سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

مناقشه در سینمای ملی


مناقشه در سینمای ملی

«سینما» به عنوان یکی از دستاوردهای هنری تکنیکی مدرن همانند دیگر عناصر دنیای جدید در بستر تاریخی دیگری روییده است و تناسب جامعه شناختی کمتری با ما دارد, اگرچه گونه یی دیگر از نمایش مثل تعزیه یا پرده خوانی در اینجا سابقه تاریخی دارد

«سینما» به عنوان یکی از دستاوردهای هنری- تکنیکی مدرن همانند دیگر عناصر دنیای جدید در بستر تاریخی دیگری روییده است و تناسب جامعه شناختی کمتری با ما دارد، اگرچه گونه یی دیگر از نمایش مثل تعزیه یا پرده خوانی در اینجا سابقه تاریخی دارد.

این پدیده شگفت انگیز قرن بیستم به ویژه در گفتمان غرب ستیزانه، تکنیکی است که پیامش در ذاتش نهفته و طبق نگرش مک لوهانی (رسانه خود پیام است) بیشتر به هویت سازی سینمای خودی توجه می کند تا با بازسازی محتوایی و دمیدن روح خویش (هویت ملی) در تکنیک و ابزار سینما به نفع اندیشه، آرمان ها و پیام های خوش بهره بگیرد.

تاکید بر سینمای ملی بر ساخته این نگرش، اتفاقاً ملی بودن را در همین بومی کردن سینما در تزریق و ترویج انگاره های خودی (ملی - مذهبی) دنبال می کند. اما روشن نمی کند که حدود این ملی بودن تا کجاست و تعیین شاخصه های آن شایسته چه کسی است.

طرفداران این معنی از سینمای ملی اساساً با نگرش بدبینانه به جشنواره های بین المللی و معیارهای داوری آنان می نگرند، گویی این جشنواره یکباره از وجود هنری خویش خارج شده، عندالاقتضا در خدمت نظام سلطه قرار می گیرد و به نوعی گفتمان قدرت و دانش فوکویی را در فهم و تحلیل عملکرد جشنواره ها به کار می برند.

بزرگ ترین نقدی که بر این تصور وارد است اعتباربخشی به تصویر و تفسیر خویش از هویت ملی است. لذا مبتنی بر قرائت خویش به داوری درباره سینماگران کشور می پردازند. این رویکرد بدبینانه به لوازم و مظاهر تمدن جدید گاهی در پروسه بومی کردن منجر به تهی کردن مفهوم تاریخی، وجودی و هستی شناسانه آنها از محتوای خاص خویش می شود و اتفاقاً به جای تبیین صحیح مفاهیم در درک و انتقال درست آن خدشه وارد می کنند.

از سوی دیگر ملی بودن سینما در عصری که دیگر هویت جمعی آدمی در بستر رسانه ها و ارتباطات معاصر، انسجام و یکدستی خود را از دست داده و به هویت چهل تکه بدل شده است چگونه قابل بازشناسی است اگر منظور از سینمای ملی، استقلال هویتی و بومی کردن این صنعت براساس ویژگی های درونی است چگونه می توان در جامعه جهانی امروز برای سینمای ملی، هویتی تعریف کرد که مستقل از عناصر غیرخودی نباشد.

مگر نه اینکه هیچ دستاورد بشری محصول معرفتی یک جغرافیای خاص نیست و از تعامل و تاثر جوامع گوناگون به دست آمده است. تفسیر سینمای ملی در معنای سینمای ناب توهمی بیش نیست ضمن اینکه سینما به عنوان هنر، دارای یک زبان مشترک نیز هست و دردها و رنج های آدمی و خواسته ها و نیازهای بشری فراتر از مرزهای جغرافیایی و تاریخی دارای خاصیتی مشترک و بین الاذهانی هستند.

آیا پرداخت به آنها خیانت به سینمای ملی به حساب می آید؟ گاهی فکر می کنم سینمای ملی نیز همچون بسیاری از مفاهیم ترکیبی خودساخته در ذیل الگوی بومی کردن، به هویتی جدید دست می یابند که دیگر نه سینما است و نه ملی؟ گاهی تصور می شود با اضافه کردن یک واژه بومی به عقب یک مفهوم مدرن می توان آن را ملی و مثلاً آن را از اهداف استکباری و نفسانی خلع سلاح کرد.به نظر می رسد بسیاری از دستاوردهای بشری صرفاً بشری و فراجغرافیایی است و نمی توان با آراستن آن به صورت و زینت محلی به ملی شدن آن حکم داد؟

ما به نگاه پسینی در سینما نیازمندیم نه رویکردی پیشینی تا به دور از خط قرمزهای از قبل تعیین شده به تجربه های تلخ و شیرین اما واقعی از سینما دست یابیم. بسیاری از آنانی که زیر علم سینمای ملی سینه می زنند به نام سینمای متعهد با سینماگران متخصص و سینمای حرفه یی مشکل دارند نه با سینمای ملی.

به هر حال «سینمای ملی» مفهومی است که باید بیش از این به آن پرداخته شود تا به نام بومی کردن، ملیت در معنای دولتی یا جناحی تقلیل نیابد، به خصوص آنکه یکی از عناصر قدرتمند این ملیت هویت دینی است؛ مساله یی که ممکن است به خلط مبحث میان سینمای ملی و سینمای دینی منجر شود و بر پیچیدگی آن بیفزاید. در عین حال باید مراقب بود تا سینما در هویت و ماهیت خویش، مستقل از فرهنگ ها و ملیت ها نیز معنی نشود. شاید سینمای ما بیش از ملی شدن به سینما بودن محتاج باشد.

سیدرضا صائمی



همچنین مشاهده کنید