جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

خانه از پای بست ویران بود


خانه از پای بست ویران بود

نگاهی به ماجرای انحلال خانه سینما

اینک ماجرای خانه سینما دیگر به نقطه پایانی خود رسیده است و به نظر می آید که سخن درباره بقاء یا انحلالش چندان به کار نیاید. نگارنده سال ها پیش و در اوج فعالیت این خانه خصوصا در دوران به اصطلاح اصلاحات که خانه سینما درواقع مکان فعالیت های دولتی شده بود به کرات و در مقالات متعدد (که در نشریات مختلف به چاپ رسید) بارها و بارها هشدار دادم نظام صنفی که توسط دولت شکل گرفته و وابسته به دولت باشد در هر شکل و قواره ای (لااقل برای اعضای صنوف) ناکارآمد خواهد بود و بیشتر به جای حل و فصل امور اصناف به محل مناقشات سیاسی و گروهی و باندی بدل خواهد گردید.

در طی این سال ها، بارها و بارها در نوشته ها و صحبت های مختلف، حرف خود را تکرار کردم که به همان دلیل، خانه سینما از برآوردن کمترین خواست های صنفی اعضایش بازمانده و اگر نبود همان میزان ناچیز کمک های دولتی، که حتی این «بیمه» نیم بند اعضاء هم برقرار نمی شد. ماجرا آنچنان شد که برای اغلب صنوف حکایت همان «آفتابه لگن هفت دست و شام و ناهار» هیچی بود.

جشن های آنچنانی با هزینه های گزاف برپا شد اما بسیاری از اعضای صنوف درگیر مسائل و مشکلات مادی خود بودند. سال های متمادی به دلائل مختلف همین بیمه تأمین اجتماعی نیم بند به صورت قطره چکانی ارائه شد و درحالی که بسیاری از اهالی این سینما بهره ای از بیمه نداشتند، عده ای دیگر هم ناچار بودند پس از گذر از بدهی های کلان خانه سینما به سازمان تأمین اجتماعی (که معلوم نبود در میانه راه به کدام مسیر رفته بود!!) بعضا هر ۳ ماه راهی شعبه ۲۰ تأمین اجتماعی در میدان تجریش شوند و با خفت و خواری دفترچه خود را برای ۳ ماه دیگر تمدید کنند، آن هم دفترچه ای که در خیلی از مراکز درمانی اعتباری نداشت. تا اینکه بالاخره داستان بیمه تأمین اجتماعی از دست مدیریت خانه سینما به در آمد و با عنوان اختیاری و خویش فرما، به خود بیمه شده واگذار شد.

جالب است که تا سال ها هنوز برای اعضای خانه سینما در سازمان تأمین اجتماعی ردیف حرفه ای تعیین نشده بود و برای پرداخت حق بیمه و ارائه خدمات درمانی، آنها را در رده ماهیگیران دریای جنوب ارزیابی کرده بودند!چنین عملکردی در طی این سالها پر بیراه و شگفت انگیز نبود، چون درهمان دوران و طی سال های بعد سخنرانی ها، اظهارنظرها و نوشته ها و گفته های اغلب روسا و اعضای هیئت مدیره خانه سینما نشان داد، آنها اساسا درک و دریافت صحیحی از صنف و مفهوم آن نداشتند و بعضا آن را با حزب و گروه سیاسی و باندی اشتباه می گرفتند. از همین رو هیچ گاه نتوانستند به مفهوم واقعی، در خانه سینما فضای صنفی را برقرار سازند.

از همین رو آنچه بیشتر مدنظر قرار داشت، ورای دفاع از حقوق صنفی اعضا، حضور فعال در مناقشات سیاسی و باندی و گروهی بود. یعنی در شرایطی که در باب هرمسئله سیاسی دراین خانه، بیانیه صادر می شد و اطلاعیه و اعلامیه امضاء می گردید ولی درطول سال های فعالیت صنفی خانه سینما، به مهم ترین مشکل اهالی سینما یعنی مشکل اشتغال و مسکن رسیدگی نشد. تعاونی مسکنی که سال ها پیش تشکیل شده بود، از وقتی که برخی بنیانگذارانش به نام خانه سینما و برای دیگران! زمین گرفتند، در اغما فرو رفت و بسیاری از اهالی سینمای ایران همچنان با مشکل زمین و خانه و مسکن، دست و پنجه نرم کرده و می کنند.

درطول این سال ها خانه سینما پایگاه معدودی به اصطلاح صنوفی بود که منافع بیشتری از سینما عایدشان می شد (مانند تهیه کنندگان) و متاسفانه با یک نگاه طبقاتی، این تبعیض حتی در ترکیب هیئت های داوری خانه سینما نیز به چشم می خورد، به طوری که ۷۰ درصد صنوف سینمایی، هریک تنها و تنها یک نماینده در هیئت داوران داشتند و ۳۰ درصد از بقیه صنوف هریک ۱۱نفر عضو هیئت داوری معرفی می کردند!

به همین دلیل بسیاری از صنوف (که از نظر گردانندگان خانه درجه ۲ محسوب می شدند) اساسا فعالیت چندانی در این خانه نداشتند و بعضا حتی سالیانه نیز جلسه و مجمعی تشکیل نمی دادند. این باعث شد که برخی از صنوف راهی جدای از خانه سینما برای خود بیابند. مثلا بعضا صنف خود را در وزارت کار و امور اجتماعی به ثبت رساندند. دراین مسیر بارها و بارها اصناف مختلف دچار تغییر و تعطیل و دگردیسی شدند. زمانی انجمن بازیگران تعطیل شد و زمانی دیگر تهیه کنندگان چند شاخه و دسته شدند، دورانی در همین خانه دعواهای پایان ناپذیر گروهی و صنفی رواج یافت و البته مدیریت خانه (درتمام دوران خود) کمترین دخالت را در حل و فصل آنها داشت که بعضا به این مناقشات دامن هم می زد تا صنوف بیشتر و بیشتر با مدیریت خانه، همسو و هم جهت شوند.

شخصا به عنوان یکی از اعضای اولیه انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی که چند سالی هم در شورای مرکزی آن به عنوان نایب رئیس و رئیس حضور داشتم، در طول این سال ها همواره شاهد بودم که هیئت های مدیره مختلف این خانه درصدد حذف انجمن منتقدان به عنوان یک صنف غرغرو و نق نقو بودند و بارها سعی کردند این انجمن را با قوانین من درآوردی به انزوا کشانده و از فعالیت های خانه حذف نمایند؛ اعضای آن را به طور عمده در هیئت های داوری دخالت نمی دادند، آن را یک صنف اضافه تلقی می کردند و انتقادها و نقدهای اعضای آن در مطبوعات و نشریات را موجب تضعیف خانه به شمار می آورند. از همین رو در طی دوران های مختلف انجمن منتقدان سعی کرد به نوعی از خانه سینما مستقل شده و حتی زمانی تلاش کرد تا در وزارت کار و امور اجتماعی خود را به ثبت برساند.

اما خانه سینما با همان هویت سیاسی به اصطلاح دوم خردادی، در سال های پس از کنار رفتن به اصطلاح اصلاح طلبان، همچنان سعی نمود موضع خود را به عنوان اپوزیسیون حفظ کرده و در پی همان باندبازی ها و گروه گرایی و دسته بندی های سابق خود باشد. البته درطی این سال ها دولت و معاونت سینمایی وزارت ارشاد همچنان به لحاظ مالی، پشتیبان اصلی خانه سینما بود و به اعتراف مدیرعامل فعلی خانه سینما، بیشترین کمک های مالی در دوران دولت نهم به خانه سینما ارائه گردید. بارها و بارها اتفاق افتاد (و خود هیئت مدیره و حتی معاونت اداری مالی خانه سینما در دوران دولت نهم می توانند شهادت بدهند) که مدیریت خانه سینما حتی توان پرداخت حقوق کارمندان خود را نداشت ولی با سعه صدر معاونت سینمایی، چک های پرداخت نشده کارکنان از سوی بنیاد فارابی و یا موسسه سینما شهر (نهاد مالی معاونت سینمایی) پرداخت می شد. همچنان که تعداد معتنابهی از فیلمسازان و تهیه کنندگانی که افه اپوزیسیون گرفته و می گیرند، هرماه دم درب بنیاد فارابی به صف می شدند تا به انحاء مختلف پول دریافت کنند. این موضوع را هم بسیاری از اهالی سینما می دانند.

اما این افه اپوزیسیون نمایی در برخی از این افراد ماند و خصوصا در دوران پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم، همراه با برخی محافل خارجی و داخلی که نزد خود فاتحه انقلاب و نظام اسلامی را خوانده بودند، با جریان فتنه همراهی کرده و یا لااقل در مقابل آن موضعی نگرفته و خاموش ماندند.

در جلساتی که در خانه سینما با حضور برخی اعضاء و روسای صنوف و البته هیئت مدیره وقت طی ایام اغتشاشات فتنه گران برگزارشد، تقریبا اکثر قریب به اتفاق حاضران (به جز یکی دونفر از تهیه کنندگان که مصلحت طلبانه پیشنهاد دوری ازجریانات روز را می دادند) خواهان صدور بیانیه در حمایت از جریان فتنه بودند و حتی خیرخواهی برخی افراد در محکوم کردن اغتشاشات را همراهی با حاکمیت برمی شمردند. در همان روزها که برخی از به اصطلاح مستندسازان خانه سینما در ارتباط با جریان فتنه بازداشت شده بودند، سرانجام تصمیم گرفته شد تا در حمایت از آزادی آنان بیانیه صادر شود و این کار یک امر صنفی قلمداد شد! این در شرایطی بود که به فرموده مقام معظم رهبری، حیثیت نظام توسط فتنه گران زیرعلامت سؤال رفته بود و بر همه دوستداران و وفاداران نظام واجب بود که درمقابل این بی حیثیتی بایستند.

در همان سال و پس از برگزاری ۱۲ دوره جشن خانه سینما (ولو در شرایط بسیار نامطلوب اخلاقی که در سال ۱۳۸۲ منجر به بازداشت مجموعه هیئت مدیره خانه سینما گردید)، ظاهرا به دلیل عدم توانایی در تجمیع داوران جشن (درحالی که دعوت نامه های آنان نیز ارسال شده بود) ولی در حقیقت به دلیل اعتراض به شرایط سیاسی حاکم بر کشور و همراهی با جماعت تحریمی (که به جشنواره فیلم فجر نیز کشیده شد)، سیزدهمین جشن خانه سینما به صورت محدود و غیررقابتی برگزارشد!

طبیعی بود این گونه همراهی ها با جریان فتنه و عقبه آن درسال های بعد که در کسوت فیلمسازی برای شبکه های معاند و ضدایرانی تبلور یافت و پس از بازداشت مجرمین، به صورت بیانیه ها و کنفرانس های مطبوعاتی حمایتی بروز کرد، به شدت احساسات مردم مسلمان و انقلابی را جریحه دار نماید به نوعی که دیگر برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی راهی جز تعطیلی و انحلال یکی از نهادهای زیرمجموعه اش باقی نگذارد.

این موضوع را هم تقریبا همه آنانی که ولو برای یک بار برای ثبت شرکت یا مؤسسه فرهنگی و هنری به اداره ثبت شرکت ها در وزارت کشور مراجعه کرده باشند، روشن است که بدون مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چنین ثبتی امکان ندارد و پس از آن نیز با لغو مجوز یادشده، خود به خود ثبت انجام شده نیز کان لم یکن تلقی خواهدشد و نیازی به رأی دادگاه هم ندارد، گواینکه با سرپیچی از چنین قانونی، در هر دادگاهی هم قانونا حکم به محکومیت عمل غیرقانونی داده خواهدشد. به خصوص که در همین اساسنامه خانه سینما هم بیش از هر مؤسسه و شرکت یا نهاد ثبت شده فرهنگی و هنری، عاملیت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در قیمومت خانه سینما درج شده است.

از سوی دیگر نگارنده به خاطر دارد که همواره هیئت مدیره خانه سینما که بارها تأکید کرده بود، اساسنامه تصویبی مجمع عمومی پس از تصویب شورای فرهنگ عمومی رسمیت خواهدیافت و به همین دلیل خواستار هماهنگی اساسنامه صنوف مختلف با تغییرات اساسنامه خانه سینما شده بود. از همین رو در انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی نیز کمیته ای برای این هماهنگی تشکیل شد و حتی زمان معینی نیز برای انجام آن تعیین گردید و همواره در این انتظار بودیم که برای هماهنگ کردن اساسنامه انجمن یا اساسنامه خانه سینما، ابتدا این اساسنامه از سوی شورای فرهنگ عمومی تصویب شود. ولی امروز که می شنویم این تبصره (که بایستی اساسنامه به تصویب شورای فرهنگ عمومی برسد) با رأی عمومی از اساسنامه حذف شده بوده است، شگفت زده می شوم!

چگونه از اساسنامه ای که پس از رأی مجمع عمومی برای تصویب به شورای فرهنگ عمومی ارسال شده بود (و این موضوع بارها ازسوی هیئت مدیره مورد تأکید قرارگرفت) همان ماده لزوم تصویب در شورای فرهنگ عمومی حذف شده است؟ آیا شورای فرهنگ عمومی با مفاد تغییر یافته اساسنامه مخالفت کرده و آن را برگردانده بود و سپس در مجمع عمومی دیگری ماده یادشده از اساسنامه حذف شد؟! یا ...؟!!!

به هر حال کارخانه سینما پایان یافته و آمال و آرزوهای هزاران نفر اعضای صنوف مختلف به دلیل بنیاد کج این خانه صنفی بر پایه های دولتی و گروهی و باندی، برباد رفته و هدر شده است.

اما اینک مسئولین سینمایی دولت دهم درصدد ایجاد صنف و خانه صنفی جایگزین برای صنوف سینمای ایران هستند. این یعنی تکرار یک تجربه تلخ و غم انگیز که شرح مختصری از آن را خواندید.تاسیس نهادی دولتی برای اصناف سینمایی، همان خشت کجی است که به پدیده خانه سینما منجر شد. دوستان معاونت سینمایی بایستی این نکته را مدنظر داشته باشند که دوران مدیریتشان بر سینمای ایران، چندان پایدار نیست و به سان دیگر مدیران قبلی و بعدی بایستی میز مسئولیت این سینما را به دیگران بسپارند که معلوم نیست با چه سیاستی با صنوف سینمایی برخورد کنند.

از طرف دیگر عملکرد معاونت محترم سینمایی و دوستانشان طی ادوار مختلف در صنف سازی طی این مدت چندان رضایت بخش نبوده و در تنها صنفی که ساخته اند، متاسفانه برخی از افرادی حضور دارند که کارنامه موفقی در عرصه سینمای ایران از خود برجای نگذاشته اند و بعضا در اتهامات خانه سینما شریک هستند و حتی در دورانی خود از روسا و مدیران این خانه بوده اند و در بنای کج آن همکاری داشته اند. همچنین برخی از افراد یادشده با شبکه های معاند و ضدانقلاب در فروش و نمایش فیلم هایشان همکاری داشته اند و بعضا فیلم ها و آثاری تولید کرده اند که با ارزش ها و آرمان های انقلاب و نظام، تضاد آشکار داشته است.

از گوشه و کنار شنیده شده که قرار است همین افراد، هدایت و ریاست صنف جایگزین خانه سینما که توسط معاونت سینمایی ایجاد می شود را برعهده گیرند و از آنجا که ادعای تجربه کار صنفی هم داشته و دارند و برای خود تاریخچه و به قول معروف رزومه سنگینی هم قائل هستند، بیم آن می رود که خود را به مسئولین سینمایی تحمیل کرده و بر عرصه ریاست جامعه اصناف سینمای ایران تکیه بزنند. چنین تسامح و تساهلی از سوی مدیران سینما علاوه بر خطر از چاله درآمدن و به چاه افتادن سینمای ایران را دارد، از طرف دیگر اصناف این سینما را به شدت متفرق و دلزده خواهد نمود.

اما فی الحال خطرناک ترین راهکار، نشاندن افراد معلوم الحال فوق الذکر (که متاسفانه در حال حاضر حول معاونت محترم سینمایی گرد آمده اند) به جای هیئت مدیره سابق است.

از تجارب تلخ قبلی درس گرفته و اصناف سینمایی را دولتی نکنیم. البته چنان که پیشتر گفته شد، این بدان معنا نیست که از نظارت دولت بر صنوف فرهنگی و هنری و سینمایی کاسته شود، بلکه این نظارت باید به شکلی دقیق اعمال گردد.

سعید مستغاثی

رئیس سابق انجمن نویسندگان و منتقدان سینمایی ایران