سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
سینما حقیقت
۱- نشست پرسش و پاسخ فیلم "باد در علفزار می پیچد" در حال برگزاری است. عوامل فیلم از تهیه کننده گرفته تا کارگردان و بازیگران، در محل مخصوص حضور یافته و پاسخگوی سوالات مجری برنامه و حاضران هستند. عکاسان نیز به شدت مشغول کارند، مدام فلاش می زنند و سوژه های مورد نظر را از زوایای مختلف به تصویر می کشند. در این میان بیشترین توجهات متوجه بازیگر زن فیلم یعنی الناز شاکردوست است. خانم بازیگر فیگورهای مختلفی می گیرد و مدام حالتش را تغییر می دهد تا توجهات بیشتری را به سوی خود جلب کند. شکی نیست که روز بعد عکس های گوناگون ایشان بر صفحات نشریات و سایت ها نقش خواهد بست و شهرت ایشان پررنگ تر از قبل خواهد شد. درست در کنارش کورش جویباری(پسرک عقب مانده ذهنی فیلم) نشسته است. هیچ عجیب نیست که حضور او چندان توجهی را برنینگیزد و مورد توجه واقع نگردد، لابد «عکس خورش» خوب نیست و چهره اش هیچ جاذبه ای برای جلب مخاطب ندارد و حتی شاید به زعم عده ای سیما یش دافعه نیز داشته باشد و گروهی از مخاطبان را پس بزند .در اینجا همه چیز در ظواهر خلاصه می شود; از مجری نشست با آن مزه پرانی های بی نمکش گرفته تا فلان هنرپیشه معروف،همه و همه به نوعی سعی در مطرح ساختن و بیشتر نمایاندن خویش دارند و جالب اینجاست که در این بازار مکاره "نمایش" بیش ازهرچیز صدای نامفهوم پسرکی در گوش طنین انداز است که معصومانه از دوست داشتن فیلم وعالم بازیگری می گوید و متواضعانه همگان را به تشویق کارگردان فرامی خواند، پسرک کاش می دانست برای بقا» در این "نمایش" گاه خیلی چیزها کم دارد!
۲- بر یکی از صندلی های قدیمی سینما صحرا تکیه می زنی و به تماشای یکی از فیلم های بخش بین الملل جشنواره می نشینی، کمی که از فیلم می گذرد توجهت به صدایی که از پشت سر به گوش می رسد جلب می شود. مردی برای فرد نابینای کنار دستش، جز» جز» صحنه های فیلم را شرح می دهد. توصیفات مرد از وقایع فیلم آنقدر موشکافانه و ریزبینانه است که ناخودآگاه فیلم کسالت آور روی پرده را رها می سازی و به سخنان مرد گوش می سپاری. مرد نابینا مشتاقانه از وقایع و دیالوگ های فیلم سوال می کند و خیلی زود جواب هایی کامل و دقیق دریافت می کند. لحظه ای بعد چشمانت را می بندی و در این اندیشه غوطه ور می گردی که ما انسان ها چه راحت از کنار نعمت هایی که با سخاوتمندی تمام نصیبمان شده می گذریم و چه گستاخانه نادیده شان می گیریم.
۳- عده ای می آیند فیلم ببینند تا چیزی دیده باشند، تا شاید چندی بعد پزش را بدهند که ما هم فلان فیلم را دیده ایم; عده ای می آیند تا دمی خوش باشند تا دلشان را خوش کنند که در زندگیشان لحظه ای خوش آسوده اند، اما عده ای می آیند فیلم ببینند تا زندگی را درست تر ببینند و با تماشای حقایق، بهتر و ژرف تر بیندیشند; آنها می آیند تا حقیقت زندگی را دریابند، مگر نه این است که ژان لوک گدار گفته است: فیلم، حقیقت است،۲۴ بار در ثانیه.
نویسنده : فرهاد خالدار
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست