چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

سرمایه داری در دام سرمایه


سرمایه داری در دام سرمایه

آیا آلترناتیوی برای سرمایه داری وجود دارد

هزاران سال پیش از آغاز بحران مالی، در کویر کالاهاری۲ آفریقای جنوبی مردمانی می‌زیستند به‌نام کونگ. مردان و زن‌های کوتاه‌قامت و مقاوم که گاوهای وحشی و زرافه‌ها را با نیزه‌های آلوده به سم از پا درمی‌آوردند. آنها گوشت شکار را بین خود تقسیم می‌کردند و شکار به همه تعلق داشت. چنین بود رفتار مردم کونگ. اوایل سال۱۹۸۰ هنوز هم کونگ‌ها در کالاهاری می‌زیستند و در طول زمان چندان تغییری نکردند. باقی جهان، اتومبیل، بمب اتم و فروش سهام را کشف کردند. مردم کونگ کماکان با نیزه شکار می‌کردند و بین خود تقسیم می‌کردند. اما این شیوه چندان دوام نیاورد. مدتی بعد یک مردم‌شناس آمریکایی گزارش تکان‌دهنده‌ای از رویدادهای جدید در محدوده کونگ ارایه داد. شکارچیان در خانه‌هایشان ماندند. اکنون خانه‌ها طوری بنا شده که دیگر نمی‌توانند داخل خانه همسایه‌شان را ببینند. تقریبا هر خانواده‌ای جعبه‌ای تدارک دیده تا دارایی‌ها را درون آن جای دهند و قفل کنند. دقیقا چه اتفاقی افتاده بود؟ اتفاق خاصی نیفتاده بود. دولت بوتسوانا به داد وستد با کونگ‌ها همت گمارده بود. اقتصاد بازار از کالاهاری سر درآورده بود. مردمی که تا آن روز قناعت پیشه کرده بودند، مالکیت شخصی را برگزیدند، همین و بس. برای مردم کونگ این مهم، سرآغاز سرمایه‌داری بود. اما برای ما، همان‌طوری که می‌شناسیم آغاز پایان سرمایه‌داری بود.

برای دریافت این موضوع [ بلایی که سر قبیله کونگ آمد] کافی است تصویری را که یوزف شومپتر۳ اقتصاددان اتریشی در سال ۱۹۴۲ در مورد هستی سرمایه‌داری ارایه داد، طرح کنیم. این تصویر یک کارخانه است؛ تصویری کاملا منطبق با رشد اقتصاد بازار و تفکیک‌ناپذیر از دستاوردهای صنعتی، ماشین بخار، لوکوموتیو، کوره‌های ذوب فلزات و افزایش سرعت کار. بهتر است که کل نظام را بسان کارخانه‌ای بسیار بزرگ پذیرا باشیم؛ کارخانه‌ای که همواره ماه به ماه و سال به سال کالاهای بیشتر تولید می‌کند.

امروز میانگین مردم آلمان از تلویزیون، کتاب، مبلمان، دوربین دیجیتال، خوراک‌پز برقی، ماشین لباسشویی، موبایل و کامپیوتر برخوردارند. مجموعا ۱۰هزار کالا. این کارخانه خیلی موفق بود.

برای اینکه این روند ادامه داشته باشد باید کالاهای جدید تولید می‌کردند و به انسان‌هایی نیاز داشتند تا خریدار آنها باشند. در همین ارتباط این کارخانه بزرگ اواخر سال‌ ۱۹۸۰ ناخواسته شتابی تازه گرفت. پس از فروپاشی دیوار برلین، سرمایه‌داری در سراسر جهان دامن گسترد و تا منتها‌الیه اروپای شرقی، آسیا، آفریقا و همه جا بازارهای جدیدی یافت. به اوکراین و رومانی و هند و چین و ویتنام و کامبوج و کونگ هم رسید.

سرمایه‌داری از بدو پیدایش طی مراحلی گوناگون در کشورهای صنعتی اروپا و آمریکای شمالی و جهان گسترش یافت. مراحل گسترش پیوسته با رشد اقتصادی فزاینده همراه بود. حال که اقتصاد بازار پیروز میدان شده بود به هیچ‌وجه غافلگیرکننده نبود که کارخانه سرمایه‌داری در کشورهای صنعتی از نو شتابی جهنده بگیرد به‌طوری که اقتصاد چنان رشدی پیدا کرد که پیش ازآن در کار نبود.

بهتر بگوییم: می‌توانست این رشد غافلگیر‌کننده نباشد، اما چنین شد. عکس ماجرا از راه رسید؛ موردی نادر و کاملا دور از انتظار: کارخانه سرمایه‌داری کشورهای بزرگ صنعتی دیگر درست کار نمی‌کرد.

انباشت پول موضوع را به‌خوبی روشن می‌کند: ۳۸۱میلیارد یورو. این رقم رشد ناخالص آلمان در حد فاصل سال‌های ۲۰۰۰تا ۲۰۰۷، یعنی پیش از آغاز بحران مالی است: میانگین درآمد سرانه آلمانی‌ها طی این سال‌ها به مرز ۴۶۴۶ یورو رسید. مبلغ فوق کمتر از گذشته بود، اما انسان که نباید حریص باشد. با این ۴۶۴۶ یورو باز هم می‌شد مشتی کالاهای دیگر خرید.

ارزش واقعی ۳۸۱ میلیارد یورو موقعی روشن می‌شود که آن را با رقم دیگری مقایسه کنیم. این رقم، رشد بدهی‌های دولت آلمان طی سال‌های ۲۰۰۰ تا۲۰۰۷ است. رقم دوم هم شامل عدد۳۸۱ میلیارد یورو می‌شود.

حتی در آلمان پیش از بحران هم رفاه جدید را با بدهی‌های جدید ممکن می‌کردند. اما بدهی‌ها را روشن نکردند. رشد، شبه‌رشدی بیش نبود. کارخانه اقتصاد آلمان می‌چرخد اما دستاوردی ندارد. همین یک مورد نباید باعث شود تا به سرمایه‌داری تردید کنیم. در سال‌های آغازین هزاره سوم کار کارفرمایان آلمان آسان نبود. دستمزد‌ها بالا بودند، رقابت در بازارهای جهانی وسیع بود و اقتصاد آلمان بیش از حد هماهنگ به نظر می‌رسید. احتمالا این مهم یک مساله آلمانی است و ربطی هم به سرمایه‌داری ندارد. بالاخره کارخانه سرمایه‌داری شیوه‌های متنوعی دارد و فقط به نوع آلمانی خلاصه نمی‌شود. به طور مثال نمونه‌های فرانسوی، آمریکایی و ژاپنی. هر یک از اینها، کمی با دیگری متفاوت است، شکل‌گرفته از قوانین، قراردادهای کاری، دولت‌ها و سندیکاها.

این کارخانه پرشتاب می‌توانست در دیگر کشورهای بزرگ صنعتی به کار خویش ادامه دهد. اما چنین نشد. حال اگر از منظر آمریکایی «بگذار ببینیم چه می‌شود۴» نگاه کنیم یا سرمایه‌داری متمرکز فرانسوی یا نظام سرمایه‌داری هم‌آرای۵ ژاپنی، فرقی نمی‌کند: اگر بدهی‌ها را کسر کنیم چیز زیادی از رشد اقتصادی برجا نمی‌ماند.

همین جا باید اشاره کنیم که قصد ما محکوم کردن حجم بدهی‌ها نیست. برعکس، بدهی‌ها جزو لاینفک هستی اقتصاد بازار است، سرمایه‌داری‌ای که ما می‌شناسیم چنین کار می‌کند. یکی پولی قرض می‌کند، فرض کنیم یک میلیون یورو، اهمیتی هم ندارد که طرف مورد نظر دولت باشد یا کارفرما. مهم این است که از پول استفاده می‌کند و کالاهایی می‌سازد که مورد نیاز مردم هستند. مثلا آن پول را در صنایع فولاد سرمایه‌گذاری می‌کند، وسایلی می‌خرد و دستمزد کارگران را می‌پردازد و در نهایت یک‌سری اتومبیل با کیفیت بالا تولید می‌کند و می‌تواند به دو میلیون یورو به فروش برساند.

به این ترتیب ارزش اضافی، رفاه و رشد اقتصادی واقعی پدید می‌آید. کارخانه ثروت به گردش درمی‌آید و۱۰هزار کالا تبدیل به ۲۰هزار می‌شود.

همان طوری که ما امروزه در بیشتر کشورهای پیشرفته شاهدش هستیم، سرمایه‌داری یک میلیون یورو به دولت قرض می‌دهد، اما نه ارزش اضافی پدید می‌آید و نه رفاه. فقط دریایی از بدهی‌ها برجا می‌ماند.

چیزی در دنیا هست که سد راه کارخانه سرمایه‌داری شده است. این چیز باید مورد تازه‌ای باشد، چون همین چند سال پیش اقتصاد آلمان، ژاپن و آمریکا رشدی شتابنده داشت؛ این چیز باید قوی باشد، قوی‌تر از سرعتی که کارخانه سرمایه‌داری بازارهای غول‌آسای جدید اروپای شرقی و آسیا را درنوردید و سرمنشاء آن نمی‌تواند در ویژگی‌های ملی کشورها باشد، چه در آن صورت نمی‌شد پدیده خلأ را در کشورهای ناهمسان به‌طور هم‌زمان نظاره کرد. امروزه آلمانی‌ها، فرانسوی‌ها، ژاپنی‌ها و آمریکایی‌ها چه وجوه مشترکی با هم دارند؟

وقتی کارشناسان اقتصادی از انسان‌ها صحبت می‌کنند، اغلب نامی از آنها نمی‌برند و فقط به مصرف‌کننده‌ها بسنده می‌کنند. این رفتار در کارکرد چرخه اقتصاد مفهوم خود را دارد. به جای مصرف کردن، خرید کردن هم می‌توان گفت. روزگاری هردو این واژه‌ها یک معنا داشتند. کتاب‌های تازه خریداری‌شده مطالعه می‌شوند، تی‌شرت‌ها را می‌پوشند و با اسباب‌بازی‌های جدید بازی می‌کنند.

البته همه اینها وقت‌گیر است. اگر میانگین مردم آلمان بخواهند آن ۱۰هزار کالایی را که خریده‌اند درست و حسابی استفاده کنند فضای کمتری برای خرید جدید باقی می‌ماند. مصرف، راه‌حل نهایی سرمایه‌داری، تبدیل به سد بازدارنده کارخانه سرمایه‌داری شده است، چرا که برای رشد اقتصاد باید مردم پیوسته خرید کنند.

این گرفتاری هنگامی حل می‌شود که مردم به جایی برسند و بی‌آنکه قصد مصرف داشته باشند اقدام به خرید کنند. یعنی کتاب‌های بیشتر در قفسه‌ها، لباس‌های بیشتر در کمد، اسباب‌بازی‌های بیشتر در اتاق کودک و فراموش کردن هرچه سریع‌تر آنها و خرید مجدد. چنین کاری با تبلیغات ماهرانه میسر می‌شود، اما دشوار است و هزینه‌بر و زمانی از راه می‌رسد که دیگر نمی‌توان از عهده خرید برآمد. به این ترتیب در مرحله اول از سرعت کارخانه سرمایه‌داری کاسته می‌شود، سپس از کار باز می‌ایستد.

ظاهرا اغلب کشورهای بسیار پیشرفته صنعتی به این مرحله نزدیک می‌شوند. برای اینکه کارخانه سرمایه‌داری بچرخد، برای اینکه اقتصاد رشد کند، مردم باید سال به سال بیشتر و بیشتر خرید کنند.

اما این کار دشوار است. بازارها اشباع شده‌اند. اینجا و آنجا یک موبایل پیشرفته شیک یا یک لپ‌تاپ شکیل می‌خرند. بیش از این میسر نیست.

در اصل، اشباع بازار حیرت‌انگیز است. باری، یک پژوهشگر سرشناس اقتصادی این اصل را باور دارد. او نظریه جسورانه‌ای می‌دهد که عجیب به نظر می‌رسد: او پیش‌بینی می‌کند که اگر نوه‌هایش بزرگ شوند هشت بار بیشتر از نسل او ثروت می‌اندوزند و باز پیش‌بینی می‌کند که در جهان ثروت، همه نیازهای اساسی پوشش داده خواهند شد، رشد اقتصادی متوقف خواهد شد. وظیفه سرمایه‌داری به این خلاصه خواهد شد تا نارسایی‌ها را با کاهش کمبود‌ها به انجام برساند. مردم رضایت خاطر خواهند یافت. پژوهشگر اقتصادی که این موضوع را پیش‌بینی کرده، جان مینارد کینز۶ انگلیسی است. او این موضوع را در سال ۱۹۳۰ طی مقاله‌ای تحت عنوان «چشم‌انداز اقتصادی برای نوه‌های ما» مطرح کرد و ما نوه‌های مورد نظر کینز هستیم. به راستی درآمد سرانه در کشورهای بسیار پیشرفته صنعتی از آن ایام تاکنون هشت برابر رشد کرده است. به درستی هم رشد اقتصادی در ابعاد وسیع از نفس افتاده، و شگفت اینکه بسیاری از مردم به هیچ‌وجه این رویداد را ناخوشایند تلقی نمی‌کنند. دیگر مدت‌هاست از رشد رضایت از زندگی شخصی در کشورهایی چون آلمان و آمریکا خبری نیست. این رشد طی سال‌ ۱۹۷۰ برای مردمانی که صاحب شش‌هزار یا هفت‌هزار کالا بودند متوقف شد. از آن پس رقم سرخورده‌ها و مصرف قرص‌های معتادان و بیماران روانی فزونی یافت. این هم بخشی از سرمایه‌داری فاقد رشد است. حال اگر درآمدها اندکی همسان تقسیم شود، کار موجود همه را در بر می‌گیرد، طوری که همگان مشغله‌ای داشته باشند، آن وقت ساکنان جوامع مدرن می‌توانند از داشته‌های محدود خود لذت ببرند. کینز اوضاع را چنین تصویر می‌کرد. او بر این باور بود که کارخانه سرمایه‌داری مجال می‌دهد تا او را از کار براندازی. کینز تصور می‌کرد نظام سرمایه‌داری دست از سر مردم برمی‌دارد.

برای دریافت اینکه چرا پیشرفتی حاصل نمی‌شود کافی است روزنامه‌ای را ورق بزنیم، تلویزیون را روشن کنیم و نگاهی به چند شبکه اینترنتی بیندازیم. می‌توان شاهد تظاهرات منطقی خیابانی و پیامدهای آن شد که شباهتی به تئاتر‌های خیابانی دارد.

نمایشی که از زمان ورشکستگی بانک سرمایه‌گذاری لهمان برادرز۷ آمریکایی در سپتامبر ۲۰۰۸ به اجرا درمی‌آید «بحران مالی» نام دارد. اما موضوع به بحران مالی یا بحران بانک‌ها و بدهی‌ها مربوط نمی‌شود. البته مربوط می‌شود، اما این واژه‌ها دلایل اصلی را شرح نمی‌دهند، پیامد‌ها را می‌شکافند. در آغاز بحران، سرمایه‌داران روی رشد اوراق بهادار جدید ملکی سرمایه‌گذاری کردند. سودجویان تاکید داشتند که باز هم باید خانه‌ها و آپارتمان‌های بیشتری ساخته شود. ولی بازار اشباع بود. اوراق بهادار بی‌ارزش شدند و به این ترتیب بحران مالی آغاز شد.

بسیاری از سرمایه‌گذاران مالی بانک‌ها بودند. داد و ستد سنتی به این خلاصه می‌شد تا به بازارهای رو به رشد وام دهند. مثلا به تولیدکنندگان اتومبیل. اما بازارها از رشد مطلوب برخوردار نبودند. بنابراین بسیاری از بانک‌ها از دادو ستد قدیمی عرضه وام، به معاملات سرمایه‌گذاری روی آوردند. وقتی به دلیل بحران اقتصادی چنین رویه‌ای شکل گرفت، دیگر آهی در بساط نداشتند تا کاستی‌ها را جبران کنند و به این ترتیب بحران بانک‌ها آغاز شد. برای نجات بانک‌های کشورهای صنعتی راه دیگری غیر از اخذ وام‌های کلان باقی نمی‌ماند. متاسفانه این بانک‌ها قبلا بدهی‌های کلان بار آورده بودند. سال‌های متوالی بانک‌ها امیدوار بودند بدهی‌های خود را با رشد اقتصادی و در کنار آن با اخذ مالیات‌ها تعادل بخشند. رشد اقتصادی پا نگرفت، اخذ مالیات‌ها هم ناکام ماند، بنابراین بدهی‌ها رشد نجومی پیدا کردند و به این ترتیب بحران بدهی‌ها آغاز شدپول‌ها، بانک‌ها، بدهی‌ها. مشکل در فقدان رشد نهفته است.

طی سال‌های بحران مبنای تمام تدابیر سیاسی اتخاذشده به این خلاصه می‌شد تا رشد اقتصادی را ارتقا دهند، از نو کارخانه را به حرکت وادارند، درست اینجاست که می‌توان به طبیعت واقعی بحران پی برد. دولت‌های آلمان، آمریکا و ژاپن مالیات‌ها را کاهش دادند، کمک‌های مالی پرداختند و وجوه خوش‌خدمتی در اختیار گذاشتند. همه چیز به این مهم خلاصه می‌شد تا مردم را به سوی فروشگاه‌ها بکشانند.

شاید نتیجه بدهد. شاید مردم دوباره به طور معجزه‌آسایی شروع به خرید کنند و داد و ستد رونق بگیرد. شاید به‌زودی هندی‌ها و چینی‌ها چنان ثروتمند شوند که به تنهایی همه اتومبیل‌ها و ماشین‌های لباسشویی که هرساله کارخانه‌های آلمان تولید می‌کنند، سفارش دهند. شاید کسی کالای توجه‌برانگیزی اختراع کند و به ولع مصرف جدیدی دامن بزند. مثلا موبایلی که انسان با آن بتواند به پرواز درآید.

اگر این اتفاق نیفتد برای جهان صنعتی دو راه بیشتر باقی نمی‌ماند؛ راه اول اینکه به هر قیمتی شده به رشد دامن بزنند و اقتصاد را زنده نگه ‌دارند؛ کاری که تاکنون کرده‌اند. هزینه‌های دولتی بیشتر و بدهی‌های بیشتر و زباله‌های بیشتر.

زباله حاوی گازکربنیک است و باعث ازکارافتادگی کارخانه سرمایه‌داری می‌شود. مقدار این گاز با مقدار کالاهایی که مردم دارند در ارتباط تنگاتنگ است و پیوسته از دهه‌ای تا دهه دیگر رشد داشته و تاکنون توضیح دادن درباره آن هم با مشکل همراه بوده، اما سابق براین می‌توانستند هزینه‌های اوراق بهادار را کماکان هزینه‌های خوب ارزیابی کنند، به عنوان مالیاتی برای مشاغل جدید و ارزش اضافی فزاینده. حتی می‌شد استدلال کرد، فقط در زمان رشد فزاینده، پول کافی برای تامین هزینه تکنولوژی جدید محیط‌زیست در دسترس است.

حال اگر رشد فقط شبه‌رشد باشد و بخواهد فقط سد راه سقوط بورس‌ها باشد، آن وقت این سوال مطرح می‌شود که با کدام مجوز کشورهای صنعتی باز هم نفت بیشتر می‌سوزانند و گاز مصرف می‌کنند.

می‌توان این سوال را نادیده گرفت و پاسخش را به فردا موکول کرد و فعلا این کارخانه را متحرک نگه‌ داشت تا بحران بزرگ بعدی از راه برسد. این راه اول است.

راه دوم پرزحمت و دشوار است و به ناکجا ختم می‌شود. اینجا باید پاسخ‌هایی برای سوال‌های بس بزرگ‌تر و دشوارتر جست‌وجو کرد. جامعه‌ای که به حفظ رفاه بیش از گسترش آن ارزش قایل است، اجازه سازماندهی به کسی می‌دهد؟ چطور می‌توان به اقتصادی دامن زد که به رشد رضایت مردم منتهی شود نه سود کارفرماها؟ آیا می‌شود به طبیعت ارزشی ارزانی داریم که هزار کالا در درونش نهفته دارد؟

جان کلام: آیا جایگزینی برای سرمایه‌داری وجود دارد؟

در واقع این سوال خیلی قدیمی است. طی صدها سال هزاران‌بار طرح شده، از سوی مارکسیست‌ها، رمانتیک‌ها، ادیان‌گرایان آزادیخواه، رهبران کارگران و فعالان جهان سوم. این سوال همواره از چشم‌انداز فرودستان طرح شده و همیشه با این اتهام همراه بوده که سرمایه‌داری نمی‌تواند فقر را ریشه‌کن کند و همیشه هدف این بوده تا نظامی پیدا کنند که بتواند هرچه سریع‌تر بر فقر غلبه کند.

تلاش و فکرهای بسیاری وجود داشت: آموزه‌های مهاتما گاندی۸ در هند یک نمونه است، برمبنای آن هر روستایی باید شخصا لباس و غذایش را تامین می‌کرد تا به بازار وابسته نشود. یا رویاهای یک آنارشیست متکی به خود، که بر اساس آن هیچ‌کس شخصا حق ثروتمند شدن نداشت و همین نظریه هنگام جنگ‌های داخلی اسپانیا در کوتاه‌مدت به واقعیت تبدیل شد. سرانجام سوسیالیسم با دیدگاه‌های متنوع از راه رسید و مدعی شد که می‌تواند نیمی از بشریت را به دنیایی بهتر رهنمون کند و در نهایت هم به ناکامی انجامید.

تمام این آزمون‌ها ناکام ماندند، رویاها نقش بر آب شدند و نهایتا غیراجتماعی‌تر از کارخانه سرمایه‌داری بودند. کارخانه سرمایه‌داری نه فقط گاه‌گاهی نامعقول و مازاد بر برنامه تولید می‌کرد، بلکه میلیون‌ها چینی، هندی، کره‌ای، ویتنامی و برزیلی را از فقر رهانید. این نه فقر، بلکه ثروت است که سرمایه‌داری را از پا درخواهد آورد. فقر توده‌ها کم‌رنگ‌تر شده و به یک انقلاب از پایین امیدی نیست. طرح نظامی نوین از بالا بسیار محتمل است.

پولی که اواخر قرن ۲۰ به دست مردم کونگ رسید، چندان دوام نیاورد. به احتمال وجود الماس در شنزارهای کالاهاری، کونگ‌ها را تاراندند. امروزه برخی از آنها به عنوان خدمتکار مزرعه‌داران یا نیروی کار ارزان‌قیمت تلاش می‌کنند، بقیه یا الکلی شده یا به حاشیه رانده شده‌اند و حال نیرو جمع می‌کنند تا همچون گذشته مجددا به شکار بپردازند. احتمالا فقط کشورهای صنعتی نیستند که به جایگزینی برای سرمایه‌داری نیازمندند، مردم کونگ هم چنین‌اند.

اولت ایفانساستی‌

‌گتی ایماگس۱

*منبع: روزنامه آلمانی دی تسایت

پی‌نوشت‌ها:

۱-Ulet ifansasti/Getty images

۲-Kalahari

۳-Josef Schumpeter

۴-Laisser fair kapitalismus

۵-Kansenssystem

۶-John Maynard Keynes

۷-Lehman Brothers Investment bank

۸-Mhatma Gandi



همچنین مشاهده کنید