سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
و ناگهان هامون خشکید
فرقی نمیکند، واقعا فرقی نمیکند. ما امروز خسرو شکیبایی را خسروی سینمای ایران بنامیم یا مرد حنجره طلایی، آقای خانواده سبز، آقای ستاره، ستاره دهه ۶۰ یا هامون سینما یا هر لقب فاخر دیگر، خسرو... خسرو شکیبایی این اواخر اما چیز دیگری شده بود، هر چه بود، دیگر ستارهای زرق و برقدار نبود.
این اواخر، خسرو خوب میدانست که چندان «وقتی» برایش باقی نمانده، دکترها جوابش کرده بودند، بیماری کبد امانش را بریده بود، این تلخ است، ولی واقعیت دارد که خسرو شکیبایی این اواخر تقریبا به هیچ کاری «نه» نمیگفت، با زور قرص و مسکن هم شده قرارداد امضا میکرد و میرفت سر لوکیشن، با همان لبخند و فروتنی دوستداشتنیاش.
این اواخر دیگر تقریبا «انتخابی» در کار نبود، خسرو نه نمیگفت و بازی میکرد، حتی فیلمهای کافیشاپی(فیلمفارسی سابق!).
هامون سینمای ایران این روزهای آخر حتی ابایی نداشت که به خواست فلان تهیهکننده و کارگردان، با شمایل و ریش پروفسوری سفید آمیتا باچان جلوی دوربین برود و با آن صدای گرم و گیرایش، دیالوگهای صدمن یک غاز بگوید... هر چند که بیربطترین و لوسترین دیالوگها با صدای او قدر و قیمت دیگری پیدا میکرد. خسرو این اواخر ستارگی را با همه تشریفات ، شأن ، کلاس و... بوسیده بود و گذاشته بود طاقچه.
این اواخر خسرو شکیبایی، نه ستاره و هامون و... که «پدری» بود که میخواست با آخرین رمقهایش در صحنه، طوری کار کند که خانوادهاش بعد از رفتن او «تامین» باشند. خسرو این اواخر ستاره نبود، شمع بود... و ناگهان هامون خشکید.
بهمن هدایتی - جامجم
جای خالی او پر نمیشود
زندهیاد خسرو شکیبایی جایگاه ویژهای در میان هنرمندان داشت. با گذشت چهار سال و اندی از مرگ او هنوز جای خالیاش در سینما و تلویزیون احساس میشود.
خلأ او پر نشده و فکر نمیکنم کسی بتواند چنین خلأ بزرگی را پر کند. وقتی او در اثری بازی میکرد، به آن کار روح و جان میدمید و تمام انرژیاش را برای کار میگذاشت. به یاد دارم روزی که از میان ما رفت، هیچیک از هنرمندان و مردم باور نمیکردند که او ما را به این سرعت تنها گذاشته باشد.
دلم میخواهد در این مطلب گریزی به سریال تلویزیونی «خانه سبز» بزنم؛ سریالی که با گذشت ۱۷ سال هنوز در یاد و خاطره مردم باقی مانده است. همکاری با زندهیاد شکیبایی در این سریال برایم شیرین و لذتبخش بود.
یکی از ویژگیهای این سریال دیالوگهای سرشار از زندگی بود و شکیبایی با تمام وجود و از صمیم قلب دیالوگها را میگفت.
برای خودم جالب است که هنوز هم وقتی با مردم برخورد میکنم، همه از سریال «خانه سبز» یاد میکنند و از صحنههای مختلف این سریال و دیالوگهای آن میگویند.
همه این مسائل نشان میدهد که تا چه میزان مردم برای کار هنرمندان ارزش قائل هستند. امیدوارم هنرمندانی که در این حرفه زحمت میکشند همیشه مراقب خودشان باشند.
ما موظف هستیم برای خودمان احترام قائل شویم تا شأن ما زیر سوال نرود. ایستادن در صف طولانی برای دریافت هدیه ریاستجمهوری تنها شأن ما را زیر سوال میبرد. در حالی که همین هدیه میتوانست به در منزل هر یک از ما هنرمندان ارسال شود.
پس مراقب شأن خودمان باشیم و بدانیم که برای جامعه مهم بوده و روی فرهنگ مردم تاثیرگذار هستیم بنابراین برای نگه داشتن رکن اصلی فرهنگ جامعه باید اهمیت قائل شویم. این حرف را از سر غرور نمیگویم، بلکه معتقدم انسان باید برای خودش ارزش و منزلت قائل شود تا بقیه هم قدر و منزلت او را بدانند.
مهرانه مهینترابی - بازیگر
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران قوه قضاییه مجلس شورای اسلامی مجلس دولت سیزدهم دولت رهبر انقلاب شورای نگهبان قوه قضائیه صادق زیباکلام مجلس دوازدهم انتخابات
هواشناسی تهران قتل پلیس شهرداری تهران پلیس راهور بارش باران سازمان هواشناسی سیل سلامت حج تمتع شورای شهر تهران
قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو خودرو بانک مرکزی سایپا بازار خودرو بورس دلار مسکن حقوق بازنشستگان ایران خودرو
نمایشگاه کتاب همایون شجریان فردوسی سحر دولتشاهی شاهنامه کتاب نمایشگاه کتاب تهران سینمای ایران تلویزیون دفاع مقدس نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران تئاتر
دانشگاه تهران وزارت علوم شورای عالی انقلاب فرهنگی تحقیقات و فناوری فضا آیفون
رژیم صهیونیستی غزه اسرائیل جنگ غزه فلسطین آمریکا روسیه حماس چین افغانستان ترکیه اوکراین
استقلال فوتبال پرسپولیس فولاد خوزستان لیگ برتر لیگ برتر ایران مهدی طارمی فولاد باشگاه استقلال رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران بازی
هوش مصنوعی همراه اول گوگل موبایل تبلیغات فناوری دوربین هواپیما اینستاگرام شفق قطبی نوآوری دبی
سرطان کاهش وزن زوال عقل ویتامین کودک فشار خون افسردگی واکسن سلامت روان