضمنی چنین کند. به این ترتیب کار یک هنرمند میتواند دارای خصلت تبلیغ آشکار، یا خصلت در برداشتن ایدئولوژیکی پنهانی و پوشیده در نقاب باشد. مرز میان این دو را شاید نتوان در عمل به خوبی تعریف کرد. اما در اصل مرزشان روشن و اشتباهناپذیر است.
تعهدی که به روشنی بیان میشود، و پیامی که به اقتضای آن ابلاغ میشود، همیشه از قصدومعنای خود آگاهی دارد و گیرنده نیز آگاهانه آن را پذیرا خواهدشد و یا رد خواهدکرد. از سوی دیگر، تأثیر یک کار هنری میتواند به شکل ناآگاهانه نیز بر جای ماند، نه، اما در این معنا که خود به گونهای ناآگاهانه بیان کند، بلکه تنها میتواند اثری ناآگاهانه بر جای گذارد - یعنی که بر تخیل، احساسها و کنشهای گیرنده تأثیر گذارد، بی آن که او (گیرنده) بتواند متوجه این مسأله شود. به هر حال مهم این است که هر چه قصد یک کار (هنری) با خودنمایی کمتر بیان شود و هر چه کمتر در پی ترغیب (گیرنده) برود، تأثیر سیاسی و اجتماعیاش بیشتر خواهد بود.
قصد و غرض عملی آشکار و عریان و خام سبب وازدگی میشود. بدگمانی را بیدار میکند و مقاومت را برمیانگیزاند. ایدئولوژی پوشیده در نقاب و ضمنی، افیون و زهر پنهان خود را نهانی منتقل کرده، گیرنده را خلع سلاح میکند و اثری سوظنناپذیر بر جای میگذارد. گئورگ لوکاچ در " زوال خرد " مینویسد: " هر بحران قابل ملاحظه تفکر فلسفی، به عنوان نزاعی بین آن چه حیات مییابد و آنچه به زوال میگراید، همواره در جناح مغلوب، گرایش هایی پدید میآورد که اصطلاحاً خردستیزی خوانده میشود این است که میبینیم در زمینه فلسفه و ادبیات جریان فکری پر از یأس و بدبینی پدید میآید. عنصر غالب این مکتب خردستیزانه عبارت است از: بدبینی به حال و آینده، یأس و درماندگی، بی پناهی و تنهایی. این جریان ادبی و فلسفی را میتوان از کیرکه گوروشوپنهاور تا اگزیستانسیالیستهای امروزی دنبال کرد. قسمت درخور توجهی از ادبیات و هنر جهان سرمایه داری از بدبینی به آینده ی جامعه بشری و مملو از یأس و درماندگی است.
به زعم آنان بشریت در جامعهئی گرفتار آمده است که در آن رفاه مادی تنها به قیمت چشم پوشی مطلق از فرهنگ و جوهر انسانی حاصل میشود. جامعه بردگان ماشینی و موجوداتی که دیگر هیچ چیز انسانی ندارند. و در بسیاری موارد نیز آیندهای تیرهتر از این برای بشریت میبینند یعنی بازگشت توحش. " انقلاب اسلامی در عرصه فرهنگی با حداقل داشتههایی از هنرمندان طرازمتوسط گام در راه اصلاح فرهنگی گذاشت. در مقابل به یکباره تنها به مدت چند هفته بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مدعیان هنرمندی در دهه پنجاه و شصت با گرایش هایی متفاوت اما متحد در براندازی انقلاب بودند، قد علم کردند.
آثاری که در ادبیات، سینما، تئاتر، جراید و... حرفهای هایی با سن وسال و دارای رابطهای که از پیش از انقلاب با خود آورده بودند عرضه شدند. در مقابل نیروهای میلیونی که در تظاهرات تاسوعا و عاشورا شرکت کرده بودند و در فاصله ۲۲ - ۱۹ بهمن ۵۷ با فرمان امام خمینی (ره) شکسته شدن حکومت نظامی زمام امور را در دست گرفتند عملاً به جز تعدادی هنرمند و نویسنده و شاعر و نقاش و موسیقی دان و... در اختیار نداشتند. نگاهی به آثار ارائه شده در سینماها از سال ۵۸ تا سال ۶۴ به خوبی درجه مشارکت هنرمندان انقلاب و هنرمندان ضد انقلاب را نشان میدهد.
۱) تولیدهای سینمایی سال ۵۸: " سقوط ۵۷ / فریاد مجاهد / پرواز به سوی مینو / شهادت / انفجار / نفس بریده / عبور از مرز شب / قدس / تکیه برباد / پرستش / پرواز در قفس / خیابانیها / قدغن / هجرت. "
۲) تولیدهای سال ۵۹: " آقای هیروگلیف / از فریاد تا ترور / اعدامی / خونبارش / دانههای گندم / دست شیطان / سرباز اسلام / طلوع انفجار / عصیانگران / فصل خون / کرکسها میمیرند / مفسدین / موج طوفان / میراث من جنون / زنده باد / گفت هر سه نفرشان و... "
۳) تولیدهای سینمایی سال ۶۰: " آفتاب نشینها / اشباح / برزخیها / برنج خونین / توجیه / دادا/ در محاصره / شب مرگ / شجاعان ایستاده میمیرند / فرمان / قرنطینه / مرز. "
۴-)تولیدهای سینمایی سال ۶۱: " پل آزادی / پنجمین سوارسرنوشت / توبه نصوح / جایزه / حاجی واشنگتن / خط قرمز / سفیر / گرداب / مرگ یزدگرد سوم / هیولای درون "
۵) تولیدهای سینمای سال ۶۲: " استعاذه / تفنگدار / پرونده / مرگ سفید / دوچشم بی سو / دادشاه / زندگی و مبارزات / خانه عنکبوت / بازجویی / زخمه / بازرس ویژه / حصار / دیار عاشقان / رهایی / شیلات / ریشه در خون / عبور از میدان مین / نقطه ضعف / پیک جنگل / ابراهیم در گلستان / بازداشتگاه / پاداش / کیلومتر پنج "
۶) تولیدهای سینمایی سال ۶۳: " آتش در زمستان / آن سفر کرده / آوار / برگ و باد / بلوغ / بی بی چلچله / پایگاه جهنمی / پرچمدار / پیشتازان فتح / تا آخرین نفس / تاتوره / تفنگ شکسته / تنوره دیو / جعفرخان / جنجال بزرگ / گلهای داوودی / تاراج / غریبهها / خاک و خون / پیراک / خودنویس طلایی / دوله تو / راه دوم / زنگ اول / سرباز کوچک / سردار جنگل / میرزاکوچک خان / سیاه راه / صاعقه / صف / طائل / فرار / عقابها / عقود / کمال الملک / گنج / گورکن / ماایستادهایم / مادیان / مداربسته. "
پنج سال از اولین سالهای بعد از پیروزی انقلاب را در زمینه تولیدهای سینمایی مرور کردیم. فیلمها دو گونه اصلی دارند. گونهای که تجارب پیش از انقلاب فیلم سازان را به همراه دارد و آنهامتناسب با جهتگیریها و استعدادهایی که از خود بروز داده بودند در سینمای انقلاب به کار خود ادامه میدهند.
گونه دوم: فیلم هایی که بر محور انقلاب و دفاع مقدس شکل مییابند و از گونه تبلیغ مستقیم هستند.
گونه سوم: فیلم سازانی که پیش از انقلاب آزمون و خطا را پشت سر گذاشته و بنا به جهتگیری فکری شان با انقلاب فیلم میساختند اشخاصی چون محمدعلی نجفی.
در میان تعداد فیلم هایی که سال ۵۸ ساخته شدهاند (اوکی مستر با کارگردانی پرویز کیمیاوی) برای شرکت فرانسوی - بن بست - پرویز صیاد که در سال ۵۷ توقیف شده بود. " ساخت ایران " از امیر نادری و " سایه بلند باد " بهمن فرمان آرا که هر دو فیلم از نوع هنری و با اندک تماشاگر مواجه بودند. فیلم " شهادت " ساخته لوتربیکرنیز با نگاه شرق شناسان غربی به بیان مستند گونه تحولات اجتماعی میپرداخت. از این فاصله تا سال ۶۱ امیر نادری " جستجو " را در سال ۶۰ میسازد و داریوش مهرجویی هم " مدرسهای که میرفتیم " را به سالنهای سینما عرضه میکند.
سال ۶۱: " با گذشت دو سال از پیروزی انقلاب و گوش خواباندن عدهای از سینماگران که ببینند آیا انقلاب تثبیت میشود یا سرنگون میگردد، به میدان میآیند. مسعود کیمیایی با فیلم نامهای از بهرام بیضایی فیلم سینمایی " خط قرمز " را میسازد.
بهرام بیضایی بعد از " چریکه تارا " در سال ۵۸ فیلم سینمایی " مرگ یزدگرد " را میسازد که از شبکه اول سیما پخش میشود. پیشتر تئاتر آن بارها به روی سن رفته بود. علی حاتمی در سال ۱۳۶۳ " کمال الملک " را راهی سینما میکند. با نگاهی فراماسونری که بعدها در کمیته مجازات ادامه مییابد. خسرو سینایی در سال ۵۹ فیلم به اصطلاح ضد فاشیستی " زنده باد " را به نمایش میگذارد.
در طی پنج سال اول انقلاب، فیلم سازان حرفهای هر کدام با یک فیلم حداقل موفقیت خود را دوباره تثبیت میکنند. این درحالی است که در صف موافقان انقلاب (فیلمهای تبلیغی آن هم به سبک فیلم فارسی) فیلمهایی با کیفیت (کمیت شمارشان قابل توجه است) لازم تولید نمیشود.
اولین کارگردان که نوید فیلم سازی بارویکرد باور دینی و انقلابی پا به عرصه تولید گذاشت محسن مخملباف بود. آنارشیسم فکری حاکم برآثار مخملباف در دومین فیلم او " استعاذه (۱۳۶۲) " خود را نمایان ساخت: " پنج نفر درویش و صوفی با قایقی به انتهای دریا، جایی که به برکه تبدیل میشود میرسند. هر پنج نفر آمدهاند تا با شیطان درون خویش به مبارزه برخیزند. وسوسههای درونی هر یک متناسب با دغدغههای فکری او را متوهم کرده باعث جدایی اش از جمع میشود. یکی خودکشی میکند. دیگری به دریا میزند و... " مخملباف این نوع سینمای آشفته خود را در فیلمهای اجتماعی نیز به کار میبرد. فیلم " بایکوت (۱۳۶۴) " .
از آن جمله است که شخصیتهای محوری با اراده و بی اراده ایشان، جملگی طرفداران گروههای چپ هستند. شجاعتی بروز دادهاند و شهر را برای ساواک ناامن کردهاند و به زندان افتادهاند و در نهایت هم تشکیلات عنصر متزلزل و آشفته را از راه برمی دارد. از سویی محمدعلی نجفی که کارهایی در زمینه مستند سازی انجام داده بود و مسؤلیت سینمارا در آن سالها بر عهده داشت فیلم " گزارش یک قتل (۱۳۶۵) " را به نمایش میگذارد. باز هم داستان درباره سروان تودهای فراری عضو شاخه نظامی حزب توده از سالهای ۳۲ به بعد است.
رییس به او خیانت کرده بود و برای خیانت اش هم مدیریت در صنعت " فولاد " را عهدهدار شده بود. سروان (کلالی) از زندان میآید و رییس خائن را میکشد و ماجرا از اول تعریف میشود. گونه دیگری درباره مأموران فراری ساواک و گارد جاویدان به فیلم درمیآمد که تعدادشان هم کم نبود. " سقوط ۵۷ / نفس بریده / پرواز در قفس / قدغن / عصیانگر / کرکسها میمیرند / اشباح / توجیه / قرنطینه / خانه عنکبوت / زخمه / و... " که اغلب مستندواره هایی بودند که با فاصله یک یا دو سال از وقوع شان به فیلم تبدیل میشدند: " خونبارش، کرکسها میمیرند، زخمه و... " سهم آنهایی که فیلم فارسی خود را در شکل جدیدش میساختند و از همه مظاهر فیلم کابارهای بهره میبردند (خط قرمز کیمیایی - ۶۱) نسبت به پیش از انقلاب هیچ تغییری ندارد. نه در سرو وضع آدمها و نه از نظر موضوع: " لاله بعد از ازدواج و در همان شب میفهمد که شوهرش امانی (سعید راد) از افراد ساواک است و... "
۱) سینماگرانی که با خود اهداف و آرمانهای " هژمونیک " یا ایجادکننده سبک کار سینمایی ویژه تولید کردند. از پیش از انقلاب عملکرد دوگانهای داشتند: هم همکار رژیم و هم به اصطلاح ضد آن بودند.
۲) بهرام بیضایی (چریکه تارا - ۵۸) را میسازد و بلافاصله دست به کار ساختن فیلم سینمایی از روی نمایشنامه تئاتری خود میشود با نام " مرگ یزد گرد " . بهرام بیضایی در این فیلم انقلاب را به یورش اعراب اسلام به ایران پیوند میزند و در آسیاب روایتهای گوناگون از آخرین سردار ساسانی که به آسیاب پناه آورده و آسیابان و زن و دخترش در آنجا هستند، ارائه میدهد : " آیا آسیابان یزدگرد را کشته است؟ آیا طمع زر او را داشته؟ آیا خود یزدگرد این فرمان را به رعیت صادر کرده است؟ آیا یزدگرد به دختر آسیابان دست درازی کرده است؟ آیا زن آسیابان با یزدگرد دسیسه چیده و شوهر را به شهر فرستادهاند و آیا... در نهایت در زمانی که جسد یزدگرد از صحن آسیابان به بیرون برده میشود و اسپهبدان و دیوان سالاران ساسانی بیرون میروند. در بیرون لشکریان اسلام با پرچمهای سیاهشان همه جا را درمی نوردند، زن آسیابان به آنها میگوید: " شماها که بیرق تان سفید بود با ما این گونه رفتار کردید باشد تا آن سیاه بیرق داران با ما چه کنند " و این فیلم بلافاصله بعد از نمایش در سینماها از شبکه یک پخش میشود.
فیلم بعدی بهرام بیضایی تولید شده در سال ۶۴ " باشو غریبهای کوچک " است که با چند ماه تأخیر به نمایش درمیآید: " نوجوان خرمشهری که خانواده خود را در انفجار از دست داده است سوار بر پشت وانت بار به شمال کشور میآید و در خانه " نایی جان " (سوسن تسلیمی) که سه بچه دارد و شوهرش به جنگ با عراق رفته است اسکان مییابد.
مردم از بزرگ تا کوچک، ریش سفید و گیسوسفید به در خانه نایی جان میآیند و از او میخواهند باشو را بیرون کند. یعنی یک اجتماع علیه یک نوجوان جنگ زده که به پناه آمده است ستم روا میدارند. در پایان هم شوهر نایی جان (پور حسینی) با آستین خالی دستی از جبهه میآید. دست آورد رزمنده از بین رفتن سلامتی و خانواده در غیاب او نوجوانی را با همه سرزنشهای هم ولایتیها قبول کرده است. "
۳) علی حاتمی بعد از دست دست کردن معمول دیگران، در سال ۱۳۶۱ فیلم " حاجی واشنگتن را میسازد. (۱) که به نوعی هجوکردن دوره قاجار است و حاجی که در کسوت دیپلمات به آمریکا رفته است ضمن حفظ آبروی شاه، سرانجام محل سفارتخانه را ترک میکند و...یک دروغگوی متقلب و خوش رقص در ملاقات با آمریکایی هاست.
(۲) کمال الملک - دومین فیلم سینمایی علی حاتمی است که در سال ۱۳۶۳ بر روی پرده نمایش سینماها میآید : " کمالالملک نقاش دربار ناصرالدین شاه است که به سبب کم شدن قطعهای از طلاها مورد ظن صدراعظم قرار میگیرد و ضمن اثبات سرسپردگیاش به سلطنت، از اتهام تبرئه می شود. در مراسم سال تحویل از شاه اجازه مسافرت با بورسیه دولت را برای تحصیل در پاریس میگیرد که در آنجا به آموزش و تمرین نقاشی بپردازد. شاهان جانشین بعدی ناصرالدین شاه که جملگی بیمار وعلیل هستند میآیند و میروند تا رضاخان قلچماق و ستمگر از راه میرسد.
کمال الملک از این مهلکه هم فرار میکند و در روستایی دور افتاده آخرین روزهای عمر خود را میگذراند. " کمال الملک فراماسونر در فیلم علی حاتمی چون مبلغ صلح کلی، آزادی خواهی متمدن، تحصیل کردهای پرتدبیر و کارآمد تصویر میشود تا تماشاگر خود به آزادی خواهی فراماسونرها سمپاتی داشته باشد. این پیام البته از میان آن همه انتخاب موفقیت و زرق و برق و گریم و مدیریت علی حاتمی حرفهای به چشم تماشاگر مینشیند. بازیهای خوب مشایخی، کشاورز و... همراه با ساختار سینمایی سنجیده در موفقیت کار اثر دارند.
(۳) مسعود کیمیایی: بعد از موفقیت نسبی فیلم " خط قرمز - ۶۱ " مسعود کیمیایی فیلم سینمایی " تیغ و ابریشم - ۶۵ " را میسازد که در نوع خود دارای ویژگیهای بسیاری بود. فیلم در گرماگرم جنگ عراق علیه ایران به موضوعی میپردازد که وزارت خارجه آمریکا به رغم ادامه جنگ که با به هم خوردن توازن منطقهای به نفع ایران است - جبههای تازه علیه ایران میگشاید و هواپیماهای آمریکایی بیست تن هروئین را در کویر مرکزی ایران برای گروههای مسلح مافیایی، که پیشتر هماهنگی لازم انجام گرفته است فرو میریزند.
به موازی اقتدار گروههای مافیایی، خشونت مسوولان امور انتظامی و قرنطینهای با غلوّ بیشتر به معرض نمایش گذاشته میشود. اگر موضوع پیش از آن در رسانهها منعکس شده بود با فیلم تیغ و ابریشم که در قالب عشق دو دانشجوی ایرانی (پسرو دختر که در لندن همدیگر را دیده بودند و برای مافیا به استخدام در آمده بودند) را نیز در برمی دارد، به نوعی پیش گویی رسانهای برای آمریکا و مافیای مواد مخدر نیز محسوب میشود که میتوانند جبهه جنگ را با گشودن جبهه تازه به غیر از آنچه گروههای آشوب طلب در سالهای پیشتر به کار گرفته بودند، به کار بگیرند. برخورداری کیمیایی از همه امکانات لجستیک (آن هم در شرایط جنگی که امکانات حداقل وجود داشت) قابل تعمل است. بالگردها، صدها دستگاه انواع خودرو، پلیس و...
سومین فیلم کیمیایی " سرب - ۱۳۶۷ " به نمایش درمیآید. فیلمی درباره مهاجرت یهودیان ایران در سال ۱۳۲۹ که به رغم آزادبودن مهاجرت به کشور کذایی اسراییل (یعقوب) " یهودی برگشته از یونان که اداره مهاجرت صهیونیستها مدعیاند او در آن زمان با فاشیستها همکاری میکرده است " کشته میشود و قتل او بر گردن حاجی خوشنام در بازار تهران میافتد.
او بازداشت میشود و برادرش که روزنامه نگار است، پسر یعقوب (دانیال - با بازی امین تارخ) از بندری در سواحل خلیج فارس برگردانده میشود تا در دادگاه حاضر شود و اتهام از حاجی برگیرد. در پلکان دادگستری مأمور اداره مهاجرت یهودی (مدیر - اویسی) که پیشتر " یعقوب " پدر دانیال را کشته است " نوری " برادر حاجی را با شلیک گلولهای هدف قرار میدهد. جسد نوری و دانیال را به دادگاه میبرند تا شایعه ارتباط هشدار حاجی به مشروب الکلی نفروختن به یهودیان و قتل یعقوب اثبات گردد. نوری روزنامه نگار با فداکاری برادر را از اتهام میرهاند.
چنانچه ملاحظه میشود باز هم کیمیایی همزمان و یا پیشاپیش جریانهای سیاست جهانی (دستگیری عدهای از جاسوسان صهیونیست در ایران به ویژه در شیراز) فیلمی با ساختار حرفهای به تماشاگر ارائه میدهد. در شرایطی که صهیونیستها در سطح جهانی برای مقابله با انقلاب اسلامی فعالیتهای گوناگون سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... انجام میدهند فیلم " سرب " پیام آور چه انگیزهای است؟ آیا دستگیری شبکه جاسوسی صهیونیستها با آن " اتهام حاجی به مشروب نفروختن یعقوب یهودی " به نوعی تداعی ذهنی - تاریخی و تردیدآمیز و وسوسه کننده را ایجاد و القأ نمیکند؟!
چهارمین فیلم کیمایی در سال ۱۳۶۸ فیلم " دندان مار " است که در آن احمد نجفی، گلچهره سجادیه، فرامرزصدیقی، فریبا کوثری، حسن رفیعی و نرسی گرگیا به همراه جلال مقدم ایفای نقش میکنند: " در مراسم تدفین مادر (رضا و زیور) به همراه شوهر صیغهای زیور حضور دارند.بعد از مراسم بستهای که در پیش مادر بوده است به رضا به عنوان فرزند بزرگ داده میشود که در آن یک پلاک برادر شهیدش و مقداری پول هست. رضا (فرامرز صدیقی) کارگر بیکار شده چاپخانه است و از سرگیجه و درد چشم رنج میبرد.
در مسافرخانه با احمد آقا (احمد نجفی) آشنا میشود که عدهای شهرستانی را زیر سلطه دارد و به وسیله آنها دفترچه بسیج و کوپنهای مردم را میخرد و اقلام ضروری زندگی مردم را در انبارهایی احتکار میکنند. در مسافرخانه پلاک و پول رضا گم میشود. احمد او را با خود میگرداند و سرانجام پلاک و زنجیر الله را بر گردن صاحب انبار (نرسی گرگیا) میبیند و آن را میگیرند که به درگیریها میانجامد.
رضا در میان شهرستانیها زن هایی چون (فاطمه) را میبیند که برده فروش میشوند. بعد از آن زیور و فاطمه، رضا و احمد انبار عبدالله را به آتش میکشند و احمد سلامت خود را به خطر میاندازد و... " در فیلم دندان مار امور اقتصادی تنها به انواع قاچاقها ختم میشود. از مواد خوراکی تا نفت تا اوراق بهادار، و مردم در شرایط تنازع بقأ زندگی میکنند. احمد و زیور (خانواده شهید) هم حتی از خریدن قطره چشم و داشتن سرپناه محروم هستند.
دندان مار به جنگ تحمیلی با دیده عوارض آن و برجسته کردن موارد خاص ، غیر مستقیم هشت سال دفاع مقدس را به زیر سوال میبرد. جامعهشناسی فیلم بر محور تنازع بقأ و دریدن همدیگر تاکید میکند تا بروز کمترین احساس انسانی، و میبینیم آدمهایی که به نسبت بقیه مثبتترهستند همه در عمل ناتوان و منزوی اند و حتی از اداره امور خود نیز درماندهاند. جلال، احمد، زیور و حتی احمد آقا که به نوعی در نهادش کمی انسان دوستی دارد، از پای درمیآیند.
پنجمین فیلم کیمیایی " گروهبان " است. گروهبان به نسبت فیلم قبلی (دندان مار) از صراحت بیشتری نسبت به آن برخوردار است. گروهبان محصول ۱۳۶۹ با بازیگری: احمد نجفی، گلچهره سجادیه، شاهد احمدلو، میرمحمد تجدد، عباس قاجار و... است. خط داستانی فیلم گروهبان سرآغاز الگوبرداری (شبهای زاینده رود) محسن مخملباف، (نسل سوخته) ملاقلی پور، (دوئل) احمدرضا درویش و... قرار میگیرد.
گونهای از سینما برای به زیر سوال بردن دفاع مقدس که قهرمان رفته است از مرز دفاع کند و در قبال او زندگیاش به طور کلی از هم میپاشد: " سرآغاز فیلم با بازی رایانهای جنگی شروع میشود. تلگراف فوری محرمانه، موضوع: رستم دریاکناری - نتیجه شورای عالی پزشکی، در اثر شوکه شدن به فراموشی دچار شده به افتخار بازنشستگی نایل آمده... فرماندهی مربوطه از او مراقبت نماید. گروهبان (احمد نجفی ) با لباس مندرس نظامی و بوقچهای در دست به تعمیرگاه میآید که در آنجا زن و پسرش به همراه برادر زنش به کار مشغولند.
در منزل برادر زنش (با بازی تجدد) میگوید: وقتی سال اول ازت خبری نشد، دوتایی کار توی تعمیرگاه را شروع کردن هم گلبخت و هم بهمن - گلبخت: " مرزهای شمالی رو برداشتند خیلیها به شوروی رفتند. خیلیها آمدند. مادرم منتظر منه که من اونو با قطار ببرم شوروی. میخواهد به زیارت قبر شوهرش برود... مگه قباله مملکت به نام او بوده که رفته جبهه؟... " در قبال او زمین خوار محل زمین او را تصاحب کرده است. رستم بیمار و کم شنوا شده است و همین که سر زمین میروند عوامل زمین خوار او را تا حد مرگ کتک میزنند.
پسر تنه نیمه جان پدر را به شهر میآورد. گلبخت در خانه منتظر آمدن مادرش بر سر ایستگاه است و چمدانها را در دست دارد. بهمن مادر را از ایستگاه برمی گرداند. گلبخت بعد از ساعتی پیش رستم ماندن تصمیم خود را برای رفتن همراه مادرش اعلام میکند. از گذشته میگوید که رستم در جایی دیگر برسر مرز جنگیده است و او و بهمن هم در نزدیکی مرز شمالی برسر زمین خانواده جنگیدهاند. گلبخت به ایستگاه رسیده است که رستم با دوست بازنشستهاش قباله زمین را از (ناصر) زمین خوار میگیرند. در ایستگاه بازرسی گمرک آستارا به هم میرسند.
دو دلی لبخت و سرانجام مادرش از او میخواهد به پیش شوهر و بچهاش برگردد. " بازهم چون فیلم دندان مار، کیمیایی جنگیدن در راه استقلال وطن را کاری عبث جلوه میدهد. خانواده در قبال او به کارگری رفتهاند. بچه ترک تحصیل کرده است.
زمین شان که قسط هایش را گلبخت داده است از دست رفته است و با قیمت کشته شدن همکار بازنشسته رستم به دست میآید. رزمنده گویی موجودی مزدور بوده است که در آنجا فرماندهان سلامتی اش را گرفتهاند و حتی سالها خانوادهاش را از وضع او بی اطلاع نگه داشتهاند. از طرفی هیچ حقوقی و کمکی از طرف هیچ نهادی و یا ارتش نشده است. به نوعی بازسازی سینمای هالیوودی که بر سر راه افراد اعزامی به ویتنام قرار میگرفت. کیمیایی با گروهبان همان رفتاری را میکند که در مواردی در سینمای آمریکا در حق سربازان آمریکا اعمال شده است.
چنانچه پیشتر یادآوری شد همین فیلم مبنایی قرار میگیرد تا در سالهای بعدی به گونهای بی رحمانهتر و بی انصافانهتر فیلمها و داستانها ساخته و پرداخته بشوند. کارگردان، گروهبان مدافع مردم و شهرها و روستاهای ایران اشغال شده به وسیله نیروهای بعث عراق را از منظر سرباز متجاوز آمریکایی در ویتنام به نمایش میگذارد.
در دهه شصت جریان خزنده جشنواره گرایی در گونه هایی با محوریت (فمینیسم) نخستین پایههای خود را محکم میکند.
فیلم هایی چون (مادیان، کیسه برنج، بایسکل ران، عروسی خوبان، کلوزآپ، هامون، دونده، آب، باد، خاک، خانه دوست کجاست، مشق شب، ای ایران، باشو غریبه کوچک، دستفروش، نوبت عاشقی، شبهای زاینده رود، اجاره نشینها، پرده آخر و هامون) علاوه بر ایجاد تردید و تشویش در اذهان تماشاگران، راهی جشنوارههایی هم میشوند تا دست آویزی قرار گیرند که کمیتههای مختلف حقوق بشر، عفو بینالملل، دیده بان حقوق بشر و سازمان هایی از این دست که همیشه زیر نظر آمریکا و صهیونیسم اداره میشوند، اعلامیه هایی پیاپی درباره انقلاب اسلامی ایران صادر کنند.
عمد و آگاهی و با برنامه عمل کردن فیلم سازان به جای خود محرز است اما در این سوی نیز موارد متعددی ضعف مدیریت به عنوان تهیه کننده و فارابی به عنوان ارزدهنده به سازندگان فیلم کارکردی منفی داشتهاند. به عنوان مثال به فیلم " کیسه برنج " محصول ۱۳۶۳ میپردازیم که به عنوان محصول مشترک ایران و ژاپن، راهی جشنوارهها میشود. محمدعلی طالبی که دیگر فیلم هایش نیز در سبک سیاق جشنواره پسندی است فیلم " کیسه برنج " را کارگردانی کرده است: " محصول مشترک و جشنواره گرایی ـ کیسه برنج "
خانوادههای پرجمعیت که کار درست و حسابی ندارند بچه هایشان در مدرسه با کمبود کیف و کفش و لباس و... روبرو هستند. پیرزنی که از روی مهربانی به آن بچهها کمک میکند از غذا پختن برای تنها پسرش هم غافل میشود. تنش از جایی شروع میشود که موقع پختن برنج نذری نزدیک شده است. پیرزن با کوپنهای چند همسایه و خودش با همراه کردن پسر بچه همسایه معروف به(حسین کلانتر) در محلی دور به صف میایستند. پول دختری گم میشود. پیرزن به کمک میرود که عینکش توی جوی آب میافتد. برنجها را توی کیسههای نایلونی میریزند و تا رساندن آن برنجها برای پختن غذای نذری چه مکافاتی را متحمل میشوند ".
فیلم محصول مشترک ایران و ژاپن تنها به گرفتاری عدهای میپردازد که برای گرفتن برنج کوپنی چه رنج هایی را به جان میخرند و... تاریخ نمایش ۱۳۶۳ میتوانست سرآغاز تأثیرگذاریها باشد و فیلم هایی چون " خمره " بوی کافور، عطر یاس، زینت، اشارهها و... " که هرکدام به نوعی بزرگ نمایی نارسایی هاست بعدها به تصویر کشیده میشوند. در فیلم کیسه برنج آیین مذهبی (برنج نذری پختن) با جنگ مذهبی که توان و امکانات عمومی را راهی جبههها کرده است در تقابل هم قرار میگیرند.
زنان در غیاب مردان با امکانات محدود، خود و بچه ها (در شرایط جنگ و زلزله و سیل و ... این دوقشر آسیب پذیری بیشتری دارند) را با هرزحمتی اداره می کنند. از سویی کلانونی قراردادن ادای نذری که باعث دردرسرها شده است به چالش کشیدن آیین مذهبی است که به طور طبیعی برآوردن خواسته های سرمایه گذار ژاپنی و هم گرایان جشنواره گردان اروپایی است.
نویسنده: مجتبی حبیبی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست