چهارشنبه, ۱۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 5 March, 2025
مجله ویستا

تحقیقی در نام و نشان بلغاران باستانی و برخی همسایگان ایشان


تحقیقی در نام و نشان بلغاران باستانی و برخی همسایگان ایشان

هرودوت در ناحیه شهر غازان و حوالی آن از سه قوم اسکیت اسکولو دارندگان جام آیینی آریائیان سکایی ریشه نام اسلاو و اسکلاو و صقلاب , بودین مردم اسکان یافته در شهر ها و روستاها و گلن شهر دارای حصار نام برده است که به ترتیب همان سه قبیله بلغاران عهد بعد یعنی بلغاران بالغ ار ان مردم شهرنشین و برصولا برچان مردم درون حصار بوده است

هرودوت در ناحیه شهر غازان و حوالی آن از سه قوم اسکیت (اسکولو= دارندگان جام آیینی؛ آریائیان سکایی؛ ریشه نام اسلاو و اسکلاو و صقلاب)، بودین (مردم اسکان یافته در شهر ها و روستاها) و گلن (شهر دارای حصار) نام برده است که به ترتیب همان سه قبیله بلغاران عهد بعد یعنی بلغاران (بالغ-ار-ان= مردم شهرنشین) و برصولا (برچان؛ مردم درون حصار) بوده است.

شهر برتاس (سرزمین جنگلی) و مردم آن در جنوب منطقه بلغاران غازان، نشانگر همان مردمی است که هرودوت تحت نام مردم هیلایه یعنی جنگلی معرفی کرده است و مرکز آن هم اکنون نیز برجانسک (یعنی جایگاه جنگلی) خوانده میشود. نامهای اساطیری بلغار یوز و خزریک به ترتیب به معنی دارندگان صد شهر (شهرنشین) و مردم صاحب خاویار (ماهیگیر) هستند. نگارنده قبلاً نام بودین را با بلغار مطابقت داده بود ولی بعداً به سبب عدم درک معنی لفظی اصلی آنها دنبال نظریات خطایی رفته و بلغاران را با مردم سرخ ریش ووسون (مردم دارنده توتم سگ بالدار) برابر قرار داده و بودین ها را هم به سهو با خزرها برابر نهاده بودم. حال با کشف و نتیجه گیری بلامنازع یکی بودن بلغاران با بودینهای باستانی و یکی بودن خزران با تیساگتهای (خاویار خورندگان) عهد کهن معلوم میگردد که ووسونهای منابع چینی به معنی لفظی سگبالدار باید همان آسیانی (مردم دارنده توتم عقاب- سیمرغ) باشند که تحت نام کوشانها (مردم منسوب به عقاب، قوش) در نزد تُخاران (مه یوئه چی ها، مأجوجها) به سلطنت رسیدند.

منابع هندی این مردم را سکائیان پرستنده سگبالدار معرفی نموده اند که هندوان بعد از گذشت بیش یک قرن از تسلط این مردمان سکایی بر شمال غربی کشورشان، موفق شده و ایشان را از هندوستان به سمت مراکز ایشان در افغانستان پس رانده اند. در عهد باستان مردمی به نام نئور (ساحر و پیشگو) در مجاورت جنوب غربی این مردم میزیسته اند که اسلاف مجارها (جادوگران) یا هنگریها (پیشگوها به زبان ترکی) بوده اند. هرودوت میگوید که این مردم یک بار در سال تبدیل به گرگ میشده اند. از این سنت در عهد سفر سیریل قدیس اسلاوها (کشیش واضع خط سیریلیک و گسترش دهنده مسیحیت در روسیه و اوکرائن) به سرزمین خاستگاهی مجاران نیز یاد شده است. وی میگوید "ایشان که مانند گرگ زوزه میکشیدند به سمت من نمازگزار حمله آوردند." حتی آرتور کسلر نویسنده نکته سنج مجاری کتاب قبیله سیزدهم در هنگام بحث از خزر و مجار و منشأ خزری غالب یهودیان اروپایی این وجه اشتراک سنت تبدیل به توتم گرگ شدن را بین این دو ندیده و نتوانسته است به منشأ و خاستگاه کهن مجاران و معنی لفظی اسامی مختلف آن دست بیابد.

در اینجا مقاله بلغار جلد: ۱۲،شماره مقاله:۵۰۳۸ (دبا، مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی) از عنایت الله رضا را به عینه نقل می نماییم:

بُلْغار، نام‌ مردمی‌ از تبار ترکان‌ که‌ در اوایل‌ قرون‌ وسطی‌ دو دولت‌ در اراضی‌ اطراف‌ رودهای‌ ولگا و دانوب‌ بنیاد نهادند. یوحنای‌ انطاکی‌ د ۷۷م‌ از بلغارها به‌ عنوان‌ متحدان‌ زِنون‌، امپراتور روم‌ شرقی‌ در جنگ‌ با گوتها در ۸۱م‌ نام‌ برده‌ I/۱۳۰۴ , ۲ ، EIو زکریای‌ سُخَنوَر د ح‌ ۵۵م‌ این‌ قوم‌ را با نام‌ «بورگار» معرفی‌ کرده‌ است‌ بارتولد، .V/۵۰۹ از مؤلفان‌ اسلامی‌، ابن‌ سعید مغربی‌ نیز احتمالاً به‌ پیروی‌ از زکریای‌ سخنور نام‌ این‌ قوم‌ را «بُرغار» نوشته‌ است‌ ص‌ ۳۷. این‌ نام‌ به‌ صورتهای‌ بُرغَر مسعودی‌، التنبیه‌...، ۶، قس‌: مروج‌...، /۴، بُرغال‌ قلقشندی‌، /۱۷، بلغر یعقوبی‌، /۰؛ ابن‌ رسته‌، ۲۶؛ انطاکی‌، ۳۸؛ ابن‌ جوزی‌، ۵/۷۹، و بُلکار ابن‌ رسته‌، ۴۰؛ گردیزی‌، ۸۲ نیز آمده‌ است‌.

تا سده م‌ بلغارها در استپهای‌ اطراف‌ رود کوبان‌ و دریای‌ آزُف‌ سکنی‌ داشتند، ولی‌ بعدها با گذر از محدوده قدیم‌ خود - میان‌ دو رود ولگا و دُن‌ - به‌ مناطق‌ شمالی‌تر در محدوده رودهای‌ ولگا - کاما روی‌ آوردند و در منطقه میانی‌ حوضه رود ولگا جای‌ گرفتند و با گروههای‌ قومی‌ِ اویغوری‌ - فنلاندی‌، و سپس‌ با اسلاوها در آمیختند , ۳ BSE؛ III/۵۰۶ بارتولد، نیز ۲ ، EIهمانجاها. ابن‌ رسته‌ ص‌ ۴۱ و گردیزی‌ ص‌ ۸۵ از گروه‌ اصلی‌ این‌ قوم‌ با نامهای‌ برصولا، برسولا، اسغل‌، اِشکِل‌ یا اَسکِل‌ و بلکار نام‌ برده‌اند که‌ همه‌ در یک‌ منطقه‌ مسکن‌ داشته‌اند.

در مورد زبان‌ بلغارها نوشته اصطخری‌ شایان‌ توجه‌ است‌. وی‌ می‌نویسد: زبان‌ بلغارها همانند زبان‌ خزران‌ است‌ ص‌ ۳۱ و در جای‌ دیگر اشاره‌ می‌کند که‌ زبان‌ خزران‌ غیر از زبانهای‌ ترکی‌ و فارسی‌ است‌ ص‌ ۳۰. به‌ نظر می‌رسد که‌ بلغارها پیش‌ از پذیرش‌ اسلام‌، خط و کتابت‌ چینیان‌ و مانویان‌ را به‌ کار می‌برده‌اند نک: ه د، ابن‌ فضلان‌، حال‌ آنکه‌ خط و کتابت‌ خزران‌، عبری‌ بوده‌ است‌ ابن‌ ندیم‌، ۱. از زبان‌ بلغارها، همانند زبان‌ خزران‌ جز شمار اندکی‌ از نامهای‌ جایها و اشخاص‌ و چند «گور نوشته‌» چیزی‌ بر جای‌ نمانده‌ است‌. بعضی‌ از محققان‌ زبان‌ بلغاری‌ را شاخه‌ای‌ از گروه‌ زبانی‌ هونهای‌ غربی‌ دانسته‌اند I/۱۳۰۷ , ۲ .EIبر سنگهای‌ گور متعلق‌ به‌ سده‌های‌ - ق‌/۳-۴م‌ نوشته‌هایی‌ به‌ چشم‌ می‌خورد که‌ در آنها واژه‌های‌ ترکی‌ دیده‌ می‌شود »نک دائرةالمعارف‌... ، : «.VI/۳۹۱ امروزه‌ با توجه‌ به‌ چند کتیبه کشف‌ شده‌ در سرزمین‌ بلغارهای‌ کرانه رود دانوب‌ که‌ در آنها نام‌ خانهای‌ بلغار و نیز واژه‌هایی‌ از زبان‌ قدیم‌ بلغارها آمده‌، معلوم‌ شده‌ است‌ که‌ زبان‌ بلغارها به‌ زبان‌ معاصر چوواشها نزدیک‌، و جزو زبانهای‌ ترکی‌ غربی‌ بوده‌، و ظاهراً به‌ گروه‌ زبانهای‌ اغوز - پچناک‌ تعلق‌ داشته‌ است‌ آرتامونُف‌، ۱۱۵.

ظاهراً ورود بلغارها به‌استپهای‌روسیه‌ با هجوم ‌هونها به‌ این ‌سرزمین‌ همراه ‌بوده‌است‌. یوحنای‌اِفِسُسی ‌د ح‌۸۵م‌در مطلبی ‌افسانه‌ای‌ بولگاریوز و خزریگ ‌را دو برادر نامیده‌است‌ که گویا دو نیای ‌بزرگ ‌قومهای‌بلغار و خزر بوده‌اند بارتولد، .V/۵۰۹ در سده م‌ دولت‌ ترکان‌ِ خاقانات‌ غربی‌، بخشهای‌ وسیعی‌ از اراضی‌ آسیای‌ مرکزی‌ تا کرانه‌های‌ ولگا را در اختیار گرفتند. در حدود سال‌ ۱۹م‌ بلغارها از جمله اقوامی‌ بودند که‌ نگهبانی‌ مرزهای‌ غربی‌ این‌ خاقانات‌ را برعهده‌ داشتند. در این‌ زمان‌ مرزهای‌ غربی‌ خاقانات‌ در معرض‌ حملات‌ پی‌درپی‌ آوارها قرار داشت‌. بلغارها که‌ در کنار خزران‌ می‌زیستند، رقیبان‌ سرسخت‌ اینان‌ بودند، چنان‌که‌ رقابت‌ میان‌ آنان‌ تا چند سده‌ ادامه‌ یافت‌. در آن‌ زمان‌ شخصی‌ به‌ نام‌ کووْرَت‌ کوبرت‌ فرمانروای‌ بلغارها بود. وی‌ در ۱۹م‌ به‌ قسطنطنیه‌ رفت‌ و از سوی‌ امپراتور بیزانس‌ مقام‌ پاتریکیوسی‌ بطریقی‌ یافت‌، ولی‌ از پذیرش‌ آیین‌ مسیح‌ امتناع‌ ورزید گومیلف‌، ۰۲ º او را بنیادگذار دولت‌ بالنسبه‌ مقتدری‌دانسته‌اند که ‌تا ۷۹م‌دوام‌یافت‌همو، ۲۰۴.

اتحاد با قبایل‌ منطقه ماورای‌ دریای‌ آزف‌ یکی‌ از اصول‌ عمده سیاست‌ دولت‌ امپراتوری‌ روم‌ شرقی‌ در شمال‌ دریای‌ سیاه‌ بود، زیرا از این‌ رهگذر می‌توانست‌ در مورد مناطق‌ زیر سلطه خویش‌ در شبه‌ جزیره کریمه‌ مطمئن‌ باشد آرتامونف‌، ۵۸ º چه‌، آوارها همواره‌مناطق‌شمال‌دریای‌سیاه‌و حوضه دریای‌آزف‌ و رود دن‌را مورد حمله‌قرار می‌دادند. چنین‌به‌نظر می‌رسد که‌ کوورت‌، بلغارها را نه‌ تنها از حمله آوارها، بلکه‌از هجوم‌ترکان‌نیز مصون‌داشت‌همو، ۱۶۰.

در سده ق‌/م‌ گروه‌ بزرگی‌ از بلغارها به‌ سرکردگی‌ اَسپَروخ‌ به‌ سوی‌ منطقه رود دانوب‌ روان‌ شدند نک: ه د، بلغارستان‌. بعضی‌ محققان‌ اسپروخ‌ را فرزند کوورت‌ دانسته‌اند همو، .۱۶۷ مارکوارت‌ ضمن‌ ارائه این‌ نظر، نام‌ اسپروخ‌ را به‌ صورت‌ اسپر - هروک‌، و نام‌ پدر او را خوبرات‌ خوبراد نوشته‌، و متذکر گردیده‌ است‌ که‌ وی‌ از چنگ‌ خزران‌ گریخت‌ و در جزیره پِئوکه‌ از جزایر رود دانوب‌ مستقر شد ص‌ ۴. آرتامونف‌ نام‌ این‌ جزیره‌ را پیوکی‌ پِوْکا ذکر کرده‌ است‌ ص‌ ۱۶۹.

چندی‌ بعد مهاجران‌ِ یاد شده‌ به‌ شبه‌ جزیره بالکان‌ کوچیدند. این‌ گروه‌ از بلغارها تا سده ق‌/م‌ بلغارهای‌ اُنوگُر نامیده‌ می‌شدند، زیرا مبدأ حرکت‌ آنها انوگُریا در جانب‌ شرقی‌ حوضه دریای‌ آزف‌ بوده‌ است‌ همو، .۱۶۷

ارمنیان‌ نام‌ بلغارهای‌ انوگر را به‌ صورتهای‌ اُغُندُر و واناند نوشته‌اند. یونانیان‌ این‌ نام‌ را به‌ صورت‌ هونوگوندور و اونوگور آورده‌اند. در مآخذ اسلامی‌، این‌ نام‌ به‌ پیروی‌ از خزران‌ به‌ صورت‌ بلغارهای‌ وِنِندِر، یا نِندِر آمده‌ است‌ همو، ۷۲ º حدود...، ۹. [به لغت مادی ونندر یعنی فاتحان و قوم حکومتی و آغواندار یعنی دارندگان آغوان=سرزمین آتش=اران است و بر خلاف تصور این منابع ربطی به هنگری و هونگور یا هونگوندور و مجار ندارد].

ابوعبید بکری ‌به ‌نقل از ابراهیم‌ بن ‌یعقوب‌ طرطوسی ‌از دو گروه‌بلغار به‌صورتهای‌«بلقارین‌» و «بلغارین‌» یاد کرده‌است ‌که ‌یکی ‌در نزدیکی ‌قسطنطنیه‌ و دیگری‌در حدود سرزمین ‌پچناکها و اسلاوها صقالبه‌ می‌زیسته‌اند ص‌۳۵-۳۶.

گروه‌مهاجران‌بلغار در میان‌قبایل ‌اسلاو جنوبی ‌دولتی ‌بنیاد نهادند که ‌مؤلفان‌اسلامی‌، سرزمین‌و مردم‌آن‌را برجان‌نامیده‌اند I/۱۳۰۵ , ۲؛ EIمعین‌، ذیل‌ برجان‌؛ ابوالفدا، ۱۰.

شاخه دیگری‌ از بلغارها به‌ سبب‌ فشار دشمنان‌ به‌ منطقه مسیر میانی‌ ولگا و سرزمینهای‌ شمالی‌ترِ حوضه این‌ رود رفتند و در آنجا اقوام‌ بومی‌ فین‌ فنلاندی‌ را به‌ اطاعت‌ آوردند و دولتی‌ تشکیل‌ دادند. این‌ گروه‌ که‌ در منابع‌ عربی‌ بلغار و در مآخذ فارسی‌ بلکار نامیده‌ شده‌اند، همان‌ گروهی‌ هستند که‌ در روزگار مقتدر خلیفه عباسی‌ اسلام‌ آوردند بارتولد، ؛ V/۵۱۰ ۲ ؛ EIنک: ه د، ابن‌ فضلان‌.

ابن‌ فضلان‌ در سفرنامه خود ضمن‌ آنکه‌ از سرزمین‌ بلغارها نام‌ برده‌، فرمانروای‌ آن‌ را گاه‌ ملک‌ بلغار ص‌ ۱۷ و امیر بلغار ص‌ ۱۸ نامیده‌، ولی‌ بیشتر او را ملک‌ صقالبه‌ خوانده‌ است‌ ص‌ ۱۳، ۳۵، ۴۵. همو سرزمین‌ بلغارها را «بلدالصقالبه‌» معرفی‌ کرده‌ همانجا که‌ همان‌ سرزمین‌ اسلاوهاست‌. از نوشته‌های‌ ابن‌ فضلان‌ پیرامون‌ کوتاهی‌ شب‌ در ماههایی‌ از سال‌، و کوتاهی‌ روز در ماههای‌ دیگر چنین‌ برمی‌آید که‌ این‌ گروه‌ از بلغارهای‌ مسلمان‌ همان‌ قبایلی‌ هستند که‌ به‌ سرزمینهای‌ شمالی‌تر کوچ‌ کرده‌ بودند، زیرا برخلاف‌ معتقدات‌ اهل‌ سنت‌ ناگزیر می‌شدند، نماز مغرب‌ و عشا را در یک‌ زمان‌ بخوانند و در زمانی‌ که‌ روزها کوتاه‌، و کمتر از یک‌ ساعت‌ می‌شد، می‌کوشیدند تا نماز صبح‌ را در وقت‌ مناسب‌ بگزارند ص‌ ۲۳-۲۷. ابن‌ حوقل‌ می‌نویسد در نزدیکی‌ دیار ایشان‌ روز به‌ اندازه‌ای‌ بود که‌ نماز را پیاپی‌ خواندیم‌ /۹۷. ابن‌ بطوطه‌ نیز که‌ به‌ سرزمین‌ بلغار سفر کرده‌ بوده‌، مشابه‌ مطالب‌ ابن‌ فضلان‌ را در مورد نماز و مشکل‌ روزه‌ در ماه‌ رمضان‌ آورده‌ است‌ ص‌ ۵۰.

فرمانروای‌ بلغار چندی‌ پس‌ از پذیرفتن‌ اسلام‌ عنوان‌ امیر را برای‌ خود برگزید. بر یکی‌ از سکه‌های‌ مجموعه دانشگاه‌ سن‌ پترزبورگ‌ که‌ به‌ نام‌ فرمانروای‌ بلغار ضرب‌ شده‌ بوده‌، عنوان‌ «الامیر بارمان‌» نقش‌ گردیده‌ است‌ بارتولد، .V/۵۱۳

از نوشته گردیزی‌ چنین‌ برمی‌آید که‌ میان‌ دو سرزمین‌ خزر و بلغار قوم‌ برطاس‌، برداس‌ سکنی‌ داشته‌اند که‌ فاصله محل‌ زندگیشان‌ تا سرزمین‌ خزر ۵ روز راه‌ ص‌ ۸۲، و به‌ گفته ابن‌ رسته‌ تا سرزمین‌ بلغار حدود روز راه‌ بوده‌ است‌ ص‌ ۴۱. این‌ هر دو مؤلف‌ برداسها را از تابعان‌ فرمانروای‌ خزر دانسته‌اند که‌ همواره‌ با بلغارها در جنگ‌ بوده‌اند همو، ۴۰، ۴۱؛ گردیزی‌، همانجا؛ نک: ه د، برطاس‌.

بلغارها مردمی‌ کشاورز بودند که‌ انواع‌ دانه‌ها مانند گندم‌، جو، ارزن‌، عدس‌ و ماش‌ کشت‌ می‌کردند ابن‌ رسته‌، همانجا؛ گردیزی‌، ۸۵. آنان‌ به‌ تجارت‌ پوست‌ سمور، قاقم‌ و سنجاب‌ نیز اشتغال‌ داشته‌اند و بیشتر مال‌ و ثروتشان‌ پوست‌ بوده‌ است‌.

مؤلفان‌ اسلامی‌ اکثرِ مردم ‌بلغار را مسلمانانی‌ دانسته‌اند که‌ در محل‌ زندگی‌ خود دارای‌ مساجد، مکتب‌خانه‌ها، مؤذنان‌ و بزرگان‌ مذهبی‌ بوده‌اند ابن‌ رسته‌، ۴۱-۴۲؛ گردیزی‌، همانجا. بعضی‌ از مؤلفان‌ شمار بلغارهای‌ اطراف‌ رود ولگا را اندک‌، و حدود ۰۰ خانواده‌ نوشته‌اند ابن‌ عبدالمنعم‌، ۰۱؛ با این‌ وصف‌، مردم‌ بلغار در کار تجارت‌ پوست‌ و چرم‌ با دیگر کشورها از جایگاهی‌ ممتاز و شهرتی‌ فراوان‌ برخوردار بوده‌اند. همین‌ امر سبب‌ شده‌ بوده‌ است‌ که‌ خزران‌، روسها و نیز بازرگانان‌ آسیای‌ مرکزی‌ و دیگر کشورهای‌ اسلامی‌ بدان‌ سرزمین‌ توجه‌ فراوان‌ معطوف‌ دارند بارتولد، همانجا.

تختگاه‌ بلغار شهری‌ با همین‌ نام‌ بوده‌ است‌ ادریسی‌، /۱۸. بارتولد می‌نویسد: ویرانه‌هایی‌ با نام‌ بولگارسْکویه‌ و یا اوسْپِنْسکویه‌ در منطقه‌ای‌ که‌ اکنون‌ روستای‌ بلغار در آن‌ واقع‌ شده‌، وجود دارد؛ این‌ روستا در جمهوری‌ خودمختار تاتارستان‌ در فاصله / کیلومتری‌ ساحل‌ رود ولگا قرار دارد و جای‌ آن‌ بر تختگاه‌ بلغار که‌ ابن‌فضلان‌ فاصله آن‌ را با رود اتل‌ ولگا یک‌ فرسنگ‌ نوشته‌ ص‌۲۶- ۲۷، منطبق‌ است‌.

اصطخری‌ از وجود دو شهر با نامهای‌ بلغار و سُوار یاد کرده‌، و نوشته‌ است‌ که‌ مردم‌ این‌ هر دو شهر مسلمانند و مسجد جامع‌ دارند ص‌ ۳۱-۳۲. وی‌ شمار مردم‌ این‌ دو شهر را ۰ هزار نوشته‌ است‌. محل‌ شهر سوار، ویرانه‌ای‌ در نزدیکی‌ روستای‌ کوزْنِچیخاست‌ بارتولد، همانجا. مقدسی‌ ضمن‌ بحث‌ پیرامون‌ شهرهای‌ بلغار و سوار، بلغار را شهری‌ در دو سوی‌ رود نوشته‌ که‌ مسجد جامع‌ آن‌ در محل‌ میدان‌ بازار است‌. وی‌ می‌نویسد: خانه‌های‌ شهر از چوب‌ و نی‌ ساخته‌ شده‌ است‌، ولی‌ مردم‌ سوار در خرگاهها زندگی‌ می‌کنند ص‌ ۶۱؛ اما به‌ گفته زکریای‌ قزوینی‌، خانه‌های‌ شهر بلغار از چوب‌ صنوبر، و باروی‌ آن‌ از چوب‌ بلوط است‌ ص‌ ۱۲. پیش‌ از هجوم‌ مغولان‌ شهر بلغار آباد بوده‌، و در آنجا سکه‌های‌ نقره‌ای‌ ضرب‌ می‌شده‌ که‌ بر یک‌ روی‌ آنها عبارت‌ «الدینار الضرب‌ بولغار» دیده‌ می‌شود بارتولد، .V/۵۱۶ روبْروک‌، جهانگردی‌ که‌ در ۵۱ق‌/۲۵۳م‌ طی‌ سفر خود تا فاصله روز راه‌ به‌ سرزمین‌ بلغار آمده‌ بوده‌، آنجا را «بلغار بزرگ‌« نامیده‌ است‌ ص‌ ۱۳۰-۱۳۱.

در ۳۳ق‌/۲۳۶م‌، سرزمین‌ بلغارها از سوی‌ مهاجمان‌ مغول‌ و تاتار مورد حمله‌ قرار گرفت‌ و شهر بلغار که‌ ظاهراً آباد و پرجمعیت‌ بود، ویران‌ شد و گروه‌ کثیری‌ از مردم‌ آن‌ کشته‌ و اسیر شدند ابن‌ اثیر، ۲/۸۸؛ جوینی‌، /۲۴؛ نک: بارتولد، :V/۵۱۸ ۲۳۷م‌. چندی‌ پس‌ از این‌ واقعه‌، ابن‌ بطوطه‌ با شخصی‌ که‌ از سوی‌ سلطان‌ ازبک‌ همراه‌ وی‌ شده‌ بود، به‌ شهر بلغار سفر کرد و مطالبی‌ پیرامون‌ آن‌ شهر نوشت‌ ص‌ ۵۰-۵۱. از نوشته ابن‌ بطوطه‌ چنین‌ برمی‌آید که‌ بناهای‌ شهر مرمت‌ گردیده‌، و شهر تا اندازه‌ای‌ موقعیت‌ پیشین‌ را بازیافته‌ بوده‌ است‌. پس‌ از پیروزی‌ مغولان‌ سرزمین‌ بلغار به‌ تابعیت‌ اردوی‌ زرین‌ درآمد. در سال‌ ۰۱ق‌/۳۹۹م‌ شهر بلغار از سوی‌ لشکریان‌ روس‌ ویران‌ گردید بارتولد، همانجا و سیاست‌ تعصب‌آمیز کشیشان‌ مسیحی‌ به‌ قصد از میان‌ بردن‌ آثار دوره اسلامی‌ لطمه‌های‌ سنگینی‌ به‌ این‌ شهر وارد آورد. در نتیجه‌، شهر بار دیگر روی‌ به‌ ویرانی‌ نهاد و اهمیت‌ خود را از دست‌ داد II/۷۹۲ .IA,

▪ آثار تاریخی‌: آق‌ سرای‌، قراسرای‌، مقبره خان‌، ویرانه کاخهای‌ خانها، مناره بزرگ‌، «دُرت‌ کوشه‌» چهار گوش‌، بنای‌ کاخ‌ و مسجدی‌ که‌ در ۳۰۷ق‌/۸۸۹م‌ مرمت‌ گردید و به‌ صورت‌ صومعه روسها به‌ کار گرفته‌ شد، از جمله آثار معماری‌ شهر بلغار است‌. ویرانه‌های‌ این‌ شهر در جمهوری‌ خودمختار تاتارستان‌ در ناحیه اسپاسک‌ کنونی‌، در ۱۵ کیلومتری‌ جنوب‌ شهر غازان‌ واقع‌ است‌ همان‌، .II/۷۹۲-۷۹۳

علی مفرد

مآخذ:

ابن‌ اثیر، الکامل‌؛ ابن‌ بطوطه‌، رحله، به‌ کوشش‌ طلال‌ حرب‌، بیروت‌، ۴۰۷ق‌/ ۹۸۷م‌؛

ابن‌ جوزی‌، عبدالرحمان‌، المنتظم‌، به‌ کوشش‌ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی‌ عبدالقادر عطا، بیروت‌، ۴۱۲ق‌/۹۹۱م‌؛

ابن‌ حوقل‌، محمد، صورهالارض‌، به‌ کوشش‌ کرامرس‌، لیدن‌، ۹۳۹م‌؛

ابن‌ رسته‌، احمد، الاعلاق‌ النفیسه، به‌ کوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، ۸۹۱م‌؛

ابن‌ سعید مغربی‌، علی‌، بسط الارض‌ فی‌ الطول‌ و العرض‌، به‌ کوشش‌ خوان‌ ورنت‌ خینس‌، تطوان‌، ۹۵۸م‌؛

ابن‌ عبدالمنعم‌ حمیری‌، محمد، الروض‌ المعطار، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، ۹۷۵م‌؛

ابن‌ فضلان‌، احمد، رساله، به‌ کوشش‌ سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۳۷۹ق‌/۹۵۹ م‌؛

ابن‌ ندیم‌، الفهرست‌؛ ابوعبید بکری‌، عبدالله‌، المسالک‌ و الممالک‌، به‌ کوشش‌ وان‌ لون‌ و ا. فره‌، تونس‌، ۹۹۲م‌؛

ابوالفدا، تقویم‌ البلدان‌، به‌ کوشش‌ رنو و دوسلان‌، پاریس‌، ۸۴۰م‌؛

ادریسی‌، محمد، نزهه المشتاق‌، بیروت‌، ۴۰۹ق‌/۹۸۹م‌؛

اصطخری‌، ابراهیم‌، المسالک‌ و الممالک‌، به‌ کوشش‌ محمدجابر عبدالعال‌ حینی‌، قاهره‌، ۳۸۱ق‌/۹۶۱م‌؛

انطاکی‌، یحیی‌، تاریخ‌، به‌ کوشش‌ عمر عبدالسلام‌ تدمری‌، طرابلس‌، ۹۹۰م‌؛

جوینی‌، عطاملک‌، تاریخ‌ جهانگشای‌، به‌ کوشش‌ محمد قزوینی‌، لیدن‌، ۳۲۹ق‌/۹۱۱م‌؛

حدود العالم‌، به‌ کوشش‌ منوچهر ستوده‌، تهران‌، ۳۴۰ش‌؛

قزوینی‌، زکریا، آثار البلاد، بیروت‌، ۴۰۴ق‌/۹۸۴م‌؛ قلقشندی‌، احمد، صبح‌ الاعشی‌، قاهره‌، ۳۸۳ق‌/۹۶۳م‌؛

گردیزی‌، عبدالحی‌، زین‌الاخبار، به‌ کوشش‌ عبدالحی‌ حبیبی‌، تهران‌، ۳۶۳ش‌؛

مسعودی‌، علی‌، التنبیه‌ و الاشراف‌، به‌ کوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، ۸۹۳م‌؛

همو، مروج‌ الذهب‌، به‌ کوشش‌ باربیه‌ دومنار و پاوه‌ دوکورتی‌، پاریس‌، ۹۱۴م‌؛

معین‌، محمد، فرهنگ‌ فارسی‌، تهران‌، ۳۶۴ش‌؛ مقدسی‌، محمد، احسن‌ التقاسیم‌، به‌ کوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، ۹۰۶م‌؛

یعقوبی‌، احمد، تاریخ‌، بیروت‌، ۳۷۹ق‌/۹۶۰م‌؛

نیز: Artamonov, M. I., Istoriya Khazar, Leningrad, ۱۹۶۲; Barthold, W. W., Sochineniya, Moscow, ۱۹۶۸; BSE ۳ ; EI ۲ ; Gumilev, L. N., Drevnie tyurki, Moscow, ۱۹۶۷; IA; Markwart, J., Er ? n l ahr, Berlin, ۱۹۰۱; Rubruck, W., The Mission, tr. P. Jackson, London, ۱۹۹۰; T O rkiye diyanet vakf o Isl @ m ansiklopedisi, Istanbul, ۱۹۹۲..

عنایت ‌الله‌ رضا