پنجشنبه, ۲۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 13 March, 2025
مجله ویستا

عابر پیاده


عابر پیاده

کلافه تر از آن بود که زیبایی باران را درک کند. چراغ قرمز چهار راه هر روز فشار خونش را بالا می برد; آنقدر بالا که چشمهایش به قرمزی تایمر چراغ راهنما می شد. اما ثانیه های تایمر به کندی …

کلافه تر از آن بود که زیبایی باران را درک کند. چراغ قرمز چهار راه هر روز فشار خونش را بالا می برد; آنقدر بالا که چشمهایش به قرمزی تایمر چراغ راهنما می شد. اما ثانیه های تایمر به کندی حرکت می کردند و قرمزی چراغ هر لحظه سرخی چشمانش را بیشتر می کرد. قلبش در انتظار رنگ سبز چراغ می تپید تا این که چشمش به درخشش نور سبز روشن شد. حالا وقت آن بود که به تلا فی این همه انتظار پشت چراغ قرمز، رانندگی بدون انتظار را زیر باران تجربه کند! ذهنش آماده فراغت از ترافیک بود که حضور بی موقع عابر پیاده روی خط های سفید خیابان بازهم اعصابش را خط خطی کرد. ثانیه های چراغ سبز به تندی می گذشتند و قرمز شدن دوباره چراغ را خبر می دادند اما او در انتظار عبور عابران بی انصاف لحظه های سبزش را از دست می داد.

نویسنده : مرجان حاجی حسنی