شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

آفاق زمینی جان


آفاق زمینی جان

آیا روح, مجموعه ای از رویدادهای روحی است یا خود جوهری مستقل است اگر صورت اول صحیح است, آن گاه چه چیزی این رویدادها را به یكدیگر پیوند می دهد آیا روح خاصیت ناشی از تركیب اجزاء ماده است

ماشین ها امروزه قادرند قضایا را اثبات كنند، شعر بگویند، آهنگسازی كنند، واژه ها را در آن واحد از زبانی به زبان دیگر ترجمه كنند و چه بسا، بسیار ماهرانه تر از انسان هایی كه مخترع آنها هستند این امور را انجام می دهند، ولی آیا ماشین، سوای آن اطلاعاتی كه به آن داده شده، می تواند اطلاعات جدید بیافریند؟ آیا قادر است خارج از آن چارچوب تعیین شده بیندیشد و رفتار كند؟ احساس و عواطف چطور؟ اینها سؤالاتی است كه كماكان بی پاسخ مانده است

مسأله نفس و بدن از جمله مسائلی است كه ذیل مقوله انسان شناسی مطرح می شود و امروزه در غرب تحت عنوان «مسأله ذهن و بدن» مشهور است. البته مسائلی كه در مقوله فلسفه ذهن به عنوان معرفت درجه اول بررسی می شود تا اندازه زیادی می تواند پاسخگوی مسائلی باشد كه در این خصوص مطرح می گردد. در واقع می توان گفت آنچه امروزه فلسفه ذهن خوانده می شود، همان معضل قدیمی نفس و بدن است.

این مقاله پیش از بررسی و تحلیل نظریات در خصوص این مسأله به سه سؤال مهم پاسخ می دهد.

۱- ماهیت روح و رویدادهای روحی چیست؟

آیا روح، مجموعه ای از رویدادهای روحی است یا خود جوهری مستقل است؟ اگر صورت اول صحیح است، آن گاه چه چیزی این رویدادها را به یكدیگر پیوند می دهد؟ آیا روح خاصیت ناشی از تركیب اجزاء ماده است؟ چه عاملی در آنها وجود دارد كه ما را وادار می كند وقایع را «روحی» بنامیم؟ در پاسخ به این سؤال حداقل سه نظر وجود دارد:

۱- این كه این رویدادها بدون واسطه و فوری پدید می آیند. اما این دلیل مطلوبی نیست چرا كه رویدادهای مادی نیز می توانند بدون واسطه و فوری پدید آیند. مثلاً اكثر داوریهای ما درباره پدیده های مادی بدون واسطه رویداد بعدی شكل می گیرند.

۲- این كه تعابیری كه حاكی از این رویدادها هستند خالی از اشتباه نیستند، اما این تعابیر می توانند توسط تعابیر بعدی اصلاح گردند. به عنوان مثال: فردی بگوید: «من فكر می كردم كه شانه ام درد می كند ولی الان می بینم كه گردنم آسیب دیده است.»

۳- نظریه فرانس برنتانو است. او معتقد است پدیده های روحی عمدی (Intentional) هستند؛ بدین معنا كه آنها درون خود چیزی دارند كه عملاً یا وجود دارد یا وجود ندارد، در واقع خواستن چیزی می تواند مثالی از پدیده عمدی باشد چرا كه مثلاً محتوای این خواسته می تواند موجود نباشد، مثل خواستن یك اسب پرنده كه محتوای آن عملاً در پدیده های روحی وجود ندارد.

۲- قائل شدن به تمایز بین نفس و بدن صحیح است

می توانیم دو دسته تعبیر از انسان داشته باشیم: یك دسته تعابیری كه حاكی از حالات و گرایش ها و رویدادهای جسمی و فیزیولوژیكی هستند كه طبعاً این حالات، حالت عینی تری دارند و قابل مشاهده و بررسی هستند، اما در مقابل تعابیری وجود دارند كه منحصراً در مورد انسان ها به كار می روند. این تعابیر حاكی از حالت هایی نظیر افكار، احساسات، ترس ها، آرزوها، خاطرات، ویژگی های شخصیتی، انتخاب ها، انگیزه ها، تصمیمات و سایر مواردی از این دست هستند. دسته اول را حالات جسمی و فیزیكی و دسته دوم را حالات روحی یا ذهنی می نامیم. بسیاری از متفكران برآنند كه این دو حالت به لحاظ معنایی با هم متفاوت اند، بدین صورت كه نمی توان آنها را به یكدیگر ترجمه نمود. اما برخی فیلسوفان مانند باركلی سعی كرده اند كه حالات مادی را به حالات روحی و ذهنی برگردانند یا بالعكس، برخی رفتارگرایان قصد داشته اند حالات روانی و ذهنی را به حالات جسمانی برگردانند برخی دیگر از فیلسوفان با این كه وجود تفاوت در معنا را در خصوص این حالات می پذیرند اما اساساً قائل به این هستند كه حالات روحی جزو حالات به شمار نمی روند. طبق این دیدگاه، گزاره هایی مثل «من خسته ام» و یا «من ناراحت هستم» عباراتی نیستند كه حالتی روحی را توصیف كنند بلكه این گزاره ها صرفاً بخش هایی از رفتار هستند كه نشانه ها یا به تعبیری تأثیرات شرایط فیزیكی به شمار می روند. البته این دیدگاه نمی تواند درست باشد، چه بسا فردی بگوید «من خسته ام» حال آن كه دروغ بگوید!...

۳- آیا هستی مجرد امكان دارد

برخی فلاسفه معتقدند از آنجا كه بعد از مرگ، فرد دیگر قادر به اندیشیدن، تصور كردن، احساس كردن و... نیست لذا وجود رویدادهای ذهنی بعد از مرگ غیرممكن است. آنها می گویند پیش فرض ذهن یا حوادث و رویدادهای ذهنی، از آنِ شخصی است كه صاحب آنهاست.

اغلب تجربه گرایان برعدم وجود مجرد تأكید دارند؛ آنها معتقدند برخی مكانیزم های عصبی برای آگاهی ضرورت دارند و زمانی كه به هر دلیل خللی در این مكانیزم ها ایجاد شود، جریان آگاهی متوقف می شود و باز از آنجا كه هنگام مرگ تمام مكانیزم های عصبی از كار می افتند، لذا آگاهی نیز از كار می افتد. اما این امر (از كار افتادن مكانیزم ها) دلیل بر نفی بقاء وجود مجرد نمی شود. اولاً این كه وجود مجرد صرفاً در این مكانیزم ها خلاصه نمی شود و ثانیاً چه بسا خواب های عمیق یا حالت های كوما نیز وجود دارند كه در آنها كل سیستم عصبی یا بخش هایی از آن متوقف می شود. در این حالات همچنان امید به بقاء وجود دارد! مرگ خوابی عمیق برای تشكیل هستی دیگر است نه نابودی و عدم.

همان گونه كه پیش تر ذكر آن رفت، نظریات متعددی در خصوص رابطه نفس و بدن مطرح بوده است. این نظریات را می توان به طور كلی به دو بخش عمده یعنی نظریات وحدت گرایانه و دوگانه انگارانه تقسیم نمود، هر چند كه نظریات متأخرتری نیز در این باره مطرح شده است.

نظریات دوگانه انگارانه- همان گونه كه از اسم آن برمی آید- بر هر دو جنبه یعنی جنبه ذهنی و جنبه جسمی انسان صحه می گذارد، حال آنكه نظریات وحدت گرایانه صرفاً برای یكی از دو حالت جسمی یا ذهنی اصالت قائل است.

●نظریات وحدت گرایانه

قدیمی ترین نظریه درخصوص ذهن و جسم كه در جرگه نظریات وحدت گرایانه می گنجد، نظریه ماتریالیسم افراطی است.

ماتریالیسم وجوه متفاوتی دارد، اما همواره بر این نكته تأكید دارد كه عنصر اساسی وجود آدمی، ماده است و هرچه غیر از آن باشد، تابع آن است. از این لحاظ طبیعتاً این دیدگاه وقایع روحی را بی معنا دانسته یا آنها را مترادف های دیگر ماده می داند كه در قالب گزاره بیان می شوند و حاكی از وقایع مادی هستند. یكی از وجوه ماتریالیسم، نظریه رفتارگرایی است.

از وجوه دیگر ماتریالیسم نظریه دو جنبه ای است: برخی فلاسفه مانند اسپینوزا معتقدند كه ما دو وجود متمایز مادی و ذهنی نداریم بلكه آنچه در مورد انسان باید گفت آن است كه ماده و ذهن دو جنبه متفاوت یك چیز هستند. در مقام تمثیل، آقای گستاو فكز ریسمانی موجدار را مثال می زند كه در یك لحظه یا از یك منظر محدب و از منظر دیگر مقعر به نظر می رسد. در واقع این ریسمان موجدار یك واقعیت مبنایی و جوهری است كه توصیفات گوناگونی دارد.

این نظریه دو ابهام اساسی دارد: ۱- ماهیت این ریسمان موجدار یا به تعبیری این جوهر زیرین كه پذیرای این صفات است چیست؟ اسپینوزا آن را خدا یا طبیعت می داند ولی آیا او واقعاً به خدا معتقد بوده است؟!

ابهام دوم اینكه مراد از جنبه (ASPECT) چیست؟ آیا مراد دو زبان متفاوت یا دو الگوی معنایی متفاوت است؟ به نظر می رسد كه این گونه نباشد چرا كه فرضاً ما می توانیم زبان فارسی را به انگلیسی ترجمه كنیم و بالعكس اما آیا ترجمه گزاره های ذهنی و جسمی یا حتی بالعكس امكان پذیر است؟ یحتمل جواب منفی است و از سوی دیگر مراد از جنبه و تفاوت جوانب، تفاوت دیدگاه است. خود دیدگاه یعنی چه؟

●نظریه ایده آلیستی روح

به عنوان آخرین نمونه از نظریات مونیستی در این مقاله به بررسی نظریه ایده آلیسم می پردازیم. در این نظریه بر خلاف نظریه ماتریالیسم بیشتر بر وجهه ذهن انسان تأكید شده تا وجهه مادی او. شاید بتوان گفت این نظریه از زمان دكارت شكل گرفته باشد. برخی برآنند كه ایده آلیسمی كه در این مورد مطرح است با آنچه نزد ایده آلیست های بعد از كانت است، متفاوت است. آنها این ایده آلیسم را سابجكتیو (Subjective) می خوانند. توضیح اینكه دكارت در همه چیز شك كرد الا ذهن. پس از او باركلی معتقد شد كه لفظ وجود را تنها بر ذهن و ادراكات ذهنی می توان اطلاق كرد و اشیاء عینی خارجی صرفاً وجود ذهنی دارند و بس. باركلی كتابی دارد تحت عنوان «مبانی دانش بشری» كه آن را در سال ۱۷۱۰ منتشر نمود. ایده اصلی كه وی در صدد بیان آن در این كتاب است، «معنا» است، با این توضیح كه نظریات پیرامون اشیاء مادی اگر و تنها اگر به عنوان نظریاتی در خصوص ادراكات مدرك در نظر گرفته شوند، معنادار خواهند بود. مفسران تئوری باركلی معتقدند كه او مدعی بود آنچه ما جهان مادی می نامیم، گونه ای توهم یا خواب معمولی است.

اشكالی كه در نظریه باركلی و حتی به تبع آن در نظریه كانت مطرح است، آن است كه با پذیرش این نظریه تمایز اساسی میان چیزهایی كه وجود ذهنی صرف دارند و چیزهایی كه وجود ذهنی صرف ندارند، از بین می رود و از این حیث این نظریه از درون ناسازگار است.

علی رضا رضایت


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.