پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
شیرین زبانی های بی وقفه شخصیت های غیرجذاب
«وودی آلن» به لحاظ هنری و مالی در توقفگاههای سیاحتی اروپایی خود در لندن، بارسلونا و پاریس به موفقیت دست یافت اما در «به سوی رم با عشق»، چهرهای مملو از زبانبازی به خود گرفته است. این فیلم به دلیل ادا و اطوار درآوردنها و وول خوردنهای بدش، نوعی گردش سیاحتی فوقالعاده پرتجمل در میان شهری لایزال است که گویی دربان هتل اکسلسوار آن را چیدمان کرده باشد. این تولید سونی پیکچرز کلاسیکز با استفاده از لطیفههای تکراری و موتیفهای آشنا از فیلمهای متعدد پیشین آلن، که همگی آنها بار نخست که به کار برده شده بودند بهتر جلوه میکردند، شاید در وهله اول از حسن شهرتی بهره برده باشد که فیلم «نیمهشب در پاریس» در سال گذشته به وجود آورده بود- پرفروشترین فیلم آلن تاکنون- اما حرفهای دهان به دهان، انتظارات امیدوارکننده را در نطفه خفه میکند. از ۲۰آوریل در ایتالیا فقط در نسخههایی به زبان ایتالیایی این فیلم اکران شده است و نسخه زبان انگلیسیاش در جشنواره فیلم لسآنجلس به نمایش درآمد و اکران محدود آن از ۲۲ ژوئن (دوم تیرماه) آغاز شد.
با وجود همه مسایل، مایه تسکین است وقتی آدم درمییابد که تولید بعدی آلن در نیویورک و سنفرانسیسکو فیلمبرداری خواهد شد. به نظر میرسد که او عجالتا دست از اروپا برداشته است. اگرچه شخصیتی که او در اینجا تصویر میکند یک کارگردان بیتفاوت بازنشسته اپراست که به کشف یک تِنور درخشان نایل میشود، اما آلن نویسنده-کارگردان این بار خود را به کرگوشی زده، تا حدی که درنمییابد شیرینزبانیهای بدونوقفه شخصیتهای کمتر جذاب تقریبا هیچگاه خوب از کار در نمیآیند.
چهار داستان جداگانه که هرگز رابطهای درونی با هم برقرار نمیکنند، اگرچه به هم برش میخورند_این انتظار که با نوعی جمعبندی نهایی و بزرگ فلینیوار روبهرو خواهد شد را در ادامه بیاساس جلوه میدهند. اما مایه تعجب است نویسنده قابلی مانند آلن حتی به خود زحمت نمیدهد تا وحدت زمان را رعایت کند؛ داستان آن زوج، گویا در یک روز رخ میدهد، در حالیکه به نظر میرسد داستانهای دیگر در طی هفتههای متمادی یا طولانیتر رخ میدهند.
این واقعیت که آلن -که پس از فیلم «خبر داغ» در ۲۰۰۶ نخستین بار است در فیلمش بازی میکند- نقش یک کارگردان اپرا را ایفا میکند چندان دور از ذهن و بعید نیست، زیرا خود آلن اپرای یکپردهای پوچینی با عنوان Gianni Schicchi را چهار سال پیش در اپرای لسآنجلس بر صحنه برده بود؛ اجرایی خوب، که باید از او تشکر کرد. اگرچه، این شخصیت جری او همان آلن کوچ کلاسیک است، که با همسرش، فیلیس (جودی دیویس)، به رم وارد میشود، تا شوهر آتیهدار و ثروتمند دخترش، هِیلی (الیسن پیل) را ملاقات کند اما فقط میتواند درباره کمونیستها، اصناف و اغتشاش خطوط هوایی شکوه و شکایت کند و بس.
همچنین از دیگر بازدیدکنندگان شهر میتوان از جان (الک بالدوین) معمار نام برد که با مرد جوانی با نام جک (جسی ایزنبرگ) برخورد میکند که در همان محله تراستور زندگی میکند که او در ۲۰ سالگی در آنجا ساکن بوده است. جان همراه با جک به آپارتمانش میرود و در آنجا دوست جذاب جک، سالی (گرتا گرویگ)، را ملاقات میکند و خبر ورود عنقریب دوست صمیمی و مهم سالی با نام مونیکا (آلن پیج) را میشنود؛ مونیکا یک هنرپیشه لسآنجلسی است که بیدرنگ پیرمرد او را با عنوان «یک شبه روشنفکر خودخواه» به صلابه میکشد.
مونیکا، بانویی جوان که در همان اولین دقایق ملاقات آدمها برای بار اول، بیپروا حرف میزند به شکل نسنجیدهای از طریق سالی با جک همراه میشود، آن هم جکی که سریعا دلزده میشود. جک ناگهان درمییابد که جان مسنتر اما فرزانهتر دور و بر او میپلکد، اما دور از چشم دیگران، به عنوان پیر ریشخندکننده و همیشه حاضر و مهیا برای نقد حماقتهای عاشقانه جک عمل میکند. بالدوین به خوبی در این نقش آدم ریشخندکننده، جا افتاده اما متاسفانه آلن پیشترها این نوع شخصیتها را صدها بار بهتر مینوشت؛ وقتی که از همفری بوگارت در نقش پیر رمانتیک خودش در «دوباره بزن، سام» استفاده میکرد.
با وجود هشدارها و دوراندیشیهای خردمندانه جان، جک اجازه میدهد تا مونیکا، رگ خواب او را به دست بیاورد؛ در خطی داستانی که دستکم اندکی بیش از دیگر داستانها جذابیت دارد و -با پیچیدگی بیشتر- میتوانست موضوع فیلمی خاص باشد. با اینکه این داستان از چیزهای دست دوم درست شده، اما باز هم این تکلمه را باید بر دیگر داستانها ترجیح داد؛ داستانهایی که همه از سر و سرهای طنز تکبعدی تشکیل شدهاند.
جری، خواننده با ابهت اپرا، در حین دوش گرفتن میشنود که او از قضا پدر داماد آیندهاش است. پس از اعتراضات مصرانه، جیانکارلو مامور کفنودفن (خواننده تنور واقعی به نام فابیو آرمیلیاتو) سرانجام رضایت میدهد که جری یک اجرای آزمایشی داشته باشد، که به شکست میانجامد. چرا؟ چون او فقط میتواند به طرزی زیبا در حمام بخواند و بس. راهحل جری؟ نوعی نمایش «پالیاچی» را روی صحنه ببرد که شخصیت اصلی آن همواره در حال دوش گرفتن است و این به تولید پیچیدهای منجر میشود که در آن جیانکارلو که به شکلی هنرمندانه با شیشه مات پوشانده شده، میتواند تمام ترانههایش را در حالی که دارد خود را میشوید بخواند. هرچند هم که این ایده بد جلوه میکند، اما خواندنش بیشتر خندهدار است تا تجربهاش.
داستان دیگر فیلم بر یک آدم عادی و بدون هیچگونه وجه مشخصی (روبهروتو بنینی) متمرکز میشود که به طرزی توجیهناشدنی روزنامهنگارها، خبرنگاران تلویزیونی و عکاسان ۲۴ساعته دنبالش هستند تا یکریز از او درباره اینکه صبحانه چه خورده و تمامی کارهای بیمعنای روزمرهاش بپرسند. عاقبت، وقتی او سرانجام تحت محاصره قرار گرفته، یک نفر به این نکته اشاره میکند که «شما به خاطر معروفیت معروفید.» این نقد آلن بر سویه آزاردهنده شهرت است، اما شبیه نوعی پژواک ضعیف از «خاطرات استارداست» جلوه میکند.
طولانیترین و نیز کاملا احمقانهترین داستان فیلم، دردسرهای رمانتیک باورنکردنی را به تصویر میکشد که تازهدامادان و نوعروسان دهاتی در یک جدایی، که از روز حمله نرماندی نیز طولانیتر است، تجربه میکنند. وقتی میلی (الساندرا ماستروناردی) جذاب و به ظاهر معصوم به جستوجوی یک سالن آرایش از هتلش بیرون میآید، شوهر موذی طبقه متوسطی او، آنتونیو (الساندرو تیبری) بیدرنگ بهوسیله یک بدکاره به نام آنا (پنهلوپه کروز) مورد حمله قرار میگیرد که او را اشتباه گرفته است.
وقتی خویشاوندان قدیمی و جنجالی آنتونیو به آنجا میرسند، آنتونیو به طرز احمقانهای آن زن لباسقرمز را به عنوان همسرش معرفی میکند و این امر به همه جور لحظات خجالتآور منجر میشود، از جمله وقتی معلوم میشود که تقریبا تکتک آن مردهای حاضر در یک مراسم جشن رویایی آنا را میشناسند. در این حین، میلی نمیتواند آرایشگر را پیدا کند اما وارد عالم سینمای رم میشود. این داستان از هر زاویه حتی به عنوان یک فارس (هجویه سبک) نیز باورنکردنی است.
در بیشتر بخشها، شخصیتها آنقدر احمق و چشم و گوش بستهاند که حماقتهایشان را نمیبینند تا حتی در این بافتار فارسگونه به آن تن بدهند. بهترین امیدی که هنرپیشههای بایسته حاضر در این فیلم میتوانند داشته باشند این است که مایه شرمساری نشوند که فقط معدودی موفق به این کار میشوند. فیلمبرداری داریوش خنجی، آن شهر پیشتر زیبا را در رنگمایههای سوزان و طلایی غرق میکند، اما حتی موسیقی منبع که با ترانه معروف «وُلاره» آغاز میشود، در سطح معیارهای معمولی کارگردان نیست.
منبع: هالیوود ریپورتر
تاد مک کارتی
ترجمه: وحیداله موسوی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست