پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

نقدی بر تفسیر لیبرالیسم ایرانی از عدالت


نقدی بر تفسیر لیبرالیسم ایرانی از عدالت

وقتی هستند بسیار كسانی كه در خانواده دوره گرد و بی خانمان یا فال گیر و گدا و كارتن خواب به دنیا می آیند, وقتی به یمن تولد, خواب آورهای قوی به بدنت تزریق می شود تا هنگام گدایی مادر مزاحمت ایجاد نكنی, وقتی از خانه تنها به عنوان خوابگاهی استفاده می كنی تا خود را برای كار ۱۲ساعته فرساینده هر روزت آماده كنی

وقتی هستند بسیار كسانی كه در خانواده دوره گرد و بی خانمان یا فال گیر و گدا و كارتن خواب به دنیا می آیند، وقتی به یمن تولد، خواب آورهای قوی به بدنت تزریق می شود تا هنگام گدایی مادر مزاحمت ایجاد نكنی، وقتی از خانه تنها به عنوان خوابگاهی استفاده می كنی تا خود را برای كار ۱۲ساعته فرساینده هر روزت آماده كنی، هنگامی كه طبقه ای در مقابل، تصاحبشان بر ابزار تولید، موقعیتی برای آنان می آفریند كه در زمره آرزوهای طبقه دیگر هم نمی گنجد، چگونه می توان «همسویی منافع به جای تضاد» را جدی گرفت؟

سوسیالیسم نخستین جنبش فراگیر در جهان است كه در برابر خود هدفی قرار داده است و در حیات اجتماعی بشر اندیشه آگاهانه، برنامه مشخص و اراده آزاد بشریت را بنا نهاده است.

(رزا لوگزامبورگ سخن می گوید، جزوه یونیوس، بحران در سوسیال دموكراسی آلمان)

چندی پیش در روزنامه شرق دو نوشته با فاصله زمانی كوتاهی از دكتر موسی غنی نژاد چاپ شده بود. (خیرخواهی از جیب دیگران و طغیان علیه خردورزی حقیقی) اخیراً نیز تحت عنوان «از معرفت شناسی اقتصاد تا نقد سوسیالیسم» سخنرانی ایشان در مركز تحقیقات فیزیك نظری به چاپ رسیده بود.

با این همه طرح هر مسئله ای پیرامون نوشته های دكتر موسی غنی نژاد مشكلات زیادی به همراه دارد. چرا كه به راحتی و اختصار از مسائلی صحبت می شود كه هر كدام بحثی جداگانه را می طلبد: به راحتی تاریخ پیدایش علم اقتصاد را در یك خط مشخص می كند: «منابع اقتصادی در دسترس انسان محدود است و خواسته هایشان نامحدود پس ناگزیر مسئله تخصیص بهینه منابع عنوان یك بحث محوری (علم اقتصاد) مطرح می شود.»۱ با تیزبینی خاص به خود «روش استدلال ماركسیست ها» را البته با ذكر دلیل- «تفكر ایدئولوژیك شان» - كشف می كند: «مچ گیری و افشاگری به جای پرداختن به اصل مطلب»۲ صراحتاً اعلام می دارد كه «ماركس هیچ راهكار و طرح مشخص و مدونی را به عنوان جایگزین نظام سرمایه داری مطرح نساخته و سخن از توصیف جامعه سوسیالیستی آینده را محدود به جزوه كوچك نقد برنامه گوتا كرده است»۳ كه البته این كوچكی و محدودی! سخنان ماركس درباره جامعه سوسیالیستی خود نیز مورد نقد آقای غنی نژاد قرار می گیرد: «صرفاً در حد آرمان ها و شعارهایی است.»۴

از همین رو است كه ناگزیر باید از میان این همه موضوع كه كمترین صفت شان نادقیق و یا حداقل بحث برانگیز بودن است، دست به انتخاب زد.این نوشته تنها به سه موضوع مطرح شده توسط غنی نژاد- در دو مقاله اول- پرداخته: (اقتصاد دولتی و اقتصاد سوسیالیستی، خیرخواهی روشنفكران چپ، دفاع از لیبرالیسم به عنوان راهكاری در مقابل سوسیالیسم) سپس نكاتی در مورد مقاله اخیر به اختصار آورده شده است.

شاید هیچ بحث و جدلی پیش نمی آمد اگر غنی نژاد قائل به تفكیك میان اقتصاد دولتی و سوسیالیسم بود. این درك سطحی نگرانه از سوسیالیسم كه غالباً همراه با ارجاعاتی به تاریخ شوروی است، برگ رو شده ای است از سیل انتقاداتی كه سوسیالیسم را تفویض تمام اختیارات به دولت فهمیده اند و با فروپاشی شوروی كه آن را نیز فروپاشی سوسیالیسم معرفی می كنند و نقطه پایانی را بر تاریخ پرهیاهوی این جنبش متصور می شوند- حكم بر تائید استدلال شان از جانب تاریخ هم می دهند.در مقاله خیرخواهی از جیب دیگران غنی نژاد دولت را «ابزار روشنفكران چپ برای رسیدن به اهداف خیرخواهانه شان»۵ معرفی كرده است. حال آنكه ماركس تعریف خود از دولت مدرن را چنین ارائه می دهد: «قوه مجریه دولت جدید چیزی جز هیاتی برای اداره امور مشترك كل طبقه بورژوازی نیست...»۶ و یا زمانی كه انگلس در كتاب وضعیت طبقه كارگر در انگلستان می نویسد: از آنجا كه بورژوازی نمی تواند از دولت صرف نظر كند، بلكه باید آن را برای كنترل پرولتاریا- كه به همان اندازه قابل صرف نظر نیست- در اختیار داشته باشد، بنابراین قدرت دولت را بر ضد طبقه كارگر به كار می اندازد...

در واقع دولت در ماركسیسم ابزاری در دست سرمایه داری و حامی آن است، غنی نژاد اما طرح مسئله را از شكل انتقاد ریشه ای خارج كرده و آن را در حد مفاهیم خصوصی و دولتی تنزل می دهد و اقتصاد سوسیالیستی را اقتصاد دولتی معرفی می كند. اجتماعی تغییریافته و دگرگون شده را متصور شده و سپس شكل امروزین دولت را به آن وصله می كند. از ضرورت درهم تنیدگی تغییرات اجتماعی غافل می شود و سوسیالیسم را صرفاً جنبشی برای تسخیر دولت می شناساند و متعاقب آن نقش مضحك تاریخی روشنفكران را هم به زعم خود رقم می زند: «گفتار مشترك اغلب چپ ها است كه افراد جامعه را به سه بخش تقسیم می كنند: گروه اول محرومین و افراد ناتوان جامعه هستند. گروه دوم افراد توانمند ولی بی قلب كه به گروه اول كمك نمی كنند و سومین گروه روشنفكران چپ كه قرار است به گروه اول از جیب گروه دوم كمك كنند. البته كارمزدی هم برای این خیرخواهی از جیب دیگران برای خود برمی دارند كه طبیعتاً موضوع كارمزد را هیچ گاه شفاف عنوان نمی كنند.»۷

پس غنی نژاد تقسیم بندی جامعه را از سوی روشنفكران چپ به طور واضح مشخص می كند: هر جامعه سه بخش! دارد. اما غنی نژاد منبع خود برای این گفتار مشترك را بیان نمی كند.

این نوشته در پی دفاع از حضور قلب در توانمندان نیست بلكه در پی روشن كردن لحن تمسخر آمیزی است كه غنی نژاد برای سخن گفتن از اندیشمندان چپ برمی گزیند و در پی آن وظیفه مضحكی برای آنان خلق می كند. غنی نژاد در نوشته خود به سادگی روشنفكران چپ را دلالانی معرفی می كند كه رابین هودوار- در بهترین حالت شان- در پی انتقال محتویات جیب توانمندان به ناتوانان هستند كه صورت علنی و عریان این بیان در انتخاب عنوان نوشته اول هم ظاهر می شود: خیرخواهی از جیب دیگران.در واقع غنی نژاد جنبش چپ را در حد موسسات خیریه ای كه تازه موجودیتی غیردموكراتیك و عمل كردی توام با زورگیری از توانمندان دارند معرفی می كند و یادآور می شود كه اگر روزی خود توانمندان به ناتوانان كمك كنند دیگر احتیاجی به روشنفكران چپ نخواهد بود. وی در واقع به این صورت از درك غلط خود از سوسیالیسم وظیفه روشنفكران چپ را نسخه پیچی می كند.حال آنكه خواندن ابتدایی ترین متون ماركسیسم ما را به وجود تضادی میان دو طبقه متخاصم رهنمون می كند: «آزاده و برده، پاتریسین و پلیبن، ارباب و سرف، استاد كارگاه و پیشه ور و در یك كلام ستمگر و ستمدیده با یكدیگر ستیزی دائمی داشته و به پیكاری بی وقفه گاه نهان و گاه آشكار دست یازیده اند، پیكاری كه هر بار یا به نوسازی كل جامعه و یا به نابودی توامان طبقات در حال پیكار انجامیده است.»۸

در ماركسیسم اگر به طبقه دیگری اشاره می شود نه روشنفكران بلكه طبقه متوسط است: ... كاسب كارها و عموماً دست فروش ها، پیشه ورها و دهقان ها... تمام آنها به تدریج به صف پرولتاریا رانده می شوند، تا اندازه ای به این علت كه سرمایه ناچیزشان به آن میزانی كه برای راه انداختن صنعت جدیدی كافی نیست و در رقابت با سرمایه داران بزرگ از پا درمی آیند و تا حدی به این علت كه شیوه های جدید تولید تخصص آنها را بی ارزش كرده است...۹

اما غنی نژاد روشنفكران و فقط روشنفكران چپ را به جای این طبقه می نشاند، آنان را از هرگونه پایگاه طبقاتی بری می داند، نقش برداشت از جیبی و واریز به جیب دیگری را به آنان محول می كند و همه اینها را به گفتار مشترك اغلب چپ ها نسبت می دهد و سپس به طرح ساخته ذهنی خود- كه حال مستند و مستدل هم شده- می پردازد و جالب آنكه با پیشروی در نظریه خود ساخته اش كه افتخار منتسب شدن به چپ ها را از جانب ایشان داشته است فلسفه وجودی روشنفكران چپ را هم زیر سئوال می برد. تقسیم بندی نادقیق خود را به روشنفكران چپ نسبت می دهد و با استدلالی عجیب تر وجود آنها را قابل حذف می داند: «طبیعی است اگر این تقسیم بندی از جامعه نادرست باشد فلسفه وجودی این دسته از روشنفكران بی معنی خواهد شد. یعنی اگر خیرین جامعه از میان خود طبقه پردرآمد باشد و نه از روشنفكران چپ دیگر احتیاجی به خیرخواهی چپ و ابزار آنها برای این خیرخواهی یعنی دولت وجود نخواهد داشت.»۱۰

یعنی اگر پولدارها كه هرگز از گزند دست درازی روشنفكران چپ به جیب هایشان- طبق گفته غنی نژاد- رهایی نداشته اند كمی عقل شان را روی هم بریزند و خودشان به ناتوانان كمك كنند، حقیقتاً پروسه حذف روشنفكران چپ را موفقیت آمیز طی خواهند كرد. غنی نژاد تضاد طبقاتی در جامعه را به بازی كودكانه ای تعبیر می كند و متعاقباً راه حل ساده ای برای آن ارائه می دهد و چونان پدری مهربان طبقه پر درآمد را به خیرخواهی فرا می خواند تا شاید جهان از شر روشنفكران چپ خلاص شود.

اما چگونه است كه او متصور می شود طبقه ای كه با تصاحب و حكومت بر ابزار تولید طبقه دیگر را كه فاقد سهم در بازار تولیدند مجبور به ایجاد ثروت هر چه بیش تر می كند و در عین حال برای افزایش ثروت بیشتر از تصاحب سهم تولید كنندگان ثروت عقب نمی ماند، ناگهان در چرخشی انسان دوستانه به یاری و مدد محرومان- كه غالباً خود، آفرینندگان ثروت در جامعه هستند- از سر دل رحمی برمی خیزد، نامشخص است.

غنی نژاد فقر را چون مسئله ای بسیار ساده با راه حلی ساده تر- خیر خواهی طبقات توانمند- می نگرد و از این كه روشنفكران چپ- به گمان او- خواهان این هستند كه این لطف بزرگ را به نام خود ثبت كنند نگران است.

حال آن كه ماركسیسم خواهان حذف بنیان های به وجود آورنده معادله ناعادلانه محروم و توانمند است: «فقر (ناداری) یك مقوله صرف نیست؛ غم انگیزترین واقعیت است... عدم واقعیت كامل هستی انسان و واقعیت كامل وجود غیر انسانی شده است؛ فقر دارایی ای است كاملاً مثبت: گرسنگی، سرما، بیماری، جنایت، حقارت و كودنی و به عبارتی تمام ناهنجاری ها و صفات غیرانسانی.»۱۱روابطی كه ثروت می سازد فقر را نیز به وجود می آورد: همان روابطی كه در آن پیشرفت نیروهای مولد هست نیروهای سر كوبگر را نیز دارد؛ این روابط، تنها با نابود كردن بی وقفه ثروت اعضای طبقه بورژوا و ساختن طبقه دائماً در حال گسترش پرولتاریا، ثروت بورژوایی یعنی ثروت برای طبقه بورژوا را ایجاد می كند.در ادامه غنی نژاد جهت نقد این راهكار نسبت داده شده به چپ ها از جانب خود راه حل كاراتر و در واقع تنها راه حل را ارائه می دهد. البته پیش از آن یاد آور می شود كه «روی آرمان ها و ارزش های بنیادی اختلاف نظر چندانی وجود ندارد و آنچه مورد نزاع است راهكارها یا سیستم های پیشنهادی برای نیل به آنها است.بر خلاف آنچه چپ ها به طور غیرمنصفانه ای القا می كنند، لیبرال ها مخالف نوع دوستی و خیر خواهی نیستند بلكه درست بر عكس تصویری كه از آنها ارائه می شود در پی خیر خواهی حقیقی هستند كه باید داوطلبانه باشد و نه از روی اجبار.»۱۲

ایلناز جمشیدی

پی نوشت ها:

۱- طغیان علیه خردورزی حقیقی، پاسخ موسی غنی نژاد به شاپور اعتماد، روزنامه شرق، شماره ۶۶۵

۲و۳و۴- همان

۵- خیر خواهی از جیب دیگران، موسی غنی نژاد، روزنامه شرق

۶- ماركس و انگلس، مانیفست كمونیست (مانیفست پس از ۱۵۰ سال، لئوپانیچ؛ كالین لیز، ترجمه حسن مرتضوی، نشر آگه، صفحه ۲۷۸)

۷- خیر خواهی از جیب دیگران...

۸- ماركس و انگلس، مانیفست كمونیست (مانیفست پس از ۱۵۰ سال، لئوپانیچ؛ كالین لیز، ترجمه حسن مرتضوی، نشر آگه، صفحه ۲۷۶)

۹- ماركس و انگلس، مانیفست كمونیست (مانیفست پس از ۱۵۰ سال، لئوپانیچ، كالین لیز، ترجمه حسن مرتضوی، نشر آگه، صفحه ۲۸۵)

۱۰- خیر خواهی از جیب دیگران...

۱۱- كارل ماركس: زندگی و دیدگاه های او، دكتر مرتضی محیط، نشر اختران، فصل دوم، بخش خانواد ه مقدس، صفحه ۲۷۲

۱۲- طغیان علیه خردورزی حقیقی، پاسخ موسی غنی نژاد به شاپور اعتماد، روزنامه شرق، شماره ۶۶۵

۱۳و۱۴- همان

۱۵- مرتضی محیط، بخش دست نوشته مزدها

۱۶و۱۷- همان

۱۸- موسی غنی نژاد ، روزنامه شرق، شماره ۶۶۵

۱۹- مرتضی محیط، فصل سوم، بخش دست نوشته مزدها

۲۰ - همان ۴۰۸

۲۱- همان ۴۰۹

۲۲- از معرفت شناسی اقتصاد تا نقد سوسیالیسم، موسی غنی نژاد، روزنامه شرق، شماره ۷۴۴

۲۳- صورت بندی های اقتصادی پیشاسرمایه داری، كارل ماركس، ترجمه خسرو پارسا، نشر دیگر، صفحه ۸۲

۲۴- همان، صفحه ۷۹

۲۵- از معرفت شناسی...

۲۶- همان

۲۷- شوروی به كجا می رود، مقالاتی از مانتلی ریویو، ترجمه حیدر ماسالی، ناشر: دنیای مادر، مقاله هزار و نهصد و هشتاد و نه: پل سوئیزی، صفحه ۱۸۸


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.