چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
جنگهای صلیبی
● هجوم (۱۰۹۶م)
قلیچ ارسلان که هفده سال بیشتر ندارد نخستین فرمانروای مسلمانی است که از نزدیک شدن فرنگیان مطلع میشود... کشوری که او بر آن حکومت میکند بخش عمده آسیای صغیر را دربر میگیرد که ترکان به تازگی از چنگ یونانیان درآوردهاند.در نیقیه، پایتخت این دولت نوبنیاد، تعداد کلیساهای بیزانسی بیش از مساجد است. سرزمینی که چند قرن بعد ترکیه نام میگیرد. اگرچه پادگان شهر را سواره نظام ترک تشکیل میدهد ولی اهالی آن بیشتر یونانیاند. در قرن یازدهم نیز مانند قرن بیستم یونانیان را «رومی» خطاب میکردند.
هزاران فرنگی به قسطنطنیه نزدیک میشوند... همگی آنان بر پشتشان پارچهای به شکل صلیب دوختهاند. ادعا میکنند که برای نجات مسیحیت و کشتار مسلمانان آمدهاند. رهبرشان زاهدی است به نام پییر منزوی.۱
ـ اگر در قرن ۱۱ میلادی یک نام باشد که از مرز چین تا کشورهای دوردست فرنگ هیچ کس از آن غافل نماند، همانا نام سلجوقیان است. ترکان سلجوقی که با هزاران سوار صحرانورد گیسو بافته از آسیای مرکزی آمدهاند، در ظرف چند سال بر سراسر سرزمینهایی که از افغانستان تا مدیترانه گسترده است مسلط شدهاند. از سال ۱۰۵۵م خلیفه بغداد، جانشین پیامبر اسلام و وارث امپراتوری عظیم عباسی، جز عروسکی مطیع در دست آنان نیست.۲
ـ به گفته ابناثیر: «فرنگیان پس از فتح انطاکیه دوازده روز بدون غذا ماندند. بزرگان از گوشت اسبانشان تغذیه میکردند و بیچیزها از لاشه حیوانات و برگ درختان.»
سالار فرنگیان بوهموند بشمار میرفت ولی راهب بسیار حیلهگری بود. به آنان اطمینان داد سنان حضرتمسیح سلامالله علیه در کوسیان، از ابنیه معظم انطاکیه دفن شده است. گفت: «اگر این سنان را بیابید فاتح خواهید شد و گرنه از مرگتان گریزی نیست.» او پیشاپیش سنانی را در یکی از زیرزمینهای کوسیان دفن کرده بود. راهب گفت همگی سه روز روزه بگیرند و به نیت توبه ریاضت بکشند و روز چهارم آنان را با خدمه و چند کارگر به ساختمان برد و چند جا را حفر کردند و سرانجام سنان را یافتند. در این هنگام راهب فریاد زد: «شادمانی کنید که پیروزی شما حتمی است»!... بدینسان سپاه نیرومند شرقیان «بیآنکه حتی یک ضربه شمشیر و یا نیزه وارد سازد یا تیری از کمان بیندازد متلاشی شد.»۳
ـ ابنمنقذ مینویسد: آیندهای از ترس و بدگمانی از سوی ملل شرق که از نظر فرهنگی بر آنان تفوق بسیار دارند... کاملاً قابل درک است... در سراسر ادبیات حماسی آنان فرنگیان همیشه به صورت آدمخوار ترسیم شدهاند.
رؤسایشان در نامه رسمی که سال بعد به پاپ مینویسند بر این مطلب تأکید میکنند: «قحطی وحشتناکی بر سپاه ما در معرّه مستولی شد و آنان را در وضعی چندان سخت قرار داد که ناچار شدند اجساد مسلمانان را بخورند.»... در این مورد [قول] آلبرت اهل اکس وقایعنگار فرنگی که شخصاً در نبرد معره شرکت داشته بینظیر است: «افرد ما نه تنها از خوردن گوشت ترکان و اعراب بلکه از خوردن گوشت سگها نیز اکراه نداشتند.»
واقعه معرّه به ایجاد شکافی میان شرقیان و غربیان کمک میکند که گذشت چندین قرن برای پر کردن آن کافی نیست.۴
ـ مهاجمان به نهر الکلب میرسند. عبور از «رودسگ» بمنزله اعلان جنگ به خلیفه فاطمی مصر است. آوریل ۱۰۹۷ سفرای آلکسیوس کومنن به دیدار الافضل شاهنشاه و وزیر نیرومند خلیفه فاطمی آمدند تا ورود انبوه شوالیههای مسیحی به قسطنطنیه و آغاز یورش آنان به آسیای صغیر را اطلاع بدهند. مرد نیرومند قاهره نتوانست رضایت خود را از شنیدن این خبر پنهان سازد. این توضیح درباره منشاء یورش فرنگیان که از جانب ابناثیر عنوان گردیده خود گویای تفرقهای است که در جهان اسلام میان سنیّان طرفدار خلفای عباسی بغداد و شیعیان هوادار خلفای فاطمی مصر حکمفرما بود. این تفرقه که آغاز آن به قرن ۷ میلادی (اول هجری) برمیگردد و از اختلاف میان بازماندگان پیامبر اسلام ناشی میشود، هیچگاه متوقف نگردیده و همواره موجب جنگهای خونینی بین مسلمانان شده است. حتی در نظر دولتمردانی چون صلاحالدین ایوبی، نبرد با شیعیان به اندازه جنگ با فرنگیان اهمیت داشته است.
در ژانویه ۱۰۹۹ فرنگیان با عزم راسخ راه خود را به سوی جنوب از سر میگیرند، الافضل دچار نگرانی میشود. فرمانروای قاهره پیشنهادهای جدیدی به فرنگیان تسلیم نموده است. علاوه بر تقسیم شام، سیاست خود را درباره بیتالمقدس تصریح کرده: مراعات دقیق انجام مراسم مذهبی و امکان مسافرت زائران به آن شهر هر وقت مایل باشند، البته به شرط اینکه در گروههای کوچک و غیرمسلح سفر کنند. پاسخ فرنگیان بسیار تند است: «ما دستهجمعی و با آرایش جنگی و نیزههای افراشته به اورشلیم خواهیم رفت!» این پاسخ مترادف با اعلان جنگ است.۵
ـ سردار افتخارالدوله فرمانده پادگان مصری کلیه مسیحیانی را که ممکن است به همکاری با همکیشان فرنگی خود بپردازند از شهر اخراج کرده است. در روزهای اخیر حتی چشمهها و چاههای اطراف شهر را مسموم کرده است تا دشمن نتواند از آن استفاده کند.
اگرچه شوالیههای غربی به شجاعت مشهورند... اما آنان به جای اینگونه کارها به تشکیل دستههای عزاداری پیرامون حصار شهر پرداختهاند. این دستهها را کشیشانی رهبری میکنند که با فریادهای گوشخراش سرودهای مذهبی میخوانند... الافضل برایش توضیح داده بود که فرنگیان به علل مذهبی میخواهند شهر را بگیرند.افتخار دستورهای صریحی صادر میکند: باران تیر بر سر ماشین جنگی و استفاده از «آتش یونانی» که مخلوطی است از نفت و گوگرد که آن را در کوزههایی میریزند و آتشزده به سوی دشمن پرتاب میکنند. محاصرهکنندگان برای محافظت خود در برابر شعلههای آتش برجهای خود را با پوست حیوانات تازه ذبح شده و آغشته به سرکه پوشاندهاند... بیتالمقدس ۷ روز مانده به آخر شعبان ۴۹۲هـ به تصرف فرنگیان درآمد.۶
ـ پس از این شکست مصریان گروه پناهندگان به رهبری ابوسعد الهروی وارد بغداد میشود ... هنگام اذان ظهر که مؤمنان از هر سو برای نماز گذاردن میشتابند او در ملاء عام به روزهخواری میپردازد و حال آنکه همه مردم روزه دارند. در عرض چند لحظه جمعیتی خشمگین دور او جمع میشوند و مأموران حسبه برای بازداش میآیند. اما ابوسعید از جا برمیخیزید و بهآرامی از کسانی که دورهاش کردهاند میپرسد: چگونه از یک روزهخواری این گونه آشفته شدهاند در حالی که کشتار هزاران مسلمان و انهدام اماکن مقدس اسلام آنان را بیتفاوت میگذارد؟ همین که سکوت را با این سخنان به جمعیت تحمیل میکند، جزئیات مصائبی را که بر «بلاد شام» و بخصوص بیتالمقدس گذشته است شرح میدهد. ابن اثیر میگوید: «پناهندگان به تلخی گریستند و دیگران را نیز به گریه انداختند.» پس از ترک مسجد به کاخ خلیفه میرود و در آنجا جنجال برپا میسازد. در بارگاه المتظهر بالله که جوانی ۲۲ ساله است فریاد میزد: «میبینیم که حامیان دین دچار ضعف شدهاند.»
ابناثیر میگوید: «او مردی است حساس و ظریف و خوشمحضر که ذوق هنری دارد. عاشق معماری است... در اوقات فراغتش که کم هم نیست اشعار عاشقانه میسراید:
چون دست پیش بردم تا محبوبهام را بدرود کنم، گرمای آتش عشقم یخهای وجود او را آب کرد.»
به گفته ابنالقلانسی: «متأسفانه این مرد عاری از هرگونه غریزه خونریزی است و هیچ قدرتی ندارد».... با این وصف او در پشت سر خود تاریخ پرافتخاری دارد.
خلفای پیشین طی دو قرن پس از رحلت پیامبر اسلام(۸۳۳-۶۲۲م) رهبران دینی و دنیوی امپراتوری پهناوری بودهاند که در اوج عظمت خود از هند تا جبال پیرنه وسعت داشت و حتی شاکهای خود را تا درّه رودهای رون و لوار گسترش داده بود و سلسله عباسی که المستظهر به آن تعلق داشت بغداد را مبدل به شهر افسانهای هزار و یکشب کرده بود. در اوایل قرن نهم [سوم هجری] در ایام حکومت جدش هارونالرشید خلافت بغداد ثروتمندترین و نیرومندترین کشور روی زمین بود و پایتخت آن مرکز پیشرفتهترین تمدنها بشمار میرفت. هزار پزشک تحصیلکرده و یک بیمارستان رایگان و یک سرویس منظم بَرَید و چندین صرافی که پارهای از آنها شعباتی در چین نیز داشتند؛ یک شبکه آبرسانی عالی و یک شبکه فاضلاب مجهز و یک کارخانه کاغذسازی. غربیان که هنوز از پوست حیوانات برای نوشتن استفاده میکنند، هنگام ورود به مشرقزمین، در شام با هنر کاغذسازی از کاه آشنا میشوند.
اما در این تابستان خونین ۱۰۹۹ که الهروی به بارگاه المستظهر آمده تا سقوط بیتالمقدس را خبر بدهد، مدتهاست که این عصر طلایی سپری شده است. هارونالرشید در ۸۰۹ [۱۹۳] در گذشته و ربع قرن پس از آن جانشینانش هرگونه قدرت واقعی را از دست دادهاند. نیمی از بغداد ویران و امپراتوری تجزیه شده است... درست است که عباسیان باز هم چهار قرن دیگر سلطنت خواهند کرد، اما دیگر حکومت نمیکنند، دیگر جز گروگانهایی در دست افسران ترک یا ایرانی نیستند که قادرند به میل و اراده خود آنان را بر تخت بنشانند یا عزل کنند.۷
● اشغال (۱۱۲۸-۱۱۰۰م)
خارج شدن پی در پی سن ژیل و گود فروا و بوهموند، سه مسبب اصلی یورش فرنگیان در نزد همگان چون علامتی آسمانی تلقی میگردد.
سن ژیل بدنبال اختلافنظر با دیگر سران فرنگ به قصد قسطنطنیه در کشتی نشسته گود فروا فرمانروای اورشلیم در اثر اصابت تیر در محاصره بندر عکا کشته شده و ... بوهموند اسیر شده است.
ابنالقلانسی میگوید: «وقتی گود فروا کشته شد، برادرش کنت بودوئن حاکم ادسا با پانصد شوالیه و سرباز پیاده عازم اورشلیم گردید... بودوئن میبایست از نهر الکلب، مرز سابق فاطمیان عبور کند. محل مطلوبی برای کمینگاه... نهر الکلب ازمنه بسیار دور باستانی موجب وحشت فاتحان شده است.
هربار که یکی از آنان موفق به عبور از این رود شده است چنان دچار غرور گردیده که شرح پیروزی خود را روی صخرهای نقش کرده است. در زمان دقاق میشد چندین یادگاری از این قبیل را مشاهده کرد. از خطوط هیروگلیفی رامسس دوم فرعون مصر و خطوط میخی بُختالنصر پادشاه بابل گرفته تا رجزخوانیهای لاتینی سپیتیوس سوروس امپراتوری سوریتبار روم خطاب به لژیونهای دلیر که از اهالی گل فرانسه امروزی بودهاند. اما در برابر این یک مشت فاتح، چه بسیار جنگجویانی که امیدشان در میان این صخرهها مبدل به یأس شده و اثری از خود باقی نگذاشتهاند.
قاضی فخرالملک حاکم جدید طرابلس که شهر او قبل از ورود فرنگیان مطمح نظر پادشاه دمشق بوده از شکست بودوئن بیمناک است... همین که خبر میشود او در سر راه خود به بیروت و سپس اورشلیم، به طرابلس نزدیک میشود برایش شراب و عسل و نان و گوشت و نیز هدایایی از طلا و نقره میفرستد و فرستادهاش اصرار میورزد که بودوئن را ببیند و او را در جریان کمینگاهی که دقاق برایش گسترده است قرار دهد. پس از شکست کمینگاه نهرالکلب بودوئن خود را پادشاه اورشلیم اعلام میکند.در مقابل تجزیه درمانناپذیر جهان عرب، دولتهای فرنگ یکپارچه موضع میگیرند و با قدرت اراده و خصایل جنگی و همبستگی نسبی قدرت واقعی منطقهای ایجاد میکنند.۸
ـ کسانی که در نبرد بزرگ انطاکیه شرکت کرده بودند آیا میتوانستند تصور کنند که ده سال بعد حاکم موصلنشین اتابک کربوغا با کنت فرنگی ادسا پیمان اتحاد خواهد بست و دوشادوش یکدیگر با ائتلافی متشکل از یک شاهزاده فرنگی انطاکی و سلطان سلجوقی حلب خواهند جنگید؟۹
ـ سن ژیل در حال احتضار فرستادگان فخرالملک را میپذیرد و معاملهای را به آنان پیشنهاد میکند: طرابلسیها حملات خود را به قلعه متوقف سازند در عوض فرنگیان متعهد میشوند که منبعد مزاحم رفت و آمد مسافران و کالاها به شهر نشوند.
در حقیقت دو طرف متخاصم در انتظار بسر میبرند. فرنگیان امیدوارند ناوگان مسیحی از جنوایا قسطنطنیه سر برسند و آنان را قادر سازند که به شهر حملهور شوند.
طرابلسیها نیز از این مطلب غافل نیستند و منتظرند که یک سپاه مسلمان به کمکشان بشتابد.
مؤثرترین کمک باید از سوی مصر بیاید. خلافت فاطمی یک قدرت دریایی بزرگ است... اما در این هنگام باز هم مناسبات میان فرمانروایان طرابلس و قاهره تیره است.
وزیر مصر هیچگاه دلخوری و قصد انتقامجویی خود را از فخرالملک پنهان نکرده است و فخرالملک نیز به نوبه خود ترجیح میدهد شهرش را به سن ژیل واگذار کند و سرنوشتش را به دست الافضل نسپارد ابنالقلانسی میگوید: فرنگیان با تمام قوا به طرابلس حمله آوردند و برجهای متحرک خود را به سوی حصار شهر کشیدند... مواد خوراکی به اتمام رسیده و ناوگان مصری تأخیر کرده... پس از دو هزار روز مقاومت شهر زرگرها و کتابخانهها، شهر ملوانان بیباک و قاضیان باسواد به دست جنگجویان غربی ویران میشود.
یکصد هزار جلد کتابهای دارالعلم به تاراج میرود و به کام آتش کشیده میشود تا هرچه کتاب «مخالف دین» وجود دارد نابود شده باشد... اکثر اهالی شهر به بردگی فروخته میشوند و دیگران پس از مصادره اموال از شهر اخراج میگردند.
در عرض هفده ماه طرابلس و بیروت و صیدا، سه شهر مشهور جهان عرب تصرف و تاراج شده و ساکنان آن قتل عام و تبعید گردیده و بزرگان و امیران و قاضیان و علمای آنان کشته یا مجبور به مهاجرت شده مساجدشان مورد بیحرمتی قرار گرفته است.
اما در میان سکنه شهرهایی که در معرض خطر قرار دارند... واژه جهاد که از دیرباز به عنوان شعار در خطبههای رسمی بکار رفته است، دوباره بر سر زبانها میافتد. چند گروه از مهاجران، چند شاعر، چند روحانی آن را تبلیغ میکنند.۱۰
ـ بغداد در بزرگترین آشوبها بسر میبرد... المستظهر دچار خشم شده زیرا در کوچههای پایتختاش با غریوی کرکننده شعار سر داده میشود: «شاه رومی از امیر مؤمنان مسلمانتر است.» او میداند این تظاهرات را ابنالخشاب [قاضی] رهبری میکند.
با این شعار اشاره به پیام امپراتور کومنن است که مصراً از مسلمانان میخواهد با رومیان متحد شوند و به جنگ با فرنگیان و اخراج آنان از مشرق زمین بپردازند.
ابنالخشاب مظهر یک جریان فکری میهنپرستانه شده که مصراً خواستار است در برابر مهاجمان موضعی محکمتر اتخاذ شود... وقتی تانکرد امیر سلجوقی را وادار کرد که صلیبی بر فراز مناره مسجدجامع نصب کند، قاضی آشوب بپا کرد و موفق شد صلیب را به کلیسای جامع سنت هلن منتقل سازد.
ـ در حلب قدرت در دست تیمورتاش پسر ایلغازی است. نوجوانی نوزده ساله به گفته ابناثیر به عیاشی سرگرم ... دفاع از حلب یکسره به ابنالخشاب واگذار میشود... اما او که دشمن سرسخت «حشاشین» بود مردی از این فرقه در لباس صوفی دشنهای در سینهاش فرو میبرد.
حسن صبّاح مردی است با معلومات وسیع، حساس به شعر و شاعری، کنجکاو به آخرین پیشرفتهای علوم که در سال ۱۰۹۰م هولناکترین فرقه سراسر قرون و اعصار را تأسیس کرده است. حدود ۱۰۴۸ در شهرری نزدیک به محلی که چند دهه بعد روستای تهران ایجاد خواهد شد به دنیا آمده است.
هنگام تولد حسن، مذهب شیعه که بعدها او به آن پیوسته بر آسیای مسلمان مسلط بود. شام به فاطمیان تعلق داشت و یک سلسله شیعه دیگر به نام آلبویه بر ایران فرمان میراند و قوانین خود را به خلفای عباسی بغداد تحمیل میکرد. اما در دوران جوانی حسن، اوضاع به کلی عوض شده بود و سلجوقیان مدافع مذهب تسنّن به سراسر منطقه دست یافته بودند. حسن که در محیط مذهبی ایران بزرگ میشود، در برابر این وضع طغیان میکند.
نظامالملک را در اکتبر ۱۰۹۲ [رمضان ۴۸۵] یکی از مریدان حسن به ضربه دشنه هلاک میسازد. ابناثیر میگوید: «چون نظامالملک به قتل رسید، دولت سلجوقیان از هم پاشید. امپراتوری سلجوقی دیگر هیچگاه وحدت و عظمت خود را باز نخواهد یافت. حسن میتواند به دوستان مصریاش بگوید که مأموریت انجام شد. از این پس راه برای فتوحات فاطمیان هموار است.»
به نظر ابنالخشاب همدستی میان حشاشین و فرنگیان مترادف با خیانت است.۱۲
● ضدحمله (۱۱۴۶-۱۱۲۸م)
بوری (پسر طغتکین حاکم دمشق) بانی ضدحمله پیروزمندانه جهان اسلام در برابر اشغال فرنگیان است. این دوران مصادف با ظهور شخصیتی است با قدرت و هوش و ارادهای به کلی متفاوت: اتابک عمادالدین زنگی فرمانروای جدید حلب و موصل. پیش از او سرداران ترک با قشونشان به شام میآمده در غارتگری و اخذ خراج و بازگشت به وطن شان بیتابی نشان میدادند... پس از هر جنگ قشون را مرخص میکردهاند تا سال دیگر دوباره آن را بسیج نمایند. اما زنگی این رسم را دگرگون میکند.
این جنجگوی ۱۸ سال شام و عراق را زیر پا میگذارد و شبها بر بستری از کاه میخوابد، با یکی نبرد میکند و با دیگری متحد میشود، علیه همه توطئه میکند اما به این فکر نمیافتد که در یکی از کاخهای متعددش اقامت کند.
اطرافیان او نه درباریان چاپلوس بلکه مشاوران سیاسی باتجربهای هستند. یک شبکه خبر چین دارد که دائماً او را در جریان آنچه در بغداد و اصفهان و دمشق و انطاکیه و اورشلیم و در قلمرو خویش حلب و موصل میگذرد آگاه میسازند. برخلاف قشونهای دیگری که تا آن زمان با فرنگیان جنگیدهاند، بر قشون او امرای مستقل فرماندهی نمیکنند که همیشه آماده خیانت یا زد و خورد با یکدیگر باشند. انضباط شدید حکمفرماست. به گفته کمالالدین: «هم انگار که سربازان ترک بین دو رشته ریسمان راه میرفتند تا مبادا یک مزرعه کشت شده را لگدکوب کنند.»
ابنالقلانسی با شگفتی میگوید: «گویند فرنگیان را با یکدیگر اختلاف و ستیزه افتاده است و این نزد آنان امری است خلاف معمول» ... اما شگفتی او در مقایسه با شگفتی زنگی در روزی که پیامی از آلیکس دختر بودوئن دوم پادشاه اورشلیم دریافت میدارد که او را به اتحاد علیه پدر خودش دعوت میکند، هیچ است. این ماجرای شگرف در فوریه ۱۱۳۰ هنگامی آغاز شد که پرنس بوهموند دوم فرمانروای انطاکیه که برای جنگیدن به شمال رفته بود... در حین نبرد کشته میشود. وقتی خبر مرگ او به انطاکیه میرسد، بیوهاش آلیکس یک کودتای واقعی ترتیب میدهد: با پشتیبانی ارامنه و یونانیان و شامیان انطاکیه، کنترل شهر را در دست میگیرد و با زنگی ارتباط برقرار میکند... شاهدخت جوان که از مادری ارمنی متولد شده با اینکه او را هیچگاه ندیده خودش را شرقی احساس میکند و به همین عنوان اقدام میکند...۱۳
ـ رمضان ۵۳۱ [ژوئن ۱۱۳۷] نخستین زورآزمایی مهم میان زنگی و فرنگیان. نبرد کوتاه اما سرنوشتساز. ابناثیر نقل میکند: «زنگی جمله راهها را بست و نگذاشت کوچکترین خبری برسد چندانکه محاصرهشدگان نمیدانستند در کشورشان چه میگذرد، و مراقبت از راهها بسیار شدید بود.»
این گونه محاصره در مورد اعراب بیاثر بود، چون آنها از قرنها پیش برای ارتباط از شهری به شهر دیگر از کبوتران نامهبر استفاده میکردند. هر سپاهی در زمان جنگ انبوهی کبوتر متعلق به چندین شهر و قلعه مسلمانان را با خود میبرد. کبوتران را به نحوی تربیت کرده بودند که همیشه به آشیانه اصلی خود برمیگشتند.
اتابک شرایط تسلیم را به آنان پیشنهاد کرد: تسلیم قلعه و پرداخت پنجاه هزار دینار طلا در ازاء این که بگذارد با صلح و آرامش به کشورشان برگردند.
در جهان اسلام که اتحاد رومیان و فرنگیان هراس بزرگی برانگیخته است، اکنون اتابک به چشم یک منجی نگریسته میشود... زنگی توافق عجیبی با دمشق میکند: او با شاهدخت زمرد زناشویی میکند و حمص به عنوان جهیزیه عروس نصیب او میشود.۱۴
ـ اگر سقوط اورشلیم در ژوئیه ۱۰۹۹ [رمضان ۴۹۲] نشانه پایان مرحله یورش فرنگیان به شمار میرفت و سقوط صور در ژوئیه ۱۱۲۴ تکمیل مرحله اشغال بود، فتح مجدد ادسا در تاریخ به عنوان شروع ضد حمله شرقیان علیه مهاجمان و آغاز حرکتی طولانی به سوی پیروزی است.
اما رفته رفته دمشقیان درباره نیات واقعی اتابک شک میکنند، چون او یکبار دیگر مانند سال ۱۱۳۹ در بعلبک مستقر شده و مشغول ساختن تعداد زیادی ادوات جنگی مخصوص محاصره است.
آیا در نظر ندارد زیرپوشش جهاد با کفار به خود دمشقیان حملهور شود؟
ـ به محض مرگ زنگی، سربازانش که تا این زمان منضبط بودهاند به گروهی غارتگر لگام گسیخته تبدیل میشوند خزانه و سلاحها و حتی اثاث شخصی او را در یک چشم برهم زدن ناپدید میشود. آنگاه سپاهش پراکنده میشود.۱۵
پیروزی (۱۱۸۷-۱۱۴۶) پسر زنگی از لقب «نورالدین» چشم پوشیده و به نام اصلیاش محمود اکتفا کرده است.
پیش از هر نبرد این دعا را میخواند: «خداوندا به اسلام پیروزی عطا کن نه به محمود، محمود سگ کیست که شایسته پیروزی باشد؟» این گونه تظاهرات متواضعانه، نظر مساعد ضعفا و متشرعین را جلب میکرد، اما اقویا در نسبت دادن ریاکاری به او تردید نمیکردند.۱۶
ـ اوت ۱۱۵۷ [رجب۵۵۲] در حالیکه در دمشق شایعاتی درباره لشکرکشی آینده نورالدین به بیتالمقدس رواج دارد، زمین لرزه بسیار شدیدی سرتاسر شام را ویران میسازد و جمع کثیری از اعراب و فرنگیان را به دیار عدم میفرستد.۱۷
ـ خطر دائمی رومیان در سرحدات شمالی، نورالدین را از اقدام به باز پس گرفتن بلاد اسلام که آرزوی دیرینه اوست باز میدارد. در عین حال قدرت پسر زنگی نیز فرنگیان را از هوس هرگونه توسعهطلبی بازمیدارد... مرکز ثقل جنگ به صحنه جدیدی منتقل میشود؛ مصر.۱۸
ـ نورالدین حمله به مصر را آراست تا این کشور را از کف صلاحالدین بدر آورد زیرا دریافته بود که صلاحالدین از بیم اتحاد دوباره با او از جنگ با فرنگیان سر برمیتابد... ابناثیر مینویسد: «یوسف ترجیح میداد فرنگیان را در جوار مرزهایش داشته باشد و همسایه بلافصل نورالدین نباشد.» اما بشدت بیمار شد و خبر مرگ نورالدین قدیس، مجاهدی که شام مسلمان را متحد ساخته و به جهان عرب اجازه داده بود خود را آماده نبرد قاطعانه با اشغالگران سازد در دمشق اعلام میگردد.
با گذشت زمان صلاحالدین بیشتر ادامهدهنده راه او شناخته میشود و نه رقیب او.۱۹
ـ صلاحالدین (این افسر کُرد سی و شش ساله) در مخاطبش اعتماد میآفرید، با دیدارکنندگانش با مهربانی رفتار میکرد و اصرار داشت آنان را برای صرف غذا نگهدارد ولو اینکه از کفار باشند.
وقتی کاخهای افسانهای خلفای فاطمی به تملک او درمیآیند، امرا سپاه خود را در آنها مستقر میسازد و خود در اقامتگاهی سادهتر که مخصوص وزیران بود اقامت میگزیند.
اگرچه دستورات مذهبی را با دقت اجرا میکند ولی خشکه مقدسی پسر زنگی را ندارد... نسبت به خودش بیشتر سخت میگیرد تا دیگران با این همه در مورد کسانی که به اسلام اهانت کنند، از نورالدین بیرحمتر است.۲۰
ـ پادشاه اورشلیم بر اثر بیماری جذام به طرز وحشتناکی معلول و ناتوان شده. دو گروه رقیب بر سر قدرت با یکدیگر در حال منازعهاند. رهبر گروه نخست را که موافق صلح با صلاحالدین است رمون کنت طرابلس برعهده دارد و سخنگوی گروه دوم که افراطی است رنو دوشاتیون پرنس سابق انطاکیه است.
رنو با شهسواران پرستشگاه و عدهای از شوالیههایی که اخیراً از اروپا وارد شدهاند متحد میشود و نفوذی فزاینده در دربار اورشلیم مییابد. سیاست او همان نخستین تهاجم فرنگیان است: جنگیدن بیوقفه با مسلمانان، غارت و کشتار بدون ملاحظه و فتح سرزمینهای جدید.
او با وقاحت میگوید: مگر سوگند کفّار چه ارزشی دارد؟
در ۱۱۸۰ [۵۷۶] موافقتنامهای بین دمشق و اورشلیم منعقد شده بود که عبور و مرور آزاد اشخاص و اموال را در منطقه تضمین میکرد. چند ماه بعد کاروانی از بازرگانان ثروتمند که از بادیةالشام (صحرای سوریه) به مقصد مکه عبور میکردند مورد حمله رنو قرار گرفت و کالاهای آن را تصرف کرد.
صلاحالدین به بودوئن چهارم شکایت برد ولی او جرأت نکرد اقدامی بر ضد تابع خودش بکند.
در پاییز ۱۱۸۲ آرنات تصمیم گرفت در خود مکه به تاخت و تاز بپردازد... کشتی حامل زائران مسلمان را که روانه جده بود غرق کردند... العادل برادر صلاحالدین که در غیاب او بر مصر حکومت میکرد ناوگانی تجهیز نمود و به تعقیب غارتگران فرستاد. پارهای از آنان را به مکه فرستادند و در ملأ عام با شمشیر گردن زدند. صلاحالدین پیامهایی به امیران مصر و شام و جزیره و نقاط دیگر میفرستد و به آنان خبر میدهد که فرنگیان خائنانه تعهدات خود را زیر پا نهادهاند و از متحدانش میخواهد که در جهاد علیه اشغالگران شرکت جویند.
در حالی که بسیج ادامه دارد، فرنگیان غرق در کشمکشهای داخلی هستند. گیشاه وقت را برای خلاص کردن خود از شر رقیبش رمون مناسب میبیند و او را متهم به همدستی با مسلمانان میکند... نامبرده به دیدار صلاحالدین میرود و به وی پیشنهاد اتحاد میکند. سلطان بیدرنگ میپذیرد.۲۱
ـ شهرهای فرنگی در نقطه جلیل و سامره در عرض چند ساعت یا چند روز تسلیم میشوند. بویژه نابلس و حیفا و ناصره که سکنه آنها همگی به صور و اورشلیم پناهنده میشوند. تنها درگیری جدی در یافا صورت میگیرد... صیدا پس از هفتاد و دو سال اشغال، بدون جنگ تسلیم میشود و چند روز بعد بیروت و حبیل نیز چنین میکنند... روز جمعه ۲ اکتبر ۱۱۸۷ مصادف با ۲۷ رجب ۵۸۳ هجری، همان روزی که مسلمین معراج شبانه پیامبر را از بیتالمقدس به ملکوت اعلی جشن میگیرند، صلاحالدین رسماً وارد بیتالمقدس گردید.۲۲
مهلت (۱۲۴۴-۱۱۸۷) نفرتی که صلاحالدین از خونریزی بیهوده داشت، احترام دقیقی که به تعهداتش میگذاشت، نجابت هریک از حرکات و رفتارش ارزش دارد اما او مرتکب یک اشتباه سیاسی و نظامی شد. وقتی که اورشلیم را فتح کرد میدانست که جهان غرب را به مبارزه طلبیده است... در چنین شرایطی اجازه داد به دهها هزار فرنگی که به صور، یعنی مستحکمترین قلعه کنار دریا بروند و در آنجا سنگر بگیرند، او چند هفته پس از فتح بیتالمقدس محاصره صور را آغاز میکند. اما بدون عزم راسخ.
با ده فروند کشتی در برابر شهر ظاهر میشوند که پنج فروند آن را مدافعان بیدرنگ آتش میزنند. اغلب امرای سپاه که از این لشکرکشی بیپایان خسته شدهاند به او توصیه میکنند از این کار چشم بپوشد.
ضمناً در ژوئیه ۱۱۸۸ گی را آزاد میسازد البته پس از آنکه او را رسماً سوگند میدهد که دیگر هیچگاه بر ضد مسلمانان اسلحه برندارد... پادشاه فرنگی در اوت ۱۱۸۹ سوگندش را زیرپا مینهد و به محاصره بندر عکا میپردازد.
پس از سقوط اورشلیم فرنگیان جامه سیاه پوشیدند و به آن سوی دریاها رفتند... برای برانگیختن مردم به انتقامجویی تصویری از حضرت مسیح علیهالسلام را با خود داشتند که سراپا خونین بود و مردی عرب او را میزد. میگفتند: «بنگرید، این مسیح است و این محمد است، پیغمبر مسلمانان که او را تا پای مرگ میزند»!
در اکتبر ۱۱۸۹ در بحبوحه نبرد عکا، صلاحالدین پیامی از حلب دریافت میدارد که «پادشاه آلمان» امپراتور فریدریش ریش قرمز با دویست و شصت هزار سرباز به قسطنطنیه نزدیک میشود تا از آنجا عازم شام شود... پاپ که در رم بسر میبرد اقوام فرنگ را فرمان داده است که رهسپار بیتالمقدس شوند. مردم زمزمه میکنند که انتقام فرنگیان وحشتناک است.
امپراتور آلمان بهار ۱۱۹۰ به قونیه میرسد و بیدرنگ دروازههای شهر را به زور میگشاید... ریش قرمز به آبتنی در نهری در دامنه جبال توروس میپردازد و بیشک دچار حمله قلبی میگردد... بدینسان خداوند مسلمانان را از شر بدکاران آلمانی که در میان فرنگیان به سرسختی شهرت دارند نجات داد.
رفته رفته نوعی همزیستی بین طرفین برقرار میشود و در میان دو جنگ و گریز امرای عرب و شوالیههای فرنگ یکدیگر را به شام و ناهار دعوت میکنند و به آرامی باهم به گفتگو میپردازند...۲۳
ـ صلاحالدین نیز مانند همه رهبران شرقی آن زمان، جانشینی جز جنگ داخلی از خود به جا نمیگذارد. به محض این که از صحنه خارج میشود امپراتوری او فرو میپاشد. یکی از پسرانش مصر را میگیرد و دیگری دمشق و سومی حلب را. خوشبختانه بیشتر هفده تن اولاد ذکور و همچنین تنها دختر او برای جنگیدن با یکدیگر بسیار جوانند و این امر تا حدودی از تجزیه امپراتوری جلوگیری میکند.۲۴
گردآوری وتهیه: مهدی فهیمی
منبع: جنگهای صلیبی (از دیدگاه شرقیان) امین معلوف، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، البرز ۱۳۶۹، صفحات:
۷۴ـ۶۹/۵، ۶۲/۴، ۷ـ ۵۵/۳ ،۰ ۲/۲ ،۱۴ــ۱۱/۱
۱۰۸/۹ ،۹۶ـ۸۹/۸ ، ۴-۸۱/۷، ۷ـ۷۵/۶
۱۱۹و۱۴ـ۱۱۳/۱۰
۱۵۰ـ۱۴۴/ ۲ ۱ ، ۲۶و۱۲۴/۱۱
۸۱ـ۱۷۶/۱۴ ،۶ـ۱۶۲/۱۳
، ۲۱۷/۱۷ ، ۲۰۴/۱۶ ، ۱۹۸ـ۱۹۰/۱۵
، ۲ـ۲۵۱/۲۰ ، ۶ـ۲۴۵/۱۹ ، ۲ـ۲۲۱/۱۸
۲۹۱ـ۲۸۶/۲۳ ،۲۸۰ـ۲۷۴/۲۲ ۲۶۴ـ۲۵۹/۲۱
۳۰۷/۲۴
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست