چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
۱۷ دی و کشف حجاب
استعمار از اواخر قرن شانزدهم و از آغاز قرن هفدهم توطئههای وسیعی را برای استثمار کشورهای دیگر شروع کرد، منتهی برای حضور در آن کشورها احتیاج به ابزارها، زمینهها و شرایط مناسب داشت و چنین دریافته بود که با حمله نظامی و اشغال فیزیکی یک کشور مدت زمان زیادی نمیتواند دوام آورد و بالاخره مجبور به از دست دادن حاصل کار خواهد شد، و به تجربه و تعلیم متفکران خود، فهمیده بود که هر انسان، چنان عمل میکند که فکر میکند. پس باید در فکرها رسوخ کرد و آن را تغییر داد و همگام و موافق با خود نمود تا بتوان با کمترین هزینه و کوتاهترین زمان سالها بلکه قرنها در مستعمره حکومت کرد و بهره برد. و برای تغییر دادن فکرها هیچ چیز بهتر از توجه دادن آن به ظواهر فریبنده دنیوی و مشغول کردن آن به شهوت نیافت.
همفری کارشناس و جاسوس انگلیسی و سازنده محمد بن عبدالوهاب و آیین ضد دینی وهابیت در خاطرات خود عنوان میدارد که: وقتی عازم محل مأموریت خود (عربستان) شد وزیر مستعمرات بریتانیا جملهای ارزشمند به او آموخته و گفته است که: «ما اسپانیا را از کفار (مسلمین) فقط به سبب شراب و فحشا پس گرفتیم و امیدواریم بتوانیم تمام بلاد را با این دو قدرت نیرومند به دست آوریم.»
استعمار این قرن را با دسایس شیطانی یهود و صلیبیها و سرویسهای جاسوسی بین المللی نظیر فراماسونها شروع کرد. خلافت اسلامی که با همه غیر اسلامی بودنش باز مظهر انسجام و قدرت مسلمین بود نابود کرده، به دست آتاترک سپرد!... شروع به دین سازی در ایران، هندوستان (پاکستان) و عربستان نمود. در هندوستان آیین قادیانگری را و در عربستان وهابیت و در ایران بهائیت را نشر و رشد داد.
یکی از بزرگترین فتنههایی که بهائیت شروع به طرح ریزی و اجرای آن کرد، فتنه قرةالعین بود. نام اصلی او فاطمه یا زرین تاج و در یک خانواده روحانی به دنیا آمده بود. پدر او ملاصالح برغانی از مجتهدین معروف قزوین و برادر ملا محمدتقی برغانی مجتهد مشهور و قدرتمند آن موقع ایران بود. قرةالعین پس از جذب شدن به بهائیت همسر خود ملامحمد برغانی که پسرعمویش نیز بود و از او دارای سه فرزند بود رها کرده و شروع به تبلیغ این مرام ساختة استعمار کرد. علت جذب قرةالعین به «باب» نه از جهت فکری بلکه به علت شهوت پرستی او بود. وی نمیتوانست به یک شوهر روحانی اکتفا کند و از طرفی دیگر، خاندان او، خاندان زهد و قناعت و عصمت و عفت بود و در چنین خاندانی از برای او وسایل عیش و عشرت و آزادی و شهوتانی وجود نداشت و به این جهت مصلحت خود را در آن دید که یک باره خود را از قید و بند دین و مذهب آزاد سازد و با حزبی که به هیچ نظم و قاعده و حد و ادبی مقید نیست همراه و هم قدم گردد و چون بابیان تنها حزبی بودند که دارای مرام اشتراکی جنسی بودند، با آنها پیوند خورد و اولین نغمههای شوم بی حجابی زنان را سرداد و خود را به عنوان اولین زن بی حجاب در تاریخ معاصر مطرح کرد.
نه تنها بیحجاب در مجامع ظاهر میشد و برای آنها تبلیغ مرام بهائیت میکرد بلکه بدون هیچ ترس و واهمهای عقاید سخیف در مورد مرام اشتراک جنسی را شرح و توصیف میکرد و به حضار بشارت میداد! که نه تنها از این پس زنان میتوانند آزاد و رها در اجتماع حضور یابند بلکه یک زن می تواند با چند مرد زندگی زناشویی کند. قرةالعین اولین زنی است که در تاریخ معاصر ایران (قرةالعین معاصر با حکومت ناصرالدین شاه بود) پوشش از سر و تن برگرفت و در اجتماع مردان ظاهر گشت و با این اقدام اولین سنگ بنای بی حجابی را در جامعه اسلامی ایران بر جا گذاشت و جرقه شروع هدفهای استعماری را برای بر افروختن جهنم توطئهها ـ زد. بعد از اعدام او، این قصه پایان نپذیرفت و در چهارچوب برنامه ذکر شده از طرف انجمنهای فراماسونری و غرب زدگان دنبال شد و رضا شاه آن را تکمیل کرد و به اجرا گذارد.
در همان عصر و زمان در کشورهای اسلامی نیز حرکتهای وسیعی شروع شد. در مصر اولین نهضتی که به عنوان آزادی زنان صورت گرفت در اواخر سلطنت اسماعیل پاشا بود، وی پس از گذراندن تحصیلات خود در اروپا در سال ۱۸۶۳ م [۱۲۴۲ ش] بر تخت سلطنت نشست و برای اینکه بتواند ملت خود را در شاهراه و جریان به اصطلاح ترقی و تمدن در آورد، متوسل به افکار غربیان شده، در این زمینه شهرت یافت؛ به طوری که یک سال بعد از سلطنتش به فرانسه رفت و مورد استقبال گرم و بیسابقه قرار گرفت. و از سال ۱۸۷۰ م [۱۲۴۹ ش] شروع به رسمیت بخشیدن به نهضت آزادی زنان کرد و عدهای از روشنفکران غربی و قلم به دستان مزدور در ترویج آن نهایت تلاش و جدیت را کردند از آن جمله: تیمور عایشه، شاهزاده نازلی و قاسم بیک امین بودند. قاسم امین به نوشتن کتب و مقالاتی در این زمینه پرداخت و جمله پرمعنی: «شرط هر تحولی رفع حجاب است» از اوست...
در الجزایر، نیروهای اشغالگر فرانسه مبارزه عظیمی را علیه حجاب و بالاخص چادر شروع کردند و متنوعترین و قویترین تدارکات خود راتجهیز کردند. مردم استعمار زده، مبارزه منفی خود را بر علیه این اقدامات شروع کرده و نشان دادند. مسئولین فرانسوی در الجزایر مأموریت داشتند اصالت ملی و دینی الجزایریان را نابود ساخته و تمام شکلهای زندگی را که ممکن است از نزدیک یا دور واقعیت و اصالت ملی را خاطر نشان مردم سازد، تجزیه کرده از هم بدرند و حداکثر کوشش خود را بر مسئله چادر تمرکز دادند و جنگ قاطع خود را علیه آن بین سنوات ۱۹۳۰ ـ ۱۹۳۵ م [۱۳۰۹ تا ۱۳۱۴ ش] آغاز کردند....
در ترکیه پس از آن که در سال ۱۹۲۲ م [۱۳۰۱ ش] مصطفی کمال پاشا که بعداً به آتاترک (یعنی پدر ترک) لقب یافت، توانست سلطان محمد ششم پادشاه عثمانی را شکست داده و رهبری ترکها را در جنگ استقلال به دست گرفته و بالاخره در سال مذکور جمهوری ترکیه را تأسیس کند و شروع به اسلامزدایی نمود در اول امر خلافت را منسوخ ساخت سپس دادگاههای شرع را منحل و قوانین غربی را جایگزین نظام شریعت کرد؛ پس از آن مدرسههای دینی را تعطیل و موضوعهای اسلامی را نیز از برنامه درسی دانشگاهها و دبیرستانها حذف نمود و در قانون اساسی که کشور را اسلامی اعلام کرده بود، دست برد و کشور را لامذهب معرفی کرد؛ سپس دستور داد زنها کشف حجاب کنند و مردان تغییر کلاه به سبک اروپایی دهند. تعطیلی جمعه را لغو و یکشنبه را به شیوه غربیان جایگزین آن کرد. خط ترکی را که با حروف عربی و فارسی نوشته میشد به خط لاتین تغییر داده، حتی تاریخ هجری را به میلادی تبدیل کرد و سرانجام جدایی دین از سیاست را جزء اصول حکومت شمرد...
در افغانستان امان الله خان پادشاه آن کشور پس از سفر به اروپا در سال ۱۹۲۷ م [۱۳۰۶ ش] و دیدار با سران آن کشورها و ستایشهای معنی دار و سیاستمدارانه و مؤذیانه از او و برگشتن به افغانستان اقدامات خود را شدت بخشید و در تابستان ۱۹۲۸ م [۱۳۰۷ ش] انجمن حمایت نسوان تشکیل داد و دوازده نفر از وکلای زنان کابل ادارة انجمن را به دست گرفتند و شروع به تبلیغ و ترویج بی حجابی کردند و به قول مهدیقلی هدایت: «پادشاه افغان امانالله خان به تقلید کمال پاشا دست به تجدد اروپایی زده است. آن هم آنچه به سلیقة اراذل و دورهگردان بولوار پسندیده است و به مراحل، دور از اموری که مایة تعالی قوم است. برای خودنمایی که منم که کلاه خود را عوض کردهام، در اروپا چرخی زده حال از راه ایران به وطن خود، مراجعت میکند»
امانالله خان با زنش (ملکه) در سال ۱۹۲۹ م [۱۳۰۸ ش] از ایران دیدن کردند و بی حجاب بودن ملکه افغانستان در افکار عمومی اثر بدی بخشید پس از بازگشت به کشورش، مردم بر سر تغییر کلاه و کشف حجاب علیه او قیام کرده و از سلطنت عزل شد.
در کشور ما نیز پس از بروز حرکت قرةالعین بهایی این حرکت به صورت آرام و تدریجی ادامه پیدا کرد و متأسفانه فساد حکومت قاجار و گرایش و علاقه آنها به مظاهر تمدن غربی موجب رشد و گسترش آن شد و خود ناصرالدین شاه نیز از عاملین این تغییر لباس و حجاب شد. بدین ترتیب که در سال ۱۲۶۶ش وی به روسیه سفر میکند و ضمن دیدار از نقاط تماشایی مسکو به تئاتر کارولین میرود. لباس بالرینهای این تآتر توجه ناصرالدین شاه را جلب میکند. در برگشت به ایران دستور میدهد زنان حرم، این مدل لباس جدید را که برای او بسیار تازگی داشت بپوشند. زنان نیز به این دستور عمل کرده و دامنهای خود را کوتاه کردند ولی در پایان سلطنتش زنان به این مد بی توجهی نشان دادند ولی همین عمل موجب تغییراتی در لباس زنان جامعه شد. ولی این تغییرات به قدری محدود بود که چندان محل توجه واقع نشد. به علاوه این که این تغییرات بیشتر در نوع دوخت و مدلهای ظاهری بود و ربطی به تزلزل بنای حجاب نداشت و استعمال حجاب توسط زنان تقریباً به همان صورت ادامه پیدا کرد، تا این که دوران زمامداری رضاخان فرا رسید. وی که متعهد به اجرای سیاستهای استعماری بود، در مدتی کوتاه پس از تاجگذاری شروع به حمایت و گسترش کانونها و انجمنهای بانوان کرد. این انجمنها و کانونها محل مناسبی برای تبلیغ و ارائه بی حجابی بود. مثلاً در اواخر سال ۱۳۰۵ ش جمعیتی به نام بیداری نسوان در تهران تشکیل گردید. در همین ایام در شیراز مجلهای به نام دختران ایران منتشر گردید. جمعیت نسوان وطنخواه هم مجلهای به همین نام انتشار میداد و نسبت به دیگر گروهها هم فعالتر بود. در سال ۱۳۰۹ علاوه بر جلسات کوچک در داخل ایران و کشورهای مسلمان، اولین کنگره زنان شرق با شرکت زنان شرقی با حضور زنانی از ایران، ترکیه، افغانستان، مصر، عراق، ژاپن، هند، چین، سوریه، لبنان، حجاز، نجد، جاوه و غیره در شهر دمشق پایتخت سوریه تشکیل گردید و قرار شد دو سال بعد این کنگره در ایران برگزار گردد...
در سال ۱۳۱۴ ش کانونی بنام کانون بانوان تأسیس شد ریاست این کانون به عهده صدیقه دولت آبادی یکی از غرب دوستان مشهور قرار داده شد. دولتآبادی از جمله زنانی بود که چند سال قبل از کشف حجاب رسمی، بی حجاب از خانه خارج میشد. در همین سال کنگره زنان مسلمان در تهران تشکیل شد و موادی را به تصویب رساند. روزنامهها و مجلهها و جراید مختلف کشور که تقریباً همگی آنها تحت مراقبت شدید اداره سانسور شهربانی قرار داشتند و مدیران آنها همه از عوامل وابسته به فراماسونری و حکومت رضا خان و یالااقل دوست داران فرهنگ غرب بودند، با ارائه مقالات و اخبار و عکسهای زنان بی حجاب و گاه عریان زمینهها را با کمال جدیت آماده میکردند ولی به نظر ما مهمترین زمینه برای کشف حجاب تغییر لباس مردان در سال ۱۳۰۴ و ۱۳۰۷ و ۱۳۱۴ ش بود. استعمار میدانست که مردان نسبت به وضع پوشاک و نوع پوشش زنان خود بسیار اهمیت میدهند و حساسیت بر آن را قرین شرافت و غیرت خود میدانند و به یک باره حاضر نمیشوند به کشف حجاب تن در داده، آن را اجرا نمایند و فشار و زورگویی نیز بدون تهیه مقدمات همان را باعث خواهد شد که در افغانستان بر سر امانالله خان آمد. لذا بهتر دیدند اول از تغییر لباس مردان شروع کنند این کار دو نتیجه مهم در بر داشت:
اول این که ذهن و روح جامعه را نسبت به تغییرات عمده که جزء آداب و سنن اجتماعی به شمار میرفت، آماده سازند؛ بدین ترتیب که چون غالباً مردان نسبت به سر و وضع خود و نوع لباس و کلاه و غیره خیلی حساسیت به خرج نمیدهند، این تغییر را بعد از کمی فشار و تبلیغ خواهند پذیرفت و این اولین رخنه در دگرگون کردن ارزشهای سنتی و ملی خواهد بود و با این رخنه شرایط برای تغییرات بعدی مساعد خواهد شد.
دوم این که نحوه عکسالعمل اقشار مختلف مردم را بسنجند. افرادی چون، روشنفکران، تحصیل کردهها، روحانیون، کارمندان و کارگران و زنان. بدین معنی که ببینند چگونه در مقابل این دگرگونی موضعگیری خواهند کرد با توجه به این که برای متخلفین از آن جریمه نقدی و حبس نیز مقرر کرده بودند و این خود نوعی فشار قابل توجه بود. لذا ابتدا اجبار به تغییر لباس و کلاه را در ادارات اجرأ و سپس به صورت عمومی آن را اجباری میکردند تا در فاصله بین این دو اجبار وضعیت جامعه و نوع عکسالعملها را ارزیابی کرده از آن نتیجه حاصله را استخراج نمایند. بدیهی بود در صورتی که واکنشها عادی و معمولی بود نشانگر تغییر تفکر و فرهنگ جامعه به شمار میآمد. زیرا مسئله لباس و شکل و نوع آن، یک مسئله ساده و سطحی نیست، بلکه کسی لباس خود را تغییر می دهد که پیش از آن نوع تفکر و فرهنگ خود را تغییر داده باشد همان گونه که تغییر رفتار و معاشرت افراد بسته به نوع عقیده و فرهنگ آنهاست و تا کسی آن را عوض نکرده باشد، این را عوض نخواهد کرد.
رژیم وابسته پهلوی بالاخره آ خرین بروز غربگرایی خود را از سال ۱۳۱۳ ش نشان داد و با تغییر و حذف کلاه پهلوی به کلاه شاپو (لگنی) دگرگونی مورد نظر خود را به اجرا گذارد و زمینه نهایی را برای کشف حجاب فراهم مینماید. بالاخره در روز ۱۷ دی ۱۳۱۴ ش رضاشاه به همراه تاج الملوک (ملکه) و دو دخترش شمس و اشرف برای انجام مراسم فارغالتحصیلی در دانشسرای مقدماتی، بدون حجاب حاضر شد و از آن روز فجایع این اقدام ضد اسلامی و ملی با انواع و اقسام ظلمها و جنایتها آغاز شد. و تمام نیروهای نظامی اعم از لشگرها، تیپها، هنگها، ادارات دولتی و وزارتخانهها و وزرای آن، و نیروهای انتظامی مثل شهربانی و امنیه، اکثر وقت و تلاش خود را برای اجرای آن به صحنه آوردند و در این راه هزینههای هنگفتی را صرف کردند.
شاید بعضی گمان کنند تغییر لباس و کشف حجاب صرفاً یک تغییر ساده و سطحی بوده است و اهمیت آن به این مقدار که به آن پرداخته میشود، نیست و عمده سازی این گونه حوادث ناشی از حساسیت افراطی یا توهم توطئه و امثال آن است . این گمان به نظر ما ناشی از عدم شناخت عظمت وجودی زن و مرد و نوع تفاوتهای طبیعی و روحی این دو موجود است. منتسکیو در کتاب روحالقوانین ضمن اشاره به این تفاوت بر لزوم حفظ حیاو حجاب تأکید کرده، میگوید: «قوانین طبیعت حکم میکند زن خود دار باشد. زیرا مرد با تهوّر آفریده شده است و زن نیروی خودداری بیشتری دارد. بنابراین تضاد بین آنها را میتوان با حجاب از بین برد و بر اساس همین اصل، تمام ملل جهان معتقدند که زنان باید حیأ و حجاب داشته باشند» بنابراین زنی که خود را و زیباییهای جسم خود را در معرض دید مردان میگذارد ضمن این که حیا را از خود رانده به مرد بیننده اجازه تعرض و تحریک را داده است. حال فرض کنید در جامعهای قرار دارید که از صبح تا شب در معرض این تحریک و تعرض قرار دارد، آیا دیگر از این مردان و زنان میتوان انتظار داشت که به طرف شهوترانی نرفته، خوددار باشند! و فکر و روح خود را در مسیر رشد و تعالی قرار داده، در پیشرفت جامعه سهمی ایفا کنند؟ همین نکته ظریف باعث شده که استعمار در طرح خود مسئله بی حجاب کردن زنان را تأکید و سفارش کند و خواستار اجرای آن به هر وسیلهای باشد. و نتیجه میگیرد که با اجرای این برنامه جوانان قطعاً به دنبال فریفته شدن و فریبا بودن خواهند رفت و بالطبع فساد در خانواده و جامعه رخنه و رشد خواهد کرد. استعمار، نیک دریافته بود که اگر زنان را به طرف تز خود جلب کنند، اگر چه با زور سرنیزه و استبداد، بعد از مدتی بی حجابی عادی خواهد شد ودیگر احتیاجی به زور و قلدری نیست و این عادت جدید به صورت خودکار اثرات خود را در جامعه خواهد گذاشت و کم کم فرهنگ بیحجابی و خروج از لباس ملی منجر به گرایش به سیستم فرهنگی غیر خودی و بیگانه خواهد شد و چون فرهنگ استعمار، فرهگ تبلیغ شده و غالب گشته است لذا بزودی تمایل به فرهنگ غرب شدت خواهد گرفت و وقتی شیفته آن شد دیگر نیاز به نیروی استعمارگر نیست بلکه مغز این زن یا مرد جدید جای سرباز اشغالگر استعمار را گرفته و به صورت خودکار در جهت منافع و اراده غرب، حرف میزند، معاشرت میکند، فکر میکند... و حتی مبارزه میکند. به خاطر همین فانون در کتاب خود میگوید: «زنان بی حجاب شریک جرم اشغالگرند». گمان کننده این موضوع رادرک نکرده است که زن آفریننده عشق است و عشق آفریننده مرد و مرد آفریننده تاریخ؛ پس اگر نقش زن را در غربگرایی خلاصه سازند، خواهند توانست سیرتاریخی را موافق خود نمایند. آری برای هر تغییر عمده در جامعه کافی است بتوانند زن را آن گونه که میخواهند تربیت کرده حرکت دهند. بی شک مردان به دنبال آنان حرکت خواهند کرد. زیرا مردان از زنان الهام میگیرند و اگر در یک جریان اجتماعی زنها هماهنگی نداشته باشند از تأثیر مردان هم فوق العاده کاسته خواهد شد و برعکس اگر نقش واحساسات موافق داشته باشند تأثیر را فوق العاده بالا خواهند برد.
فانون باز به همین نکته اشاره میکند و میگوید:
«استعمارگر حداکثر کوشش خود را بر مسئله چادر تمرکز داده و آن را به منزلة علامت اصالت ملی و وضع خاص زن الجزایری تلقی کردند. موضعگیری آن چنانی نتیجة الهامی تصادفی نیست بلکه بعد از تجزیه و تحلیلهای جامعه شناسان و مردم شناسان بود که متخصصین به اصطلاح مسایل بومی و مسئولین ادارات عمومی کار خود را هماهنگ ساختند. در بادی امر این روش، تمسکی است ساده و روشن به ضرب المثلی قدیمی. ضرب المثلی که میگوید: زنها را در دست بگیریم، همه چیز به دنبال آن خواهد آمد. مسئولین حکومتی بعد از هر موفقیت ثبت شده [بی حجاب شدن یک زن الجزایری] بیشتر معتقد می شوند که زن الجزایری تکیه گاهی است برای نفوذ غربیا ن در جامعة بومی. هر چادری که دور انداخته میشود افق جدیدی را که تا آن هنگام بر استعمارگر ممنوع بود در برابر او میگشاید... پس از دیدن هر چهرة بی حجابی، امیدهای حمله ور شدن اشغالگر، ده برابر میگردد. هر بار که یک زن الجزایری کشف حجاب کند با این عمل خویش در واقع وجود جامعة الجزایری را باسیستم دفاعی سست بنیاد و باز ومتلاشی به اشغالگر اعلام میدارد. هر چادری که میافتد، هر بدنی که از فشار سنتی چادر نماز رها میشود، هر چه که به نگاه جسور و ناآرام اشغالگر عرضه میگردد برگَردانِ این معناست که الجزایر انکار وجود خویشتن را آغاز کرده و هتک ناموس را از جانب اشغالگر پذیرفته است. با هر چادری که رها میشود گویی جامعه الجزایر خویشتن را به مکتب ارباب تسلیم کرده و تصمیممیگیرد تحت رهبری و انقیاد اشغالگر عادات و رسوم خویش را تغییر دهد.»
آنها بیدار بودند و میدانستند و ما متأسفانه خواب بوده یا هستیم و نمیدانستیم که برداشتن یک چادر یا روسری و یا تغییر یک کلاه و لباس در ظاهر امری است ساده، (بزعم گوینده) ولی در واقع شاه کلید رخنة استعمار غرب یا شرق به کشورهای اسلامی. و همین مسئله ساده پیامدهای عظیم اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به همراه داشت. (برگرفته از مقدمه کتاب تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول سال ۱۳۷۸)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست