دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
داستان نویسان زن در ایران
زنان داستاننویس از دهه شصت تا نیمهی هفتاد چهرههایی شاخص به حساب میآمدند. نویسندهی زن بودن در این دوره چیز مهمی به نظر میرسید: چیزی تازه، چیزی نو ظهور. زیرا قبل از این دوره، تعدادشان چنان کم بود که گویی همان چند نفر از آسمان فرود آمده بودند. از میان این چهرهها میتوان از منیرو روانیپور، فرخنده آقایی، ناهید طباطبایی، زویا پیرزاد و شیوا ارسطویی نام برد که دو نفر آخر مربوط به بعد از این دورهاند یعنی وقتی هیجان نویسندهی زن بودن فروکش کرده و به چیزی دقیقتر تبدیل شده بود.
بیشتر شهرتش را نه مدیون کتابها که مدیون شخصیت تند و استثناییاش است و حالا که هم با خودش و هم کارهایش فاصلهی نسبی گرفتهایم بهتر میتوانیم در مورد نوشتههایش قضاوت کنیم. به نظر من، تم اجتماعی نوشتههای روانیپور و سایهی زندگی خصوصی نویسنده بر داستانهای کوتاه و رمانهای او شاخصهی غالب آنها است. مجموعهی کنیزو که کار اول نویسنده به حساب میآید در زمان خود سر و صدای زیادی کرد و گویی متفاوتترین کتابی بود که از یک نویسندهی زن در ادبیات ایران به چاپ میرسید. اما حالا اگر به کل مجموعه نگاه کنیم دقیقا مانند کار اول یک نویسندهی تازه کار به نظر میرسد: بدون سبک و نگاه خاص، کمی کهنه و ملالآور و انبوه از پیش پاافتادگیهای خام دستانه. اما چیزی که باعث مطرح شدن این مجموعه شد به گمان من، پیگیریهای سرسختانهی خود نویسنده، پیش کشیدن موضوعات تا حدی بحث برانگیز مثل بیپناهی و روسپیگری زنان و چیزهایی از این قبیل است. و بعد از آن حمایت بیدریغ معلمی دلسوز که همیشه هوای شاگردانش را داشت. معلمی به نام هوشنگ گلشیری. در اینجا باید به نکتهای اشاره کنم که یادآوریاش را ضروری میدانم. روند داستاننویسی زنان ایران پراکنده است. داستاننویسان زن معمولا نسبت به مردان پراکنده کار بودهاند، هم از لحاظ سن ظهور و هم تعداد کتابهایشان. در میان مردان میتوان به کسانی که رهبر بودهاند برخورد. کسانی که حلقهای تشکیل داده و مریدانی داشتهاند. کسانی مثل هوشنگ گلشیری، رضا براهنی، جمال میرصادقی و تا حدی شهریار مندنیپور. که گلشیری به دلیل تعداد پیروانش شاخصتر از همه است. اما زنان هیچگاه به عنوان رهبر عمل نکردهاند و بیشتر پراکنده و به دور از هم نوشتهاند. این پراکندگی نوعی استقلال هم برایشان به همراه داشته که با صداقت بیشتری نسبت به مردان توام بوده است.
برگردیم به منیرو روانیپور: بعد از مجموعهی کنیزو، رمانهای این نویسنده یکییکی به چاپ رسیدند. رمانهایی که نسبت به مجموعهی اول دارای تجربههای بیشتری هستند و البته معمولا بخشی از آنها کاملا خواندنی و با حوصله نوشته شده و بخش دیگر شلختگی نویسندهای عجول را یدک میکشند.
کارش را تقریبا هم زمان با منیرو شروع کرد. داستانهای این نویسنده فضایی رئالیستی، شسته رفته و کاملا اجتماعی دارند. نوشتههای آقایی بر عکس روانیپور که عصبیت و تند مزاجی جزء جداییناپذیر داستانهایش است، خونسرد و آرام نوشته شدهاند. همانطور که خواننده هم کمتر موفق میشود ردپایی از زندگی خصوصی نویسنده در آنها پیدا کند. آقایی از راویان و شخصیتهای داستانهایش کاملا فاصله میگیرد و داستانهایش بیشتر شمایل زنان و افراد مددجوی ادارهی کار یا سازمان بهزیستی را دارند. یعنی، گاهی از حداقل حقوق برخوردارند مثل رمان آخر او "از شیطان آموخت و سوزاند" که یادداشتهای زنی بیپناه است که دنبال حداقل یک سقف بر روی سر میگردد.
بعد از این زمان میآید. داستانهای اولیهی او اغلب خامند، اما یکی پشت دیگری به چاپ میرسند. و استعداد نازک و هنوز ناپروردهی زنی تازهکار را نشان میدهند. به مرور داستانهای کوتاه تامل برانگیزی مینویسد که نشانهی پشت کار و تجربههای روز افزون نویسنده است. شیوا ارسطویی با رمان زیبا و جذاب "بیبی شهرزاد" به اوج میرسد و صداقت و تجربههای زندگی را چنان ماهرانه با هم در میآمیزد که نه تنها از همجنسان خود که از بسیاری از نویسندگان مرد هم پیشی میگیرد. اگر چه در بخش آخر کتاب، شاید به دلیل ترس از سانسور این صداقت تا حدی خدشهدار میشود و کتاب از پایانی درخشان برخوردار نیست.
تفاوتی که زویا پیرزاد با شیوا ارسطویی دارد مکانیکی نوشتن، خونسردی زایدالوصف که گاهی مصنوعی به نظر میرسد، خلق دنیای خانگی که در میان چهار دیواری زندگی زناشویی میگذرد، است. کارهای ارسطویی نسبت به پیرزاد پرخونتر به نظر میرسند و به گمان من این تفاوت به دلیل تفاوت اساسی زندگی این دو نویسنده است. زویا پیرزاد یک زن مرفه است که همواره از حمایت یک شوهر برخوردار بوده، در حالیکه، ارسطویی به قول خودش یک مجرد مادرزاد است که همیشه با مشکلات زندگی مجبور به دست و پنجه نرم کردن بوده است.
زنان دیگری هم پا به عرصهی داستان نویسی این روزگار غریب گذاشته اند: زنانی مثل فریبا وفی، سپیده شاملو، لیلا صادقی و... که در این یادداشت کوتاه اینترنتی وقت برای بررسی همهی آنها نیست و در اینجا فقط به بررسی همین چند نفر اکتفا میکنم. اما نکتهای که در پایان باید اضافه کنم زنانهتر شدن هر چه بیشتر چهرهی ادبی ایران در حال حاضر و در سالهای بعد است. چهرهای که روزی رنگ و رویی مردانه داشت.
فرشته توانگر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست