دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

خورشید رسالت در وصف امام خمینی


خورشید رسالت در وصف امام خمینی

«این اعجازی است که برای اهل نظر دلیل بر نبوت است و الّا ایشان به خودش نمی توانست این کار را بکند یک مسئله بزرگی است که کشف هم نشده است, برای خود ایشان است و کسانی که خاص الخاصّ ایشان هستند یک نفر آدم بتواند این طور در دنیا همه چیز را بیابد که مطابق عقل حالا باشد و آینده این یک امر اعجاز است غیر از اعجاز چیز دیگری نمی تواند باشد »

● ابتکاری ارزشمند

سالیانی است که به ابتکار مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه‏ای، هر سال جدید شمسی در پیام نوروزی ایشان با عنوانی جالب، شایسته و شکوهمند نامگذاری می‏شود. این حرکت تبلیغی و فرهنگی بنابر محتوای خود علاوه بر تأثیرگذاری بر جامعه و ایجاد تحوّل در نگرش‏ها، گرایش‏ها و بینش‏ها، دست اندرکاران امور اجرایی و متولیان خدمت به مردم را بر انجام وظایفی مأمور می‏نماید که با شئونات عنوان نامگذاری شده انطباق داشته و در راستای آن گام‏های مؤثری بر عرصه‏های گوناگون بردارند.

امسال نیز مقام معظم رهبری با درایتی تحسین برانگیز و در پاسخ مدّبرانه به جفاهایی که در غرب نسبت به ساحت مقدس رسول الله (ص) صورت گرفت، سال ۱۳۸۵ را به نام سال پیامبر اعظم نامگذاری کردند و در فرازی از پیام نوروزی خود خاطرنشان ساختند: «...در کنار...موفقیت‏های بزرگ، تلخی و سوانح و فقدان‏های دردناک و جفاهایی هم (در سال ۱۳۸۴) داشته‏ایم، چه به حرمت پیامبر اکرم (ص)، چه به قداست حریم عسکریین...اما عزم انقلابی بر آن است که به حول و قوه‏ی الهی از تلخی‏ها، پلکانی به سوی شسرینی‏ها بسازیم و سختی‏ها را به سخت کوشی تبدیل کنیم، این درس اسلام و پبیامبر عظیم الشأن اسلام است در این مقطع زمانی یا دو نام مبارک پیامبر اعظم از همیشه زنده‏تر است و این یکی از تدابیر حکمت و الطاف خفیه الهی است و امروز امت اسلام و ملتما بیش از همیشه به پیغمبر اعظم خود نیازمند است به هدایت او، به بشارت و اندرز او، به پیام و معنویت او و به رحمتی که او به انسان‏ها درس داد و تعلیم داد. امروز درس پیغمبر اسلام برای امتش و برای همه بشریت، درس عالم شدن، قوی شدن، درس جهاد و عزّت و درس مقاومت است، پس نام امسال به طور طبیعی نام مبارک پیامبر اعظم است. در سایه این نام و این یاد، ملت ما درس‏های پیغمبر را باید مرور کند و آنها را به درس‏های زندگی و برنامه‏های جاری خود تبدیل کند، ملّت ما به شاگردی مکتب نبوی و درس محمدی (صلی الله علیه و آله) افتخار می‏کند...»(۱)

باز خوانی هدایت، بشارت، انذار و درس‏های سعادت آفرین پیامبر اعظم (ص) در کنار ادای احترام به ساحت مقدس و رفیع ایشان، ظرفی متناسب را می‏طلبد که فرهنگ و هنر جهان اسلام و خصوص ایران که هویتی ارزشی دارد، این قابلیت را داراست، در حدود وظایف، توانایی‏ها و امکانات به تعظیم شعائر و انجام اقدامات متناسب با این نامگذاری بپردازد.

● تأسی امام به سیره پیامبر اکرم(ص)

امام خمینی فرزندی بی بدیل بود که موفق گردید در عصر تباهی و تیرگی و غلبه پلیدی‏ها و جاهلیت استکباری در تأسی و اقتدا به خاتم رسولان و خاندان مطهرش بر همگان سبقت گیرد و چون ستاره‏ای درخشان به پرتوافشانی بپردازد، او رایت رهبری را بر دوش نهد و کوکب هدایت و مشعل فروزان انسان هایی گردید که راه مقصود را گم کرده و از وادی تحیّر سر بر آورده و وحشت و نگرانی بر آنان استیلا یافته بود.

پویندگان طریق پاکی که این بزرگمرد را نمادی عالی از فضیلت‏های عالی اخلاقی و عرفانی و تربیت شده مکتب پیامبر اکرم (ص) دیدند و مشاهده کردند او زهد، اخلاص، فروتنی و شهامت را در وجود خویش متجلّی ساخته شیفته و مشتاق راهش گردیدند. امام از سلاله پاک رسول خدا بود که در بوستان ذریّه آن فرستاده ی الهی چون گلی شکفت و عطر وجودش عالم را معطر ساخت.

امام کوشید لمحاتی از خصال پیامبر را در حد توان در زندگی خود پیاده نماید، او با روی آوردن به عبادت و تزکیه آن چنان اهمیت معنوی را در خود پدید آورد که مردم همواره به دیده ی تکریم و احترام در وجودش بنگرند و در برابرش تواضع کنند و هیبت روحانی وی همه حاضران را تحت تأثیر می‏داد حتی دشمنان با وجود مجهز بودن به سلاح‏های گوناگون از این عظمت در هراس بودند در عین حال فروتنی در امام ویژگی ریشه دار و در شرایط قبل و بعد از انقلاب اسلامی این خصلت در وجود مبارکش قابل مشاهده بود(۲)، امام همچون جدّش رسول اکرم (ص) همواره در زندگی ساده می‏پوشید و کم خرج بود ولی بازدهی فراوان و بابرکتی داشت، از هر گونه اسراف و تبذیر دوری می‏کرد و می‏کوشیددر شرایطی مشابه افراد محروم و کم بضاعت جامعه زندگی کند و راضی نبود در موقعیتی بهتر از افراد عادی بسر برد، در منزل ایشان یک چراغ اضافی دیده نمی‏شد که بی جهت روشن باشد. در زندگی رسول اکرم (ص) می‏خوانیم که ایشان برروی زمین غذا میل می‏فرمودند و کفش خویش را به دست مبارک پینه می‏زدند و بر مرکبی عریان سوار شده و دیگری را هم بر آن سوار می‏کردند، امام می‏کوشید این شیوه ی ساده زیستی را کهک عامل هماهنگی و هم دردی با اقشار کم درآمد جامعه است در زندگی خود مورد توجه قرار دهد و در تدارک آن حتی به نزدیک‏ترین افراد خانه دستور نمی‏داد که آب و یا غذایی برایش بیاورند و بر سر سفره وسایل مورد نیاز را از دیگری نمی‏هاست و خود فراهم می‏نمود، با وجود تلاش‏های گسترده ی سیاسی و کارهای پرتراکم از توجه به درماندگان و بینوایان غافل نبود. در صرف مخارج زندگی خوراک و لباس خود و اهل خانه نهایت احتیاط و قناعت را اعمال می‏کرد، لباسهایش از یکی دو دست بیشتر تجاوز نمی‏کرد و در عین حالی که بسیار نظیف و مرتب بود در کمال صرفه جویی روزگار می‏گذرانید پیوسته همچون جدش رسول اکرم (ص) موقع وضوسازی، قبل و بعد از خواب و هنگام بیداری دندان‏ها را مسواک می‏نمود و به همین دلیل دندانهایش می‏درخشید، نقل کرده‏اند حضرت خاتم رسولان هر چند روز با قیچی جلوی آینه موی شارب و زیادی محاسن را می‏گرفتند، امام نیز چنین عمل می‏کرد. در سلام نمودن بر دیگران پیشی می‏گرفت و کسی هرگز نتوانست در این سنت پسندیده بروی سبقت گیرد، در مسیر خانه تا محل درس هم سعی می‏نمود کسی پشت سر ایشان حرکت نکند و اگر صدای کفش می‏شنید، ایستاده و می‏فرمود آقا بفرمایید و حاضر نمی‏گردید فردی در معیّت او، گام بردارد، با نهایت متانت و وقار حرکت می‏نمود و به این سو و آن سو نمی‏نگریست.(۳)

شخصیت دادن به کودکان از اموری است که حضرت محمد(ص) در سیره و سخن‏های مبارک، بر آن تاکید می‏نمود، امام خمینی در این عرصه نیز نمونه بود و با آن همه اقتدار که ابرقدرت‏ها از شنیدن نامش در هراس بودند آن قدر رئوف بود که وقتی با اطفال مواجه می‏گشت، به آنان سلام می‏نمود و حتی سهم کودکان را در نهضت اسلامی از یاد نبرد و از آنان قدرشناسی کرد، اگر هم می‏خواست تذکری به بچه‏ها بدهد، شخصیت آنان را مورد احترام قرار می‏داد و اجازه نمی‏داد عزت نفسشان مورد خدشه قرار گیرد. امام کودکان را آیات مهربانی، صفا و صداقت معرفی می‏کرد.(۴)

رسول اکرم (ص) فرموده‏اند: کسی که دختر بچه خود را شادمان کند، مانند کسی است که بنده‏ای از فرزندان اسماعیل ذبیح را آزاد کرده باشد. و آن کسی که پسر بچه خود را مسرور و دیده‏اش را روشن کند مانند کسی است که دیده‏اش از خوف خداوند گریسته باشد.(۵) امام نسبت به فرزندان و نوه‏ها بسیار عاطفی بود و انسی توأم با مودّت و محبت با آنان داشت، توصیه می‏کرد بچه‏ها تحت فشار قرار نگیرند، موانع از سر راهشان برداشته شود و کمتر به آنان تحکّم گردد. البته بعد از سن تکلیف امام در برخورد با بچه‏ها، تابع مسایل شرعی بود ولی قبل از آن، تأکید می‏نمود اگر خوابند بیدارشان نکنید. غالباً بچه‏ها را دور خود جمع نموده و در بازی آنان شریک می‏گردید.(۶)

● آذرخشی در کویر انسان ها

در حصار شبه جزیره‏ای که در جنوب غربی آسیا قرار دارد و آن را عربستان نامیده‏اند نهایت خُسران بشریّت ترسیم گردیده بود، سرزمینی که جاهلیت آن را در نوردیده و اتصال اقوام و قبیله هایش نمودی یکسان به خود می‏گیرد و مناسبت هر قبیله بر اساس امتیازات نژاد مشخص می‏شود و همه بر کثرت نفرات، اموال و دارایی‏ها برهم مباهات می‏کنند تا آن جا که بر زیاد شدن آمار نفراتشان به گورستان‏ها می‏رفتند و قبرهای اشخاص طایفه خویش را می‏شمردند. قرآن بدین موضوع اشاره دارد: «الهکم التکاثر حتی زرتم المقابر؛»(۷) خون، انگیزه تمام جدال و جنگ‏ها بود و خونخواهی و انتقام وحشتناک فرهنگ تمامی حماسه‏ها، تاریخ‏ها و سروده‏ها را بوجود می‏آورد. دردناک‏تر از این‏ها، زندانی افکار و احساسات در برابر تعدادی سنگ به نام بت بود و چه فریادهایی که در پای این‏ها نکردند و چه اندیشه‏های باالقوه و سرشت‏های پاکی که در پای آن‏ها قربانی نگشت.(۸)

در سرزمین ایران هم وضع آشفته و پریشان بود، قلم و سلاطینی که خود را از نژاد خدا(؟!) می‏دانستند و برای خویش شخصیتی ربّانی و الهی قائل بودند، استبداد و چپاولگری و استثمار مردم و ایجاد نظام طبقاتی چنان مغرور و غافلشان کرده بود که به اموال، کاشانه و حتی آبروی مردم به دیده ی طمع می‏نگریستند و در عصیان و سرکشی بر حضرت باری تعالی چنان گستاخ شده بودند که برای حیثیت انسانی هیچ ارزشی قائل نبودند، اگر کسی رأی و نظری خلافشان می‏داد زیر ضربات شدیدترین شکنجه‏ها او را از بین می‏بردند، خزانه کشور و خزینه ی کسراها یکی بود و اموال کشور را صرف بزم، شراب و عیّاشی می‏کردند.(۹) این توحّش به اعراب و ایرانیان منحصر نمی‏گشت و روحی‏ها نیز اوضاع رنج آوری داشتند، زیرا ساکنان این قلمرو از هیچ گونه حقوق و امتیازی سیاسی و اجتماعی برخوردار نبودند و تمامی امتیازات در انحصار اغنیاء و یا در طبقات روحانی کلیسا بود، بخش اعظم مردم یا برده بودند یا چاکر، به بردگان همچون حیوانات غذا می‏دادند و در این حال پا در زنجیر داشتند و دست در دستبند و یا زنجیری که از قلاده‏ای به قلاده دیگر اتصال داشت، به بکدیگر بسته شده بودند، صاحبان قصرها و اسقف‏های کاخ نشین و کشیش‏های صومعه دار از این همه رنج و آلام مردم هیچ پروایی به خود راه نمی‏دادند.(۱۰)

ناگهان در دل زمین زلزله افتاد، سینه خوش رنگ دریا جوشیدن گرفت، دشت‏ها تکان خوردند، کوهها برخود لرزیدند، طاق مدائن شکاف برداشت و بت هایی که از سقف و دیوار خانه کعبه آویخته شده بود، فرو ریختند، آتشکده فارس به خاموشی و سردی گرائید، در روم بادهای وحشت انگیزی وزید، کاخ خسروها و قیصرها دچار آشفتگی شدند، انقلابی شگرف تحولی محسوس و زمزمه‏ای هیجان‏انگیز آرامش شب را درهم شکست. این دگرگونی‏های مهم که به چشم اهل بصیرت معنادار بود، سنگ بنای حادثه‏ای حیاتی، جاویدان و معنوی را نوید می‏داد، این رویداد بزرگ که چشمه پر بهره رستگاری و فضیلت را بر کشتزار جهانیان جاری ساخت، سحرگاهان روز جمعه ۱۷ ربیع الاول سال عام الفیل(۵۷م) به وقوع پیوست و نوزادی فرخنده در مکه دیده به جهان گشود که دراین تاریکی‏های دهشت زا، فروزش برانگیخت این طفل که محمد نامیده شد هنوز بر گهواره‏اش آرام نگرفته بود که دنیا را چون گهواری به حرکت در آورد و با ولادتش علم کاهنان و سحر ساحران باطل گشت و ندای ملکوتی: «جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا؛(۱۱)در میان زمین و آسمان عطرافشان گردید.

آن رحمت عالمیان چون گلی معطر به قدرت الهی در صحرایی خشک رویش و شکوفایی خود را آغاز نمود تا کویر تفتیده دل‏ها و لجن زار متعفّن جان‏ها و محیط آلوده ی آن روز و نه تنها آن ایام که واپسین نفس‏های روزگار را با نسیم خوشبوی دین و مکتب مقدسش بنوازد این بزرگ مرد که در همان اوان زندگی پدر و مادر را از دست داد، در میان مردمانی محروم از عاطفه و سنگدل و قسّی القلب مراحل رشد را سپری کرد اما او قلبی سرشار از محبت، عطوفت و رأفت دارد، به یتیمان و فقیران کمک می‏کند و نسبت به تمام مسافران و از راه ماندگان میهمان نواز است و اجازه نمی‏دهد به کسی صدمه‏ای و لطمه‏ای وارد شود و رنج دیگران را به جان می‏خرد، اذیت‏های مخالفان را تحمل می‏کند و حتی به عیادت کسی می‏رود که او را آزار داده و رسالتی پر رنج را پیش می‏برد تا انسان‏ها را به سوی عدالت، حقیقت، راستی و درستی راهنمایی کند، با وجود آن که در میان بت پرستان و مشرکان زیسته ولی آنچنان روح بزرگ و والایی دارد که در زمین و آسمان هیچ کس را جز اللّه شایسته پرستش نمی‏داند و در برابر هیچ مخلوقی سر تعظیم فرود نمی‏آورد و نفرت و انزجار خود را از ستم و بهره کشی و زورگویی اعلام می‏دارد. او پانزده سال تمام بیابان‏های خشک را درپیش می‏گرفت و در کوه حرا که قلّه‏اش همچون مخروطی در شمال شرقی مکه، بر قلب جهان اسلام برافراشته است، همانجا که ابراهیم (ع)، اسماعیل (ع) خود را به قربان گاه آورد، معتکف گشت و در برابر جایگاه خلیل الله، ندایش را که هنوز در گوش زمان طنین انداز است با گوش جان شنید. آن برگزیده ی پیامبران بیابان‏های حجاز و خارهای صحرایی گرم را می‏پیمود تا در غار حرا به تفکر نشیند و با خدای خویش راز و نیاز کند و وجود خویش را برای دریافت انوار وحی و ارتباط با فرشته ی الهی مهیا سازد.

● بارگاه قدس و جایگاه اُنس

راستی این شخصیت ممتاز چه اوصافی دارد و مقام و درجاتش چگونه است ککه این شایستگی‏ها را بدست می‏آورد و هادی انسان‏ها می‏گردد و برگزیده همه رسولان الهی می‏شود و اسوه‏ای حسنه می‏گردد، امام خمینی او را نور مقدس می‏داند که مرکز ظهور اسم اعظم و مرآت تجلّی حق است.(۱۲) امام خمینی در جای دیگر می‏گوید رسول خدا (ص) صاحب مقامی است که شامل حقایق غیب و شهود می‏باشد و ریشه بنیادین تمامی مراتب کلی و جزیی است و نسبت ایشان به پیروانش هم چون اسم اعظم نسبت به سایر اسما و صفات است.(۱۳)

امام خاطرنشان می‏نماید: «تمام دایره وجود، از عوالم غیب و شهود تکویناً و تشریحاً وجوداً و هدایتاً ریزه خوار نعمت آن سرور هستند و آن بزرگوار واسطه فیض حق و رابطه بین حق و خلق است و اگر مقام روحانیت و ولایت مطلقه او نبود احدی از موجودات لایق استفاده از مقام غیب احدی نبود و فیض حق عبور به موجودی از موجودات نمی‏کرد و نور هدایت در هیچ یک از عوالم ظاهر و باطن نمی‏تابید.»(۱۴)

رسول اکرم (ص) صاحب علم کامل لدنی است و دانش آن حضرت از قیاس‏ها و اختراعات ذهن بشری و وهْمْ و گمان عاری است همانگونه که قرآن می‏فرماید: «و ماینطق عن الهوی ان هو الاوحی یوحی»(۱۵) از این روی آن حضرت به مقامی رسیده که برای احدی رسیدن به آن امگان‏پذیر نخواهد بود. برخی انسان‏ها چون ترقّی کرده‏اند محو عالم بالا شده‏اند و برای آنها نسبت به مراحل پایین‏تر عفلت اتفاق می‏افتد این است که افراد وقتی به مرتبه‏ای که قابلیت داشته‏اند می‏رسند کمال آن عالم آنها را محو می‏کند و دیگر قادر نخواهند بود با پایین مُراوده‏ای داشته باشند و امور مربوط به زندگی طبیعی را از دست می‏دهند و دیگر نمی‏توانند در این امور مشی کنند ولی رسول اکرم (ص) ضمن آن که به مقامات عالی می‏رسد و تمام اسماء و صفات در او تجلی می‏کند، در عین حال حفظ ادب و شئون آن عالم را می‏کند و این عالم را هم مراعات می‏نماید، نهایت عظمت و تجلیاتی که امکان دارد برای انسان طلوع کند برای وی رخ می‏دهد ولی چون وجودش کامل است مانع محو دراین تجلیات می‏شود و این ویژگی‏ها او را از عالم طبیعت غافل نمی‏کند و به عنوان انسان کامل فیوضات عالم بالا را به نحوی که افاضه می‏شود ضبط و حفظ می‏نماید و چنانچه شایسته است به عالم پایین فیض می‏رساند نه از بالا دستش کوتاه است و نه از پایین غافل است. امام خمینی به همین دلیل حضرت رسول اکرم (ص) را کاملترین موجودات می‏داند.(۱۶)

قیام برای خدا بود که خاتم انبیاء را یک تنه بر تمام عادات باطل و عقاید خراب جاهلیت غلبه داد و بت‏ها را از خانه خدا برانداخت و به جای آن توحید و تقوا را بنیان نهاد و به مقام قاب قوسین رسید. قدم عبودیت و جذبه ربوبیّت نیز آن حضرت را سیر داد و به معراج و مقام قرب وصول نمود و به همین دلیل در تشهد نماز توجه به بندگی رسول اکرم (ص) قبل از رسالت است و این حقیقت نشان می‏دهد که مقام رسالت عصاره‏ای عبودیت می‏باشد. امام خمینی از این موضوع چنین نتیجه می‏گیرد: «قدم عبودیت مقدمه همه مقامات سالکین است و رسالت شعبه عبودیت است و چون رسول ختمی، عبد حقیقی فانی در حق است اطاعت او اطاعت حق است...و عبد سالک باید از خود مراقبت کند که قصور در طاعت رسول که طاعت الله است نکند تا از برکات عبادت که وصول به بارگاه قدس است به دستگیری ولی مطلق نشود و بداند که کسی را بی دستیاری ولّی نعم و رسول اکرم (ص) به بارگاه قدس و جایگاه انس بار ندهند.»(۱۷)

پیامبر اعظم در کوه حرا برپا ایستاد و قیام به اطاعت نمود و چنان مشقت و رنج کشید که پاهای مبارکشان متورم گردید و خداونددر کلام وحی، به رسولش فرمود: «طه ما انزلنا علیک القرآن لتشقی ؛(۱۸)ای طاهر هادی ما قرآن را برتو نازل نکردیم که به رنج بیفتی» تو پاکیزه‏ای و هدایت کننده، اگر مردم از تو پیروی نکنند از کاستی و نقص و شقاوت آنان است و مشکلی در سلوک و مشی تو وجود ندارد. امام خمینی این نکته را مورد تذکر قرار داده است: «حضرت ختمی مرتبت به قدری ریاضت کشید و قیام در مقابل حق کرد که قدم‏های مبارکش ورم کرد.»(۱۹)

البته راز عبادت و بندگی پیامبر (ص) خوف از عذاب خداوند یا فعالیتی برای محو خطاها و سیئات نبود و چگونگی عبودیت آن حضرت با مردمان عادی تفاوت بارزی دارد واین گونه عبادات از ساحت مقدس او دور است بلکه عظمت پروردگار و شکر گزاری در برابر نعمت‏های بی کران خداوند متعال هرگونه آرام و قرار را از آن حضرت بریده بود، به باور امام خمینی عبادت خاتم رسولان و ائمه هدی (ع) ترسیمی از تجلیات محبوب است، این بزرگان با وجود آن که محو جمالند و فانی در صفات و ذات، حرکت بدن هایشان تابع این حالات معنوی و ملکوتی است.(۲۰)

اراده نبی مکرم تابع اراده حق تعالی بود، حرکتی از خود نداشت، پیرو حق بود هیچ خلجانی در قلبش پدید نیامد، او که از محضر قدس ربوبی و محفل قرب و انس الهی به سر منزل عربت، جاهلیت و کاستی قدم رنجه فرمود و گرفتار معاشرت و مراوده با افرادی چون ابوجهل، ابوسفیان ومانند آن‏ها شده بود، دل اهل معرفت و ولایت را دچار تحول می‏ساخت و در واقع پیامبر به نوعی از مقامات بالا، به موقعیت هایی این گونه فرود آمد تا رحمت واسعه و کرامت الهی را شامل بندگانی بنماید که مستعد هدایت هستند و می‏خواهند از عالم پست و اسفل به سوی قدس و ملکوت صعود کنند از این جهت پیامبر(ص) حتی وقتی مشاهده می‏کند کفار و مشرکان در باطل غوطه ورند و در باتلاق گمراهی دست و پا می‏زنند تأسف می‏خورند و به حالشان دلسوزی می‏نماید، قرآن می‏فرماید: «لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریصٌ علیکم بالمؤمنین رؤف رحیم».(۲۱)

به درستی که فرستاده‏ای از خودتان برایتان آمد که آن چه شما را به مشقّت می‏افکند برای او سخت و دشوار است، بسیار هواخواه شما و بر اهل ایمان دلسوزی و مهربانی دارد.

در شدّت این شفقت قرآن می‏فرماید: «فلعلک باخع نفسک علی آثارهم ان لم یؤمنوا بهذالحدیث انتقاً؛(۲۲)یعنی ای رسول نزدیک است که اگر امّت به قرآن تو ایمان نیاورند، جان عزیزت از شدت اندوه و تأسف (بی ایمانی آنان) از دست برود و در جای دیگر کلام وحی می‏فرماید: «لعلک باخعٌ نفسک الّا یکونوا مؤمنین ؛(۲۳)(ای فرستاده ما) تو چنان در اندیشه هدایت خلقی که در صدد هستی جان عزیزت را از حزن این که آنان ایمان نمی‏آورند از دست بدهی.

امام خمینی چه جالب این نکته را مطرح می‏نماید: «سبحان الله، تأسف به حال کفّار و جاهدین حق و علاقه‏مندی به سعادت بندگان خدا، کار را چقدر به رسول خدا (ص) تنگ نموده که خدای تعالی او را تسلیت دهد و دل لطیف او را نگهداری کند که مبادا از شدت همّ و حزن به حال این جاهلان بدبخت دل آن بزرگوار پاره شود قالب تهی کند...»(۲۴)

غلامرضا گلی زواره‏

پی‏نوشت‏ها: -

۱. روزنامه اطلاعات، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۸۵، شماره‏۲۳۵۹۲، ص‏۲.

۲. پابه پای آفتاب، ج ۴، ص‏۱۶۱.

۳. سرگذشت‏های ویژه از زندگی امام خمینی، ج ۴، ص‏۱۲۹، مأخذ قبل، ج ۴، ص‏۱۱۶، فرازهای فروزان، ۲۴۰-۲۳۹، گل‏های باغ خاطره، ص‏۵۹، فصلنامه ندا، شماره اول، ص‏۵۱.

۴. ویژگی هایی از زندگی امام خمینی، حمید انصاری، ص ۴۱، خورشید قرن، حمید علم الهدی، ص ۹۵ ،پابه پای آفتاب، ج ۱، ص ۱۱۱،فرازهای فروزان، ص‏۲۶۴.

۵. مکارم الاخلاق، طبرسی، ص‏۵۷۱.

۶. صحیفه دل، ج اول، ص ۶۰، پابه پای آفتاب، ج اول، ص ۱۹۱-۱۹۰،دلیل آفتاب، ص‏۱۷۲.

۷. سوره تکاثر، آیات اول و دوم.

۸. محیط پیدایش اسلام، شهید دکتر بهشتی، ۴۲ - ۳۹، تاریخ یعقوب، ج ۱، ص ۳۳۷.

۹. جهان در عصر بعثت، باهنر و رفسنجانی، ص ۳۶ و ۵۱ و۵۲.

۱۰. روح اسلام، امیر علی، ترجمه ایرج رزاقی و محمد مهدی حیدری پور، ص ۲۵۰ -۲۴۹، فرهنگ وتمدن مسلمانان، بار تولد، ترجمه دیانت، ص‏۲۳.

۱۱. سوره ی اسری، آیه ۸۱.

۱۲. شرح حدیث جنود عقل وجهل، ص ۱۶.

۱۳. مصباح الهدایه، ص ۷۶ -۷۵.

۱۴. آداب الصلوة، ص ۱۳۸ -۱۳۷.

۱۵. سوره نجم، آیه ۳و۴.

۱۶. تبیان، دفتر ۴۱ (نبوت)، ص ۳۸۴.

۱۷. آداب الصلوة، ص ۳۶۵.

۱۸. طه، آیه دوم.

۱۹. چهل حدیث، ص ۱۷۷.

۲۰. همان، ص ۳۴۹ و ۳۵۰.

۲۱. سوره توبه، آیه ۱۲۸.

۲۲. سوره کهف، آیه ۶.

۲۳. سوره شعراء، آیه سوم.

۲۴. شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص ۱۶۵ - ۱۶۴.

۲۵. سوره فتح، آیه ۲۹.

۲۶. نک: تفسیر سوره حمد، امام خمینی، ص ۱۱۰ -۱۰۹.

۲۷. آداب الصلوة، ص ۲۳۷، ۲۳۶.

۲۸. سوره ی قلم، آیه چهارم.

۲۹. شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص ۳۱۷ - ۳۱۶.

۳۰. تبیان، دفتر ۱۲، ص ۱۰۱.

۳۱. چهل حدیث، امام خمینی، ص ۹۶.

۳۲. بیانات امام در جمع مدیران صندق‏های قرضه الحسنه در۲۰ خرداد ۱۳۵۹، صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۱۶۸.

۳۳. سوره جمعه، آیه دوم.

۳۴. سوره حجرات، آیه ۱۳.

۳۵. سخنرانی امام در جمع مسئولان لشکری و کشوری در ۲۱/۲/۱۳۶۱، صحیفه نور، ج ۱۷، ص ۲۵۰.

۳۶. بیانات امام در دیدار با اعضای هیات دولت در اول دی ماه سال ۱۳۶۰، همان، ج ۱۸، ص ۱۹۰.

۳۷. بیانات امام در هشتم فروردین سال ۱۳۶۶، همان، ج ۲۰، ص ۷۸.

پاسدار اسلام ـ ش ۲۹۶ - مرداد ۸۵


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.