شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

نقد سوم


نقد سوم

می دانم دیر است، اما هر بار که نقد بقیه بچه ها را که در صفحه چاپ می شود، می بینم، حس می کنم نباید از قافله منتقدان عقب بمانم؛ البته گفتنی است پیش از این و خیلی قبلا قبلنا(!) که قرار …

می دانم دیر است، اما هر بار که نقد بقیه بچه ها را که در صفحه چاپ می شود، می بینم، حس می کنم نباید از قافله منتقدان عقب بمانم؛ البته گفتنی است پیش از این و خیلی قبلا قبلنا(!) که قرار بود اولین جلسه کارگاه تشکیل شود و نشد، نقدی نوشته بودم به جد، اما بعدا بعدنا(!) که خواندمش، دیدم زیاد به مذاقم خوش نمی آید و این شد که...

اینجا دکه روزنامه فروشی است و پیدا کردن روزنامه کیهان با آن ابعاد عریض و طویل در بین سایر روزنامه های ریز و فسقلی، کار چندان سختی نیست، صد تومنی کف دست روزنامه فروش می گذارم و سوار اتوبوس می شوم و اگر خوش شانس باشم، جایی برای نشستن پیدا می کنم و حالا ماتم می گیرم چه جوری روزنامه را بخوانم، برای باز کردن صفحه ها ناچارم از دیگر حاضران در اتوبوس کمک بگیرم و بعد آن را از وسط به سختی تا کنم تا بتوانم مطالب مورد نظرم را بخوانم؛ امروز سه شنبه است و من حریص ناک دنبال صفحه نسل سوم

می گردم، آن را از لابلای دو صفحه دیگر به هر فلاکتی که هست درمی آورم (البته باز هم به کمک تنی چند از بر و بچز کار درست داخل اتوبوس با چاشنی غرولند سایر بر و بچز موجود در داخل اتوبوس)؛ اول به تیتر مطالب نگاهکی می اندازم تا هر کدام را که برایم جالب تر است، برای خواندن انتخاب کنم؛ اول از همه، لوگوی نسل سوم توجهم را بر می انگیزاند. از شدت بی روحی و خمودگی اش، یک وقت ها کلی زرد و لاجون است برای خودش، یک وقت ها هم یک ریزه رنگش پررنگ تر می شود و رنگ آهن زنگ زده دارد و به این فکر

می بردم که ما نکند نسل زنگ زده ای هستیم که لوگوی صفحه مان باید این جوری باشد و دلم کلی کباب می شود برای خود طفلکی مان؛ درست است ما کلی فکر و خیال و دغدغه جوان پیرکن داریم، اما ته تهش که فکر کنی این قدرها هم زرد نشده ایم و خزان زده، تازه در عنفوان جوانی و بهار زندگی به سر می بریم و کلی بمب انرژی و هیجانیم و فکر کنم تا حالا ثابت کرده باشیم که هیچ رقمه کم

نمی آوریم و حالا حالاها هستیم، ما نسل سومی ها ممنون می شویم اگر رنگ صفحه مان جان تازه ای به خود بگیرد که این جان تازه، هم لوگو را شامل می شود، هم انتخاب رنگ های مورد استفاده در صفحه را که صد البته دوستان مستحضرند مانور بیشتر در رنگ ها و

جذاب تر شدن آنها مستلزم تغییر جنس کاغذ صفحه است.

بعد از آن می رسیم به ستون های مختلف و مطالبی که فضای عمده صفحه را اشغال می کند؛ آنچه عمده فضای صفحه را به خود اختصاص می دهد، اغلب یک مصاحبه با یک نسل سومی موفق است که مثلا قرار است از یک نگاه دیگر باشد، اما نمی دانم چه جوری است که جنس حرف ها و گفتگوها زیاد با آنچه در بیرون از این صفحه و

روزنامه ها و مجله های دیگر اتفاق می افتد، توفیری نمی کند و یک جورهایی ما را آن طور که باید محظوظ نمی کند که ذوق کنیم از ابتکارات صفحه محبوبمان در مصاحبه کردن. یک فکری هم به حال این بخش ماجرا بکنید.

بعد می رسیم به ستون ها و نصف ستون ها و ...ستون ثابت خشت اول که نقد من به آن، نقد غالب بچه هاست و بهتر است به همان سخنان و گفته های پندآمیز و حکمت آموز بزرگان اختصاص یابد که بدجور نیازمندشانیم علی الخصوص در این روزها. نقد بعدی من به اسامی این ستون هاست؛ آخر چه دلیلی دارد که همه ستون ها، صفت پسین سوم را یدک بکشند، صرف نسل سومی بودنمان؟ و مگر نمی شود نام با مسماتری برای آنها یافت که این قدر آدم را یاد برنامه های شبکه سه نیندازد و یک تکرار و تقلید هم به حساب نیاید، بابا ما ناسلامتی

می توانیم کلی آوانگارد باشیم برای خودمان، لااقل ظرفیتش را که داریم، اصلا از بچه های کارگاه بخواهید پیشنهاد بدهند برای اسم ستون ها، بزنم به تخته بچه ها یکی از آن یکی و این یکی از آن یکی و آن یکی از این یکی خوش ذوق تر و مستعد ترند، خلاصه اینکه ما دوست داریم در همه چیزمان نویی و تازگی حس شود.

اینکه بخش جدیدی به نام« اتاق انتظار» که نیاز به آن به شدت احساس می شد، به صفحه اضافه شده، جای بسی خرسندی و امتنان و تقدیر و تشکر است، دست مریزاد! اما به نظر می رسد که کم نیستند

ستون های این چنینی، فقط کافی است کمی نظر سنجی و نیاز سنجی شود.

در آخر باید بگویم که حس می کنم این صفحه نیاز به یک خانه تکانی اساسی دارد و شاید اختصاص یک صفحه که یک روز در هفته چاپ می شود کلی جفا باشد در حق ما نسل سومی های گناهی که این همه نیاز داریم به ما پرداخته شود و دنبال یک چنین تریبونی می گردیم برای گفتن... حیف است حالا که شما متولی پرداختن به ما مظلوم واقع شده ها شده اید، کار اساسی و اصولی نکنید، از رنگ بندی و کادربندی و ایجاد تنوع ظاهری گرفته تا خود مطالب و سنجش نیاز نسل سومی ها.

خلاصه اینکه ما این جویا شدن نقد و اینها را می گذاریم به حساب خیز بزرگی که صفحه برداشته برای متحول شدن و لحاظ کردن این نظرات. ما منتظریم.

حاشیه شیرین بانو: عزیزم چه تفاهمی؛ ما هم منتظریم که!

منصوره حقیقی



همچنین مشاهده کنید