پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
شکستن فرهنگ ترس
اگر بتوان قوت و ضعف بهار عربی را در یک اندیشه واحد خلاصه کرد، این اندیشه واحد را دانیل برومبرگ، یکی از مدیران برنامه مطالعات دموکراسی و حاکمیت دانشگاه جورجتاون عرضه کرده است. به باور وی بهار عربی به این دلیل اتفاق افتاد که ترس مردم عرب از رهبرهایشان ریخت ــ اما عربها متوقف شدند، زیرا ترسشان از همدیگر هنوز نریخته است.
این دوشاخگی تعجبآور نیست. فرهنگ ترس دقیقا همان چیزی بود که دیکتاتورها به اتکای آن ادامه میدادند و از آن تغذیه میکردند. بسیاری از دیکتاتورها کشورهای خودشان را مثل دونهای مافیا اداره میکردند. آنها میخواستند مردمشان بیش از اینکه از رهبران بترسند، از خودشان بترسند و بنابراین هر دیکتاتور یا سلطانی میتوانست بر تختی بر فراز جامعه تکیه زند، حامی و محافظ همه باشد و در عین حال با مشتی آهنین حکومت کند. اما برای غلبه بر این میراث تنها سرنگونکردن رژیمهای سابق کافی نیست. باید فرهنگ پلورالیسم و شهروندی را رواج داد. تا زمانی که فرهنگ مزبور جا نیفتاده باشد، در لیبی و یمن هر قبیله از دیگر قبایل میترسد و فرقهها در سوریه و بحرین از دیگر فرقهها خواهند ترسید و سکولارها و مسیحیها هنوز از اسلامگراهای مصر و تونس میهراسند. بنابراین فلسفه «حکومت کن یا بمیر» در این شرایط بر فلسفه «هر نفر یک رای» غلبه میکند.
باید بسیار سادهدل باشید که تصور کنید تغییرِ هویتهای کهن به «شهروندان» کار آسان یا حتی در دسترسی است. آمریکا دو قرن مبارزه و سازشکاری را به خود دید تا توانست بالاخره مردی را به عنوان رییسجمهور خود انتخاب کند که نامِ میانهاش حسین بود و سپس نشستن یک مورمون به جای او را به بررسی بنشیند! و تازه این همه در کشوری رخ میداد که از اساس کشورِ مهاجرها است.
باید نسبت به صداها و اشتیاقات برانگیزاننده بهار عربی کر و کور باشید که نفهمید در تمام این کشورها آرزویی دیرینه ــ به خصوص در میان جوانان عرب ــ برای شهروندی واقعی و دولت پاسخگو و مشارکتی وجود داشته است. بسیاری از تحلیلگران امروز این آرزوی دیرینه را در نظر نمیگیرند. این آرزو هنوز وجود دارد و هر کسی که حاکم مصر باشد، باید نسبت به این آرزو پاسخگو باشد.
درست از آن رو که مصر نقطه مقابل لاس وگاس است ــ یعنی هر اتفاقی که در مصر بیفتد هرگز در مرزهای مصر باقی نمیماند ــ پس برخورد مرسی، رییسجمهور منتخب مصر، در راستای کار مشترک با سکولارها، لیبرالها، سلفیها و مسیحیها در جامعه مصر تاثیری عظیم بر دیگر کشورهای بهار عربی خواهد گذاشت. اگر مصریها بتوانند قرارداد اجتماعی کارآمدی را برای مدیریت بر خود تدارک ببینند، آنگاه نمونهای خواهند بود برای همه کشورهای عربی و مصر برای این کار نیازمند یک نلسون ماندلا خواهد بود.
آیا مرسی میتواند نقش ماندلا را ایفا کند؟ آیا او قابلیتهای غافلگیرکننده خواهد داشت؟ نخستین نشانهها حاکی از سردرگمی درباره این ادعا هستند. برومبرگ در فارنپالیسی مینویسد: «اکنون که محمد مرسی خود را آماده میکند تا نخستین رییسجمهور مصر باشد که به شکلی دموکراتیک انتخاب شده است، بالاخره تصمیم خواهد گرفت که واقعا چه چهرهای از خود نمایش دهد: یک متحدکننده سیاسی که «مصری برای همه مصریان» میخواهد یا چریکی اسلامگرا که دائما در دور اول میگفت «قرآن قانون اساسی ما است». این نه انتخابی فکری بل بیشتر انتخابی سیاسی و عملی است. بزرگترین چالش مرسی وحدتبخشیدن به اپوزوسیونی سیاسی است که تقسیمبندیهای عمیق بین اسلامگراها و غیراسلامگراها آن را دچار تشتت کرده است. حتی داخل هر یک از این اردوگاهها نیز تفرقه و شکاف وجود دارد. اگر دعوت او به تشکیل یک دولت وحدت ملی تنها تاکتیکی کوتاهمدت برای مقابله با ارتش باشد ــ و نه استراتژی درازمدت جهت تعهد به پلورالیسم در مقام شیوهای از زندگی سیاسی ــ آنگاه فرصتهای گذار به دموکراسی از دست خواهد رفت.»
اکنون اخوان المسلمین باید بتواند ۵۰ درصد دیگر مردم مصر، یعنی سکولارها، لیبرالها، سلفیها و مسیحیها را نیز حامی خود سازد و به آنها اطمینان دهد که هیچ آسیبی نخواهند دید و دیدگاهها و آرزوهای آنها با دیدگاهها و آرزوهای اخوانالمسلمین به تعادل دست خواهد یافت. این اتفاق یک شبه رخ نمیدهد و نیازمند زمان است؛ اما اگر هیچ گاه رخ ندهد آنگاه تجربه دموکراسی مصریان شکست خواهد خورد و نمونهای ناموفق و وحشتناک برای کشورهای منطقه بر جا خواهد گذاشت. آمریکا چندین اهرم نفوذ در مصر در اختیار دارد: کمکهای خارجی، کمک نظامی، سرمایهگذاری خارجی. باید به یاد داشته باشیم که آمریکا باید در عین احترام به رای مردم مصر از این اهرمها استفاده میکند. ما میخواهیم مصر شکوفا شود؛ اما کمکها ما مشروط به اصولی معین است. چه اصولی؟ اصولِ ما؟
نه. این اصول را گزارش توسعه انسانی عربی سازمان ملل در سال ۲۰۰۲ تعیین کرد؛ گزارشی که به دست عربها و برای عربها نوشته شد. گفته شده است که عربها برای شکوفاشدن باید کمبودشان در زمینه آزادی، دانش و توانبخشی زنان را جبران کنند و من به اینها کمبود پلورالیسم را نیز اضافه میکنم. باید به هر کشوری که حکومت آن بر مبنای رسیدن به این اهداف کار میکند ــ مثلا مصر، حتی اگر رییسجمهورش از اخوانالمسلمین باشد ــ کمک کرد و هر حکومتی را که این اهداف را پس زد، از کمکهای خارجی محروم داشت.
توماس فریدمن
مترجم: امین گنجی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست