پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

افسانه ها و باورهای نادرست


افسانه ها و باورهای نادرست

در طی ۴۰ سالی که من به عنوان هنرجو, مدرس, نویسنده و مورخ در زمینه هنرهای رزمی فعالیت داشته ام, ادعاها, افسانه ها و داستانی مفصل بسیاری در این زمینه شنیده ام

در طی ۴۰ سالی که من به‌عنوان هنرجو، مدرس، نویسنده و مورخ در زمینه هنرهای رزمی فعالیت داشته‌ام، ادعاها، افسانه‌ها و داستانی مفصل بسیاری در این زمینه شنیده‌ام. آنچه که مایه تعجب من بود، این است که متوجه شدم که بسیاری از این داستان‌ها، عمیقاً مورد باور بسیاری از عامه جامعه قرار گرفته‌اند. با این‌حال مسئله‌ای که واقعاً قضیه را بغرنج کرده است. این است که این افسانه‌ها و باورهای نادرست، صرفاً توسط افراد ناآگاه مطرح نمی‌شود بلکه بسیاری از آنها توسط مدارس هنرهای رزمی به دیگران انتقال داده می‌شود. تام جونز (کیک بوکسور)

در این مقاله من ده مورد از این باورها را با شما در میان می‌گذارم، تا با هم هسته آنها را بشکافیم و حقیقت را بازشناسیم.

۱. یک کمربند مشکی باید خودش را به‌عنوان یک اسلحه مرگبار به ثبت رساند.

این قدیمی‌ترین افسانه‌های آمریکائی هنرهای رزمی می‌باشد و قطعاً هیچ پایه و اساسی ندارد. اولاً، دولت ایالات متحده دستورالعملی در زمینه هنرهای رزمی ندارد. این بدان معناست که هیچ فرآیندی برای به رسمیت شناختن افرادی که هنرهای مبارزه‌ای تمرین می‌کنند وجود ندارد و هیچ ساختار درستی که توسط آن رزمی‌کاران مورد ارزیابی قرار گیرند نیز وجود ندارد. چنین سیستم مدونی اگر نگوئیم میلیاردها دلار، میلیون‌ها دلار هزینه خواهد داشت و یک تخطی از حقوق شهروندی خواهد بود. در حقیقت هیچ کشوری بر روی زمین وجود ندارد که در آن رزمی‌کاران لازم باشد خود را به‌عنوان سلاح مرگ‌آفرین و عناوینی از این دست به ثبت رسانند.

ریشه‌های این افسانه به سه جنبه مختلف از تاریخ اواسط قرن بیستم بازمی‌گرد. در ژاپن پس از جنگ‌جهانی دوم، هنرهای سنتی توقیف شده بودند و جزوات آن از رزمی‌کاران باتجربه دور نگاه داشته می‌شد. این روند تنها چند سال ادامه داشت و دیگر هم تکرار نشد و هرگز هم به خارج از مرزهای ژاپن گسترش نیافت.

ریشه دیگر آن به تنظیم و نظم بخشیدن به فعالیت‌های نیروهای آمریکائی در کشورهای خارجی برمی‌گردد. گاه‌گاهی پس از جنگ‌جهانی دوم و حتی تا اواسط دهه ۱۹۶۰ از نیروهای نظامی که در برنامه‌های هنرهای رزمی ثبت‌نام می‌کردند خواسته می‌شد تا حضور خود را در این برنامه اعلام کرده و به ثبت برسانند.

این‌کار با این هدف صورت می‌گرفت تا رد آموزش‌های رزمی غیراستاندارد گرفته شود و اطمینان حاصل شود که این نیروها، آموزش صحیحی می‌بینند و کلاس‌هائی که آموزش‌هایشان منجر به آسیب‌دیدگی افراد می‌شود شناسائی گردند. به یاد داشته باشید هنگامی‌که فردی به ارتش می‌پیوندد، اساساً جزء ملک دولت ایالات متحده درمی‌آید و شرکت در فعالیت‌هائی که منجر به آسیب‌دیدگی‌های غیرضروری می‌شود، همانند تخریب تجهیزات نظامی خواهد بود. اگر مدرسه‌ای باعث آسیب‌دیدگی‌های زیادی می‌شود، ارتش درباره آن اطلاعات جمع می‌کند و در بعضی موارد فعالیت آن‌را متوقف می‌نماید.

ریشه سوم این افسانه به قلمرو غنی و اغلب وقیحانه تاریخ بوکس حرفه‌ای برمی‌گردد. در دوران جولوئیس بوکسور حضور پلیس در جریان یک مصاحبه مطبوعاتی در کنار بوکسور برای به رسمیت شناختن او به‌عنوان یک اسلحه مرگبار امر شایعی بود. این‌کار صرفاً برای مهم جلوه دادن برنامه صورت می‌گرفت و هیچ وزنه قانونی به ارمغان نمی‌آورد. درست مانند دریافت کلید افتخاری یک شهر که به این معنا نیست که شما می‌توانید با داشتن آن بدون اجازه در هر خانه‌ای در شهر را باز کنید و داخل آن شوید.

در موارد دادگا‌هی مربوط به درگیری‌های خشونت‌بار، وکلا و قضات ممکن است به هیئت منصفه توصیه کنند که هنگام ارزیابی حقایق آموزش‌های رزمی، بوکس یا نظامی فرد را در نظر داشته باشند. مانند جریانی که در موضوع اداره رفاه DSF پیش آمد. در این پرونده دادگاه مینروستا به این نتیجه رسید که متهم که تجربه زیادی در کاراته داشته است به اندازه کافی از قدرت ضربات مشتش که منجر به شکستن آرواره شاکی شده بود آگاهی داشت است. اما این وضعیت تفاوت بسیار زیادی با این عبارت حقوقی دارد که فرد متهم یک اسلحه مرگبار به ثبت رسیده و یا قانونی است.

با این‌حال آنچه که واقعاً مشکل‌ساز شده این است که بعضی از رزمی‌کاران کارت‌های شناسائی به همراه دارند که از مربی‌های‌شان دریافت کرده‌اند. آن‌ مربیان مبالغ هنگفتی از آنها گرفته‌اند تا به قول خودشان آنها را به ثبت برسانند و هنرجویانی هم که گفته آنها را باور کرده‌اند فکر می‌کنند که دیگر به‌عنوان یک اسلحه مرگبار به ثبت رسیده‌اند.

۲. بروس‌لی توسط راهبان قاتل شائولین ترور شد.

این افسانه کمی پس از مرگ لی در سال ۱۹۷۳ بر سر زبان‌ها افتاد. در حقیقت ده‌ها و شاید صدها داستان درباره مرگ او وجود دارد. سه داستان معروفی که من در این رابطه شنیده‌ام عبارتند از این‌که او به خاطر لو دادن اسرار معبد شائولین به قتل رسیده است، او قربانی مربیان کونگ‌فو رقیب در چین شده است، و اینکه او توسط نینجا ترور شده است. هیچ کدام از اینها صحت ندارند.

لی علی‌رغم توانمندیش به‌عنوان یک بازیگر و شهرتش به‌عنوان یک مبتکر، یک انسان عادی با همان ضعف‌ها و بعضاً بیماری‌های جسمانی که هر کسی دارد بود. این یک واکنش حساسیتی بود که اژدهای کوچک را از پا انداخت، نه قاتلین نامرئی.

لی درباره فیلم‌نامه‌ای با بتی تینگ‌پی، هنرپیشه‌ای که در فیلم ناتمام ”بازی مرگ“ با او هم‌بازی بود بحث می‌کرد. لی که از سردردهای شدیدی رنج می‌برد بعدازظهر همان روز دچار یکی از این سردردها شد و درخواست یک مسکن کرد. بتی یک مسکن که خودش اغلب از آن استفاده می‌کرد به او پیشنهاد کرد. لی آن دارو را مصرف کرد و سپس برای استراحت به اتاق دیگر رفت. متأسفانه این دارو حاوی آسپرین بود و لی شدیداً به آسپرین حساسیت داشت. واکسن آنانیلا کمی باعث تورم مغزی او شد و او در همان زمانی‌که در خواب بود به کوما رفت. دکتر آر. بسه‌ته از بیمارستان ملکه الیزابت در کولون هنگ‌کنگ، حساسیت زیاد به یک یا چند ماده از ترکیبات موجود در قرص مسکن را عامل مرگ، ذکر کرد.

با در نظر گرفتن نشاط و انرژی فراوانی که لی در صحنه و در نمایش‌های عمومی از خود بروز می‌داد، برای بسیاری غیرممکن بود که قبول کنند که او به این سادگی مرده است. او یک سوپرمن سینمائی بود، شکست‌ناپذیر، فناناپذیر، متوقف‌ناپذیر. مردم می‌توانستند قبول کنند که او در حین مبارزه با دسته‌ای از جنایتکاران، از جای سقوط کرده اما یک واکنش حساسیت به آسپرین ممکن به‌نظر نمی‌رسید.

هیولاها به این سادگی نمی‌میرند.

اینک بیش از ۳۰ سال بعد از آن ماجرا فرضیه بافان وجود توطئه، هنوز درباره مرگ اسرارآمیز لی استادانه مشغول به‌کار هستند. و با مرگ غم‌انگیز پسرش براندون که به روشی مشابه صحنه‌ای از فیلم ”بازی مرگ“ کشته شد علی‌رغم گزارشات مسئول مأموران تحقیق، کماکان این افسانه‌ها وجود دارند.

۳. یک کمربند مشکی یک استاد است

اصلاً این‌طور نیست. یک کمربند مشکی درجه یک، یک مبتدی پیشرفته است. کمربند مسیر او را از میان کسانی‌که هنوز در حال فراگیری هستند تا کسانی‌که آموخته‌اند که چگونه فرا بگیرند، مشخص می‌کند. این دو تفاوت عمده‌ای با هم دارند.

انتقال از کمربند سفید به کمربندمشکی بیش از آنکه تکنیک‌های کامل‌تری رابه ارمغان بیاورد، باعث آموختن، روش‌شناسی و ملزومات لازم برای فکر کردن همانند یک رزمی‌کار خواهد شد. یک کمربند مشکی باید قادر باشد که مفاهیمی که هنرها بر پایه آنها استوار هستند را کسب کند و اهمیت این امر بسیار بیشتر از توانائی او برای اجراء تکنیک‌ها می‌باشد. گفته‌ای وجود دارد در مورد زندگی انسان. اگر یک ماهی به کسی بدهید غذای او را برای یک روز تأمین کرده‌اید اما اگر به کسی ماهیگیری یاد دهید، غذای او را برای تمام عمرش تأمین کرده‌اید. این شبیه ارتقاء رنگ کمربندها به کمربند مشکی است. یک کمربند مشکی آموخته است که چگونه بیاموزد و بنابراین در دوره آموزش خود فعال‌تر کار خواهد کرد.

آیا این بدان معناست که او یک متخصص است. خوب، نظرات همکاران من، در هنرهای رزمی در این زمینه به دو دسته مساوی تقسیم می‌شود. یک نقطه‌نظر می‌گوید، بله، یک کمربند مشکی درجه یک در مهارت‌های حرکتی اصلی و پایه برای اجراء حرکات هنرهای رزمی یک متخصص است.

دسته دیگر می‌گوید، نه، یک کمربند مشکی درجه یک، یک متخصص نیست اما یک مبتدی پیشرفته است که مفاهیمی که برای تبدیل شدن به یک متخصص در سال‌های آینده لازم خواهد داشت را به‌دست آورده است. اغلب مربیان سنتی که من می‌شناسم اعتقاد دارند که فرد زمانی‌که به درجه سوم می‌رسد یک متخصص واقعی می‌شود. این در بسیاری از هنرها زمانی است که فرد می‌تواند به آموزش سایرین بپردازد.

در این روزها، کمربند مشکی‌های درجه یک، دو، اغلب برای آموزش منصوب شده‌اند و حتی بسیاری از آنها سن‌سی لقب می‌گیرند. این روش لقب دادن‌ها موضوع را پیچیده می‌کند. به‌خصوص هنگامی‌که هنرجویان جوان‌تر یاد می‌گیرند که هرکسی با یک کمربند مشکی را متخصصی در سطح استاد فرض کنند.

۴. تمام هنرهای رزمی باستانی هستند

به هیچ‌وجه، هر چند هنرهای واقعاً باستانی مانند وارمانی (بیش از ۵۰۰۰ سال قدمت)، کونگ‌فو (۳۰۰۰ سال)، جوجیستو (۱۰۰۰ سال) و... وجود دارند اما هنرهای جدید دائماً در حال شکل‌گیری هستند.

همان‌طور که همه ما می‌دانیم کاراته، کمتر از یک قرن قدرت دارد، و توسط اساتید اوکیناوائی که انواعی از کاراته جوتسو که بیشتر حالت مبارزه‌ای داشته را تمرین می‌کردند. به ژاپن معرفی شده است. جودو در سال ۱۸۸۲ متولد شد و آیکیدو در سال ۱۹۳۵. تکواندو و هاپکیدو در دهه ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ معرفی شدند. هر چند که برپایه سیستم‌های قدیمی‌تری قرار داشته‌اند. کنپو آمریکائی اواخر قرن بیستم شکل گرفت.

نویسنده: جوناتان مابری

مترجم: مهدی تسلی‌بخش


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.