جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

رمز «موفقیت» مومن در امتحانات خداوند


رمز «موفقیت» مومن در امتحانات خداوند

در مقاله حاضر ضمن اشاره به برخی اوصاف برجسته متقیان از میانه روی در زندگی و صبر در مشکلات به عنوان صفات برجسته مومنان سخن گفته شده ا ست با هم آن را از نظر می گذرانیم

▪ آیت الله مصباح یزدی

در مقاله حاضر ضمن اشاره به برخی اوصاف برجسته متقیان از میانه روی در زندگی و صبر در مشکلات به عنوان صفات برجسته مومنان سخن گفته شده ا ست. با هم آن را از نظر می گذرانیم.

امام علی(ع) در بیان اوصاف و نشانه های متقیان می فرماید: و کیسا فی رفق و قصدا فی غنی و تجملا فی فاقه و صبرا فی شده ؛ از نشانه های مومن این است که تیزبین، با فراست و با کیاست است؛ مطالب را خوب درک می کند؛ اشخاص را خوب می شناسد؛ ولی در عمل عجله نمی کند، کاری را که باید انجام دهد با رفق و مدارا انجام می دهد. تعبیر کیسا فی رفق شبیه تعبیر حزما فی لین است. یعنی مومن، دوراندیش و اهل حزم و احتیاط است؛ عاقبت کارها را درک می کند و درباره آن می اندیشد؛ اما در عمل با تندی و عصبانیت برخورد نمی کند؛ بلکه در رفتار خود لین و نرم خو است. البته گاهی بین دو ویژگی فراست و تیزهوشی با نرم خویی و انتخاب روش اصلح در برخورد، تزاحم ایجاد می شود و جمع کردن بین آنها هنری مضاعف است.

میانه روی و اعتدال

حضرت امیر(ع) بعضی خصوصیات مؤمنین در زمینه مسائل مالی را بیان می فرمایند. انسان گاهی در حال غنا و توانمندی به سر می برد و گاهی درحال فقر و تنگ دستی. معمولا آدمی اگر ثروت و درآمد زیاد داشته باشد، به ولخرجی و اسراف مبتلا می شود؛ و اگر گرفتار و فقیر باشد، جزع و فزع می کند و مشکلات خود را به رخ همه می کشد. ولی مؤمنین و شیعیان ممتاز این طوری نیستند. آنها در حال غنا و ثروتمندی اسراف و ولخرجی نمی کنند؛ بلکه افرادی میانه رو هستند و اعتدال و اقتصاد را رعایت می کنند؛ در حال تنگدستی نیز آبروی خود را نمی برند، نزد هر کسی اظهار حاجت نمی کنند و عزت نفسشان اجازه نمی دهد دیگران متوجه فقر و نیازشان شوند. این دو صفت یکی مربوط به حالت غنا و فراخ دستی است و دیگری مربوط به حالت فقر و تنگدستی. نکته ای که لازم است مجددا تأکید شود این است که اصل کلی- که شاید استثنائی هم نداشته باشد- این است که انسان در همه کارها باید از افراط و تفریط پرهیز کرده و حد اعتدال را رعایت کند.

البته مفهوم اعتدال و حد وسط، مفهومی کمی نیست. برای به دست آوردن حد اعتدال در هر زمینه ای یا ابتدا باید حد افراط و تفریط در آن مشخص شود؛ تا براساس آنها متناسب با نوع رفتار مورد نظر حد وسط مشخص شود؛ و یا با کمک دلیل عقلی یا شرعی حد مطلوب هر امری معین شود؛ تا براساس آن افراط و تفریط مشخص گردد. چون افراط و تفریط با حد وسط متضایف هستند و معرفتشان با یکدیگر حاصل می شود. مثل مفهوم «پدر و پسر» که یکی را بدون دیگری نمی توان شناخت.

برای شناختن حد وسط در هر کار باید توجه داشته باشیم که ما اهداف عملی و رفتاری متعددی داریم. چون انسان مجموعه ای است از توان ها، قدرت ها، طاقت ها و استعدادها که باید آنها را برای رسیدن به هدف نهایی- که در فرهنگ ما قرب الهی است- به کار گیرد. انسان تنها قوه عاقله و تفکر نیست که فقط در پی آموختن باشد؛ بلکه خدا به انسان عواطف، احساسات، محبت، عشق، خوف، رجا و... هم داده، فعالیت های بدنی نیز باید داشته باشد. اما اگر کسی تمام وقت و توان خود را صرف یکی از زمینه ها کند، - حتی اگر زمینه صحیحی باشد- حق سایر قوا تضییع شده و نسبت به آن ها تفریط می شود. مثلا اگر کسی تمام وقت به درس خواندن مشغول باشد و به عبادت اهمیتی ندهد، چنین کسی حتی اگر فیلسوف و استاد برجسته شود و - به تعبیر بعضی روایات- بتواند مو را هم بشکافد، اما چون اهل عبادت نیست، روحش از انس با خدا و آنچه هدف اصلی خلقت است، بهره ای نبرده و رشد نکرده است. تحصیل علم باید مقدمه ای برای رشد معنوی انسان باشد.

اگر کسی درپی هر دو باشد، یعنی نیمی از وقتش را صرف عبادت و نیم دیگر را صرف تحصیل علم کند، زندگیش را از کجا تأمین خواهد کرد؟ بنابراین اگر انسان تمام نیرویش را صرف یکی از این زمینه ها کرده و نسبت به سایر قوایی که خدا به او داده و تکالیف دیگری که در صحنه های دیگر برعهده او گذاشته شده، بی توجه باشد، نسبت به آن ها تفریط می شود.

حد وسط این است که انسان وقت داشته باشد ابزارهایی که خدا دراختیار او قرارداده، مثل اعضا و جوارح، قوای روحی و جسمی، عواطف و احساسات و... را به گونه ای به کار گیرد که بیشتر مورد رضایت خدا باشد. براین اساس، انسان باید در برنامه های خود سهمی را برای تحصیل علم، سهمی را برای معاشرت با زن و فرزند، سهمی را برای کسب روزی حلال و... قرار دهد، به گونه ای که در هیچ یک افراط و تفریط نباشد.

اگر اعتدال درزندگی به عنوان یک اصل کلی پذیرفته شد، بر اساس آن درکمیات نیز میانه روی شکل پیدا می کند. مثلاً کسی که مال و ثروتی دارد، متناسب با درآمد خود باید مقداری را برای تأمین هزینه های زندگی خانواده، و مقداری را برای انفاق و رسیدگی به دیگران، از اقوام و خویشاوندان، همسایگان، دوستان و سایر فقرا درنظر بگیرد. اگر انسان تمام درآمدش را صرف انفاق کند. برای رفع نیاز روزمره خانواده اش، محتاج دیگران می شود و این کار صحیحی نیست. حتی اگر احتمال می رود در آینده نزدیک موردی برای انفاق پیش آید که ضرورت بیشتری نسبت به موارد فعلی دارد، باید مقداری از درآمد خود را برای آن مورد پس انداز کند. دراین زمینه هم باید حد وسط رعایت شود؛ هرکس متناسب با شأن خود، بخشی از درآمد و دارایی خود را صرف هزینه های گوناگون زندگی و بخشی را صرف کمک و دستگیری از نیازمندان کند؛ به گونه ای که نه خود، نیازمند دیگران شود و نه به حرص، زیاده خواهی و افزون طلبی و نهایتاً به دنیاپرستی گرفتار شود.

● پرهیز از اسراف

حضرت امیر(ع) می فرماید: مؤمن درحال توانمندی در مخارج شخصی خود زیاده روی و اسراف نمی کند و درحالی که پیرامون او افراد نیازمندی زندگی می کنند که به یک وعده غذا محتاج اند، او سفره های رنگین آن چنانی نمی اندازد. او به تناسب شأن خود و خانواده اش حد وسط معقولی را تعیین می کند که نیازهای زندگی شأن را تأمین کند؛ نه اسراف می کند، و نه از سربخل، آن قدر کم خرج می کند که به بیماری گرفتار شود. تعیین حد اعتدال برای هر کس به شئونات و نیازهای او وخانواده اش بستگی دارد که باید با توجه به اختلاف سطح زندگی افراد مختلف، با تدابیر عاقلانه مشخص شود و حد مشخص کمی ندارد.

● عزت نفس

حال اگر کسی به اندازه رفع نیاز خود و خانواده اش درآمد نداشت، چه کند؟ افراد ضعیف النفس سعی می کنند ابتدا از راه های حلال با عرض حاجت نزد دیگران نیاز خود را برطرف کنند، اما اگر از این طریق نیازشان رفع نشد، و ضعف نفس بر آنها غلبه کرد. ممکن است دست به گناه بزنند. اما کسانی که ایمان قوی دارند و در مکتب اهل بیت تربیت شده اند، ارزش ایمان وارتباط با خدا را درک کرده اند و به راحتی آبروی خود را نمی برند و نمی گذارند دیگران بفهمند که محتاج هستند. قرآن هم این مساله را مورد تأکید قرارداده و می فرماید:«للفقرا، الذین احصروا فی سبیل الله لایستطیعون ضربا فی الارض یحسبهم الجاهل اغنیا، من التعفف تعرفهم بسیماهم لایسالون الناس الحافا و ما تنفقوا من خیر فان الله به علیم (بقره ۷۳۲)

مؤمنان کسانی هستند که از شدت عفت و عزت نفس و آبروداری، کسی که ایشان را نمی شناسد و از زندگی آنها خبر ندارد، گمان می کند ثروت مند هستند؛ در صورتی که چنین نیستند. خدا هم در قرآن از چنین کسانی تعریف کرده است.

اساساً آبروداری ارزشی است که همه انسان ها کمابیش اهمیت آن را درک می کنند و می فهمند اظهار فقر و نیاز به دیگران، یا تملق گویی دیگران به طمع مال، کار سبکی است. آبروداری بین تمامی انسان ها- از مسلمان و کافر- مشترک است.

پسندم آنچه را جانان پسندد

ولی مؤمنین ممتاز، انگیزه قوی تری برای آبروداری دارند. آنها به واسطه اعتماد و ایمان به تقدیرات الهی می دانند اگر با وجود سعی و تلاش، دارایی بیشتری برایشان فراهم نشده، از آن روست که خداوند متعال مصلحت ندانسته است. روایات زیادی در این زمینه داریم؛ مانند: ان من عبادی المومنین من لا یصلحه الا الغنی و لو صرفته الی غیر ذلک لهلک و ان من عبادی المؤمنین من لایصلحه الا الفقر و لو صرفته الی غیر ذلک لهلک. کافی (۲/ص ۲۵۳) خدای متعال می فرماید: من می دانم که برای بعضی از بندگانم صلاح نیست که پولدار باشند؛ از این رو آن ها را همیشه تنگ دست نگه می دارم، مبادا فاسد شوند. در آیه شریفه ای نیز خداوند می فرماید: ولو بسط الله الرزق لعباده لبغوا فی الارض (شوری/۷۲) بعضی دیگر برخلاف این گروه، اگر زندگی شان تأمین نشود، سراغ راه های نامشروع می روند و دینشان فاسد می شود. خداوند می فرماید: من نمی خواهم مؤمن فاسد شود و دینش را از دست بدهد؛ لذا روزی چنین کسی را وسیع قرار می دهم.

مؤمنی که اهل یقین است، به آنچه خدا مصلحت دانسته و مقدر فرموده راضی است. نه مثل کسانی که قرآن در وصفشان می فرماید: اگر روزیشان تنگ شود، می گویند خدا ما را خوار کرده است. (فجر/۶۱) مؤمن می گوید: خداوند خوب تدبیر کرده؛ مصلحت من همین بود و از او ممنون هستم.

این مرتبه ای است برای کسانی که انگیزه برای آبروداری دارند. مرتبه لطیف تر از این برای کسانی است که ایمانشان به حدی رسیده که نه تنها به تدابیر الهی راضی هستند، بلکه آنها را موهبتی در حق خود می دانند. مانند کسی که پزشک داروی تلخی را برای او تجویز کرده و می داند این دارو وسیله معالجه اوست. چنین کسی نه تنها از طبیب گله ای ندارد، بلکه کار او را لطفی در حق خود می داند و از او سپاس گزار است. مؤمنین رفتارهای خدا را نسبت به خود نشانه لطف و محبت خدا می دانند. طبق روایتی مؤمن هنگامی که به فقر مبتلا می شود، می گوید مرحبا بشعار الصالحین (کافی /۲/ ص۳۶۲) خوش آمدی؛ تو موهبت خدا هستی. چنین کسانی در واقع رفتار عاشقانه ای با خدا دارند و می دانند چه ثروت و چه فقر، هر دو برای تربیت آنها و وسیله تکاملشان است. از همین رو فقری را که خدا پنهانی به آن ها داده، مثل رازی می دانند که پنهانی بین عاشق و معشوق مبادله می شود؛ رازی بین خدا و بنده؛ لذا نمی خواهند کس دیگری متوجه این راز و رابطه بشود.

خداوند برای تکامل بنده، او را به فقر مبتلا کرده؛ او هم می داند که این محبت خداست و از این تدبیر الهی خوشحال است. اما چون خداوند این فقر را پنهان به او داده و دیگران از آن خبر ندارند، این راز را پنهان نگه می دارد.

تمؤمنین ممتاز علاوه بر این اوصاف در شدائد و مشکلات صبور هستند. خواه، ناخواه، در طول زندگی برای انسان سختی هایی پیش می آید: لقد خلقنا الانسان فی کبد (بلد/۴) زندگی انسان توأم با رنج است. حتی مرفه ترین افراد رنج هایی دارند که به ذهن ما خطور نمی کند. زمانی که انسان به رنجی مبتلا می شود، اعم از این که این رنج در اثر فقر یا بیماری باشد، یا در اثر فراق عزیزی، و یا در اثر بلایای طبیعی و... عقل حکم می کند که انسان در مقابل این سختی ها بردبار باشد. اگر وقتی برای انسان سختی پیش آمد، شروع به داد و فریاد کند، آیا مشکلش حل می شود برعکس، با حفظ آرامش ممکن است مشکل زودتر برطرف شود.

مؤمن علاوه بر عاقلانه بودن صبر در برابر سختی ها و مشکلات، انگیزه بالاتری نیز دارد و آن، این که تمام این سختی ها امتحانات خداست؛ چون خودش فرموده: ولنبلونکم بشیء من الخوف والجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات (بقره/۵۵۱) اگر شما با کسی که علاقه زیادی به او دارید و مشتاق هستید که با او رابطه صمیمی داشته باشید، طرح رفاقت بریزید. او هم صراحتا به شما بگوید که برای آزمون شما در ادعای رفاقت و صمیمت، امتحاناتی را برای شما پیش خواهد آورد. اگر امتحانی برای شما پیش آمد که در نتیجه آن میزان وفاداری شما به او ثابت شود، از این امتحان نگران و ناراحت می شوید؟ یا سعی می کنید از این امتحان سربلند و سرفراز بیرون بیایید؟ تا زودتر به مطلوب برسید و محبت شما در دل او جا بگیرد و روابطش را با شما تقویت کند. اگر کسی توجه داشته باشد که تمام وسایل و حوادث خیر و شر این عالم برای آزمایش است، آیا از آزمون و وسایل و ابزار آن نگران می شود؟ یا تلاش می کند از آزمایش سربلند بیرون بیاید؟

بینش مؤمن نسبت به این عالم و زندگی آن با دیگران متفاوت است و توجه دارد که هر چه از خیر و شر در این وجود دارد، زمینه هایی برای آزمایش انسان است: لنبلوهم ایهم احسن عملا (کهف/۷) و هر حادثه تلخ و شیرینی یک برگه امتحانی است که باید با صبر و تحمل از عهده آن برآید. پس در مقابل سختی ها ناراحت نمی شود. چون می داند آزمون الهی است و بعد از تحمل سختی و مرارت، پاداشی از طرف خداوند نصیب او خواهد شد. از همین رو همه سختی ها و شیرینی ها، از فقر و غنا، برای او خوش آیند و گوارا است.