سه شنبه, ۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 25 February, 2025
مجله ویستا

دعوت به تاملات بنیادین


دعوت به تاملات بنیادین

بازخوانی انتقادی تاسیس فلسفه مدرن غرب

تاریخ اندیشه فلسفی همانند تاریخ زندگی اجتماعی انسان، تاریخی سرشار از سربلندی و افتخار، توام با ناکامی‌ها و شکست‌های فراوان است. تعریف کلاسیک فیلسوف این است که فیلسوف جهانی شود ذهنی همچون جهان عینی، اما نکته مهمی که قایلان به این نظر از آن غافلند این است که این تعریف مقام «انشا» است و با مقام «آنچه در تاریخ معرفت رخ داده» متفاوت است. بدین معنا که مقام پیشینی فلسفه با مقام پسینی تفاوت اساسی دارد و فلسفه باید معرفت فلسفی خود را در ظرف تاریخ نشان داده باشد. فلسفه در مقام پسینی تلاش‌های گوناگون و بی‌شمار اندیشمندان بزرگ در طول تاریخ حیات اندیشه بشری برای فهم اساسی‌ترین مسائل مربوط به انسان، هستی و معرفت‌شناسی است، بدون آنکه آرای هیچ یک از مکتب‌های فلسفی مورد اجماع و توافق همگان واقع شده باشد، در حالی که اندیشه‌های هر فیلسوف از نظر خودش عین حقیقت، قطعی و یقینی است. به نظر می‌رسد فلسفه بیشتر در مقام طرح سوال و دعوت انسان در تامل اساسی‌ترین مسائل است؛ تا در مقام و موقف پاسخگویی و ارایه راه‌حل قطعی، کامل و بدون چون و چرا. لذا علاوه بر اطلاع از اندیشه‌های فیلسوفان بزرگ و توجه به سنت و فرهنگ فلسفی خود و همچنین اقوال جاویدان فلسفه در طول تاریخ باید همچنان به کندوکاو در مسائل فلسفی اشتغال ورزیم و بدون تامل و تدبر به تقلید خشک و تکرار اقوال پیشینیان که جایگاه مهمی در حیات اندیشه دارند نپردازیم. اندیشیدن در پهنه مسائل فلسفی را همچنان باید ادامه دهیم، چرا که دریافت و فهم مسائل و مشکلات اندیشه‌یی حتی اگر به یافتن پاسخ قطعی منجر نشود؛ امیدوار‌کننده و اسباب بیداری فکر و نفوس بشری است. فلسفه مدرن غرب که موسس آن را فیلسوف فرانسوی رنه دکارت (۱۶۵۰-۱۵۹۶) می‌دانند در پی نارسایی‌های فلسفه قرون وسطی و تغییر و تحول در دو حوزه علم و دین به وجود آمد.

این فلسفه متاثر و متعامل با ابعاد دیگر هندسه معرفت آن دوران است و تغییر و تحولات جدیدی که در این فلسفه رخ داده نیز هماهنگ، متناظر و در دیالوگ با دیگر اضلاع معرفت عصری بشری است. بررسی وضع سه حوزه فلسفه، دین و علم در دوره قبل از فلسفه مدرن برای دریافت و فهم بهتر از آن مفید است. راجربیکن بر اندیشه‌های اهل تفکر تاثیر بسیار داشت. وی از پیشروان اصلی زمینه‌ساز فرهنگ و فلسفه مدرن است. علت اصلی ارج نهادن بسیار به بیکن در فلسفه مدرن اهمیتی است که او برای نقش «تجربه» در معرفت قایل است. بیکن به ریاضیات و علوم علاقه‌یی وافر داشت و ضمن مخالفت با منطق ارسطویی آن را بیهوده می‌دانست. او چهار علت اساسی برای نادانی بشر ذکر می‌کرد: پیروی از مرجع ضعیف و نامناسب، تاثیر عادت، عقیده توده نادان و پنهان داشتن نادانی خود به وسیله نشان دادن دانش و خرد ظاهری. مخالفت بیکن با منطق ارسطویی و نظریه او پیرامون علل نادانی بشر تاثیر اساسی در شکل‌گیری افکار دکارت در مخالفت با منطق ارسطویی و حجیت کتاب مقدس و ارسطو داشت. آن فرمانتل می‌گوید: «نظریه تحقیق درباره شناخت روش‌های علوم دکارت در فلسفه، بر هندسه تحلیلی متکی است که به سوی نیکلای کونرایی و راجر بیکن می‌نگرد.» اسکوتوس فیلسوف فرانسیسین اسکاتلندی در بسیاری از مسائل با آرای توماس اکویناس مهم‌ترین فیلسوف اسکولاستیک مسیحی مخالف بود.

وی یک فیلسوف واقع‌گرا بود و برخلاف اکویناس که معتقد به تقدم وجود بر ماهیت بود، اعتقاد داشت «وجود» عین «ماهیت» است، زیرا هیچ یک از آنها را نمی‌توان دلیلی برای فردیت اشیای واقعی به شمار آورد. او معتقد بود اشیای یک اصل فردیت (هویت) دارند که قابل تبدیل به هیچ عامل دیگری نیست. اسکوتوس اصل هویت را با تاکید بر «واقعیت آنچه وجود دارد» تعریف می‌کند و معتقد است آنچه اسباب تشخص و تمایز اشیا از یکدیگر می‌شود صورت است نه هیولا، زیرا صورت دربرگیرنده صفات ذاتی اشیا است. وی این استدلال را با تکیه بر اصل دیگر خود یعنی «اصل عدم تمایز وجود و ماهیت» ابراز می‌کند. اسکوتوس بر این باور بود که دین باید هماهنگ و تابع عقل باشد. او عقل را بر ظاهر عبارات تورات و انجیل برتری می‌داد و حکمت الهی را علم نمی‌دانست، چرا که معتقد بود برای بسیاری از مسائل در حوزه الهیات نمی‌توان برهان ارایه کرد و تنها می‌توان به آنها ایمان داشت. محمدعلی فروغی اسکوتوس را از فیلسوفان پیشرو دکارت می‌داند.

به باور برتراند راسل، ویلیام اوکامی فیلسوف فرانسیسین انگلیسی مهم‌ترین فیلسوف فلسفه مدرسی پس از توماس اکویناس است. به اعتقاد بسیاری از مفسران نظریه‌های اوکامی نقش اساسی در تخریب و اضمحلال فلسفه مدرسی داشته است. اوکامی با تاکید بر اینکه منطق و معرفت بشری بدون توجه و مراجعه به کلام مسیحی قابل بررسی است؛ موجبات تشویق مطالعات و بررسی‌های علمی مستقل از کلیسا را فراهم آورد. «پیر دوهم» فلسفه طبیعی اوکامی را پیشرو نظریه جهانی مکانیک- ریاضی دکارت و نیوتن می‌داند. دوهم درباره فرضیه حرکت اوکامی می‌گوید: تصدیق اینکه دوام حرکت موضعی احتیاج به هیچ علت محرک اول ندارد، عین قانون عدم حرکت است که به وسیله دکارت به صورت فرمول درآمد و در زمان اوکامی چندان بدیع بود که قبولش امکان نداشت.» اوکامی الهیات را از فلسفه جدا می‌دانست و تلاش داشت علم را از کلیسا مستقل کند. مهم‌ترین تاثیر اوکامی در فرهنگ روشنفکری نوین به خاطر اصل ایجاز در توصیف و الگوسازی است که به نام «تیغ اوکامی» معروف است. معروفیت ویلیام اوکامی بیشتر به خاطر این جمله است: «بیهوده است کاری را که با کمتر می‌توان کرد؛ با بیشتر انجام داد.» این قاعده در تاریخ اندیشه غرب به «تیغ اوکامی» مشهور است.

سیدسلمان صفوی