پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

زائران غربی و روابط بینا شخصیتی


زائران غربی و روابط بینا شخصیتی

می توان ماسینیون و به ویژه دستاوردهای تحقیقی او را با نقد شرق شناسانه و پسا استعماری بررسی کرد یا به وا سازی پژوهش های او پرداخت نه فقط ماسینیون, که هر مستشرقی را می توان موضوع چنین تحقیقی قرار داد اما ما در اینجا قصد داریم با نقد دیگری یعنی نقد بینامتنی و نقدی که من آن را بیناشخصیتی می نامم, به تحقیق ایران شناسی لوئی ماسینیون و چگونگی ارتباط او با هانری کربن بپردازیم

می‌توان ماسینیون و به ویژه دستاوردهای تحقیقی او را با نقد شرق شناسانه و پسا استعماری بررسی کرد یا به وا‌سازی پژوهش‌های او پرداخت. نه فقط ماسینیون، که هر مستشرقی را می‌توان موضوع چنین تحقیقی قرار داد اما ما در اینجا قصد داریم با نقد دیگری یعنی نقد بینامتنی و نقدی که من آن را بیناشخصیتی می‌نامم، به تحقیق ایران‌شناسی لوئی ماسینیون و چگونگی ارتباط او با هانری کربن بپردازیم. بی‌فایده نیست یادآوری شود که اغلب ایرانیان لوئی ماسینیون را به واسطهٔ علی شریعتی و هانری کربن می‌شناسند. در این بررسی در نظر است به گونه‌شناسی روابط میان‌متنی و روش‌شناختی میان این دو شخصیت بزرگ ایران‌شناس و اسلام‌شناس و شیعه‌شناس و آثارشان پرداخته شود. پیش از شروع چنین تحقیقاتی بی‌فایده نخواهد بود تا کمی در مورد ایران‌شناسی نزد این دو و روابط آنها سخن گفته شود. در پایان نیز به روش تحقیق این دو پرداخته خواهد شد. روابط میان‌شخصیتی لوئی ماسینیون از مهم‌ترین چهره‌های شرق شناس و به قول برخی آخرین شرق شناس بزرگ محسوب می‌شود. لوئی ماسینیون در حوزه‌های گوناگون علمی فعالیت کرده است؛ از تصوف و دین گرفته تا باستان شناسی و سیاست فعالیت‌هایی هستند که این محقق فرانسوی به آنها پرداخته است. ماسینیون علاوه بر تحقیقات دامنه‌داری که در مورد جهان اسلام، جهان عرب و تا‌حدی نیز ایران انجام داده است، در سوق دادن پژوهش‌های اروپاییان و فرانسویان به فرهنگ‌های این منطقه تاثیر مهمی گذارده است. هانری کربن نیز بزرگ‌ترین ایران‌شناس غیر‌ایرانی در تاریخ محسوب می‌شود. کربن به ویژه در حوزه حکمت و عرفان ایرانی- اسلامی سرآمد همه ایران‌شناسان غربی به حساب می‌آید. اقامت‌های طولانی او در ایران به او این امکان را داد تا بتواند جهان ایرانی و شیعی را بیش از هر محقق اروپایی درک کند و به ویژه در مورد حکمت ایرانی- اسلامی در میان غربیان بی‌همتا شود. لوئی ماسینیون سرفصل‌های نوینی را در ایران‌شناسی گشود که پس از او نه فقط توسط ایران‌شناسان پسین ادامه یافت، بلکه بر پژوهش‌های محققان ایرانی نیز تاثیر اساسی ‌گذارد. از ده اثر بزرگ لوئی ماسینیون دو مورد به طور مستقیم به جهان ایرانی مربوط می‌شود؛ نخست بزرگ‌ترین پژوهش این محقق یعنی مصایب حلاج و دوم سلمان پاک و دو اثر دیگر به عرفان مربوط می‌شود که عبارتند از: رسال‌های بر‌خاستگاه‌های واژگان فنی عرفان اسلامی و دوم مجموعهٔ متون منتشر نشده مربوط به تاریخ عرفان در سرزمین‌های اسلامی. در میان این آثار و شخصیت‌های مورد مطالعه، منصور حلاج نقش ویژه‌ای دارد. به عبارتی، تاثیر حلاج بر ماسینیون بسیار عمیق و گسترده است. هانری کربن در این خصوص می‌گوید: «آثار و تالیفات علمی ماسینیون، هر چند هم متنوع بوده و مباحث و موضوع‌هایی که خاطرش را به خود معطوف داشته‌اند، هر چه گوناگون هم باشند، ولی به هر حال، خود ذاتاً و با تمام وجودش، به جانب سرگذشت پرشور و هیجان حلاج گرایش داشته و همهٔ آثار نیز بدان متوجه و متمایل است و خود آن حوادث و سوانح را در دوران زندگی، درک و احساس کرده است». چنانکه ملاحظه می‌شود، حلاج برای ماسینیون یک موضوع ساده تحقیق نیست، بلکه ماسینیون با این عارف ایرانی یک ارتباط شخصی برقرار می‌کند و شخصیت و زندگی او متاثر از حلاج می‌شود. البته، لوئی ماسینیون خیلی دیر ایران را دید. او ۴۷ ساله بود که برای نخستین بار از ایران دیدن نمود. نبود ارتباط با بزرگ‌ترین کشور شیعی و جریانات فکری موجود در آن موجب شد تا ماسینیون نه فقط به طور نسبی بر موضوع تحقیقات خود احاطه نداشته باشد، بلکه گاهی به معیار و اندازه‌های واقعی این جریانات پی نبرده و حجم زیادی از تحقیقات خود را به برخی از غلات کوچک یا فراموش شده اختصاص دهد، در صورتی که به بزرگ‌ترین و تاثیر‌گذارترین جریان یعنی شیعهٔ دوازده امامی نسبتا توجه کمتری داشته باشد. در صورتی که هانری کربن بسیار زود متوجه جهانی ایرانی شد و در یک تامل نزدیک به شناسایی این جهان پرداخت. البته در این رابطه ماسینیون نقش مهمی ایفا کرد.هانری کربن هیچگاه فراموش نمی‌کند که چگونه با راهنمایی لوئی ماسینیون به نسخه‌ای از حکمت الاشراق دست یافته است. کربن خود بارها در این خصوص سخن گفته است. به‌طور مثال در همایش بزرگداشتی که برای ماسینیون در تهران برگزار شد، می‌گوید: «من نیز به نوبهٔ خود، نمی‌توانم فراموش کنم که هنوز دانشجوی جوان رشتهٔ فلسفه بودم که به ماجرای شرق شناسی نزدیک می‌شدم و دیگر کم و بیش به دنبال سهروردی راه می‌پیمودم که در آن حال، ماسینیون نسخه‌ای از چاپ سنگی حکمت‌الاشراق را، که در یکی از سفرهای سابق خود از ایران آورده بود، در اختیار من ‌گذارد... در آن هنگام، نه من و نه او، هیچ کدام نمی‌توانستیم عواقب دوردست این کار، و آن واگذاری کتاب را پیش‌بینی کنیم و بدانیم سرنوشتی که روزی مرا به یافتن کشور ایران که مسکن و ماوای معنوی من است، هدایت خواهد کرد...» این اتفاق یعنی معرفی و دادن کتاب حکمت الاشراق به هانری کربن برای او یک حادثه ساده محسوب نمی‌شود، بلکه این اتفاق همانند یک انقلاب درونی برای کربن تلقی می‌گردد. کسالت فلسفه‌ای که دیگر نمی‌توانست او را به طور کامل ارضا کند و مشغولیت‌های نه چندان امیدوارکنندهٔ یادگیری زبان عربی موجب شده بود تا کربن همانند پنبه‌ای آغشته به روغن شود که این اتفاق همانند جرقه‌ای او را مشتعل ساخت و از او بزرگ‌ترین ایران‌شناس تمام تاریخ اروپا را پدید آورد. همچنین هانری کربن می‌نویسد: «فیلسوفی که دانشجوی ادبیات عرب و در نزد زبان شناسان گمگشته بود، فکر می‌کرد که از عطش خواهد مرد، زیرا برای رفع این عطش چیزی جز دستور زبان‌ها و فرهنگ لغات برای تغذیه نمی‌یافت. او از خود می‌پرسید: من اینجا چه می‌کنم؟ در کجا گم گشته‌ام؟ با وجود این یک پناهگاه وجود داشت. این پناهگاه لوئی ماسینیون بود...‌» در سال ۱۹۲۸ است که این اتفاق می‌افتد یعنی اینکه هانری کربن در کمال ناامیدی و سرگردانی به یک پناهی می‌رسد و دانشجوی ماسینیون در مدرسه کاربردی مطالعات عالی می‌شود. اگر ماسینیون برای مطالعات ایرانی فقط همین یک کار را انجام می‌داد (‌راهنمایی هانری کربن به سوی مطالعات ایرانی) به اندازهٔ کافی به ایران‌شناسی خدمت کرده است، بنابر این، هانری کربن بیش از یک تاثیر ساده و تصادفی به لوئی ماسینیون توجه داشت، زیرا ماسینیون برای کربن یک پناه در مقابل بیهودگی و گمراهی دنیای تحقیقاتی بود که از آن مایوس شده بود. در مقابل لوئی ماسینیون نیز به کربن به عنوان بهترین جانشین و وصی علمی خود می‌نگریست و از خواندن کتاب‌های او لذت می‌برد. به همین دلیل است که هانری کربن را مخاطب وصیتنامه علمی قلمداد می‌کند و آخرین وصایای خود را خطاب به او می‌نویسد. جالب اینکه در این نامه از هانری کربن درخواست می‌کند تا تحقیقات او را در مورد شخصیت‌هایی همچون منصور حلاج و فاطمه زهرا(س) ادامه دهد. در نتیجه رابطه میان ماسینیون و کربن رابطه‌ای نزدیک و همکارانه و در جای خود منتقدانه بود. این مساله را هم درخاطرات دیگران و هم در نامه‌هایی که به دیگران می‌فرستادند همانند نامه‌های کربن و ایوانف می‌توان دریافت.