پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا

الگوگیری انقلاب از اسلام


الگوگیری انقلاب از اسلام

ما الگو را از اسلام گرفتیم و مردم ما براثر آشنایی با اسلام, نظام اسلامی را انتخاب کردند مردم ما کتابهای اسلامی خوانده بودند با روایات آشنا بودند با قرآن آشنا بودند پای منابر نشسته بودند در این دهه های اخیر, روشنفکران مذهبی از علما, روحانیون, فضلا و دانشگاهیان کارهای زیادی کرده بودند برای مردم یک سلسله ارزشها جا افتاده بود و دنبال آنها بودند

در رژیمهای شرقی، مردم هیچکاره محض بودند. بنده از نزدیک رفته بودم و این کشورها را در اواخر عمرشان دیده بودم. حتی در رأس بعضی از کشورهای عقب افتاده و فقیرشان هم یک رژیم به اصطلاح و به قول خودشان کارگری سر کار بود؛ اما همان رفتارهای اشرافیگری و همان کارهای غلط دربارهای قدیم را تکرار می کردند! نه انتخاباتی در این کشورها بود، نه رأی مردمی در کار بود؛ اما به خودشان دمکراتیک هم می گفتند و ادّعای مردمی بودن می کردند! مردم هیچکاره محض بودند: از لحاظ اقتصادی، صددرصد وابسته به دولت؛ از لحاظ کارهای فرهنگی، صددرصد وابسته به دولت! معلوم بود که چنین رژیمهایی محکوم به فنا بود. البته چون شعارهاشان، شعارهایشان برّاق و جذّابی بود، توانستند در اطراف دنیا جوانانی را به سمت خودشان جذب کنند و حکومتهایی تشکیل دهند؛ اما دیگر نمی توانستند عمری بکنند. دیدید آخرش هم به کجا رسیدند؛ بعد از چند ده سال به کلّی زایل شدند. طبیعی بود که آن رژیمها برای ما قابل الگو گرفتن نبود. آن روزی که انقلاب ما پیروز شد - یعنی بیست و یک سال قبل از این - هیچ انقلابی در دنیا وجود نداشت که وقتی پیروز می شد، به همین حکومت شرقی - یا مارکسیستی و یا سوسیالیستی که مرتبه ی رقیق ترش بود - گرایش نداشته باشد؛ لیکن اسلام و ملّت ایران و رهبر این ملّت آن را رد کردند و قبول نداشتند و کنار گذاشتند.

از غرب هم نمی خواستیم و نمی توانستیم الگو بگیریم؛ چون غرب چیزهایی داشت، اما به قیمت نداشتن چیزهای مهمتری. در غرب، علم بود، اما اخلاق نبود؛ ثروت بود، اما عدالت نبود؛ فناوری پیشرفته بود، اما همراه با تخریب طبیعت و اسارت انسان؛ اسم دمکراسی و مردم سالاری بود، اما در حقیقت سرمایه سالاری بود، نه مردم سالاری؛ امروز هم همین طور است. این مطلبی که عرض می کنم، ادّعای من نیست. من از قول فلان نویسنده مسلمان متعصّب نقل نمی کنم؛ از قول خود غربیها نقل می کنم. امروز در کشورهای غربی و در خود امریکا، آن چیزی که به نام دمکراسی و انتخابات وجود دارد، صورت انتخابات است. باطن آن، حاکمیت سرمایه است.

من مایل نیستم که از نویسندگان و کتابهایشان اسم بیاورم؛ اما خود نویسندگان امریکایی تشریح می کنند و می نویسند که انتخابات شهرداریها، انتخابات نمایندگی مجلس و انتخابات ریاست جمهوری، با چه ساز و کاری انجام می گیرد. اگر کسی نگاه کند، خواهد دید که در آن جا، آراء مردم تقریباً هیچ نقشی ندارد و آنچه که حرف اوّل و آخر را می زند، پول و سرمایه داری و شیوه های تبلیغاتی مدرن و همراه با فریب و جذاب از نظر آحاد مردم سطحی نگر است! اسم دمکراسی هست، اما باطن دمکراسی مطلقاً نیست. پیشرفتهای علمی در غرب بود، اما این پیشرفتهای علمی وسیله ای برای استثمار ملّتهای دیگر شده بود. غربیها به مجرّد این که یک قدرت علمی پیدا کردند، آن را به قدرت سیاسی و اقتصادی تبدیل نمودند و به طرف شرق و غرب دنیا راه افتادند. هرجا کشوری ممکن بود رویش دست بگذارند و آن را استثمار کنند، بی دریغ کردند.

هر جا نکردند، ممکنشان نشد! در غرب، آزادی بود، اما آزادی همراه با ظلم و بی بندوباری و افسارگسیختگی. روزنامه ها در غرب آزادند و همه چیز می نویسند؛ اما روزنامه ها در غرب متعلّق به چه کسانی هستند؟ مگر متعلّق به مردمند؟! این که امر واضحی است؛ بروند نگاه کنند. شما در همه اروپا و امریکا یک روزنامه قابل ذکر نشان دهید که متعلّق به سرمایه داران نباشد! پس روزنامه که آزاد است، یعنی آزادی سرمایه دار که حرف خودش را بزند؛ هرکس را می خواهد، خراب کند؛ هرکس را می خواهد، بزرگ کند؛ به هر طرف می خواهد، افکار عمومی را بکشد! این که آزادی نشد. اگر یک نفر پیدا شد و علیه صهیونیسم حرف زد - مثل آن آقای فرانسوی۷۳ که چند جلد کتاب علیه صهیونیستها نوشت و گفت این که می گویند یهودیان را در کوره های آدم سوزی سوزاندند، واقعیت ندارد - طور دیگری با او رفتار می کنند!

بیانات در خطبه های نمازجمعه تهران ـ ۷۹/۲/۲۳

● الگوگیری انقلاب از اسلام

طبیعی بود که برای ملتی که با جان خود و عزیزانش قیام کرده بود و در رأسش یک عالم ربّانی و جانشین پیامبران قرار داشت. نظام غربی نمی توانست الگو باشد. پس، ما الگو را نه از رژیمهای شرقی و نه از رژیمهای غربی گرفتیم؛ ما الگو را از اسلام گرفتیم و مردم ما براثر آشنایی با اسلام، نظام اسلامی را انتخاب کردند. مردم ما کتابهای اسلامی خوانده بودند؛ با روایات آشنا بودند؛ با قرآن آشنا بودند؛ پای منابر نشسته بودند. در این دهه های اخیر، روشنفکران مذهبی - از علما، روحانیون، فضلا و دانشگاهیان - کارهای زیادی کرده بودند. برای مردم یک سلسله ارزشها جا افتاده بود و دنبال آنها بودند. در محیط رژیم گذشته هرچه نگاه می کردند، از این ارزشها خبری نبود. انقلاب برای دستیابی به آن ارزشها بود. و اما این ارزشها چیست؟ من در این جا تعدادی از این ارزشها را عرض می کنم. البته اگر بخواهیم این ارزشها را در یک کلمه بیان کنیم، من عرض می کنم اسلام؛ اما اسلام یک کلمه، مجمل است و تفاصیل گوناگونی از آن می شود. ملّت ما به دنبال ارزشهایی بود که همه اش در داخل اسلام هست و من به بخشی از آنها اشاره می کنم:

بیانات در خطبه های نمازجمعه تهران ـ ۷۹/۲/۲۳

روژه گارودی (نویسنده ی مسلمان فرانسوی).