شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

ولایت عشق


ولایت عشق

«رضا» مشهورترین لقب اوست چرا که هم دشمنان مخالف و هم دوستان موافق به ولایتعهدی وی رضایت دادند

امامی که علمش بسیار و رفتارش پیامبر گونه و حلم و رافت و احسانش شامل خاص و عام بود، هیچ حاجتمندی را مأیوس باز نمی گرداند، شبهای تاریک در مدینه می گشت و مستمندان را کمک می کرد، جامه ارزان و خشن می پوشید ولی در مجالس و برای ملاقاتها و پذیرائیها لباس فاخر در بر می کرد، به پاکیزگی بدن، موی سر و پوشاک خود بسیار توجه داشت، غذا را اندک می خورد و سفره اش رنگین نبود.

پیشوایی که هیچ گاه با سخن خود، دیگران را آزار نداد و سخن هیچ کسی را قطع نکرد. ولی ای که به نیازمندان بسیار کمک می فرمود، با خدمتگزاران خود بر سر یک سفره می نشست و غذا می خورد، همیشه چهره ای خندان داشت، به عیادت بیماران می رفت و در تشییع جنازه ها شرکت می جست.

بزرگی که از مهمانان خود، شخصا پذیرایی می کرد، وقتی بر سر سفره ای می رسید، اجازه نمی داد تا به احترام او از جای برخیزند.

«رضا» مشهورترین لقب اوست چرا که هم دشمنان مخالف و هم دوستان موافق به ولایتعهدی وی رضایت دادند. در این نوشتار سعی داریم به بهانه شهادت امام علی بن موسی الرضا (ع) نگاهی گذرا به دوران زندگی آن حضرت داشته باشیم و به برخی از خصوصیات اخلاقی و معنوی آن حضرت که دیگران نقل کرده اند، اشاره کنیم، باشد که ما شیعیان آن حضرت، با آشنایی بیشتر با خصوصیات اخلاقی و معنوی امام رضا (ع)، شیوه درست را در زندگی خود اتخاذ نمائیم.

● ولادت امام رضا (ع)

امام علی بن موسی الرضا(ع) بنا به نقل کلینی و شیخ مفید در یازدهم ذیقعده سال ۱۴۸ هـ ق در مدینه منوره تولد یافت. پدرش موسی بن جعفر(ع) و مادرش نجمه خاتون بود.

● القاب امام رضا (ع)

کنیه امام هشتم، ابوالحسن می باشد و آن حضرت را ابوالحسن الثانی می گویند. مشهورترین لقب او رضا و القاب و عناوین دیگری نیز مانند صابر، فاضل، وفی، رضی و... برای آن حضرت نقل شده است. بزنطی گوید امام جواد می فرمود حق تعالی پدرم را به «رضا» مسمی گردانید برای اینکه او پسندیده خدا بود در آسمان و پسندیده رسول و ائمه اطهار بود در زمین و همه از او خوشنود بودند و او را برای امامت پسندیدند.

بزنطی در ادامه می گوید: عرض کردم مگر همه پدران شما پسندیده خدا و رسول و امامان نبوده اند. فرمود بلی. گفتم: پس چرا فقط او را در میان آنها به این نام ملقب گردانیدند؟ فرمود: برای اینکه از او دوست و دشمن هر دو راضی بودند و اتفاق دوست و دشمن بر خشنودی، مخصوص آن حضرت بود، بدین جهت او را بدین اسم مخصوص گردانیدند.

● دوران کودکی و جوانی

دانشمند لبنانی، احمد مغنیه، دوران کودکی و جوانی حضرت امام رضا (ع) را چنین نقل می کند: « امام هشتم ۳۵ سال در حیات پدر بزرگوارش زندگانی کرد که قسمت اعظم آن در دوره هارون الرشید بود و پدرش در حبس هارون بود. گاهی در زندان بغداد و گاهی در زندان بصره عمر مبارکش می گذشت. امام رضا این ظلم ها را می دید و سر بر زانو غم نهاده و نمی توانست به کسی اظهار دارد. روزگار رضا بسیار شبیه به روزگار پدران او بود که یک سر آن به علی بن ابیطالب و طرف دیگرش متصل به ائمه اطهار(ع) بود.»

● دوران امامت

امام کاظم (ع) در موارد متعددی به امامت حضرت رضا (ع) پس از خود تصریح فرموده بود، از جمله داوود رقی گوید: به موسی بن جعفر عرض کردم پدرم فدای تو باد، من به سن کهولت رسیده ام و می ترسم پیش آمدی برایم روی دهد و دیگر شما را نبینم، لذا می خواهم مرا از امام بعد از خود خبر دهید. حضرت فرمود: پسرم علی امام بعد از من است.

مدت امامت حضرت رضا(ع) حدود ۲۰ سال طول کشید، که ۱۷ سال آن در مدینه و سه سال آخر آن در خراسان گذشت.

موقعیت امام رضا(ع) در مدینه، همه علما و شخصیتهای سیاسی و اجتماعی حجاز را تحت الشعاع خود ساخته بود و مردم آن حضرت را در همه شؤون مادی و معنوی، مرجع و پناه خود می دانستند.

امام رضا (ع) برای رفع مشکلات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مردم، تلاش می کرد و از موقعیت و منزلت والایی در میان مردم برخوردار بود. چه نیکوست که این موقعیت و منزلت را از زبان خود آن حضرت نقل کنیم که ایشان در گفتگویی با مأمون در خراسان فرمودند:

«اینکه من در اینجا (خراسان) به عنوان ولی عهد، شده ام از نظر من هیچگونه بر موقعیت من افزوده نشده است، من در مدینه در موقعیتی بودم که نامه ام به مشرق و مغرب می رفت (دست خطم را در همه جا می خواندند) بر مرکب خود سوار می شدم، و در راههای مدینه عبور می کردم، هیچ کس در آنجا عزیزتر از من نبود، و هرکسی حاجتی داشت و آن را از من می طلبید، تا حدّ توان نیازهای نیازمندان را تأمین می کردم.»

● ولایتعهدی و مذاکرات مامون با امام رضا (ع)

مأمون پس از رسیدن به قدرت، به منظور پایدار ساختن ارکان حکومت خود، تصمیم گرفت با امام رضا(ع) به گونه ای دیگر برخورد نماید. مأمون امام را تحت نظارت از مدینه به مرو خواند. مأمون نخست به امام پیشنهاد خلافت کرد اما امام رضا (ع) نپذیرفت. پس مامون از آن حضرت خواست منصب ولیعهدی را بپذیرند.چه نیکوست که مذاکرات مامون با امام رضا (ع) را به نقل از حدیثی بخوانیم؛

اباصلت هروی می گوید: مذاکرات مامون با حضرت چنین شروع و ادامه یافت:

مامون: ای پسر رسول خدا! علم، کمال، پارسایی و تقوا و عبادت تو را بخوبی شناخته ام نظرم به اینجا رسیده که شما از من سزاوارتر به مقام رهبری هستید.

امام رضا (ع): به بندگی خدا افتخار می کنم، و به وسیله زهد از دنیا امید نجات از گزند دنیا را دارم، و به وسیله تقوا و پروا از گناهان، به رستگاری و وصول به نعمتهای الهی امیدوارم، و در پرتو تواضع در دنیا آرزوی مقام ارجمند در پیشگاه خداوند دارم.

مامون: من تصمیم گرفته ام خودم را از مقام خلافت و رهبری عزل کنم و آن را بر عهده شما بگذارم.

امام رضا (ع): اگر این مقام از آن تو است، خداوند آن را برای تو قرار داده، بنابراین برای تو روا نیست لباسی را که خداوند آن را برای قامت تو دوخته، از قامتت بیرون آوری و به دیگری بسپاری، و اگر خلافت از آن تو نیست، برای تو روا نیست چیزی را که از آن تو نیست، به من واگذار کنی .

مامون: ای پسر پیامبر! حتما باید این مقام را بپذیری!

امام رضا (ع):« لست افعل ذلک طایعا ابداً‎؛ هرگز! این کار را از روی اختیار انجام نمی دهم.»

مامون، مکرر با امام در این مورد گفتگو می کرد و می کوشید که امام رضا علیه السلام مقام خلافت را بپذیرد، مطابق بعضی از روایات این مذاکرات حدود دو ماه به طول انجامید امام همچنان در خواست مامون را رد می کرد.

امام رضا (ع): سوگند به خدا پدرم از پدرانش، از امیرمومنان (ع) نقل کردند که رسول خدا (ص) در مورد من می فرمود: «من قبل از تو در حالی که به زهر مسموم شده ام مظلومانه کشته می شوم فرشتگان آسمان و زمین برای (مظلومیت) من می گریند، و در سرزمین غربت در کنار قبر هارون به خاک سپرده می شوم.

مامون با شنیدن این سخن گریه کرد و سپس گفت: «ای پسر پیامبر! با زنده بودن من چه کسی تو را می کشد یا قدرت اسائه ادب نسبت به تو دارد؟!!»

امام رضا (ع): اگر خدا بخواهد قاتل خودم را معرفی می کنم.

مامون: ای پسر پیامبر! تو با این سخنت می خواهی، خود را سبک (و راحت) کنی و مقام (خلافت و ولیعهدی) را از خود دور سازی، تا مردم بگویند، علی بن موسی الرضا در دنیا زاهد است!!

امام رضا (ع): سوگند به خدا از آن هنگام که خدا مرا آفریده دروغ نگفته ام، و زهد را برای دنیا ننموده ام، و من می دانم که مقصود تو (از این ترفند و نیرنگ) چیست؟

مامون: مقصود من چیست؟

امام رضا (ع): اگر راست بگویم در امان هستم.

مامون: آری در امان هستی.

امام رضا (ع): مقصود تو این است که مردم بگویند; «علی بن موسی الرضا علیه السلام در دنیا زهد ننمود بلکه دنیا در او زهد نمود (او دنیا را رها نکرد بلکه دنیا او را رها کرد) آیا نمی بیند که به طمع خلافت، مقام ولایتهدی را پذیرفت.

وقتی که مامون سخن صریح و قاطع امام رضا علیه السلام را شنید، خشمگین شد و به امام گفت: تو همواره با من برخورد ناپسند می کنی و از خشونت و جلالت من خود را در امان می یابی، به خدا سوگند یاد می کنم که اگر ولایتهدی را نپذیری تو را بر آن مجبور سازم اگر آن را بر عهده گرفتی که هیچ، وگرنه گردنت را می زنم.

امام رضا (ع): خداوند مرا نهی کرده که خودم را با دست خودم به هلاکت بیفکنم. اگر پای اجبار و قتل در کار است، آنچه بخواهی انجام بده؛

« و انا اقبل ذلک علی انی لا اولی احداً و لااعزل احداً و لا انقض رسماً، و لا سنته و اکون فی الامر من بعید مشیراً»؛« و من ولایتعهدی را می پذیرم مشروط بر اینکه: هیچ کس را نصب و عزل نکنم، و رسم و سنتی را جابجا ننمایم، بلکه دورادور نظارت و اشاره نمایم.»

مامون پیشنهاد و شرایط امام رضا علیه السلام را پذیرفت و آن حضرت را در حالی که از قبول ولایتعهدی ناراضی بود، ولیعهد خود قرار داد.

ولایتعهدی حضرت رضا علیه السلام آن هم پس از اجبار - فقط اسمی بی مسمی و مشروط بر کناره گیری از سیاستهای مامون بود، مامون با ترفندهای خود می خواست به خیال خود آن حضرت را بفریبد و ارکان متزلزل حکومت خود را در پرتو وجود امام علیه السلام استوار سازد، ولی امام علیه السلام هوشمندانه خود را از چنگال او نجات داد و به مردم فهماند که از رژیم سیاسی حکومت مامون کاملا جدا است و هیچ گونه دخالتی ندارد و این رابطه اجباری ظاهری هم برای احقاق حق و ابطال باطل، و دفاع از حقوق مستضعفین بر اساس رعایت «اهم و مهم» است.

● امام رضا (ع) و خواندن نماز عید به شیوه پیامبر (ص) و امیرالمومنین (ع)

پس از ولایتعهدی حضرت امام رضا (ع)، روز عید فطر مامون توسط شخصی، برای امام رضا علیه السلام پیغام فرستاد که برای نماز عید آماده شو و آن را اقامه کن و خطبه آن را بخوان.

امام رضا (ع) به مامون پاسخ داد: به شروطی که در مورد ولایتعهدی بین من و تو بود آگاه هستی، بنابراین مرا از خواندن نماز عید و خطبه (که از شئون حکومت است) معاف بدار.»

مامون: می خواهم با انجام این کار، احساسات مردم آرام گردد، و آنها فضائل و کمالات تو را بشناسند.

حضرت رضا (ع) کراراً از مامون می خواست که مرا معاف بدار، ولی مامون با اصرار و پا فشاری، می گفت: باید نماز عید را شما اقامه کنی!!»

سرانجام حضرت رضا (ع) به مامون پیغام داد که اگر بنا است من نماز را بخوانم، من مانند روش پیامبر (ص) و امیرمومنان (ع) نماز می خوانم (نه مانند روش خلفا).

مامون: «هر گونه می خواهی، بخوان.» آنگاه مامون دستور داد تمام مردم صبح زود به در خانه امام رضا علیه السلام آمده و اجتماع کنند.

یاسر خادم می گوید: سرداران و سپاهیان در خانه امام و اطراف آن اجتماع کردند، مردم از بزرگ و کوچک و زن و مردم و کودک سر راه امام، صف کشیدند، عده ای در پشت بامها رفتند (شکوه ملکوتی خاصی همه جا را فرا گرفت) هنگامی که خورشید طلوع کرد، امام رضا علیه السلام غسل نمود و عمامه سفیدی که از پنبه بود بر سر نهاد، یک سرش را روی سینه و سر دیگرش را میان دو شانه انداخت، و دامن به کمر زد و به همه پیروانش دستور داد چنان کنند.

سپس عصای پیکان داری را به دست گرفت و بیرون آمد، ما در پیشاپیش آن حضرت حرکت می کردیم او پا برهنه بود وقتی که حرکت کرد و سر به سوی آسمان بلند کرد و چهار بار تکبیر گفت (آنچنان تکبیرهای آن حضرت پر جذب و ملکوتی بود که) ما گمان کردیم آسمان و در و دیوار، همه با او هماهنگ و همنوا می گویند: الله اکبر...

ارتشیان و کشوریان، با شکوه ویژه ای، صف در صف ایستاده بودند، امام رضا علیه السلام در خانه ایستاد و فرمود: الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، (الله اکبر) علی ما هدانا، الله اکبر علی ما رزقنا من بهیمه الانعام و الحمدالله علی ما ابلانا.

همه جمعیت، صدای خود را به این تکبیرها بلند کردند (آنچنان آوای ملکوتی تکبیر در فضای ملکوتی محضر امام، پیچید و اثر بخش بود) که سراسر شهر «مرو» یکپارچه به گریه و شیون و فریاد تبدیل گردید. هنگامی که سردمداران و روسا، دیدند امام رضا علیه السلام با کمال سادگی وبا پرهنه از خانه بیرون آمده از مرکبها پیاده شدند و پا برهنه گشتند و همراه امام حرکت نمودند، حضرت در هر ده قدمی می ایستاد و سه تکبیر می گفت، زمین و زمان با احساسات پر شوری در حالی که گویا اشک می ریزند، با غرش تکبیر، همنوا شده بودند.

وضع آن صحنه عظیم ملکوتی را به مامون گزارش دادند، فضل بن سهل ذوالریاستین (نخست وزیر و رئیس ارتش) در نزد مامون بود، به مامون گفت: «ای امیر مومنان! اگر امام رضا علیه السلام با شکوه به مصلی برسد، مردم شیفته مقام او گردند (و آنگاه برای مقام شما خطرناک خواهد شد)، صلاح این است که از او بخواهی تا بازگردد.»

مامون، شخصی را نزد امام رضا (ع) فرستاد و توسط او درخواست بازگشت کرد. امام رضا علیه السلام بی درنگ کفش خود را طلبید و سوار بر مرکب شد و بازگشت.

شیخ مفید (ره) در ارشاد می نویسد. مامون برای حضرت رضا علیه السلام چنین پیام داد: ما تو را زحمت دادیم و نمی خواهیم زحمت دیگری بر تو افزون گردد، کرم فرما و بازگرد، و باید همان پیش نمازی که (قبلا) با آنها اقامه نماز می کردم، نماز را اقامه کند.» امام علیه السلام بازگشت، سر و صدا و فریاد و اختلاف مردم بلند شد و در آن روز نماز عید بدرستی انجام نشد.

● شهادت جانسوز امام رضا (ع)

مامون برای حفظ حکومت خود، امام رضا (ع) را به خراسان آورده بود، ولی وقتی که رفتار و قاطعیت آن حضرت را از نظرات گوناگون دید، و دریافت که گفتار و رفتار آن حضرت، موجب ضعف و تزلزل حکومت او می شود، و از سوی دیگر عباسیان و... مکرر در مورد و لایتعهدی حضرت رضا علیه السلام مامون را تهدید می کنند و هشدار می دهند، تصمیم گرفت آن حضرت را از میان بردارد، ولی کاملا مراقب بود که این عمل به طور کاملا محرمانه و مرموز انجام گیرد. سرانجام مامون با خوراندن غذای آلوده به زهر آن حضرت را مسموم و به شهادت رساند.

● برخی از خصوصیات اخلاقی و معنوی امام رضا (ع) از زبان دیگران

بزرگان بسیاری در خصوص شخصیت اخلاقی و معنوی حضرت امام رضا (ع) سخن گفته اند، فرستاده دستگاه خلافت؛ رجاء بن ابی ضحّاک که به عنوان گماشته مأمون به مدینه رفته بود تا امام را زیرنظر گیرد و با خود به مرو برد، درباره آن حضرت می گوید: «به خداوند سوگند مردی ندیدم که بیش از او از خدا پروا کند، بیش از او در همه اوقات به یاد خدا باشد، و بیش از او از خدا بترسد».

او در ادامه سخن خود می گوید: «شب هنگام که به بستر می رفت بسیار قرآن تلاوت می کرد، و چون بر آیه ای که در آن یادی از بهشت یا دوزخ بود می گذشت می گریست و از خداوند بهشت می خواست و از آتش به او پناه می جست... چون ثلث آخر شب فرا می رسید از بستر برمی خاست و به تسبیح و تحمید و تهلیل و استغفار می پرداخت. پس از آن مسواک می کرد و سپس به نماز شب می ایستاد. او نماز جعفر طیّار را چهار رکعت به جای می آورد و این رکعتها را در شمار رکعتهای نماز شب می آورد».

محمّد بن عباد می گوید: «رضا علیه السّلام در تابستان بر حصیر و در زمستان بر پلاس می نشست و جامه های خشن بر تن می کرد و تنها هنگامی که در جمع مردمان حضور می یافت جامه رسمی مردمان می پوشید.»

روزی سفیان ثوری حضرت را دید که جامه ای از خز بر تن کرده است. به او گفت: «ای پسر پیغمبر! چه خوب بود لباس پایینتر از این می پوشیدی !» فرمود: «دستت را پیش آر». پس دست او را به گریبان خود برد و او دید که در زیر جامه بوریایی بیش نیست. آنگاه فرمود: «ای سفیان، آن جامه خز برای خلق و این لباس ژنده برای حضرت حق است».

اباصلت هروی درباره آن حضرت گوید: «او غذایی ساده و خوراکی اندک داشت».

ابراهیم بن عبّاس درباره امام رضا (ع) می گوید: «هیچ نشنیدم و ندیدم کسی برتر از ابوالحسن رضا علیه السّلام باشد. بر هیچ کس به سخن خویش بی مهری و ستم روا نداشت، سخن هیچ کس را نبرید، هیچ نیازمندی را بی پاسخ نگذاشت، پای خود در حضور هیچ کس دراز نکرد، در پیش هیچ کس لم نداد، هرگز غلامان و وابستگان خویش را ناسزا نگفت، به گاه خنده قهقهه نزد، بر سفره غلامان و وابستگان خود می نشست، بسیار در پنهان صدقه می داد و به دیگران کمک می کرد.»

یکی از مردمان بلخ درباره آن حضرت می گوید: «در سفر امام به خراسان همراه او بودم. روزی سفره غذایی طلبید و همه خدمتکاران و غلامان را بر سر آن سفره گرد آورد. گفتم: جانم به فدایت، خوب بود برای اینها سفره ای جداگانه می گستردی! امام فرمود: «خاموش! که خدا یکی است، پدر و مادر در همه ما یکی است و پاداش هر کس نیز به کردارهای اوست.»

یاسر خادم آن حضرت هم می گوید: امام رضا علیه السّلام به ما فرمود: «اگر بر بالای سر شما ایستادم و در حال غذا خوردن بودید بلند نشوید تا غذا خوردن را به پایان برید». گاه یکی از ما را می خواست و چون به او می گفتند در حال غذا خوردن است می فرمود: «بگذارید تا غذایش را بخورد.»

نویسنده: علیرضا تاجریان



همچنین مشاهده کنید