پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا

قدر قرآن


قدر قرآن

جهان اسلام در متن جهان بینی و اعتقادات خود, دو یادگار الهی از حضرت حق دارد که بنا به انتساب مستقیم به حضرت «او» تمامی معنا و معنویت و وجود و ماهیت یک مسلمان را در همه ابعاد از فرم و معنا شکل می دهند

از این دو یادگار مستقیم الهی یکی قرآن است که کلمات نازله پروردگار بر جان و قلب رسول گرامی اسلام است و دیگری خانه خدا یا بیت العتیقی که «اول بیت وضع للناس» است (اولین بیتی که برای انسان ها برپا گردید) این هر دو بنیان مجرد که در قالب هنر مجسم گردید و از یادگار اول، خوشنویسی به عنوان اولین و شکوهمند ترین بعد هنری اسلام (که خود مبنایی بر هنرهای دیگر بصری چون تذهیب، نگارگری و کتاب آرایی شد) و از یادگار دوم، معماری مقدس در اسلام بنیان گرفت و به پا گردید، آثار و عظمت هایی خلق شد که تمامی معنا و فرم هنر اسلامی را هویت بخشیده و معنا داد. از خوشنویسی و تمامی هنرهای وابسته به آن باید در مجال دیگری سخن گفت و تمامی راز و رموز این هنر اول را از یک سو و ظرافت ها و لطافت های زیباشناسانه اش را از دیگر سو مورد تأمل و تدقق قرار داد. از این رو محور این مطلب بررسی «حُسن» و «قدر» در قرآن و تبیین بنیان های نظری زیبایی شناسی اسلامی است. بحث را با معنا و مفهوم قدر در قرآن ادامه می دهیم.

اگر در پس هر کالبدی، معنایی نهفته و هر محتوایی را وجود قالب، گریز ناپذیر باشد و اگر در عمیق ترین بنیان های نظری هنر (و به ویژه هنر مقدس) نسبت بین محتوا و قالب یا فرم و معنا نسبتی انفکاک ناپذیر باشد آن گاه این سؤال جدی مطرح است که اندیشه و آیینی که هنرش وامدار قوه خیال و عالم مثال است و در تجلی معنا و محتوای خود چه قالبی را برمی گزیند؟ البته با فرض این معنا که چنین قالبی باید اصالتاً هویتی مماثل و مشابه عناصر معنوی خود داشته باشد ورنه قطعاً نمی تواند مجلای آن معانی در صورت و فرم خویش باشد. از دیدگاه ما این فرم و صورت قطعاً باید از مفاهیمی چون عناصر کلیدی جهان بینی اسلامی برآید، مفاهیمی چون، وجود مطلق، وحدت مطلقه وجود، شهود، نور، مراتب ظهور نور در عالم وجود، عالم مثال و نیز صور نورانی آن، تا بتواند هم ممثل اصل سنخیت قالب و محتوا در هنر اسلامی باشد و هم قابلیت پذیرش آن صور را دارا باشد.

در قرآن که اصیل ترین منبع اندیشه اسلامی است، صورت فیزیکی و ساختاری عالم در قالب یکی از کلیدی ترین واژه های جهان بینی اسلامی یعنی «قدر» بیان شده است. این واژه دو ویژگی اساسی دارد که بنابه آن مناسب ترین گزینه برای تبیین هویت فرمی هنر اسلامی است: اولاً ارتباطی بسیار وثیق و عمیق با مفاهیمی چون نور، خلق، حُسن و زیبایی دارد و ثانیاً در روایات اسلامی، معادل علومی است (چون ریاضیات و هندسه) که از یک سو دقیقاً طراح ساختار کالبدی هنر اسلامی است- به ویژه در معماری اسلامی که خود بستر و مظهر تمامی ابعاد هنر اسلامی است چون کتیبه نگاری، تذهیب، مقرنس کاری، آیینه کاری، مرقع کاری، نقوش اسلیمی و... و از دیگر سو هویتی دارد که کاملاً مماثل و معادل عالم مثال است. دلایل این مدعیات در پی خواهد آمد اما در ابتدا ضروری است «قدر» در قرآن را مورد تأمل و تدقق قرار دهیم.

الف: قدر در قرآن

قدر در قرآن معانی وسیع و گسترده ای دارد که ذیلاً به آنها اشاره می شود:

الف) علمای لغت آن را در ابتدا قدرت، معنا کرده اند: القدره اذا وصف بها الانسان (۱) و دلیل قرآنی آن را آیاتی دانسته اند که خداوند را قدیر معرفی کند (انه علی ماشاء قدیر و نیز آیه عند ملیک مقتدر)

ب) قدر به معنای تنگ گرفتن که نقطه مقابل بسط و توسعه است: «الله یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر» خدا روزی را برای هر کس که بخواهد وسعت داده و یا تنگ می گیرد. (رعد-۲۶)

ج) قدر به معنای تقدیر، اندازه و اندازه گیری است.

شاهد مثال این معنا آیات زیر است «قد جعل الله لکل شئ قدرا» خدا برای هر چیزی اندازه ای معین قرار داده است. (طلاق ۳) «انا کل شئ خلقناه بقدر» (قمر ۴۹) «وفجرنا الارض عیوناً فالتقی الماء علی امر قد قدر» شکافتیم زمین را به چشمه هایی، پس آب آسمان و زمین به هم رسیدند به نحوی که تقدیر شده بود بدون زیادت و نقصان (قمر۱۲)

د) قدر به معنای شأن و منزلت، یعنی به یک عبارت قدر، تنها بیان کمیت اشیاء محسوس نیست بلکه برای معانی غیرمحسوس نیز به کار می رود و در این راستا به معنای احترام، وقار، عظمت و شأن اجتماعی شخص است. همانند معنای مطرح در آیه «و ما قدروالله حق قدره اذ قالوا ما انزل الله علی بشر من شئ»

بدین ترتیب قدر در قاموس قرآن، معانی قدرت، اندازه، منزلت و تنگ گرفتن دارد ولی ما از میان این معانی، بنابه تناسب بحث، معنای اندازه گیری و تعین را برگزیده و این معنا را در قاموس قرآن مورد توجه و تأمل قرار می دهیم

ب: قدر و هندسه

ما از دو معنای فوق، تقدیر به معنای اندازه گیری و تعین تمامی مخلوقات در ظرف و وجه خاص را مورد بحث قرار می دهیم، زیرا معتقدیم هندسه در علوم اسلامی به دلیل پیوند تنگاتنگی که با مفهوم قدر در قرآن دارد (و ما از آن سخن خواهیم گفت) خود نوعی بازآفرینی تقدیر و تعین الهی در معماری و صور هندسی اسلیمی است. به عبارت دیگر «مهندس» در ساحت هنر اسلامی، باز آفریننده صور عالم مثال در دو بعد تجریدی و مادی است. بعد تجریدی در صور انتزاعی خود را نشان می دهد و بعد مادی در قالب معماری بنا- به ویژه معماری مسجد و مقبره- زیرا که بنا، خود نوعی تأویل و نمادی از معنا است زیرا مثلاً کاربرد عنوانی چون «خانه خدا» برای مسجد جز با رویکرد تأویلی قابل ادراک نیست- دقیقاً بدین دلیل که خانه، مفهومی کاملاً مادی و خدا حقیقتی کاملاً ما بعد الطبیعی است- دلایل ما براین ارتباط، ادله زیر است:

الف: اولین و مهم ترین دلیل بر ارتباط میان قدر و هندسه (که اساس معماری قدسی در هنر اسلامی است) حدیثی از امام هشتم شیعیان است که هندسه را همان قدر می دانند. امام علی بن موسی الرضا(ع) در حدیثی مذکور در اصول کافی خطاب به یونس بن عبدالرحمن می فرمایند: «فتعلم ما القدر، می دانی که قدر چیست؟ پاسخ می دهد: نه، حضرت می فرمایند: هی الهندسه و وضع الحدود من البقاء والفناء(۳) قدر همان هندسه و مرزبندی است، مانند مقدار بقا و زمان فنا.» همچنین «در لغت فصیح قرآنی قدر (به فتح ق و سکون د) مطلق اندازه است و به فتح هر دو (هم ق هم د) اندازه معین: انا کل شی خلقنا بقدر، و هرچه در خارج تحقق می یابد با اندازه معین است که آن صورت حساب شده است و خود کلمه خلق، ایجاد به اندازه است» (۴)

بنابر این علم هندسه در اسلام، محاکات و تقلید همان تقدیر و تعینی است که حضرت حق در خلق موجودات و کائنات دارند. مفسران قرآن نیز در شرح آیه «و ماننزله الابقدر معلوم» (حجر ۲۱) قدر را «عبارت از خصوصیت وجودی و کیفیت خلقت هر موجود می دانند» (۵)

ب: ماهیت انتزاعی هنر اسلامی (که گفتیم به دلیل تلاش این هنر، در انعکاس صور نورانی عالم مثال است) ارتباطی تنگاتنگ با ماهیت نیمه تجریدی علوم هندسی و ریاضیات دارد. به عبارت دیگر هندسه و ریاضیات اولاً با عرفان و نگرش اشراقی یونانیان- به ویژه فیثاغورثیان و پس از آنها افلاطون- پیوند خورده و هویتی عارفانه و راز ورانه یافته بود و ثانیاً به دلیل همین ماهیت نیمه تجریدی، کاملاً با عالم مثال که منشاء هنر اسلامی بود و خود نیز در میانه عالم معقول و محسوس قرار داشت منطبق بود. به عنوان مثال در شرح برقلس بر اصول اقلیدس آمده بود: «ریاضیات در موضعی میانه مابین عوالم معقول و محسوس واقع است و درون خود تشابهات عدیده به امور الهیه و هم تماثلات متعدد به نسبت های جسمانی دارد. اشکال ریاضی و همه مدرکات بالجمله مواضعی واسط دارند در انقسام، دون امور عقلی اند لیکن در برائت از ماده ورای محسوسات اند.» (۶) از دیگر سو ساختار تجریدی- که به ویژه در رموز عددی قرآن و فرهنگ اسلامی برآن تأکید می شد- این علو م را به علومی قدسی تبدیل ساخته بود که می توانست به عنوان زیربنا برای هر دانشمند و هنرمند مسلمانی مورد استفاده قرار گیرد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.