سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا

موسیقی و هنر سلیقه ای است


موسیقی و هنر سلیقه ای است

آن چه که مسلّم و واضح می باشد آن است که هنر و به خصوص موسیقی, امری به طور کامل سلیقه ای است و مطابق با علاقه های شخصی افراد در جوامع گوناگون, شکل می گیرد

آن چه که مسلّم و واضح می باشد آن است که هنر و به خصوص موسیقی، امری به طور کامل سلیقه ای است و مطابق با علاقه های شخصی افراد در جوامع گوناگون، شکل می گیرد. فرهنگ محیطی و خانوادگی، بیشترین تأثیر را بر روی این نوع سلیقه دارد. از سوی دیگر وجهه درونی افراد نیز موازی با رشد فکری و بلوغ وی، تأثیر به طور کامل مشهودی در مدیریت تفکر انسان و هدایت علاقه هایش دارد.

بدیهی است که هر چقدر محیط اجتماعی و خانوادگی، که یک فرد در آن رشد می یابد، از مؤلفه های مطابق با ایده آل های یک جامعه فرهنگی و بالطبع فرهنگ ایده آل آن جامعه برخوردار باشد، نتیجه مناسب تر و ارزشمندتری خواهد داشت. البته این تعریف "ایده آل"، خود، مجال دیگری می طلبد، امّا این تعریف، به طور عینی در هر جامعه ای و میان مردمان فرهیخته آن، ملموس و محسوس است.

سلیقه، چه تعریفی در بحث هنر به خود اختصاص می دهد. آیا چیزی فراتر از علاقه های شخصی افراد در این رابطه است یا به طور دقیق، همین معنی و تعریف را دارد؟ شاید بدیهی ترین مترادف سلیقه، همین "علاقه شخصی" باشد.

شما وقتی با دوست خود به بازار می روید، لباسی را می پسندید و انتخاب می کنید که او، هرگز به حتّی یک بار پوشیدن آن نیست! چون او به خودش می گوید که شخصیت من به عنوان یک انسان، ارزشمندتر از آن است که لباسی بپوشم که بر روی آن به طور مثال طرح آدمی قرار دارد که از خوانندگان معروف است! امّا این نظر شخصی شما است، چرا که دوستتان فوری به شما می گوید که ای بابا! تو چقدر عقب مانده ای!!

نمونه ای دیگر: شما با ماشین همان دوستتان در خیابان به گشت و گذار مشغول هستید. او صدای نوار را تا انتها بلند کرده است. شاید با خود می اندیشد که (( حال چون من از این نوار لذّت می برم، به طور حتم برای بقیه هم همین طور است!!)) شما با این که آن آهنگ را دوست دارید، از او خواهش می کنید که صدا را کم کند، جون در اینجا هم احساس می کنید که به شخصیت شما لطمه وارد می شود! اما این نوع سلیقه شما هم با دوستتان متفاوت و ناهمگومن است. چرا؟ چون محیط خانوادگی و شرایط رشد شما با او متفاوت است.

شما آن چه را که او برایش عادی است و از آن لذت می برد و می پسندد، به هیچ وجه نمی سندید و برعکس آن هم صادق است. پس این را هم دیدیم که سلیقه، در جاهای مختلف وجود دارد و شامل انواع گوناگونی می تواند باشد.

امّا در بحث هنر، سلیقه ها چگونه تعریف می شوند؟ باز هم قضیه، همان قضیه علاقه شخصی است، اگرچه تعریف جامعی را در این باره نمی توان ارایه داد و نسبی خواهد بود، امّا به هر حال یك نمای كلی را از آن، می توان ارایه نمود. من فلان نوع موسیقی و آهنگ را دوست دارم که کس دیگری، یک ثانیه از آن را هم نمی تواند گوش دهد! من فلان موسیقیدان را دوست دارم که فرد دیگری، حاضر نیست که حتّی آن هنرمند با او یک عکس هم بگیرد!! چرا؟ بحث پیچیده ای است، ولی با ساده ترین تعاریف و عبارات آن را باید موشکافی کرد.

کودکی که از همان دوران کودکی در بهترین شرایط فرهنگی ( با توجه به ایده آل های جامعه که ذکر کردیم.) بزرگ می شود، مسیر فرهنگی و شخصیتی خود را به طور خودکار پیدا می کند. او در بزرگسالی دنبال هویت گمشده خود نیست.

می داند کیست و چه باید بکند. مشخص است پدر و مادری که خود دغدغه رشد مناسب فرزند خود را از همه لحاظ دارند، بهترین ها را هم برای او فراهم می نمایند که به طور لازم این بهترین ها، به معنی بهترین ماشین و خانه و مسایل مادی نیست. اگرچه اینها هم در جای خود معنی پیدا می کنند، امّا به طور کلّی فراهم آوردن لوازم رشد اجتماعی و فکری آن کودک مورد نظر است. گران قیمت ترین لباس ها و شلوارها بدون توجه به مسایل مهم فرهنگی و اجتماعی، پوچ و بی معنی هستند. امّا شرایط به گونه ای کامل فرهنگی بدون لباس و شلوار گران، هم چنان معنی منحصر به فرد خود را دارا است و آن را از دست نمی دهد.

حال این مسأله می تواند در با امکانات ترین شهرها و مناطق اتفاق بیافتد یا در یک روستای دورافتاده بدون امکانات كه همه اینها در مجموع، به ماهیت افراد بستگی دارد كه در مورد آن سخن گفتیم.در این خانواده،هنر و در اینجا موسیقی هم جایگاه خود را دارد. این خانواده با این شرایط که دارای فرهنگ فاخر است، بعید می نماید که نسبت به هنر فاخر بی توجه باشد. حال باید گفت که هنر فاخر هم دارای تعریف خاص خود است.

باز هم در یک جمله بسیار ساده باید گفت که (( هنر فاخر هنری است که اهالی فن آن را تأیید بنمایند و مکمل آن هم احساس ماورایی است که بایستی در آن موجود باشد.)) معلوم است که هر شخصی که به بلوغ عقلی و فکری و اجتماعی و احساسی رسیده باشد، به خودی خود حس ماورایی را از حس مادونی می تواند تشخیص دهد و برای کسی هم که هنوز به این مسأله دست نیافته است، بیان تعریف آن بی فایده و غیر ضروری می نماید!

از کودک رشد کرده در شرایط خوب فرهنگی گفتیم و این که به طور معمول، والدین او با آن شرایط فاخر فرهنگی، او را به سوی هنر فاخر هم سوق می دهند. - حتّی این هنر فاخر، این ویژگی را هم می تواند داشته باشد که خیلی از افراد از درک آن عاجزند!!! -در بخش مسایل هنری، به طور مثال این کودک با این اندیشه بزرگ می شود که همیشه دنبال بهترین باشد و البته این بهترین برای او، یعنی بهترین کیفیت.

او دچار عقده خود کم بینی نیست که آن را بخواهد بر سر موسیقی خالی کند یا با آن نمایش دهد! چون برای او همه چیز و مهم تر از همه چیز، وضعیت قابل تحسین عاطفی فراهم بوده است. (توجه داشته باشید که در این مبحث، ما کلیت را مورد نظر داریم و نه، موارد جزیی مثل عرفان که به این قضیه هم در جای دیگری خواهیم پرداخت.) بنابراین این کودک با شد ایده آل فکری، هنر ایده آل را هم دنبال می کند.

قضیه را چندان پیچیده نکنیم. بر من و شما پوشیده نیست که سلیقه را می توان به دو بعد سطحی و عمیق تقسیم بندی کرد. بعد "عمیق" آن با ویژگی های همین کودکی که گفتیم، قابل درک برای همگان نیست. در مقاله ای جناب تورج زاهدی به درستی آورده بود که (( شخصی که آواز و موسیقی ایرانی را گوش می دهد، هم او موسیقی غرب را هم گوش می دهد و لذت می برد. هم او موسیقی پاپ از نوع خوبش را هم گوش می دهد، امّا از آن طرف کسی که از درک آواز و موسیقی ایرانی عاجز است، چون حقارت و عجز خود را می خواهد بپوشاند، به ناچار موسیقی ایرانی را زیر سؤال می برد!!)) و این درست همان چیزی است که تعریف سلیقه سطحی و عمیق را مشخص می کند. همان موسیقی اصیل یا دستگاهی ایرانی هم اگر با آهنگ و شعر و آواز نامطلوب خوانده شود، موسیقی سطحی است، کمااین که نمونه های فاخر آن را به دفعات از رسانه تصویری مملکت شاهد بوده ایم!!!

در حالی که نمونه های دیگر موسیقی مثل آن چه که پاپ خوانده می شود، با شعر و آهنگ و صدای مطلوب، اثری ماندار می شود. بار دیگر آهنگ "جان مریم" را گوش کنید. حتّی ما موسیقی های روحوضی و کوچه بازاری خوب هم داریم که وجود آنها هم در جای خود لازم است. آهنگ "بابا کرم" با صدای مرحوم حسین همدانیان نمونه قابل ذکری است.

پس اگر انسان در هر کدام از موارد فکری، اجتماعی، عاطفی رشد نیافته باشد، دچار سطحی نگری و به تبع آن، سلیقه سطحی می تواند باشد. مهم ترین نتیجه این نوع سلیقه هم جبران کمبودهای عاطفی، خود کمتر بینی ها و کمبودهای شخصیتی از راه های غیرمتعارف مثل پوشیدن لباس های غیر معمول یا حتّی همان بلند کردن بیش از حد صدای ضبط ماشین می تواند باشد!

این نوع سلیقه باید از این مرحله، ارتقا یابد و رشد نماید تا به ایده آل های موردنظر دست پیدا کند، والّا در این مرحله، اصلاً بیم عنی است که برای آن بخواهیم تعریفی هم قایل باشیم که حال بخواهیم بدانیم آن سلیقه قابل احترام است یا خیر. تنها کاری که باید کرد این است که به رشد کیفیتی آن سلیقه و علاقه کمک نماییم. اگر موفقیت آمیز بود که قابل تحسین است و اگر غیر از این بود، بهتر است که آن فرد را به حال خود رها کنیم! به هر حال تمام این مسایل، به طور کامل برای همه واضح است، حتّی اگر محکوم به بی توجّهی به سلیقه های گوناگون شویم!! حق یارتان باد.

ع.زارعی

منبع : وبلاگ ایران نوا