سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

قناری تنها


قناری تنها

رفتی چه روزها به غم و درد، سر شده
بی تو هزار سال غزل پیرتر شده
آن روز چند شنبه فصل بهار بود؟
گفتی به من که فاطمه، وقت سفر شده
یک کاسه آب و اشک، تو رفتی دلم که ریخت
فهمیده آه، عمر خوشی …

رفتی چه روزها به غم و درد، سر شده

بی تو هزار سال غزل پیرتر شده

آن روز چند شنبه فصل بهار بود؟

گفتی به من که فاطمه، وقت سفر شده

یک کاسه آب و اشک، تو رفتی دلم که ریخت

فهمیده آه، عمر خوشی هام سر شده

در سمت سروهای تناور کسی شکست

گفتند شاخه های تو سهم تبر شده

گفتند پر کشیدی و از شب گذشته ای

جان تو هر نفس پر عطر سحر شده

یک روز سرد و جفت قناری که مرده بود

شد سهم لحظه هام دلی در به در شده

حالا کنار خاطره هایت نشسته ام

اینجا که سنگ قبر تو از اشک تر شده

فرزانه یزدان شناس



همچنین مشاهده کنید