سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

الان بخرید بعدا بپردازید


الان بخرید بعدا بپردازید

وقتی مصرف لجام گسیخته, گریبان آمریکا را گرفته است

یکی از اندیشمندان آمریکایی زمانی می‌گفت: «مردم غرب صبح تا شب در جایی کار می‌کنند که اصلا علاقه‌ای به آن ندارند، از درآمد‌ آن کار چیز‎هایی می‎خرند که نیازی به آن ندارند و با خریدن این چیزها، کسانی را تحت تأثیر قرار می‌دهند که اصلا دوستشان ندارند.» به اعتبار این گفته، غربی‎ها اساسا مردمی هستند که مدام به خرید می‌روند، یعنی مجبورند که خرج کنند و چرخه اقتصادی این کشور نیز شرایط را به نحوی فراهم کرده است که اگر این عادت خرید نباشد، بخش‌های مهمی از آن فلج می‌شود. نظیر آن چیزی که امروز اتفاق افتاده و مشکلات مالی موجود نیز تا حدود زیادی محصول بی‎میلی مردم‌ غرب برای هزینه کردن پول‌های خود مانند سابق است. در سال‌های پیش، مکانیزم اجبار در خرید و بی‌انضباطی مالی حاصل از آن، خیلی خود را نشان نمی‌داد‎، اما حال با افزایش تبعات ناشی از بحران مالی، مسئله مصرف‎گرایی و عادت به خرید، بیشتر در کانون توجه قرار می‌گیرد.

مصرف‎گرایی یکی از دلایل اصلی بحران مالی فعلی است و تبعات فراوانی نیز برای سال‌های آتی خواهد داشت. جریان مصرف‎گرایی را می‌توان در نسل جوان مصرف‎کننده غربی با ابعاد گسترده‌ای مشاهده کرد.

تا به حال، تعاریف مختلفی برای مفهوم مصرف‎گرایی ارایه شده، اما شاید یکی از بهترین تعاریف، تعریف زیر باشد: «مصرف‎گرایی ارضاء امیال شخصی از طریق خرید اقلام مختلف و مصرف مداوم آن‎هاست.» مصرف‎گراها غالبا مایل هستند کالاها و خدماتی را بخرند که «بیشتر از آن‎که نیاز آن‎ها باشد‎، یک میل و هوس است.» مانند خرید آخرین مدل یک تلویزیون، در شرایطی که فرد یک دستگاه تلویزیون با شرایط عالی در منزل دارد و یا کالایی که قیمتش بالاتر از هنجار قیمتی در ذهن خریدار است و این قیمت به صورت غیرمستقیم کیفیت بالای کالا را القاء می‌کند.

البته خرید کالایی که به رضایت مشتری و مصرف‎کننده بینجامد، فی‌نفسه هیچ ایرادی ندارد و از اهداف عالی اقتصاد سرمایه‎داری محسوب می‎شود. اما وقتی این کالا خارج از توانایی مالی فرد باشد و وی برای جبران کسری ناشی از آن، مجبور شود ساعات بیشتری کار کند، شرایط به نحو دیگری خواهد بود. وقتی این جریان در سطح گسترده در میان حقوق‎بگیران جامعه رایج می‎شود، آن جامعه در اصطلاح علم اقتصاد، «مصرف‎گرا» شده است؛ دقیقا مانند شرایطی که آمریکا پیش از بحران اقتصادی آن را تجربه کرد.

در اوضاع اقتصادی آمریکا، چهار عامل در پیدایش مصرف‎گرایی نقش داشت. دست‎رسی آسان به کارت‎های اعتباری‎، تبلیغات بسیار گسترده و اغوا کننده‎، فقدان آموزش مالی شهروندان و تغییر هنجاری ارزش در میان مردم. هر چهار عامل نیز به نوبه خود محصول شرایط اقتصاد سرمایه‌داری هستند.

برای مثال دست‎رسی بسیار آسان به کارت اعتباری در آمریکا فقط به این دلیل بود که شرکت‎های صادر کننده این کارت‎ها سود عظیمی را از محل بهره‌ حاصل از آن و قیمت صدور کارت به جیب می‌زدند. برای مثال اگرچه مالیات پیش از صدور کارت برای این شرکت‎ها از ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۳ تا ۳۶۰ درصد افزایش پیدا کرده است، اما آن‎قدر سود ناشی از صدور آن بالا بود که شرکت‎ها همچنان فعالیت خود را گسترش دادند.

در مسئله تبلیغات نیز همین‎طور بود، بازار فروش محصولات مصرفی مانند ماشین‎، عطر، لباس و غیره‎، بازاری به شدت رقابتی است. در نتیجه شهروندان آمریکایی مدام تحت بمباران تبلیغاتی این شرکت‎ها در تمام مکان‎ها و زمان‎ها قرار می‎گیرند و به خرید بیشتر این محصولات ترغیب می‎شوند. در سال ۱۹۹۸ سازمان ملل در گزارشی اعلام کرد که رشد صنعت تبلیغات از رشد اقتصادی جهانی به نسبت یک به سه جلو زده است که این نیز از شواهد روشن مصرفی شدن شرایط است. خلاصه شعار «تبلیغ بیشتر، تولید بیشتر»، همان شعار ظاهرا بی‌اساسی است که گریبان آمریکایی‎ها را گرفت. در اوایل دهه ۹۰، تبلیغات گسترده در مدارس آمریکا باب شد و به منبعی مطمئن برای درآمدزایی مدارس تبدیل شد تا جایی که رفته رفته اهداف آموزش فدای درآمدزایی و سود‎افزایی بیشتر شد؛ غافل از این‎که تبعات این مسئله در نسل جدید دانش‎آموزان آمریکایی، جبران ناپذیر خواهد بود. همان نسل در سال‌های بعد تشکیل خانواده داده و با همان فرهنگ نهادینه شده است و با عادت کردن به تبلیغات و پیروی از آن، مصرف‎گرایی را برای ارضاء امیال خود، به اوج می‎رساند. به همین دلیل نسبت ورشکسته‌ها به لحاظ سنی کاملا تغییر کرده است و در سال‌های گذشته ورشکستگان آمریکایی زیر ۲۴ سال، دو برابر شده اند.

عامل سومی که در مصرف‎گرایی آمریکایی‎ها تأثیر بالایی داشته، فقدان آموزش مالی به شهروندان است. به‎طورکلی در مدارس و دانشگاه‎های آمریکا کسی مدیریت پول خود را یاد نمی‌گیرد و صرفا ابتداییات مسایل مالی آموزش داده می‌شود. پژوهش‎ها نشان می‎دهد که نوجوانان آمریکایی تقریبا با اصول اولیه بازار مالی و تجارت بیگانه‌اند و هنوز تفاوت حساب پس‎انداز با سرمایه‌گذاری در بورس را نمی‌دانند. همین بی‌اطلاعی و فقدان آگاهی و آموزش، یکی از عوامل مهم ترویج مصرف‌گرایی است؛ چرا‎که شخص بدون اطلاع از اولویت‌های مالی خود و جامعه‎، هر چه کار می‎کند را هزینه کرده و صرفا به دنبال ارضای امیال خود از طریق خرید است.

در مسئله تغییر ارزش‎های شخصیتی نیز، شرکت‎های آمریکایی و صنعت، تأثیر فراوانی داشته‌اند. در واقع در جریان تسلط گفتمان سرمایه‌داری، تغییرات در ارزش‌های جامعه آمریکایی به تدریج تثبیت شده است. آمریکایی‌های پیشین با ارزش‌هایی چون منابع محدود‎، لذت در سنین بالا و اهتمام به اخلاق کار، همواره مخالف مسایلی چون مصرف بی‎رویه بودند اما امروز بازاریابی افراطی و تبلیغ سرمایه‌داری عملا این ارزش‌ها را در جامعه آمریکایی دگرگون کرده است. مثلا آمریکایی‎های قدیمی، همیشه اعتقاد داشتند که باید در جوانی فقط کار کنند و لذت و سربلندی را به سال‌های بازنشستگی واگذار نمایند. این فرهنگ در آمریکای امروز معکوس شده است و همه به دنبال لذت بردن از سال‌های جوانی خود هستند و تمایلی به پس‎انداز برای سال‌های پیری ندارند.

فرهنگ تبلیغاتی آمریکایی نیز با تبلیغ شعارهایی چون «الان بخرید بعدا بپردازید»، خیال همه را راحت کرده است و فرد بدون دغدغه از تبعات بدهکار شدن، هر چیز که می‌خواهد می‎خرد.

نتیجه این که مصرف‎گرایی آمریکایی کنونی در تمام ابعاد زندگی مردمان این کشور رسوخ کرده و آثار مخرب آن نه تنها در اقتصاد، بلکه در جنبه‌های دیگر آن نیز مشهود است. حال نه تنها آمریکا سیمای یک کشور ورشکسته را به خود گرفته‎، بلکه شهروندان آمریکایی نیز هر کدام به تنهایی، یک ورشکسته هستند که باید سال‌های سال برای جبران بدهی‎های حاصل از مصرف‎گرایی و خرید لجام گسیخته خویش بکوشند.

نویسنده: ویکتور - فانگ

منبع: هفته نامه - پنجره - ۱۳۸۸ - شماره ۳